بزرگنمایی:
«امام خمینی (ره) توجه جدی به وحدت و انسجام سیاسی نیروها، شخصیتها و دلسوزان نظام و انقلاب را تضمین کننده انسجام داخلی در شرایط بحرانی میدانستند البته نباید فراموش کرد که وحدت کلمه مدنظر رهبر فقید انقلاب اسلامی به معنای یکدست شدن فکری نیروهای انقلاب نیست. امام خمینی نقد سازنده و تنوع افکار را ترویج میکردند و معتقد بودند وحدت کلمه با آزادی فکری و نقدهای منصفانه و عالمانه تعارضی ندارد.»
به گزارش تبسم مهر این سخنان بخشی با دکتریحیی فوزی استاد علوم سیاسی و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که در گفتوگو با ایسنا، استنباطش از وحدت کلمه مدنظر امام خمینی(ره) را اینگونه شرح داد: بنیانگذار جمهوری اسلامی معتقد بود در دفاع از مصالح و منافع ملی باید یک صدا بود و اختلافات شخصی و گروهی را کنار گذاشت و مبتنی بر عقل جمعی و منافع ملی حرکت کرد. در واقع امام به گروههای مختلف تاکید میکردند اصل، حفظ کشور و مصالح و منافع مردم و جامعه اسلامی است و هرگونه منفعت دیگری را تحتالشعاع این مسائل میدانستند.
مشروح گفتوگوی تفصیلی دکتر فوزی در ادامه بخوانید.
آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامی از حیث فشارها و تحریمهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شباهت بسیار زیادی به سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس دارد. به نظر شما بازخوانی دیدگاهها، اندیشهها و تجربههای آن سالها متناسب با شرایط روز کشور تا چه اندازه در عبور موفق از شرایط سخت اقتصادی موثر است؟
بازخوانی مجدد اندیشه امام در شرایط حاضر میتواند راهبردهای مهمی را در اختیار مسؤولان کشور برای عبور از بحرانهای مختلف پیشروی کشور قرار دهد
اندیشه امام همچون نخ تسبیح و محور اصلی انقلاب اسلامی در چهار دهه گذشته در بخشهای مختلف کشور ساری و جاری بوده است به بیان روشنتر محور اصلی و کلان حرکت جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته اندیشههای امام(ره) بوده است اگرچه نقایص زیادی هم وجود دارد اما هدف، حرکت در چارچوب اندیشهها و سیره بنیانگذار جمهوری اسلامی بوده است. به قول مقام معظم انقلاب اسلامی «این انقلاب بینام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست» به بیان روشنتر جوهره فکری انقلاب اسلامی، اندیشهها و دیدگاههای امام خمینی است که این اندیشهها در دهه اول انقلاب توسط شخص امام (ره) و در دهههای بعد توسط مقام معظم رهبری در بخشهای مختلف کشور پیاده شد.
بازخوانی مجدد اندیشه امام در شرایط حاضر میتواند راهبردهای مهمی را در اختیار مسؤولان کشور برای عبور از بحرانهای مختلف پیشروی کشور قرار دهد. تاکید امام بر ضرورت وحدت کلمه، خودباوری، فعالیت مخلصانه و جهادی برای مردم، دوری از دنیازدگی و اشرافیت، عدالت، رفع گرانی، مبارزه قاطع با فساد، رسیدگی به محرومان، مقابله هوشمندانه با دشمنان، عقلانیت در صحنه سیاسی و موارد دیگری که در سیره و رفتار سیاسی امام مشهود بود، همه اینها میتواند در دهه جاری کمک کننده باشد و نقشهراه خروج از بحران را ترسیم کند.
با توجه به تعمیق چند دستگیها و شکاف بین نیروهای انقلاب، چقدر ضرورت دارد در دهه پنجم انقلاب سخنان، بیانات و توصیههای امام خمینی درباره وحدت شخصیتها و جریانهای داخلی نظام حول «وحدت کلمه» احیاء شود؟
وحدت و انسجام سیاسی نیروها، شخصیتها و دلسوزان نظام و انقلاب جزو مهمترین محورهای تاکیدات امام خمینی بود، ایشان توجه جدی به این موضوع را تضمین کننده انسجام داخلی در شرایط بحرانی میدانستند. البته نباید فراکوش کرد که وحدت کلمه به معنای یک دستی فکری نیست بلکه امام خمینی نقد سازنده و تنوع افکار را ترویج می کردند و معتقد بودند وحدت کلمه با آزادی فکری و نقدهای منصفانه و عالمانه تعارضی ندارد. در واقع تنوع و تضارب آراء میتواند مصالح و منافع واقعی را شفافتر و نوع مواجهه با بحرانها را عالمانهتر کند. امام معتقد بودند در دفاع از مصالح و منافع ملی باید یک صدا بود و اختلافات شخصی و گروهی را کنار گذاشت و مبتنی برعقل جمعی و منافع ملی حرکت کرد. در واقع امام به گروههای مختلف تاکید میکردند اصل، حفظ کشور و مصالح و منافع مردم و جامعه اسلامی است و هرگونه منفعت دیگری را تحتالشعاع این مسائل میدانستند.
با وجود تضارب آراء و تنوع سیاسی و فکری سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی چه زمینهها و شرایطی باعث شد تا حضرت امام بتوانند وحدت کلمه مدنظرشان را با نفوذپذیری بالا در لایههای مختلف اجتماعی و ردههای مختلف حکومتی پیاده کنند و الگویی از سبک کشورداری یک عالم و مرجع دینی را به جهان نمایش دهند؟
وحدت کلمه نیازمند اقناع فکری و تعلق خاطر به هدف است و امام تلاش میکردند از طریق استدلال، تذکر، استفاده و بها دادن به نظرات مختلف و حتی اجازه دادن به برخی آزمون و خطاها به تدریج این اقناع فکری را در بین نخبگان سیاسی شکل دهند همچنین همواره آنها را به اهمیت حفظ نظام و حفظ مصالح اسلام و مسلمین و حفظ مصالح محرومان متذکر میشدند و تلاش میکردند با اصلاح ذهنیتها و آمادهسازی فکری وحدت کلمه را در کشور شکل دهند.
تاکید بر آموزههای فرهنگ دینی نیز نقش مهمی در تقویت وحدت کلمه مدنظر ایشان داشت. امام در عمل نیز بر عملکرد قوای سهگانه نظارت میکردند و در موارد خاص تذکر میدادند و در صورت بروز اختلاف بین دستگاهها از طریق «مصلحتاندیشی» اجازه نمیدادند اختلافات به مشکل حاد تبدیل شود و به شکلی، بنبستشکنی میکردند. رهبر فقید انقلاب اسلامی همواره بر سیاستهای کلان و اصلی نظام جمهوری اسلامی که بر آن اساس قیام کرده بودند از جمله دفاع، مقاومت، صبر، مبارزه با سلطهطلبی و پرهیز از ثروتاندوزی تاکید داشتند و به نظرات کارشناسی اهمیت میدادند. موارد متعددی وجود داشت که با وجودی که با برخی سیاستها، روشها و اقدامات مسؤولان همدل نبودند اما نظرات و سلایق شخصیشان را دخالت نمیدانند و تا آخرین لحظه از مسؤولان حمایت میکردند. خط قرمز امام قانون اساسی و وحفظ امنیت نظام و مصالح ملی بود.
تعامل امام با جریانهای فکری و سیاسی به ویژه جریانهای فکری داخل دانشگاهها چطور بود و امام چگونه توانستند از انواع تکثرهای فکری و عقیدتی، وحدت کلمه ایجاد کنند؟
امام همواره تاکید داشتند اساتید دانشگاهها شکل کیفیتری به خود بگیرند. با همین رویکرد بود که امام در ماههای ابتدایی پیروزی از انقلاب فرهنگی حمایت کردند و در شورای انقلاب فرهنگیِ آن زمان بر چارچوبهایی چون استقلال، مرتبط با نیازهای کشور، اسلامی و سالم بودن، با انگیزه الهی و مردمی بودن و تقویت رابطه با بدنه جامعه، تاکید داشتند. امام علاوه بر اسلامی شدن دانشگاه معتقد به اصلاح محتوای کتابهای دانشگاهی بودند
علم و دانشگاه در دیدگاه امام خمینی اهمیت بسیار والایی داشت. امام عامل پیشرفت و عقبماندگی کشورها را دانشگاهها میدانستند. نخبگان تاثیرگذار فکری کشورها از کانال دانشگاهها تغذیه میشوند اما این مهم تا قبل از تاسیس دانشگاه در ایران بر عهده مدارس قدیمه و حوزههای علمیه بود. همان گونه که پرورش یافتگان حوزههای علمیه و مدارس قدیمه در عصر خود افراد تاثیرگذار جامعه بودند، پس از تاسیس دانشگاه در کشور هر فردی که به دانشگاه پا میگذاشت میتوانستند در آینده کشور تاثیرگذار باشد به همین دلیل امام از همان ابتدا نسبت به دانشگاه حساس بودند و عامل پیشرفت و پسرفت کشور را دانشگاه میدانستند.
رهبر فقید انقلاب اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی دانشگاهها را در ابتدا نقد کردند. یکی از انتقادات امام ضعفِ ارتباط دانشگاه با مشکلات جامعه بود. ایشان بر تقویت و بومی کردن دانشگاهها تاکید داشتند و دانشگاه مطلوب را در خدمت منافع و مصالح ملی و رافع مشکلات کشور میدانستند. دانشگاه مدنظر امام(ره) دانشگاهی بود که از نظر فکری مستقل باشد. دانشگاهی که هم خود مستقل باشد و هم با علم و دانش بومی بتواند کشور را از سایر کشورها مستقل کند و اصلا استقلال کشور را بدون استقلال دانشگاه غیرممکن میدانستند.
امام همواره تاکید داشتند اساتید دانشگاهها شکل کیفیتری به خود بگیرند. با همین رویکرد بود که امام در ماههای ابتدایی پیروزی از انقلاب فرهنگی حمایت کردند و در شورای انقلاب فرهنگیِ آن زمان بر چارچوبهایی چون استقلال، مرتبط با نیازهای کشور، اسلامی و سالم بودن، با انگیزه الهی و مردمی بودن و تقویت رابطه با بدنه جامعه، تاکید داشتند. امام علاوه بر اسلامی شدن دانشگاه معتقد به اصلاح محتوای کتابهای دانشگاهی بودند.
البته نگاه امام نسبت به اسلامی شدن دانشگاهها نه به معنای غلبه حوزههای علمیه بر دانشگاهها و نه به معنای استنتاج علوم جدیده از قرآن و سنت بود بلکه برای بنیانگذار جمهوری اسلامی تاثیر اندیشه اسلامی و روح حاکم بر اندیشه اسلامی بر ذهن اساتید و دانشجویان اهمیت داشت. امام تاکید داشتند که منظورشان از علوم اسلامی یعنی علومی که در خدمت جامعه اسلامی باشد و موجب رشد و پیشرفت جامعه اسلامی میشود بنابراین انگیزه الهی محقق و علومِ در خدمتِ پیشرفت کشور، هدف اصلی رهبر فقید انقلاب اسلامی در اسلامی شدن دانشگاهها بود به بیان دیگر ایشان تاکید داشتند آشنایی اساتید، محققان و دانشجویان علوم جدیده به ویژه در علوم انسانی، در نگاه آنان به مسائل علمی میتواند در ایجاد سوالات و دغدغههای مرتبط با مسائل کشور و نوشتن فرضیات علمی تاثیرگذار باشد در واقع در خصوص تاثیر دین بر علم و تاثیر آموزههای دینی بر ذهنیت محققان و گستره بینش آنان تاکید داشتند و معتقد بودند این تأثی ذهنیتها میتواند محققان را به سوی علم نافع که علم معطوف به پیشرفت کشور اسلامی میباشد به پیش ببرد.
در منظومه فکری بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران اقتصاد چه جایگاهی داشت؟ آیا اقتصاد مدنظر امام خمینی(ره) در قالب یک مدل اقتصادی تدوین شد؟
ایشان «مالکیت» را قبول داشتند اما برای آن حد و مرز قائل بودند و نظارت دولت اسلامی بر مالکیت افراد را مورد تاکید قرار میدادند به همین دلیل اقتصاد در قانون اساسی ایران به سه دسته دولتی، خصوصی و تعاونی تقسیم شد اما در عمل، اقتصاد اسلامی مدنظر امام به دلائلی اجرایی نشد
نگاه امام به اقتصاد تحت تاثیر جنبش احیای اسلامی یک صد سال اخیر بود و در ابتدای انقلاب دو دیدگاه در این زمینه مطرح بود. دیدگاه اول معتقد بود اسلام اصلا «اقتصاد» ندارد و فقط بر کلیات نظر دارد. صاحبان این دیدگاه تاکید داشتند اسلام نوعی مکتب اقتصادی است، نه علم اقتصاد. در مقابل دسته دوم معتقد به استخراج همه فرمولها، مدلها و قوانین اقتصادی از احکام و متون اسلامی بودند اما به هر حال جنبش اسلامی پس از شکلگیری در ایران نگاه اقتصادی خاصی داشت که این نگاه در اندیشه متفکران انقلاب اسلامی قابل ردگیری است.
آیتالله طالقانی در کتاب «اقتصاد اسلامی» دیدگاههای اقتصادی سوسیالیستها و لیبرالها را نفی میکند. نقد این کتاب به نظام سرمایهداری این است که عدالت را فدای آزادی میکند همچنین در این کتاب اقتصاد سوسیالیستی عامل فدا شدن آزادی پای عدالت تلقی میشود. شهید مطهری و شهید محمدباقر صدر نیز دیدگاههای مشابه آیتالله طالقانی داشتند. نظر این اندیشمندان این بود که دو نظام اقتصادی سرمایهداری و سوسیالیسم علاوه بر آنکه نمیتوانند بین عدالت و آزادی تعادل برقرار کنند بلکه موجب تعمیق شکاف و دوری جوامع تحت نفوذ خود میشوند که با فطرت بشری در تضاد است به همین دلیل تاکید داشتند باید اقتصاد اسلامی که راه میانه است و آزادی و عدالت را توامان در نظر دارد به عنوان مبنا مورد توجه متفکران اقتصادی کشور قرار گیرد. امام خمینی نیز بر این دیدگاه تاکید داشتند. ایشان «مالکیت» را قبول داشتند اما برای آن حد و مرز قائل بودند و نظارت دولت اسلامی بر مالکیت افراد را مورد تاکید قرار میدادند به همین دلیل اقتصاد در قانون اساسی ایران به سه دسته دولتی، خصوصی و تعاونی تقسیم شد اما در عمل، اقتصاد اسلامی مدنظر امام به دلائلی اجرایی نشد.
اما علت چه بود؟ امام در دو سال ابتدایی انقلاب درگیر بحرانهای متعددی بودند. در دهه 1360 نیز کشور درگیر جنگ شد و دولت اصلا نتوانست دنبال تدوین سیاست مشخص توسعه اقتصادی، چه اسلامی و چه غیراسلامی برود. در این دهه تلاش شد در کنار اولویت دادن به رفع نیازهای روزمره اقتصادی کشور و جنگ، برخی اقدامات محرومیتزا از سوی نهادهای انقلابی مثل جهاد سازندگی و دولت در روستاها و مناطق محروم انجام شد و برخی نهادهای انقلابی تلاش کردند از طریق راهسازی در روستاها و شهرها و توزیع امکانات و فرصتها در مناطق مختلف به سوی عدالت اجتماعی حرکت کنند اما در مجموع تحول ساختاری در اقتصاد کشور مبتنی بر الگوی اقتصاد اسلامی و ارائه الگوی توسعه در دهه 1360 انجام نشد.
اقتصاد در دهه 1360 «دولتمحور» بود که البته به دلیل شرایط جنگی کشور در این دهه، با نیازهای کشور همخوانی داشت. با این حال و با وجود نظارتهای دولتی بر اقتصاد اما جای یک الگوی اقتصادی تا دوران سازندگی که اولین الگوی توسعه اقتصادی کشور ارائه شد، خالی ماند. در دوره سازندگی سیاست تعدیل اقتصادی به اجرا درآمد که البته این سیاست نیز با اقتصاد اسلامی مدنظر امام فاصله زیادی داشت.
اقتصاد اسلامی مدنظر امام (ره) دارای ویژگیهای کلی همچون، حمایت از مالکیت محدود، فقرزدایی و رفع تبعیض طبقاتی و ایجاد فرصتهای برابر برای همه و اقتصادی خودکفا درعرصههای استراتژیک و مصون در مقابل فساد بود اما به نظر میرسد در طول چهار دهه گذشته نیز بررسیهای محققانه قوی در خصوص شاخصهای اقتصاد اسلامی در کشور انجام نشده باشد و این خلاء همچنان باقی است و همچنان به اندیشهورزان قوی در این زمینه نیازمندیم.
چگونه میتوان تضاد ظاهری بین مکتب اقتصادی اسلام و علم اقتصاد را به حداقل رساند؟ در این مدل اقتصادی چگونه میتوان بین احکام و قوانین شرع که منشاء فرابشری دارد و علم اقتصاد که زاییده تفکر بشری است، پیوند برقرار کرد و این پیوند را به عنوان مکتب یا علم اقتصادی مدنظر اسلام به جهان معرفی کرد تا ضمن حفظ استقلال اقتصادی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک مدل و الگو، مبنای کار حاکمان قرار گیرد؟
علم اقتصاد به عنوان محصول عقل و تجربه بشری باید بتواند با شاخصهای اقتصاد اسلامی پیوند بخورد. علم، ابزاری برای پیشبرد اهداف کلان مکتب اقتصادی اسلام است که همچون نورافکن راه را نشان میدهد و پیوند بین این دو بسیار مهم است البته این تفکر در مقابل دیدگاهی است که معتقد به تاثیر نداشتن علم و دین یا ایدئولوژی و عوامل مابعدالطبیعه بر یکدیگر است. پوزیتیویستها (اثباتگرایان) معتقد بودند علم کاملا از غیرعلم جداست اما بسیاری از مکاتب اقتصادی در عصر حاضر معتقدند علم در مراحل اولیه به ویژه مرحله مسئلهیابی کاملا تحت تاثیر عوامل بشری و شرایط اجتماعی جوامع انسانی است. مکاتب جدید اقتصادی معتقدند علم به عنوان یک ابزار میتواند در خدمت اهداف و جهتگیریهای کلان فکری همچون جهت گیریهای مکتب اقتصادی اسلام قرار بگیرد.
دین و علم همچون دو بال، کمک کننده یکدیگر هستند. مراکز دانشگاهی و حوزههای علمیه با کمک یکدیگر باید بتوانند از یک سو با شفافسازی آرمانها و چارچوبهای مکتب اسلام و از سوی دیگر با بهرهبرداری از علم اقتصاد و عقل بشری بین دین و علم پیوند بزنند تا توسعه و رشد اقتصادی کشور مبتنی بر عقل جمعی پیش برود. دین و علم در اندیشه امام خمینی(ره) نیز تزاحمی با یکدیگر ندارند. امام یکی از فقها و رهبران دینی است که درباره متخصصان و کارشناسانِ صاحبنظر نظر خاصی دارد. ایشان تاکید داشتند اقتصاددانان و علمای علوم جدیده باید در کنار مسؤولان قرار داشته باشند تا تصمیمات اجرایی با پختگی و با کمترین خطا اتخاذ و اجرا شود.
در حال حاضر ارتباط کمرنگی با متفکران و صاحبنظران اقتصادی جهان اسلامی داریم در حالی که پژوهشهای مهمی در حوزههای اقتصادی، بانکی، بورس، تجارت و امثالهم از سوی این پژوهشگاهها انجام شده حتی بانکهای اسلامی مبتنی بر اصول اسلامی در این کشورها ایجاد شده است به بیان روشنتر تلاش زیادی از سوی متفکران کشورهای اسلامی برای ایجاد پیوند بین مکتب اقتصادی اسلامی و علم اقتصاد انجام شد که ماحصل و نتیجه آن بانکهای اسلامی است که مورد تایید نظامهای بانکی و اقتصادی بینالمللی است. امیدوارم با ایجاد و تقویت این رابطه، اقتصاد اسلامی مدنظر امام خمینی(ره) تحقق یابد در این صورت امکان همکاری و استفاده از تجربیات و پژوهشهای انجام شده توسط پژوهشگاههای مختلف در کشورهای عربی اسلامی و اسلامی غیرعربی برای این مهم به وجود میآید.
شرایط سخت اقتصادی و تشدید تحریمهای آمریکا و کشورهای غربی بر علیه کشورمان موجب تشدید فشارهای اقتصادی بر مردم و سلب آرامش روانی جامعه شده است، وضعیتی مشابه سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس، چقدر ضرورت دارد در چارچوب اندیشههای سیاسی – الهی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران روحیه امید، نشاط و دلبستگی به نظام و انقلاب در کالبد پژمرده جامعه دمیده شود؟
مبارزه سیستمی و ساختارمند با بسترهای مفسدساز نیازمند عزم واقعی و همکاری قوای سهگانه است. اگر قوانین لازم در مجلس برای مبارزه با فساد و مفسد تصویب نشده باشد یا اگر قوه مجریه منافذ و راههای فساد را نبندد و با مسؤولان متخلف خود برخورد نکند و ساز و کار ساختارمند و سیستمیِ جلوگیری از ایجاد فساد را ایجاد نکند، بیتردید حاصل و نتیجه مناسبی در مبارزه با مفسدان اقتصادی به دست نمیآید
جمهوری اسلامی، پیوند بین جامعه و سیاست را احیا کرد و عرصه سیاسی ایران را کاملا تحت تاثیر عرصه اجتماعی قرار داد و کلیه تحولات ایران در طول چهار دهه گذشته تحت تاثیر تحولات اجتماعی بوده است به بیان روشنتر در این مدت هر اتفاقی که در سطح جامعه افتاد تاثیرش را بر سیاست گذاشت. اتفاقات عرصه اجتماعی در میان مدت و بلند مدت بر حوزه سیاست تاثیر میگذارد.
دمیدن روحیه امید و نشاط در جامعه نیازمند اقدامات انقلابی و جهادی از سوی مسؤولان است تا مردم عملکرد کارگزاران نظام را به جای تامین منافع فردی، خانوادگی، گروهی و جناحی در راستای خدمترسانی به عموم مردم تعبیر کنند.
با وجود برداشته شدن قدمهای خوب در عرصههای فرهنگی و اقتصادی اما هنوز نتوانستهایم در مسیر مطلوب مدنظر امام خمینی (ره) به اهداف متعالی برسیم. شان و جایگاه کشور اسلامی ایران باید سطحی بالاتر از وضعیت جاری داشته باشد. اگر مجریان، دستاندکاران قوای سهگانه و حاکمان امر، اقدامات جدی و جهادی برای خدمت کردن واقعی به مردم، از بین بردن بسترهای فساد و برخورد با مفسدان، تقویت پول ملی، فقرزدایی، تبعیض و کوتاه کردن دست استثمار کنندگان جامعه انجام ندهند، نمیتوان انتظار داشت مردمی شاد، امیدوار و دلبسته به نظام داشته باشیم.
با وجود اقدامات قابل تقدیری که توسط قوه قضائیه در مبارزه با مفاسد اقتصادی در جریان است اما مبارزه با مفسدان اگر ساختارمند نباشد و بسترهای فساد، اختلاس، رانت و سوء استفاده از اموال دولتی به صورت ریشهای از بین نرود، فساد و مفسدان همچنان به رشدشان ادامه خواهند داد. مبارزه سیستمی و ساختارمند با بسترهای مفسدساز نیازمند عزم واقعی و همکاری قوای سهگانه است. اگر قوانین لازم در مجلس برای مبارزه با فساد و مفسد تصویب نشده باشد یا اگر قوه مجریه منافذ و راههای فساد را نبندد و با مسؤولان متخلف خود برخورد نکند و ساز و کار ساختارمند و سیستمیِ جلوگیری از ایجاد فساد را ایجاد نکند، بیتردید حاصل و نتیجه مناسبی در مبارزه با مفسدان اقتصادی به دست نمیآید.
ابتدای انقلاب به افراد و شخصیتها اعتماد زیادی شد اما سازمان و ساختار کنترلیِ مناسبی ایجاد نشد تا بر عملکرد افراد و مدیران نظارت قوی و مستمر داشته باشد. برخورد با مفسدان اقتصادی تا مادامی که چنین ساختارهایی در دستگاههای اجرایی، قضایی و تقنینی ایجاد نشود، اثری مقطعی دارد.
توجه به عدالت اقتصادی و ایجاد ساز و کار پیاده کردن عدالت اقتصادی تاثیر بسیار زیادی در از بین رفتن ریشههای فساد و مفسد دارد. اصلا تاکید امام خمینی(ره) این بود که جوهره و محور حکومت اسلامی «عدل» است بنابراین جوهره حکومت اسلامی که «عدالت» در معنای عام و «عدالت اقتصادی» به معنای خاص آن است، باید احیا شود و البته تحقق عدالت در جامعه توام با «آزادی» است. آزادی اندیشه و آزادی قلم و آزادیهای مشروع در چارچوب قانون اساسی کمک زیادی در فراگیر شدن عدالت اقتصادی میکند.
احیای معنویت در نظریه امام خمینی جایگاه ویژهای دارد اما به جای فهم معنویتِ مدنظر ایشان و اخلاق اسلامی که جوهره دینداری است، چندان مورد توجه قرار نگرفت. رشد معنویت در جامعه میتواند بسیاری از مشکلات اجتماعی جامعه را از بین ببرد. پیوند بین آزادی و معنویت و استقلال و عدالت میتواند جمهوری اسلامی ایران به جایگاه حقیقی و در خور شأنش برساند.
سوال: مردم بر اساس چه اصول و معیارهایی باید اندیشه و دیدگاههای بنیانگذار جمهوری اسلامی را بشناسند تا در دام مدعیان دروغین و جریانهای انحرافی فرصتطلب گرفتار نشوند به بیان روشنتر هوشیاری و آگاهی جامعه چه تاثیری بر شکست سیاست بیاعتماد کردن جامعه نسبت به امام و انقلاب و انحراف در اندیشههای اسلامی دارد؟
اندیشه امام همانند آیات قرآن که بر دو قسم محکم و متشابهات تقسیم شده است، عناصر و مولفههای ثابت و متغییر دارد. مولفههای متغییر اندیشه امام بسته به زمان و مکان قابل تغییر است. امام در برخی شرایط خاص یا در برخی زمانهای خاص مباحثی را مطرح کردند که صرفا محدود به همان شرایط و زمان خاص است.
اندیشه امام عناصر و مولفههای ثابت هم دارد که میتوان با مراجعه به آنها، فکر و رفتار افراد و شخصیتهای مدعی پیروی از امام را محک زد یا سخنان و نیتهایشان را راستیآزمایی کرد به بیان روشنتر به واسطه این عناصر ثابت میتوان میزان دوری یا نزدیکی افراد و شخصیتها به خط امام را مورد سنجش قرار داد.
یکی از عناصر ثابت اندیشه امام، رابطه دین و سیاست است. امام به شدت با سکولاریسم و جدایی دین از سیاست مخالف بودند بنابراین پیوند دین و سیاست یکی از مولفههای است که میتواند میزان پایبندی عملی افراد و شخصیتها به راه و مسلک امام را بسنجد و تشخیص دهد که هر فرد یا جریانی که قائل به جدایی دین از سیاست است، طبق اصول ثابت اندیشه امام اصلا دین را نشناخته و به قول خودِ حضرت امام گرفتار اسلام انحرافی یا اسلام آمریکایی است.
یکی از اساسیترین مولفههای اندیشه امام «مردم» هستند. امام شخصیتی مردممحور داشتند و تاکیدات بسیار زیادی در صیانت از آراء مردم و توجه به نیازها و انتظارات آنان داشتند. در دیدگاه امام حکومتِ بدون پشتوانه و حمایت مردم، اصلا مشروعیت ندارد. امام رای مردم را مقدمه اقامه واجب دانسته و تحمیل کردن نظر اقلیت به اکثریت را فاقد وجاهت قانونی و شرعی میدانستند و آن را رد میکردند. به طور مثال وقتی مردم به بنیصدر رای دادند با وجودی که امام با وی مخالف بود اما به نظر مردم احترام گذاشتند و تا روزی که در برابر قانون نایستاد از وی حمایت کرد.
بنیانگذار جمهوری اسلامی در مواردی که رای اکثریت مردم مخالف شریعت و دین نبود، رای آنان در مسائل عمومی را بر آراء، نظرات و سلایق شخصی خودشان ترجیح میدادند.
حکومت اسلامی مدنظر امام علاوه بر اهتمام به نظم عمومی و حفظ استقلال و آزادی و برقراری عدالت و رفاه، یک هدف والاتری داشت و آن رشد و تعالی عموم افراد جامعه بود که نباید از این ویژگی مهم اندیشه امام غافل شد
«مردم» در اندیشه امام دارای نقشها و ویژگیهایی چون وجاهت و ارزش دادن به حاکم، تحت نظارتِ مردم بودن حاکمان، نقد حکومت از سوی مردم و حاکمیت مردم بر سرنوشت و همه امور کشور از طریق مجلس شورای اسلامی هستند و البته از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی جریانها و شخصیتهای متعددی بودند که یا ارزشی برای رای و نظر مردم قائل نبودند یا معتقد به حکومت مقطعی و کوتاه مدت انقلابیون بودند. مجاهدین خلق و برخی گروههای سیاسی از مصادیق این تفکر بودند اما امام مقابل آنان ایستادند و «قانون اساسی» و «جمهوری اسلامی» را به رفراندوم عمومی گذاشتند.
یکی دیگر از محورهای ثابت اندیشه امام اعتقاد ایشان به اجرای قوانین اسلام است. امام از ابتدا تاکید داشتند که اسلام نه حکومت دیکتاتورهاست و نه حکومت جمهوری، بلکه حکومت قانونِ اسلام بر جامعه است و بر این اساس تمام تلاش ایشان حمایت از قوانین اسلامی بود. قوانین الهی دامنه وسیعی چون احکام اولیه، ثانویه، مباهات و عقل بشری دارد که البته نیازمند بحثی مفصل و جداگانه است.
یکی دیگر از محورهای ثابت اندیشه امام، اعتقاد به حاکمیت فقیهِ عادلِ مدیرِ مدبرِ مورد پذیرش مردم در جامعه یا همان ولایت فقیه است که این چهار ویژگی، ویژگیهایی است که امام خمینی بیان کردند. براساس استنباطی که از منطق اندیشه سیاسی – الهی امام خمینی(ره) میتوان داشت، مرجعیت امور در هر دوران با فقیهِ حاکم منتخب مردم است.
یکی دیگر از مولفههای متمایز کننده اندیشه امام از سایر علما و رهبران دینیِ همعصر ایشان، اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت است که البته این اندیشه امام در زمان حیات ایشان نیز دو دسته مخالف سرسخت داشت. یک دسته اصلا قائل به تشکیل حکومت اسلامی نبوده و نیستند و به شدت با آن مخالفت میکنند. کسانی که اجرای قوانین اسلام را محدود به ظرف زمانی 1400 سال قبل و در مقطع حضرت رسول دانسته و این احکام را مغایر با شرایط و عصر حاضر میدانند از مخالفان اندیشه امام هستند. دسته دوم، افراد، شخصیتها و حتی رهبران دینی هستند که اعتقاد دارند تاسیس هر نوع حکومت دینی در دوران غیبت، غیرشرعی و نامشروع است.
هدف از حکومت نیز از مولفههای ثابت اندیشه امام (ره) است. ایشان بر این باور بودند که حکومت دراسلام اهداف مشخص و متمایزی از سایر نظامها و حکومتهای همعصر خود دارد. حکومت اسلامی مدنظر امام علاوه بر اهتمام به نظم عمومی و حفظ استقلال و آزادی و برقراری عدالت و رفاه، یک هدف والاتری داشت و آن رشد و تعالی عموم افراد جامعه بود که نباید از این ویژگی مهم اندیشه امام غافل شد.
براین اساس تاکید بر حفظ و تقویت آزادی بیان و آزادیهای مشروع اجتماعی و سیاسی یکی دیگر از ارکان اندیشه امام است. ایشان معتقد بودند آزادی را خداوند به انسان عطا کرده و لازمه رشد و تعالی بشر و جامعه اسلامی پاسداری از آزادی است همچنین عدالتخواهی و حمایت از محرومان مهمترین محور حرکت است. ایشان حکومت اسلامی را حکومت عدل میدانند و تاکید دارند حکومت اسلامی بدون عدالت موضوعیت ندارد. دفاع از معنویتگرایی و رشد اخلاق، معارف و احکام اسلامی در جامعه اسلامی نیز از مباحث محوری اندیشه ایشان است و مبارزه با انواع فساد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مخصوصا مفاسدی که حقالناس است مثل اختلاس، رانت و امثالهم را میتوان جزء اصول ثابت اندیشه امام دانست.
حرکت به سوی پیشرفت و رویکرد گزینشی به ابعاد و دستاوردهای تمدن جدید و استفاده از آنها در خدمت جامعه اسلامی را نیز می توان به این مباحث اضافه کرد و در نهایت امام خمینی در حوزه سیاست خارجی بر تعامل هوشمندانه با جهان و حفظ مصالح دولت اسلامی و منافع ملی و مبارزه با زورگوئی قدرتهای بزرگ و دفاع از مظلومان عالم تاکید داشتند و خواستار گسترش ارزشهای اسلامی در عالم از طریق مسالمتآمیز و تبادل فرهنگی و آگاهیبخشی بودند.
بر اساس این شاخصها جوهره اندیشه امام دفاع از حکومت دینیِ عدالت محور، آزاد، مستقل و پیشرفتهای است که بتواند زمینهساز رشد و تعالی معنوی انسانها باشد. براساس شاخصهای ثابت اندیشه امام میتواند میزان دوری یا نزدیکی به اندیشه امام را در بین افراد و گروههای مختلف نشان دهد.