بزرگنمایی:
"برای رئیس جمهوری آمریکا بودن، یک نقش سرپرستی ذاتی وجود دارد. کسی که این دفتر ریاست جمهوری را مدیریت میکند باید بیش از ما درباره خطرهایی که کشور و جهان با آنها روبهرو هستند، بداند و برای سپردن تصمیمگیریهای مناسب به او به منظور حفظ امنیت ما مورد اعتماد باشد. رئیس جمهوری باید ما را از زوال حفظ کند اما وقتی رئیس جمهوری بزرگترین کودکی باشد که در این اتاق به چشم میخورد، نظم طبیعی مسائل به هم میریزد، همانطور که اگر والدین یک کودک مثل بچهها قهر و دعوا و از جایگاه فرد درجه دو صحبت کنند، همهچیز وارونه میشود."
به گزارش تبسم مهر، پاتی دیویس، دختر رونالد ریگان، رئیس جمهوری آمریکا که به تازگی رمانی تحت عنوان "زمین رنگین میشود" را منتشر کرده در مطلبی که در روزنامه واشنگتن پست چاپ شده درباره رئیس جمهوری آمریکا نوشته است: مطمئن نیستم که کشور به طور کامل آسیبی را که یک رئیس جمهوری با رفتارهای نامناسب مکرر خود (به کشور) وارد میکند را درک کرده باشد. وقتی او این رفتارهای نامناسب را دارد، به تیتر اخبار تبدیل میشود.
آمریکا در سطح جهان قدرت، احساس جدیت و قاطعیت خود را که زمانی حاکمان مستبد را پیش از قرار گرفتن در مقابلمان به تردید میانداخت، از دست داده است.
حالا ما کشوری هستیم که به نظر میرسد نمیتواند در مقابل حاکمی که دستور قتل و مثله کردن مخالف خود را صادر میکند، بایستد؛ مخالفی که ساکن قانونی آمریکا بود. یا نمیتواند به نفوذ روسیه به فرایند دموکراتیک آمریکا اعتراض کند. بچهها میدانند چطور فریاد بزنند و از خود ترشرویی نشان دهند، آنان نمیدانند که چطور کنترل همه چیز را در دست گیرند و نظم را بازگردانند. آنان نمیدانند چگونه موضعی مسؤولانه داشته باشند و سپس طبق آن عمل کنند. یک کودک کاخ سفید را اشغال کرده و جهان این را میداند.
پسربچه یکی از دوستانم فکر میکرد خیلی بامزه است اگر رئیس جمهوری به کسی بگوید "صورت اسبی". او وقتی رئیس جمهوری را در تلویزیون دید که به یک خبرنگار میگفت سوالش "احمقانه" است، خندید. بچههای 9 ساله باید بتوانند از رئیس جمهوری آمریکا الگوبرداری کنند، نه اینکه حس کنند رئیس جمهوری یکی از خودشان است.
ناپختگی در بزرگسالان پیامدهایی جدی دارد. ماریان ویلیامسن، نویسنده و دوست من یک بار گفت: بزرگسالانی که مثل بچهها رفتار میکنند، آسیبهای بزرگسالانه وارد میکنند.
ما به تدریج داریم برخی از این آسیبهای را میبینیم؛ تازهترینش در مرز جنوبی است. این رئیس جمهوری درهای آمریکا را طوری با جار و جنجال بسته که یک بچه بدخلق در اتاق خوابش را به هم میکوبد و فریاد میزند "از اینجا برو". نتیجهاش این است که هزاران پناهجو حالا در شرایط بسیار نامناسبی در آن سوی مرز آمریکا زندگی کرده سعی میکنند که کودکانشان را از بیماری حفظ کنند. این یک آسیب بزرگسالانه است و باید منتظر اتفاقات بیشتری هم باشیم.
اگر کشور با خطر جدی روبهرو شود چه اتفاقی میافتد؟ در سال 1962 من 10 سالم بود که جان اف. کندی، رئیس جمهوری وقت آمریکا درباره بحران موشک کوبا برای ملت سخنرانی کرد. یادم میآید که در اتاق پدر و مادرم روی زمین نشسته بودم و او را در تلویزیون میدیدم. از پدرم پرسیدم ممکن است وارد جنگ شویم؟ او پاسخ داد: امیدوارم نشویم اما رئیس جمهوری کار درست را انجام میدهد.
اطمینان مبهم من به کندی کمی از ترسم کم کرد. در پایان سخنرانی، او گفت: بهای آزادی همیشه گران است اما آمریکاییها همیشه آن را پرداخت کردهاند و راهی که هیچگاه نباید آن را انتخاب کنیم، تسلیم شدن و جا زدن است. هدف ما پیروزی قدرت نیست بلکه دفاع از حق است.