بزرگنمایی:
امام یازدهم در روایتی می فرمایند: «ریاضه الجاهل و ردالمعتاد عن عادته کالمعجز». به مانند معجزه است تغییر و تبدیل جاهل به عالم، مثل برگرداندن معتادی از اعتیادش.
به گزارش خبرنگارتبسم مهر، جواد عبدل زاده کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث به مناسبت شهادت حضرت امام حسن عسکری(ع) یادداشتی درباره نشانه های مرجع و مقلد در کلام معصومین(ع) نوشته است که در ادامه می آید:
در مذمت جهل و جاهل در آموزه های دین اسلام مطالب بسیاری عنوان شده است که نشان از مذمت شدید و دعوت به دوری از آن دارد. جهل ضد علم است و به فرموده امیرالمؤمنین (ع) و شهادت عقل، هیچ کس موصوف شدن به جهل را دوست ندارد. همگان از جهل و صفت جاهل گریزانند و با دوری از آن، خود را در صف عالمان قرار میدهند.
حضرت امام حسن عسکری (ع) نیز این گریزان بودن را به تعریفی متفاوت برای جهل، نمایان می سازند و می فرمایند: "الجهل خصم": جهل دشمن است. کدام انسان عاقلی با دشمن خود همنشین است و مصاحب! طبعا هیچ کس. پس گریز از دشمن لازم می آید که این دشمن غیر از سختی، ضرر، خیانت و بردن آبرو هدف دیگری ندارد. جهل دشمن آدمی است و گریز از آن حکم عقل. گریز از جهل یعنی روی آوردن به علم و آگاهی و زیستن در جامعه ای که همگان رو به سوی آگاهی و دانستن آورده باشند. بی شک زیستن در چنین جامعه ای بسیار دلنشین و آرامش بخش است. ولیکن چرا تا کنون چنین مدینه فاضله ای شکل نگرفته. چرا که نفی جهل همگانی، ولی انس با علم قلیلی از جامعه را شامل شده است.
امام یازدهم در روایتی می فرمایند:"ریاضه الجاهل و ردالمعتاد عن عادته کالمعجز". به مانند معجزه است تغییر و تبدیل جاهل به عالم، مثل برگرداندن معتادی از اعتیادش. سخت است و طاقت فرسا و خارج از باور انسانی که جاهلی را بتوان به سوی علم اندوزی تغییر وضعیت داد که اگر رخ دهد اعجازی نمایان شده است.
اسلام همیشه با جهل مخالف و مشوق به تفکر، تعقل و علم اندوزی بوده است. دعوتهای مکرر اسلام به علم و دوری از جهل، مقایسه مکرر عالمان و جاهلان، بیان فضایل صاحبان علم و مذمت مداوم جاهلان، تابلو و برند اصلی اسلام به حساب می آید. اسلام هم با جهل مخالف است و هم با نمادها و مظاهر آن. تقلید که در اسلام از نمادهای جهل است. گاهی به عنوان دین آبائی مورد نقد است و گاهی نیز با مثالهایی از اقوام گذشته و سرنوشت تاریک آنها. اصل در اسلام علم اندوزی است و اجتهاد. حال این سؤال مطرح می شود که کدام جبری، تقلید را در اسلام موجه می نماید؟
تنبلی انسان در یادگیری و عدم اختصاص فرصت کافی برای دانش اندوزی و کمبود همت برای غور در مباحث علم دین، باعث می شود تا برای عوام تقلید از خواص در برخی حیطه های عملی و نه اعتقادی، معنا یافته و چاره کار به حساب آید که خود نوعی تخفیف و لطف الهی است در باب اکثر انسانهایی که توان لازم و جهد کافی را ندارند.
رجوع جاهل به عالم، حکم عقل است. اسلام جستجوی دانش و علم اندوزی را تلاشی مقدس در راه کسب فضیلت دانسته و خود این تلاش و حرکت را دارای اجر و ثواب می داند. این نه آن تقلید مصطلح بلکه کوشش برای یافتن و اندوختن است. ولیکن تقلید اصطلاحی در جامعه اسلامی، بهره گیری عوام از خواص در بحث علمی می باشد. آنجایی که عده ای در جامعه با تلاش وافر و تحمل سختی های فراوان، علم دین را فراگرفته و در آن صاحب قدرت تمیز حق از نادرست و سره از ناسره اخبار رسیده از اهل بیت (ع) شده اند و در امر دین جزو خواص و منتخبین محسوب می گردند که عوام به آنها مراجعه کرده و در مواردی که سؤال و شبهه و مجهولی برایشان وجود دارد از نظر آنان اطاعت و تسلیم اجتهاد آنها می شوند. این امر در اسلام ممدوح نبوده اما از روی اجبار و اضطرار مورد تایید و سفارش است.
به شرط برآورده شدن شرایط در هر دو سوی این امر. هم خواص و هم عوام. هم عالمان و هم مراجعه کنندگان به ایشان. روایت معروفی که شرایط عالمان محل رجوع در نظر اسلام را، بیان می کند در مدارک معتبر به صورت مکرر با اسناد قوی تکرارشده است. همان عالمانی که قراراست "صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا لهواه، مطیعا لامرمولاه" باشند تا محل رجوعی برای طالبان حقیقت بوده و عوام از ایشان تقلید نمایند. در روایتی از امام حسن عسکری(ع) این جملات گهربار به نقل از امام صادق(ع) آمده است. تأمل در متن کامل این روایت می تواند گره گشای بسیار مناسبی در باب شیوه عمل به وظیفه عوام و خواص در باب امر دین باشد.
امام حسن عسکری (ع) می فرمایند: فردی نزد امام صادق (ع) آمده و سوال نمود که وقتی مذمت یهودیان به خاطر تقلید از علمایشان در قرآن آمده است، چگونه است که عوام مسلمان که از عالمانشان تقلید می نمایند مذمت نمی شوند؟!
حضرت در پاسخ این سوال فرمودند: «بین عوامنا و علمائنا و بین عوام الیهود و علمائهم، فرق من جهه و تسویه من جهه». حضرت تشابه و تفاوتی بین عوام مسلمان و علمایشان، با عوام یهود با علمایشان، قائل شدند و در ادامه چنین تبیین نمودند که: تشابه این دو گروه در تبعیت از علمایشان است که هردو گروه در این باب در نکوهش و مذمت الهی هستند. ولی تفاوتشان در تبعیت محض قوم یهود از علمای فاسدشان می باشد که قوم مسلمان از این تبعیت محض برکنار بوده و عالم فاسد در دین را هیچ گاه مورد رجوع قرار نمی دهند و در نتیجه از مذمت الهی خود را می رهانند.
تفاوت در تبعیت محض از عالمان شد. عالمانی که نام و لباس و وجه دین را باخود یدک کشیده و تبدیل به پناهگاهی برای عوام قوم می گردند. ولیکن به دلیل نداشتن شرایط، از راه راست الهی و صراط مستقیم دین، منحرف و فساد خویش را آشکار می سازند. طبعا این عالم در بارگاه الهی هیچ قرب و منزلتی ندارد و عمل خلاف علمش، او را به قعر جهنم گسیل خواهد نمود. اما روایت نکته مهمتری نیز دارد و آن اینکه تبعیت از چنین عالمی باعث مذمت و نکوهش و خشم الهی نسبت به مقلد می گردد چرا که فسق عالم را می داند ولیکن همچنان بر تقلید خویش تداوم می بخشد.
امام ششم نشانه های فسق عالمان یهود را چنین شماره می نمایند: دروغ گفتن صریح، خوردن حرام و رشوه، تغییر در احکام دین با وساطت و درخواست و سازشکاری، تعصب شدید به دین خود و برتربینی دینشان، ضایع کردن حقوق مخالفین، ستم به مستضعفین، ارتکاب محرمات. در کنار این موارد نشانه های عوام یهود نیز که مورد مذمت صریح الهی هستند را بیان می فرمایند، که بسیار قابل تامل است. می فرمایند عوام یهود به یقین می دانستند که عالمانشان به دلیل ارتکاب به محرمات فوق فاسقند و روانیست چنین افرادی واسطه بین خدا و بندگانش باشندو خدا آنها را تصدیق کرده باشد. اما از ایشان با وجود شناخت کامل تبعیت می کردند و خبرشان را پذیرفته و گفتارشان را تصدیق و دستوراتشان را عملی می نمودند!
روایت امام حسن عسکری (ع) در نقل از امام ششم ادامه دارد. آنجا که حضرت از عوام امت اسلام نیز سخن می گویند: "هرگاه عوام امت ما نیز از فقهای خود فسق آشکار و تعصب شدید و دنیاطلبی و حرام خواری ببینند و اینکه کسانی را که برضدشان تعصب می ورزند، نابود می سازند هر چند که شایسته اصلاح کارشانند و خوبی و احسان خود را برسرکسی نثار می کنند که به سود او تعصب ورزد با وجود آنکه شایسته هلاکت و خواری باشند، پس هر کس از عوام ما از فقیهانی این چنین پیروی نماید، همچون یهودند که خداوند آنان را به خاطر پیروی از فقهای فاسدشان نکوهش کرده است."
کلام صریح و بی پروای امام، عوام جامعه ای را هدف گرفته است که به ظاهر مشغول تقلید و راه پیمودن در طاعت الهی هستند اما به سبب پیروی و تبعیت از علمای فاسق مشمول مذمت الهی میگردند. رجوع جاهل به عالم حکم دین و عقل است. لیکن وقتی عالمی، عامل به خلاف علم خود بوده و به صراحت احکام و قوانین آن علم را زیرپانهاده و تعصب به هواداری از خود را برتعصب به هواداری از حق ترجیح می دهد و دنیا در نظرش پربهاتر از آخرت جلوه می نماید، در چنین موضعی مراجعه به چنین عالم فاسقی خود اشتباهی است عظیم و مذموم. اینکه عالم بایستی تقوای الهی داشته و خداترسی او را از فریفته شدن به شیطان دور نگه دارد صحیح و لازم و اینکه عالم بایستی عمل به علم خود داشته از عذاب الهی ترسان باشد درست، لیکن این روایت به صراحت جاهل و عامی مراجعه کننده به علما را نیز به دو دسته تقسیم می کند: نخست آنهاییکه از عالم به تعصب شدید تبعیت دارند حتی در صورت ظهور فسقش و دوم آنهایی که بعد از ظهور فسق عالم از رجوع به او حذر می نمایند. دسته نخست شبیه عوام یهودند و مورد مذمت الهی و دسته دوم از مذمت الهی به دور.
آیا راه چاره ای برای دور شدن از خشم الهی هست. امام معصوم راه چاره را در عبادت صحیح چنین اعلام می نماید که "فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا لهواه، مطیئا لامرمولاه فللعوام ان یقلدوه". اما فقیهانی که خویشتن دار و نگهبان دین خود و مخالف هوای نفس خویش و فرمانبردار امر مولای خود باشند، برعوام است که از آنان تقلید کنند. پس صحبت از میزان علم عالم نیست که هردو گروه مورد رجوع عالمان دین هستند، صحبت از عمل عالمان است که تا چه حد مطابق یا مخالف علم دین باشد شیطان مکار و نفس وسوسه گر هر لحظه در کمین آنهایی است که هنوز بندگی الهی را فریاد می زنند. طبعا عالمان دین مخصوصا آنهایی که بیشتر مورد اقبال مردمند، بهترین هدف برای مکرهای شیاطین می باشند. تا عالم در مدار عمل است و ایمان و عمل صالح را یکجا گرد آورده، قابلیت تقلید و تبیعت عوام را دارد و آنگاه که از دایره عمل دینی پافراتر نهاده و ضد علم خویش عملی را مرتکب می شود، تقلید از او مورد ذم الهی قرار می گیرد.
معصوم (ع) به قلیل بودن این فقهای نگهبان دین اشاره کرده و به صراحت می فرمایند: «فان من رکب القبائح و الفواحش مراکب فسقه فقهاء العامه فلا تقبلوا منهم عنا شیئا و لاکرامه لهم». قرار است از عالمی که عملش همخوانی با علمش ندارد و فاسق است، تبعیت نشود و کرامتی و بهایی برایش منظور نگردد و مهمتر آنکه حتی اگر چیزی از معصومین نقل کنند از آنها مقبول نباشد. چراکه امام صادق(ع) در ادامه می فرمایند: "در آنچه از ما خاندان می آموزند و نقل می کنند آمیختگی بسیار شده است. چرا که فاسقان احادیث ما را فرامی گیرند و به خاطر نادانی شان همه آنها را تحریف می کنندو چیزها را در غیر جایگاه درستش می نهند. چرا که شناختشان اندک است. دیگرانی هم به عمد بر ما دروغ می بندندتا کالای دنیا را ره توشه خود برای آتش دوزخ سازند. گروهی دیگر از آنان ناصبی اند و عیبی نمی توانند برما بگیرند برخی از علوم درست ما را فرا می گیرند تا به خاطر آن نزد پیروان ما آبرو پیدا کنند و نزد دشمنان مان به عیب جویی از ما می پردازند. سپس چند برابر آنچه آموخته اند، دروغ به ما نسبت می دهند. دروغ هایی که ما از آن بیزاریم."
دنیا محل آزمایش است و انسانی که برای عبودیت و بندگی آفریده شده یک لحظه از امتحان های الهی در امان نیست. امتحان هایی که برای نیل به مراتب و درجات بالاتر در آخرت، پلکانی هستند که می توانند باعث صعود و یا سقوط گردند. اسلام تشویق به علم و عمل را همیشه توامان دارد. اینکه عده ای علم اندوزی را برنتافته و یا با سبک زندگی دنیوی خویش آن را سازگار نمی بینند خود جای تاسف داشته و پسرفتی آشکار از جایگاه کرامت انسانی بوده که خداوند برایش پیش بینی نموده است. لیکن عدم تلاش برای کسب علم نبایستی باعث توقف گردد و رجوع به عالمانی که سالهای سال تلاش در عرصه علمی را پیشه خود ساخته اند خود می تواند گره گشا باشد. طبعا که با رجوع صرف، امور دنیایی مطابق خواسته الهی نشده و عمل لازم است. معرفتی که عملی به همراه خود نداشته باشد در نزد خدا بهایی نخواهد داشت. یکی از این اعمال جمع بودن حواس در باب تبعیت از مرجع و عالم محل رجوع است. مقلد صحیح و مقبول در نظر اسلام آن مقلدی است که در قبال عالم مرجع خود آگاهی و حق مداری را جایگزین تعصب نموده و هرلحظه خدامحوری را بر شخص محوری ترجیح دهد. آنچه باعث مذمت یهودیان گردید نبایستی در عوام قوم مسلمان نیز رخ نماید. خطای علمای قوم با سکوت عوام در این باب جز دوری از مسیر رضای الهی، نتیجه ای در پی نخواهد داشت.
بر عوام لازم است که عزم کرده و علم اندوزی پیشه خود سازند. اگر میسر نبود به عالمان صاحب علم مراجعه نموده و در مقابل خطا و فسق آنها به جای تعصب ورزی بر فردمحل رجوع خویش، از آنها کناره گرفته و حرمتی برایشان قائل نشوند. مقلد در اسلام یک تابع صرف نیست بلکه جستجوگری در راه کسب علم است که علم و عمل را در خود و مرجع خویش همیشه بایستی مستقر نماید. مسلمان واقعی نبایستی فراموش نماید که گاهی تجمیع در پیرامون فردی فاسق، خود عامل و دلیلی بر ترویج فسق و تضییع حق است.