بزرگنمایی:
شاید یک دلیل توجه مخاطبان به آثار نویسندگانی چون کارلوس کاستاندا که در کتابهایش مصرف موادمخدر را تبلیغ میکند، عدم کار ویژه برای معرفی آثار عرفان اسلامی به نسل جدید باشد.
به گزارش تبسم مهر نیاز انسان به معنویت نیاز غریبی نیست. انسان از دیرباز و از نخستین گذرگاههای تاریخی همیشه باید نیروی برتری را میپرستید و همین نیاز راه او را به سمت معنویت هموار میکرد. بر همین اساس میتوان گفت که مساله معنویت با مفهومی به نام «دین» پیوند خورده است. نیاز به پرستش با بروز و ظهور ادیان ابراهیمی به ویژه دین مقدس اسلام سمت و سویی عقلانی به خود گرفت. ظهور پیامبر مکرم اسلام باعث شد تا تلاش بشریت برای گذر از جهان اساطیری به فلسفه به ثمر بنشیند. تاکید مدام پیامبر اسلام بر تفکر و اندیشه و تبلیغ بسیار عقل، تاریخ را در مسیر تازهای انداخت.
اندیشمندانی در تمدن اسلامی که در حوزههای فقه و فلسفه سرآمد همگان بودند، به خشکی این دو رشته پی برده و با توجه به علمی که نام عرفان را به خود گرفت تلاش کردند تا لطافتی به این دو حوزه بدهند. اکنون حوزه عرفان به لحاظ میراث مکتوب بسیار غنی است. در عصر حاضر بسیاری از پژوهشگران غربی با رجوع به متون عرفان اسلامی و کشف زیباییهای آن انقلابی زبانی را در مغرب زمین موجب شدند. همچنین ادبای ایران نیز با مطالعه این متون با رویکردهای جدید در علوم انسانی، به کشفیات مهمی از نظر زبانی و ساختاری در این متون نائل آمدهاند.
امیرحسین اللهیاری، مترجم آثار ابن عربی و... میگوید: «جریان تصوف و عرفان اسلامی میراث غنیاش در ادبیات خلاصه شده و چیز جز آن نیست. این ادبیات بسیار تاثیر گذار بوده است و غربیها نیز مانند نیکلسون به دلیل ساختار پیچیده و در عین حال لطیف این ادبیات به سراغ آن آمده و در مغرب زمین آن را رواج دادهاند. به نظر من مهمترین میراث صوفیه ادبیات است و آن چیزی که عرفا و اهل تصوف در زبان آفریدند. زبان نقطه افتراق ما از حیوان است و خرد در اینجا نمود پیدا میکند. اگر با دیدی فرمالیستی به این متون نگاه کنیم، این نکته را درخواهیم یافت. اصلا زیبایی شناسی یا جمال شناسی هم نقطه مهمی در افتراق انسان با حیوان است. التذاذ ما از یک اثر واقعا حاصل یک دستاورد چند هزار ساله است. زبان مهمترین دستاورد ماست و شما با یک کلمه میتوانید تاریخ را تغییر دهید. هماکنون نیز مهمترین تصحیح از «تذکرهالاولیا» به عنوان یکی از عالیترین متون عرفانی ما برای رینولد نیکلسون است.»
حجتالاسلام احمد عابدی در یکی از سلسله دروس نقد عرفانهای جدید اشاره کرده است: «عرفا معمولاً کلمات نغز، فصیح و بلیغ زیاد به کار میبرند، الان در فارسی میدانید که بهترین کتابهای ادبیات کتابهاییاند که صبغه عرفانی دارند، مثل کتابهای خواجه عبدالله انصاری و کسانی که رشته ادبیات درس میخوانند خیلی کتابهای عرفانی میخوانند و بیشتر پایاننامههای ادبی در موضوعات عرفانی است. علت نیز این است که ادبیات که به فصاحت و بلاغت میپردازد، فصاحت و بلاغت غالباً در طول تاریخ در خدمت عرفان گرفته شده است و در عرفان لطافت دل، خیلی برایشان مهم است، اینکه طرف تحت تاثیر قرار بگیرد، خیلی مهم است، کسی اشکش جاری شود این مهم است در عرفان و راه این چیزها ادبیات است. فصیح و بلیغ حرف زدن. از قدیم می گفتند استادان اخلاق، باید فصیح ترین افراد باشند، مثلاً کتابهای غزالی را ببینید چقدر فصیح و بلیغ است، گلستان سعدی یا کلیله و دمنه یا مثلاً کتابهای خواجه نصیر، این کتابهایی که درباره اخلاق و عرفاناند کتابهای فصیح و بلیغ ادبیاند، این در ادبیات عرفانی خودمان است، کتابهای ابن عربی، کتابهای سیدبن طاووس، یا عرفایی که خودمان داریم.»
کسانی که با دیدن مثلا برخی از فیلمهای آسیای شرقی گرایشهایی به فرهنگ ژاپن پیدا میکنند، واقعا ناآگاه به بطن آن فرهنگ هستند. نخست اینکه علیرغم تبلیغهایی که بر عدم خشونت و مدارا در این فرهنگها میشود آنها به شدت خشناند. ژاپن در جنگ جهانی دوم جنایتهایی را بر علیه مردم چین موجب شد
با این اوصاف اما نسل جدید ایران از این متون بیخبرند. شاید یک دلیل این بیخبری جدایی بین نهاد روحانیت و جوانان باشد. این جدایی به بیتوجهی جوانان به دین و ظواهر دینی انجامید و هر مسالهای مرتبط با دین اسلام برای آنان به نقطهای برای گریز بدل شد که حتی عرفان اسلامی نیز از آن مستثنا نبود. این در صورتی است که متون عرفانی در زمینه تجلی زیبایی در نهاد انسانها کاری بس مهم را بر عهده داشتند. با این اوصاف اما خلا معنویت برای این دسته پیش آمد و آنها به سمت متون دیگر کشیده شدند. ذکر یک تجربه راقم سطور در دوران تحصیل در مقطع کارشناسی رشته ادبیات نمایشی شاید بیفایده نباشد. در واحدهای درسی این رشته درسی به نام «متون فارسی نمایش» تعریف شده بود که مدرس دانشمند آن با توجه به نداشتن سنت تئاتر در پیشینه تمدنی ایران، تدریس خود را بر محور اقتباس نمایشی از متونی چون قصههای شیخ اشراق و متونی چون سلامان و ابسال و «حی بن یقضان» گذاشت که با اعتراض دانشجویان به مدیر گروه مواجه شد. اعتراض آنها این بود که استاد دارد شرعیات تدریس میکند.
به هر روی توجه به این متون «دیگر» باعث رواج معنویتهای پوشالی در قالب «ذن»، «مدیتیشن»، «یوگا» و... شد که از آنها با عنوان عرفان فست فودی یاد میشود. یکی از نتایج این نوع عرفان مصرف مواد مخدر و در نتیجه رسیدن به خلسه به عنوان تجربهای عرفانی است. کسانی که گرایش به این «وضعیت» دارند تجربیات خود را در فضای مجازی نیز به اشتراک میگذارند. از این دست اشتراک گذاریها میتوان به انجمن پرشین سای، نخستین انجمن فارسی روانگردانها و گیاهان دارویی اشاره کرد. در این انجمن اشخاص تجربههای خود از مصرف مخدر و روانگردانها و به اصطلاح خودشان دخل و تصرف در طبیعت و حقایق اشیا را به اشتراک میگذارند.
یکی از کاربران ارشد این انجمن به نام Bufallo تجربه خود از مصرف «گل فول ایندیکای نورترن لایت» یا «شفق قطبی» این گونه نوشته است: «پس از 2 ساعت از آغاز مصرف، قدم زدن در هوای بسیار خنک و ملایم و خیس شدن از ریز ریز باران بهاری، احساسی جادویی برایم به ارمغان آورد که ناخودآگاه منجر به خشک شدن لبخند گشادهای بر صورتم شد که تا همین اینک و پس از 3 ساعت و نیم ادامه دارد. همه چیز در صلح و لذتی محسوس احاطه شده است. کم شدن تاثیرات این شفق شمالی جادویی، که به راستی سفری روان گردان از بهترین نوع و شکلش، را که منجر به رضایت کامل قلبی و خوشنودیام شده از کمتر شدن فشار و غلظت روی پلکهایم، کم شدن حجم میزان سر شدن و گزگز دستها و پاهایم و نیز تسلط بیشتر برای تمرکز دید احساس میکنم. در لحظات اوج مصرف و حتی هم اکنون، نوعی تیزهوشی قابل درنگ را در کنار شکلی از حواس پرتی و کم حافظگی را که کمتر در خودم سراغ داشتم مشاهده نمودم که باعث میشد هر جا که احساس نیاز میکردم، کاملا پاهایم بر روی زمین باشد و تمام دقتم را معطوف به اکنون ِ در وابسته با مختصات جغرافیایی بدنم نمایم و هر جا که ضرورتی نداشت، با سرعتی باور نکردنی پرواز نموده و درست مانند یک پرنده، از بالا به تماشای منظرههایی بنشینم که مشکلات و دغدغههای بشری در آن، نادیدنی یا بسیار ریز و قابل چشم پوشی به نظر میآید. ترجیح میدهم از این به بعد را در موسیقی Carbon Based Lifeforms و آهنگ بی نظیر Comsat غرق شوم که اینجا غوغایی به راه انداخته است. سکوت و خاموشی بسیار ملایم و صلح آمیزی همه جا را فرا گرفته است و به نظر میآید این موسیقی هرگز مزاحمی برای آن به شمار نمیرود. سفری که هم اینک هم در حال انجام است، به معنای واقعی کلمه، تماشای منظره بی مانند افق گسترده آسمان بی کرانه، در زیر نور شفق شمالی است که به هزار نقش و رنگ، تارهای آگاهی و شعور و حیات را به هزاران هزاران سمت و سو میپراکند.» اکنون در بازار غیررسمی و بازار کتابهای قاچاق در ایران دو دسته کتاب خرید و فروش میشود که مروج این نوع از عرفانهاست. نخست آثار کارلوس کاستاندا و دیگر آثار اوشو.
کارلوس کاستاندا
کاستاندا تخیلی نویسی بود که سعی کرد با استفاده از مفاهیم معنویت سرخپوستی، آثاری را پدید آورد. او در تمامی کتابهای خود استفاده از مواد مخدر را تبلیغ میکرد. اتصال به ضمیر ناخودآگاه و همچنین رسیدن به دنیال خیال در ادبیات کاستاندا فقط با مصرف موادمخدر امکان پذیر است. در دو کتاب نخست کاستاندا مسکالیتو به عنوان دروازهای برای ورود به واقعیت غیرمعمول معرفی شده و گویا خود او نیز از آنها استفاده کرده است.
ترجمه آثار کاستاندا به زبان فارسی تقریبا از دهه 60 با انتشار آثاری چون «آتش درون» آغاز شد. بعدها دیگر کتابهای او مانند «افسانههای قدرت»، «آموزشهای دون خوان: طریق معرفت یاکی»، «آیین فرزانگی»، «بادهای مخالف»، «هدیه عقاب» و... ترجمه و منتشر شدند. یه یقین میتوان گفت که رواج و گسترش ماده مخدر مسکالین همراه با کتابهای کاستاندا در ایران صورت گرفته است.
اوشو
اوشو به قول خود مدیتیشن پویا را برای انسان مدرن بنیان گذاشت. عمده کار او در زمینه حوزهای بود که دیدگاههای بازتری را نسبت به سکس و میل جنسی ترویج میکرد. در دورهای از زندگی خود به آمریکا رفت و در آنجا طرفدارانش زمینهایی را خریداری کردند تا آرمانشهر اوشویی بنا شود. این به اصطلاح مدینه فاضله البته ساخته شد اما فضاحتها و جنایتهایی که آنجا اوشو و طرفدارانش بوجود آوردند باعث شد تا دولتهای محلی با آنها به تعارض رسیده و اوشو از آمریکا اخراج شود.
اوشو مدعی است انسان تنها موجودی است که هیچ فرمانروایی برای او فرمان صادر نکرده است؛ بنا بر همین اعتقاد پیوسته به شریعت حمله میکند و از آن گریزان است. در نظر اوشو، انسان باید از هر چیزی که آزادیش را محدود میکند فاصله بگیرد، حتی اگر آن چیز خدا و دستورات او باشد؛ چنان که با صراحت ابراز میدارد؛ همه چیز را باید فدای آزادی کرد حتی زندگی را... حتی میتوان خدا را فدای آزادی کرد، اما نمیتوان آزادی را فدای خدا کرد!
به نظر میرسد که کتاب مقدس اوشو «کاماسوترا» است. کاماسوترا کتابچهای راهنما برای مردان، فاحشگان و زنان مرتبط با طبقات بالا بوده و با ترسیم تصویری واضح از زندگی در هند، مفاهیم آن طبقات مرفه هندو را ترویج میکند. این کتاب متعلق به دوران کهن مصور است و حاوی تصاویری به مانند الفیه و شلفیه (صور قبیحه). چند معبد در هند نیز حاوی مجسمههایی با مفاهیم کاماسوتراست.
کتاب «اوشو؛ از واقعیت تا خلسه» اثری از دکتر هادی وکیلی و آزاده مدنی در نقد آرای اوشو نوشته شده است. نویسندگان در این کتاب اشاره کردهاند که «دینداری اوشو منطبق با اهداف سکولاریستی است. در دینی که اوشو معرفی میکند، احکام، دستورات، آیینها و کتابهای مقدس جایی ندارد. دین او دینی کاملاً فردی و خصوصی است که هیچ برنامهای برای ساعات مختلف زندگی انسان ندارد. اصرار اوشو برای منفی جلوه دادن نهادهای دینی نیز از این روست. اوشو از شادی به عنوان یگانه معیار انسانی نام میبرد. البته شادی و خندهای که او معرفی میکند، هیچ پشتوانه معرفتی ندارد و نشات گرفته از جهانبینی خاص اوشو است. او به همه چیز با دید سرگرمی مینگرد و عقیده دارد هیچ چیز را نباید جدی گرفت. این مساله تا جایی پیش میرود که مرگ هم از نظر او یک بازی و سرگرمی تلقی میشود!»
چون ممنوع شده پرفروش است
اکنون در اکثر دست فروشیهای کتاب و همچنن بازارهای غیررسمی و دست دوم آثار کاستاندا و اوشو، چه کتاب اصل و چه افستهای بیکیفیت و با کیفیت وجود دارد و عرضه میشود. البته معدود کتابفروشیها هم هستند که به بیان خود فروش چنین کتابهایی را کسر شان میدانند و به هیچ عنوان به خرید و فروش آنها نمیپردازند.
علی، پیرمردی است که سالهاست کتابفروش بوده و دوران بازنشستگی را نیز در راسته انقلاب به خرید و فروش کتابهای دست دوم میپردازد. او میگوید: تا به حال کتابهای کاستاندا را نخوانده، اما چون این کتابها از دورهای به بعد ممنوع شدند، جذابیت خاصی برای برخی از مخاطبان پیدا کردند. کلا هرچیزی که ممنوع میشود، جذابیت پیدا میکند. یک نمونهاش کتاب «شاهد بازی» استاد سیروس شمیسا. پس از جمع آوری این کتاب، نسخههای اصل این کتاب که در کتابفروشیها باقی مانده بودند به قیمتهای گزاف خرید و فروش میشدند. این ممنوعیت باعث شده بود تا کتاب بازها نیز به این اثر توجه ویژه نشان دهند.
عمده کسانی که به دنبال آثار اوشو و کاستاندا میروند و یا فریب شیادیهایی چون کلاسهای ذن و مدیتیشن و... را میخورند از متون عرفانی و زیباییهای آن آگاه نیستندوی افزود: میدانید که کتاب بازها معمولا کتاب نمیخوانند، فقط افتخار و افه آنها به داشتن آرشیوهای «خفن» است. مثلا میگویند که نسخه اصل همه کتابهای ممنوع و از بازار جمع آوری شده را دارند. برای برخی نیز فقط کنجکاوی محتوای ممنوع شده مهم است. اگر بتوانند کتاب را دانلود کنند که هیچ اما اگر نتوانند حاضرند برای کپی بیکیفیت نیز مبالغ گزافی را خرج کنند.
آقای سالاریِ کتابفروش نیز میگوید: من خودم یکبار یکی از کتابهای کاستاندا را خواندم. مشتی چرند و دری وری. دقیقا در کتاب نوشته بود که اگر میخواهید درباره هدف اصلی این جهان و خلقت تفکر کنید، پیشزمینهاش کشیدن مواد مخدر است تا فکرتان باز شود. خودش هم گویا برایش تبلیغ شده بود که مردمشناس است. حالا نمیدانم مردم شناسی یعنی چه؟ اما درباره او خواندم که به شدت «زن باره» بود و با همین مواد مخدر توانست «مخ» چند زن را بزند و به خانه خود برای زندگی دائمی بیاورد.
سالاری همچنین میگوید که دیگر کتابهای کاستاندا از مد افتادهاند و اقبال گذشته به آنها نمیشود: پیشترها کتابهای او مد بود. جوانهایی که اهل کافه بودند و مو و ریش بلند داشتند بسیار به دنبال این کتابها بودند. روزی یکی از آنها به همراه دختری زیبا به مغازه من آمدند. پسر واقعا از انقلاب اکتبر روسیه باری دختر صحبت کرد تا کاستاندا و اوشو و بعد هم به دخترک گفت که شمس تبریزی همجنسخواه بوده و مولانا را گول زده. بعد هم یک سیگار گیراند و درباره کوبیسم صحبت کرد. در آخر این معرکه هم کلی کتاب از من خریدند و رفتند. موجودات عجیب و غریبی بودند. همیشه آرزو میکنم که کاش این رفتارها قسمتی از تجربیات زندگی دانشجویی آنها باشد و بعد از چند سال سرشان به سنگ بخورد و دست از این کارها بردارند.
امیری، یکی از دست فروشان خیابان انقلاب نیز میگوید: کسی نیامده به من بگوید که کتابهای کاستاندا یا اوشو را رایگان به تو میدهم و تو بگیر و بفروش! بسیاری به من مراجعه میکنند و این کتابها را میخواهند و من نیز یک نسخه اصل از ترجمههای هرکدام دارم و به تعداد مشتریانم میدهم برخی از همکارانی که در زمینه افست کتاب فعالند، چند نسخهای از آن را بزنند. افست کتاب که کار سختی نیست. بارها اتفاق افتاده که مثلا نمایشنامهای در بازار نایاب شود در صورتی که دانشجویان به آن نیاز بسیار داشتهاند و همین دوستان با کپی گرفتن از کتاب و صحافی آن، نسخهای ساختهاند.
از متون عرفانی آگاه نیستند
عمده کسانی که به دنبال آثار اوشو و کاستاندا میروند و یا فریب شیادیهایی چون کلاسهای ذن و مدیتیشن و... را میخورند از متون عرفانی و زیباییهای آن آگاه نیستند. از نظر محتوا و همچنین زیبایی شناسی مثلا «رساله حسن و دل» یحیی الدین سیبک نیشابوری با «از سکس تا فراآگاهی» به هیچ عنوان قابل مقایسه نیستند. همچنین حکمت و زیبایی رسالههای فارسی شیخ اشراق (موسوم به قصههای شیخ اشراق) کجا و «تعلیمات دون خوآن» کجا؟ آیا این آثار توسط علاقهمندان کاستاندا و... دیده و خوانده شدهاند؟
اکنون در اکثر دست فروشیهای کتاب و همچنن بازارهای غیررسمی و دست دوم آثار کاستاندا و اوشو، چه کتاب اصل و چه افستهای بیکیفیت و با کیفیت وجود دارد و عرضه میشودفردین توسلیان، مترجم آثار مهمی از فرهنگ شرق آسیا به فارسی، میگوید: از اینکه بسیاری از ایرانیها امروزه فریب تبلیغات شیادیهایی چون کلاسهای ذن، مدیتیشن و یوگا را میخورند، بسیار حیرت زدهام. مگر چنین چیزهایی امکان دارد؟ همه آن چیزی که در عرفان دیگر فرهنگها مطرح میشود در عرفان اسلامی و متون آن در غنای کامل و پالوده شده از اشکالاتی که در دیگر فرهنگهاست، وجود دارد.
وی در ادامه اشاره میکند کسانی که با دیدن مثلا برخی از فیلمهای آسیای شرقی گرایشهایی به فرهنگ ژاپن پیدا میکنند، واقعا ناآگاه به بطن آن فرهنگ هستند. نخست اینکه علیرغم تبلیغهایی که بر عدم خشونت و مدارا در این فرهنگها میشود آنها به شدت خشناند. ژاپن در جنگ جهانی دوم جنایتهایی را بر علیه مردم چین موجب شد. یا همین طور هندوها و بوداییها، جنایتهای آنها بر مسلمانان حیرت انگیز است. پیروان اوشو در آمریکا نیز جنایتها و فضاحتهای بسیاری را موجب شدند.
بنابراین شاید یک راه مقابله با عرفانهای پوشالی و وارداتی توجه ویژه به متون عرفان اسلامی باشد. تجربه این توجه نیز تاکنون مثبت بوده است. پرفروش شدن رمانهایی چون «گاه ناچیزی مرگ» که رمانی است جذاب درباره زندگی ابن عربی را میتوان در این راستا ارزیابی کرد.