بزرگنمایی:
مهدی محقق، با بیان اینکه حکمت متعالیه حکمتی است که تاکنون در مملکت ما دوام داشته، گفت: شاید هیچ مملکت اسلامی نباشد که فلسفه در آن زنده باشد، ولی ما در کشورمان جریان زنده فلسفی را شاهدیم.
به گزارش خبرنگارتبسم مهر، شب میرداماد، عصر روزگذشته، 12 آبان با حضور چهرههای برجسته اندیشه و فلسفه اسلامی نظیر «مهدی محقق»، «منوچهر صدوقی سها» در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
مهدی محقق در این مراسم طی سخنانی با بیان اینکه هرچه بیشتر دانشمندان خود را معرفی کنیم، سرمایه علمی ما غنیتر و پربارتر میشود، اظهار کرد: اما اگر آنها را به دست فراموشی بسپاریم مثل کشورهای ابتدایی می شویم که هیچ شخصیت و دانشمندی ندارند. این در حالی است که ما چنین شخصیت هایی را داریم و یکی از این دانشمندان میرداماد است که مدارس و خیابان ها به نام اوست، اما نسل جوان آشنایی چندانی با او ندارند. ما باید افکار این دانشمندان را نشر دهیم تا نسل جوان از افکار آنان یک اندیشه صد درصد ایرانی برای نسل های آینده این مملکت به وجود بیاورند.
جریان زنده فلسفی در ایران
استاد فلسفه اسلامی گفت: اگر خواسته باشیم فلاسفه را بر حسب مکتبهایشان معرفی کنیم، میرداماد جزو مکتب حکمت متعالیه شمرده می شود. نماینده حکمت مشا نسل فارابی و ابن سینا هستند، همچنین حکمت اشراق داریم که نماینده اش شیخ مقتول شهاب الدین سهروردی است.
وی با بیان اینکه حکمت متعالیه حکمتی است که تاکنون در مملکت ما دوام داشته و شاید هیچ مملکت اسلامی نباشد که فلسفه در آن زنده باشد، گفت: ممکن است در برخی از کشورها تاریخ فلسفه را مورد مطالعه قرار دهند، اما در مملکت ما فلسفه در وجود دانشمندان بوده است. از دوره میرداماد و ملاصدرا تا فیض کاشانی و عبدالرزاق لاهیجی و از آن دوره تا مرحوم ملاهادی سبزواری که کتاب شرح منظومه اش هنوز هم در مدارس و دانشگاه ها مورد تدریس قرار می گیرد، این جریان زنده فلسفی را شاهدیم.
وی افزود: شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری اثری است که در آن فلسفه به شعر بیان شده است. ملاهادی خود بر این کتاب شرح کرد و تعلیق نوشت. او در آغاز تصریح می کند که این منظومه در حکمت متعالیه معرفی شده است: «نظمتها فیالحکمه التی سمت فی الذکر بالخیر الکثیر»، در قرآن کریم ذکر به یک معنا قرآن است. در قرآن از این حکمت تعبیر به خیر کثیر شده است و اشارت به همین آیه شریفه قرآن است که «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً»، هرکه را حکمت دادند خیر کثیر به او بخشیدند. در قرآن آمده که ما ذکر را نازل کردیم و خودمان حافظ این قرآن هستیم.
آشتی دین و فلسفه
محقق تصریح کرد: میرداماد و فیلسوفانی که ما از آنان به عنوان دارندگان حکمت متعالیه یاد می کنیم. این اندیشمندان بعد از این مرحله به وجود آمدند که در بسیاری از نقاط فلسفه مورد طعن و لعن قرار گرفته بود. در طی تاریخ گروهی پیدا شدند که مخالف با فلسفه بودند و می گفتند کسی که به فلسفه مشهور شود زندیق می شود و این تقابل دین و فلسفه جایی برای خودش باز کرد و در میان بسیاری از دانشمندان به ویژه دانشمندان اهل سنت مطرح شد تا جایی که آنها رد بر فلسفه نوشتند و کار به جایی رسید که برخی فارابی و ابن سینا را ننگ عالم اسلام قلمداد کردند که شرم آور است.
وی ادامه داد: این چنین بود که از قدیم الایام این پرسش پیدا شد که این دو اندیشه یعنی اندیشه دینی و اندیشه فلسفی را به چه کیفیتی آشتی دهیم. کسی مثل ناصرخسرو پیدا شد و کتاب «جامع الحکمتین» را نوشته و در مقدمه آورد که قصدم از نوشتن این مکتوبات این بود که حکمت شرعی را با حکمت عقلی که فلسفه باشد آشتی دهم. ما می بینیم که بعد از ناصرخسرو، ابن رشد در اندلس توجه به این مسأله داشت که باید میان دین و فلسفه آشتی برقرار کند.
برخی فلسفه را «فَلّ سَفَه» می خواندند
رئیس مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران _ دانشگاه مکگیل گفت: زمانی که میرداماد پا به عرصه گذاشت این مسأله را متوجه شدند که باید بکوشند دین و فلسفه را با هم آشتی دهند، در نتیجه به جای واژه فلسفه از واژه حکمت استفاده کردند. شرایط به گونه ای بود که مردم حتی از اسم هایی که آخرشان «سین» بود متنفر بودند چراکه واژه بیگانه می دانستند و حتی وجه تسمیه نادرستی برای فلسفه درست کردند و گفتند فلسفه از (فَلّ) و (سَفَه) می آید، فل به معنای کندی و سفه به معنای نادانی. این شد که از واژه حکمت استفاده کردند.
باید شرایطی را ایجاد کنیم که در میان نسل جوان هم کسانی پیدا شوند که جانشین آنها شوند، نه اینکه هریک از بزرگان ما که از دنیا می روند در روزنامه بنویسیم که جانشین ندارد، این اقرار به خواری و خفت علمی است، در حالی که سنت علمی اسلامی مبتنی بر این بود که شاگردان باید آنچه که از معلم بوده را یاد گرفته و چیزی اضافه هم یاد بگیرند تا علم را تعالی ببخشند و علت اینکه به گفته زکریای رازی متأخرین، باسواد تر از متقدمین هستند این است که متأخرین علم گذشته را یاد می گیرند و یک چیزی هم به آن اضافه می کنند.
میرداماد و ملاصدرا؛ آغازگران حکمت متعالیه
وی با بیان اینکه حکمت در قرآن کریم آمده است و در نتیجه دیگر کسی جرأت مخالفت با آن را نداشت، افزود: آغازگر حکمت متعالیه، میرداماد و ملاصدرا بودند تا برسد به فیض کاشانی و عبدالرزاق لاهیجی و بعدها حاج ملاهادی سبزواری و شاگردانش و در زمان ما استادان ما که در دوره آنها فلسفه زنده بود.
محقق اظهار کرد: هیچ کشور اسلامی را نمی بینید که تفکر فلسفی در وجود آنها متحد شده باشد. می گویند حکمت باید در وجود انسان متحد باشد و نه مثل سرباری که بکشند و حمل کنند. مبنای کلمه حکمت در مکتب حکمت متعالیه و در رأس آن میرداماد بود و بعد فیلسوفان دیگر از جمله استادانی که من نیز محضرشان را درک کردم، مانند سیدکاظم عصار که می گفتند اگر او به تهران نمی آمد که استاد دانشگاه شود بعد از مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی مرجع تقلید بود. همه این اساتید و برخی دیگر از بزرگان در تهران بودند. متأسفانه این بزرگان دارند کم می شوند.
از فلسفه تا حکمت
محقق در ادامه افزود: بنابراین اسم فلسفه در حکمت متعالیه تبدیل به کلمه قرآنی حکمت شد. وجه دیگر در مورد فلاسفه یونان که از سوی پیروان این مکتب بیان شد این بود که گفتند آن چند فیلسوف از جمله افلاطون و ارسطو و فیثاغورث هرکدام متصل و یا شاگرد یکی از پیامبران بودند.
وی گفت: وجه دیگر حکمت متعالیه این بود که آنان در آثار خودشان متوسل به آیات قرآنی و اخبار ائمه اطهار می شدند. مثلاً میرداماد که کتاب قبسات مهمترین اثرش محسوب می شود در قبس چهارم، تمام مطالب فلسفی را منطبق با اخبار و احادیث ائمه اطهار و آیات قرآن مطرح می کند. میرداماد برخی آثار خود را به عربی وبرخی را به فارسی نوشته است، البته او مشکل نویس بود تا جایی که در موردش می گفتند بعد از مرگ فرشته های نکیر و منکر به سراغش آمده و پرسیدند: من ربک؟ میرداماد پاسخ داد: اسطقس فوق اسطقسات! (خداوند اصل همه اصل ها و هستی بخش همه هستی هاست). دو فرشته نفهمیدند چه می گوید در نتیجه به جبرئیل مراجعه کردند، او نیز پاسخ داد: نمی دانم چه می گوید. جبرئیل از خدا پرسید. خداوند فرمود: رهایش کنید زبان او را کسی نمی فهمد!
این پژوهشگر برجسته فلسفه اسلامی اظهار کرد: امروز باید کوشش کنیم تا فیلسوفان ناشناخته را معرفی کنیم، ما مملکتی هستیم که از سایر کشورهای اسلامی ممتازتر به دانش بوده ایم، فلسفه در حکمت ما زنده نگه داشته شده و این افتخاری برای کشور ماست. باید کوشش کنیم که تهران را مرکز فلسفه اسلامی کنیم تا توجه جهانیان به اندیشه فلسفی دانشمندان ما معطوف شود.