بزرگنمایی:
سیده زینب حسینی، پژوهشگر قرآن گفت: تفسیر جامع البیان عن تأویل القرآن با وجودی که ۱۰ قرن از تالیفش میگذرد، همچنان تفسیری تازه و مورد نقد و بحث علما و مفسرین و جزء منابع معتبر در تفسیر است.
به گزارش تبسم مهر طبری در تفسیر جامع البیان عن تأویل القرآن هر کجا اختلاف قرائتی وجود داشته باشد، آن اختلاف را بیان و دلایل طرفداران هر یک از وجوه قرائت را مطرح، سپس خود بر اساس ضوابط و قواعدی یکی از وجوه را اختیار میکند. توجه به قرائات قرآنی در این تفسیر و نقد طبری بر قرائات نشان از تسلط طبری به علم قرائات دارد. در خصوص نقاط قوت و ویژگیهای ممتاز این تفسیر با سیده زینب حسینی، پژوهشگر حوزه مطالعات قرآنی و مدرس حوزه به گفتگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
* نویسنده کتاب تفسیر جامع البیان که بود؟
نام او محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب است. ابو جعفر، محدّث و فقیه و مقری و مورّخ معروف و مشهور.وی یکی از ائمه علما بود که به سخن او حکم میکردند و به سبب معرفت و فضلش به رأی او رجوع مینمودند. از علوم چیزهایی گرد آورد که هیچیک از معاصرانش را گرد آوری آنها میسر نگردیده بود. حافظ و عارف به قرآن بود و بصیر به معانی آن و فقیه به احکام قرآن و عالم به سنن و طرق آن و شناخت صحیح و سقیم آن و ناسخ و منسوخ آن. نیز آگاه از اقوال صحابه و تابعین و کسانی که بعد از آنان بودند و اختلاف آنان در مسائل حلال و حرام. و عارف به ایام و اخبار مردم.نوشته اند که مجموع آثار طبری را به روزهای عمرش بخش کردند در هر روز چهارده ورقه بود.
* تفسیر جامع البیان را معرفی کنید؟
عنوان تفسیر جامع البیان در خود تفسیر طبری ذکر نشده، اما طبری در کتاب تاریخ خود (که قبل از تفسیرش نگاشته شده است) آن را جامع البیان عن تأویل القرآن نامیده و یاقوت حموی نیز در شرح احوال طبری، همین نام را آورده است. طبری تفسیر خود را با بحثهای مقدماتی آغاز کرده، سپس روایتهای ناظر به نزول قرآن را بر هفت وجه آورده و به ایراداتی که در این باب وجود دارد پاسخ گفته است. او پس از ذکر اخباری در رد تفسیر به رأی، تأویل مطلوب و مقبول قرآن را تنها منوط به وجود نصی از پیامبر میداند و دیدگاه کسانی را که تفسیر قرآن را ناروا دانستهاند، رد کرده و دلیل آن را تفسیر صحابه از قرآن ذکر میکند. طبری در نامگذاری سورهها شیوه واحدی ندارد؛ برخی سورهها را به نام مشهورشان آورده، ولی در مورد برخی دیگر از تعابیری نظیر «القول فی السوره التی یُذْکر فیها البقره» یا «تفسیرالسوره التی یذکر فیها یوسف علیهالسلام» استفاده کرده است.
وی در تفسیر آیات، ابتدا آیه یا آیاتی را با عنوان «القول فی تأویل قوله تعالی» میآورد و غالباً با جمله «یقول الله جَلَّ ثناؤه» سخن خود را شروع میکند، سپس با نقل اقوال صحابه و تابعین، به تفسیر آیات میپردازد. سرانجام، پس از بررسی و توجیه اقوال، یا قول مرجح را بر میگزیند یا با اقامه دلیل در رد اقوال گوناگون، نظر خویش را بیان میدارد.
طبری در موارد متعدد از روش تفسیر قرآن با قرآن برای تبیین آیات بهره جسته است. اما تفسیر او عمدتاً بر مبنای مرویات تفسیری از رسول اکرم و منقولات صحابه و تابعین، با ذکر سلسله سند کامل هر حدیث، تدوین شده است. هر چند که این تفسیر به سبب گستردگی بعد روایی، دچار آفت تفسیر نقلی شده و نقش اساطیر و افسانههای باستانی و اسرائیلیات را در آن نمیتوان نادیده انگاشت؛ اما این مطلب بدین معنا نیست که تفسیر طبری شایسته پژوهش و بحث و بررسی نمیباشد.
این تفسیر با وجودی که ده قرن از تالیفش میگذرد، اما همچنان تفسیری تازه و مورد نقد و بحث علما و مفسرین است و جز منابع معتبر در تفسیر شمرده میشود. کمتر مفسری را میتوان یافت که به قرائات توجه اساسی داشته باشد. طبری در تفسیر خود هر کجا اختلاف قرائتی وجود داشته باشد، آن اختلاف را بیان و دلایل طرفداران هر یک از وجوه قرائت را مطرح، سپس خود بر اساس ضوابط و قواعدی یکی از وجوه را اختیار میکند. توجه به قرائات قرآنی در این تفسیر و نقد طبری بر قرائات نشان از تسلط طبری به علم قرائات دارد.
* دلایل ابن جریر برای اختیار یک وجه از قرائت چه بوده است؟
تا زمان طبری هنوز بحث قراء سبعه به شکل تدوین یافته مطرح نبوده و لذا قاری خاصی تعین نداشته است؛ بنابراین وی خود به اجتهاد در باب قرائات و تعیین قرائت درست میپردازد و دررابطه با مبحث قرائات کتابی تحت عنوان الجامع دارد که در آن معیارها و مقیاسهایی را بیان میکند که براساس آن به ترجیح یک قرائت بر دیگری میپردازد که به طور مختصر میتوان به معیارهای زیر اشاره کرد:
موافقت با رسم المصحف، اجماع قراء با نقل مستفیض، قرائت دارای قوت وجه در عربی بوده و فصیح ترین در لغت باشد، رأی اکثریت قراء، یاری گرفتن از نظر اهل تأویل، هماهنگ بودن اسلوب با قرائت، درست دانستن وجوه مختلف هنگامیکه مساوی باشند، تمسک به قرائتی که حجت است حتی اگر مخالف نظر خودش باشد، کسی که با قرائت عامه مخالفت میکند به شذوذ متهم میکند. وی در بسیاری از موارد هماهنگی قرائت با سیاق را مؤید یک وجه از قرائت دانسته و بر اساس آن قرائت خود را اختیار کرده است.
همچنین طبری به نقد قرائات نیز پرداخته است؛ مثلاً در هیچیک از مواضع اختلاف قرائت، قرائت عبدالله بن عامر یَحْصُبِی- از قراء سبعه- قرائت مورد ترجیح طبری نیست؛ زیرا طبری قرائت عبدالله بن عامر یَحْصُبِی از قاریان هفتگانه، را تخطئه کرده است. وی به خاطر همین نقد قرائات مورد تخطئه علما و محدثین قرار گرفته است تا جایی که کتابی تحت عنوان «دفاع عن القرائات المتواتره فی مواجهه الطبری المفسر» تألیف شده که در آن طبری مورد شماتت قرار گرفته است. این در حالیست که طبق گفته ابن الجزری، پیش از او نیز عدهای به نقد قرائات پرداخته بودند.
طبری با ابن مجاهد هم عصر بود و در همان زمان که ابن مجاهد کتابی در باب قراء هفتگانه تدوین کرد، طبری تفسیر خود را ارائه نمود.
* ابن مجاهد کیست؟
ابن مجاهد شیخ القراء زمان خودش بود. او نخستین کسی است که قرائات را در هفت قرائت محصور کرد و کتاب «السبعه» را نگاشت؛ این کتاب تألیفی است در قرائات که مشتمل بر سند و طرق روایات و وجوه قرائات میباشد. با تألیف او بحث قرائات به دوران جدیدی منتقل میشود.بسیاری از اندیشمندان اعم از شیعی و سنی اصرار داشته اند تا تعداد وجوه قرائات و قاریان را به عدد هفت برسانند؛ انحصار قرائات در هفت قرائت توسط ابن مجاهد، موجب شد که برخی گمان کنند، این قرائات هفتگانه همان احرف سبعه است که در حدیث پیامبر ذکر شده است. در حالی که این تشابه عدد اتفاقی غیرعمدی از جانب ابن مجاهد بوده است. و هریک از این قرائات هفتگانه طبق قواعد و شروط معینی انتخاب شده است. اما در میان دانشمندان شیعه هیچ وجهی برای هفت دسته دانستن وجود ندارد؛ زیرا نزول قرآن بر هفت حرف با توجه به روایات مردود است.
اگرچه ابن مجاهد تألیفی در قرائت دارد و در زمینه شناخت قرائات عالم زمان خود بود، اما قرائت ویژه ای را برای خود انتخاب نکرد؛ به این دلیل که معتقد بود که بیش از هر چیز باید کوشش و فعالیت خود را در نگهبانی از آنچه ائمه قرائات بازگو کرده اند، به کار گیرد.
* با مطالعه قرائات در جامع البیان عن تأویل القرآن چه نتیجهای حاصل میشود؟
مطالعه جامع البیان عن تأویل القرآن روشن مینماید این تفسیر نقاط قوت و ویژگیهای ممتازی دارد که در دیگر تفاسیر کمتر دیده میشود. از مهمترین این ویژگیها پرداختن به مسئله قرائات و نقد و بررسی آن و همچنین توجه به سیاق در آیات است. با مطالعه در تفسیر جامع البیان برای دست یابی به قرائت موردنظر طبری، به این نتیجه رسیدیم که طبری برای انتخاب یک قرائت نیازی به پیروی از شخص خاص یا سبک خاصی نداشته است. بلکه او خود به اجتهاد قرائت میپردازد و حتی برخی قرائات را نقد میکند. اما در بیشتر موارد به قرائت عاصم قرائت کرده است و قرائت عاصم قرائت مورد پذیرش و ترجیحی طبری است. این در حالی است که در دوره طبری هریک از ممالک اسلامیبه سبک قاری منتخب خود قرائت میکرده اند.
اما در برخی موارد نیز طبری قرائت غیرعاصم را برمی گزیند؛ مثل واژه «مالک» در سوره حمد که در حالیکه عاصم قرائت «مالک» را برگزیده، طبری قرائت «ملک» را ترجیح میدهد و این نمونهای از اجتهاد او در قرائت است.