بزرگنمایی:
استاد دانشگاه شهید بهشتی گفت: امروزه در اروپا دپارتمان رتوریک داریم، الان رتوریک در ایران به یک موضوع تبدیل شده است یعنی سالهاست که از یک رشته به یک موضوع تبدیل شده است.
به گزارش خبرنگار تبسم مهر، به همت اندیشگاه سازمان اسناد و کتابخانه ملی نشست نقد و بررسی کتاب رتوریک سیاسی در ایران روز گذشته 16 مردادماه در کتابخانه ملی برگزار شد. در این نشست تینا چهارسوقی امین (مؤلف)، مهدی فدایی مهربانی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه تهران، میثم سفیدخوش، استادیار فلسفه دانشکده الهیات دانشگاه شهید بهشتی و سید احمد حبیب نژاد، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و معاون علمی مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی حضور داشتند و به ارائه سخن پرداختند.
سفیدخوش در این نشست طی سخنانی گفت: بنده حقیقتا رتوریکی جز رتوریک سیاسی نمی شناسم. فکر نمی کنم رتوریکی وجود داشته باشد که سیاسی نباشد، به ویژه آنکه آنچه که ما تحت عنوان امر سیاسی تلقی می کنیم در معنای یونانی اش اگر درست ترجمه شود باید بگوئیم «شهری»، یعنی اگر می خواستیم جمله معروف ارسطو در مورد انسان را ترجمه کنیم انسان جانوری است شهری. چه شد که شهر به سیاست یعنی فن گوشمالی تبدیل شد خودش جای تأمل دارد و چنین شد که ما امروز به پولیتیک می گوئیم سیاست. رتوریک آن جایی شکل می گیرد که قرار نیست پهلوانان و زور بازو کاری انجام دهند. وقتی که پهلوانان به کنار گذاشته می شوند و زمان حماسه به سر می رسد و در شهر یکجا نشین می شویم و حتی کارهای معمول روزمره برای کار و تأمین معاش را به زور بازوی بردگان می سپاریم در آنجا فراغتی پیش می آید که یونانی ها به آن «اسکولا» یعنی موقعیت فراغت می گفتند. فراغت قدرت ما را از راه بدیل یعنی نیروی معنوی سخن، اعمال می کند. به این ترتیب هر رتوریکی شهری است.
این محقق و نویسنده کشورمان با طرح این پرسش که پرسش این است که چگونه ممکن است که ما شهری داشته باشیم که «رتوریک اساس» نباشد؟ در این چند سده معاصر درباره اندیشه سیاسی یا کنش سیاسی فاقد این موضوع در کشور بودیم. شوربختانه فلاسفه نقش مخرب کمی نداشتند. فلسفه از جایی به بعد متمایز شد به اینکه رتوریک را تحت منطق در بیاورد. قرار دادن رتوریک تحت منطق از مجادله ای آب می خورد که بین افلاطون و سوکراتس در آتن شروع شده و افلاطون و سقراط در باب رتوریک هرگز اسطوره گرا نبودند ولی اتفاقا در برابر سوکراتس اسطوره گرا قد علم کرده بودند تا بگویند رتوریک بد است به خاطر اینکه حقیقت را پی گیری نمی کند. ارسطو که پیش از آشنایی با افلاطون سه سال در آکادمی سوکراتس تحصیل کرده بودند توانست نگاه مثبت تری به رتوریک بیاندازد.
استادیار فلسفه دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: همان طور که به درستی خانم دکتر امین اشاره کردند و رویکرد ارسطویی به رتوریک به نسبت رویکرد افلاطونی، مهربان تر است، اما منطق گرایی تفکر ارسطویی آرام آرام در سده های سپسین خصوصا در میان فیلسوفان مسلمان و تحت تأثیر منطق اسکندریه منجر به این شد که رسما رتوریک زیرمجموعه علم منطق شناخته شود. ما باید در این مورد پژوهش کنیم وقتی که کتاب سترگ شفای ابن سینا را ملاحظه می کنید رتوریک بخشی از منطق شفا است، در حالی که مثلا خطابه در بخش منطق ارسطو نیست، خطابه جایی در ارگانون ندارد. دلالت این امر این است که از زمانی که خطابه ذیل منطق قرار گرفت ما چارچوب های قیاسی و استدلالی را به عنوان چارچوب های اصلی رتوریک به کار گرفتیم. همین امر کم اثر شدن و به تدریج مرگ آن را رقم زد. هدفی خیرخواهانه و بزرگ بود، هدف این بود که رتوریک یا رتوریسین بی پروا بدون از هر گونه حقیقت و اخلاق هر چه به ذهنش بیاید و در راستای منافعش ببیند به عنوان حقیقت جلوه ندهد ولی از آنجایی که رتوریک را ذیل منطق قرار داد، در واقع خواست تا انسانی را پدید بیاورد که به شدت منطقی باشد.
سفیدخوش افزود: ارسطو کشف کرده بود که ما در شهر با دو معنا از انسانیت سروکار داریم؛ یک وقتی می گوئیم انسان و منظور ما آرمان انسانیت است. برای این انسان ارزشهای اخلاقی و فضائل کاملا مشخصی را در نظر می گیریم و گفته باید به صورت بایدی هر انسانی باید به این فضائل توجه کند، اما واقعیت این است که ما در زندگی شهری با انسانی سروکار داریم که عواطف دارد و عواطف اش تغییرات حال او را پدید می آورد. این انسان در شهر رفتار می کند و در دادگاه می خواهد تصمیم بگیرد و می تواند برای سقراط رأی اعدام صادر کند یا بخشش یا تبرئه. تمام مسائلی که به زندگی شهری مربوط می شود و آنجایی که انسان می خواهد درباره اش تصمیم بگیرد انسانی است که بخش مهمی از دستگاه تصمیم گیرنده اش، عاطفی است.
وی تصریح کرد: منطق نمی تواند بخش عاطفی را در نظر بگیرد. اصلا منطق آنجایی شکل می گیرد که انسان تغییر را کنار می گذارد. با اصل امتناع تناقض کار دارد. شیطان اصل امتناع تناقض، تغییر است. با منطق نمی توانیم در مورد این انسان صحبت کنیم. اینجاست که ارسطو کشف بزرگی می کند و راه جدیدی را باز می کند و آن این است که رتوریک به مثابه یک دانش است. رتوریک به مثابه یک دانش چگونه می تواند کمک کند که انسان با عواطف در شهر چگونه تصمیم می گیرد. رتوریک نیروی زبان است، ارسطو می گوید: زبان نماد انفعالات نفسانی است. به این ترتیب ما در ساحت زبانی در ساحت انفعالات و عواطف هستیم، البته ممکن است در پشت آن استدلال و ... هم باشد که هست، ولی اینها معمولا صوری اند یعنی صورت کار را نشان می دهند ولی باطن را نشان نمی دهند. رتوریک دانشی است که تلاش می کند با شناسایی عواطف کمک کند که عواطف به صورت یک طرفه ای نابودی شهر را رقم نزد. مسئله اصلی رتوریک این است که چه کار کنیم تا شهر بهبود پیدا کند؟ چه کار کنیم تا شهر نابود نشود؟
این محقق و نویسنده کشورمان اظهار کرد: این در ساحت سخن اتفاق می افتد. از اینجاست که تفسیر مورد نظرم در مورد رتوریک ظاهر می شود و آن هم این است که به گمان من دانش رتوریک، دانشی است که شرط تحقق علوم انسانی است. اگر منظور ما از انسان، همین انسان جاری در کوچه پس کوچه های شهر باشد نه آن انسانی که به صورت ایده آل در فلسفه تصور می شود، که شهری است و عمیقا هم سیاسی است تا زمانی که رتوریک این انسان شناخته نشود و تقویت نشود امید اینکه علوم انسانی شکل بگیرند و به زندگی او سامان دهند.
وی اضافه کرد: دکتر حبیب نژاد فرمودند ما دانش پارلمانی نداریم، من مصیبت را بزرگتر کنم ما دانش رتوریک را هم نداریم. امروزه در اروپا دپارتمان رتوریک داریم و همیشه هم وجود داشته است الان رتوریک در ایران به یک موضوع تبدیل شده است یعنی سالهاست که از یک رشته به یک موضوع تبدیل شده است که البته این موضوع هم به قدری مهجور است که این اثر جزو اولین کارهایی است که درباره رتوریک در ایران منتشر شده است. چرا؟ چون ما خطابه را سرکوب کرده ایم. آنقدر در تاریخ آن را سرکوب کرده ایم که خطبا در تاریخ افراد بسیار ضعیفی بودند. در جامعه خودمان خطیب نداریم. ایران امروز را با کشورهای دیگر از این نظر مقایسه کنید تا متوجه شوید که ما خطیب نداریم. ابن سینا در کتاب خطابه می خواست خطیب خردمندانه سخن بگوید، ولی آنچنان شأن خطابه را پائین آوردیم که افرادی وارد این عرصه شده اند که اصلا آمادگی سخن خردمندانه ندارند. خطابه فورا در زندگی مدنی نقش خود را می گذارد و بازتاب را نشان می دهد.
استاد دانشگاه شهید بهشتی گفت: رتوریک به تعبیر من دانش گفتارپردازی است، یعنی مقصود خطیب در گفتار پردازش می شود و تأملاتی صورت می گیرد که تأملات رتوریکی اند، چگونه گفتارم را پردازش کنم. بدین معنا اصلا رتوریک دانش یا فن سخن یکسو با جمع نیست، اگرچه بدین معنا هم هست. دو نفر هم که با هم گفتگو می کنند هر لحظه باید فکر کنند که مطلبشان را چگونه صورت بندی و پردازش کنند. از آنجایی که هیچ کس هیچ حرفی را نمی زند مگر اینکه سودای تأثیرگذاری دارد. بخش مهمی از هر گفتار، عاطفی سیاسی و مدنی است. در جدال نیوتن و لایب نیتس در پایان سده هفدهم نیوتن پیروز شد به خاطر رتوریک قدرتمند. مستحضر هستید که نیوتن و لایب نیتس هر کدام به تنهایی اصول فیزیک و مکانیک جدید را کشف کردند. اما امروز همه این کشفها را به نام نیوتن می شناسند. تفاوت در پردازش کشف واقع شان است. کشف یگانه آنها با پردازش متفاوت موجب شد که قدرت و برتری به نیوتن برسد و ما جهان را جهان نیوتنی می خوانیم. رتوریک باید از میانه مردم شروع شود، یعنی باید به عنوان درس جدی در آموزش و پرورش مورد توجه قرار گیرد. گفتارپردازی بسیار اهمیت دارد، امروزه برخی از دانشجویان دکتری در دانشگاه ها نمی توانند متن درستی را بنویسند. مسئله فن نگارش نیست دقیقا مسئله این است که چگونه منظور و گفتار خود را پردازش کنند تا بر روی خواننده تأثیر بگذارد. رسانه ها هم در این زمینه بسیار اهمیت دارند تا آن را پرورش دهند.