بزرگنمایی:
مسعود صدرمحمدی با بیان اینکه شریعتی تحولی بنیادین در قرائت از ایران در ترکیه ایجاد میکند، گفت: کتابهای شریعتی همچنان از پرفروشترین کتابهای مذهبی ترکیه است.
به گزارش تبسم مهر «برخلاف ایران، ترکیه هنوز از شریعتی عبور نکرده». این جمله مسعود صدرمحمدی، کارشناس مسائل ترکیه است. اغراق نیست اگر بگوییم که در دوره کنونی دکتر شریعتی در ترکیه بیش از ایران مورد استقبال نخبگان و تودههاست! اینکه چرا دکتر شریعتی چنین جایگاهی در ترکیه دارد و کدام جریانها و چرا به شریعتی اقبال نشان میدهند، سوالاتی بود که از مسعود صدرمحمدی پرسیدیم؛
*به نظر میرسد ترکیه و افغانستان دو منطقهای است که شریعتی بیشتر از جاهای تأثیرگذار بوده. تحلیل شما از چرایی این ماجرا چیست؟
قبل از این بحث میخواهم اهمیت واقعی شریعتی را در ترکیه مورد اشاره قرار دهم. البته اگر منصفانه صحبت کنیم باید بگوییم شریعتی و انقلاب اسلامی. چون شریعتی و انقلاب اسلامی تا اواسط دهه هشتاد میلادی یا تا آخر جنگ تحمیلی حالت این همانی دارند. یعنی همه کسانی که شریعتیگرا هستند طرفدار انقلاب ایران هم هستند. ولی دیگر از اواسط دهه هشتاد میلادی، اواسط دهه شصت ما، نزد یک طیف حساب شریعتی از انقلاب اسلامی ایران جدا میشود. تا جایی که الان که دیگر کلاً جداست. یعنی شما وقتی شریعتی خوان هستید لزوماً به این معنا نیست که طرفدار انقلاب اسلامی هستید. در حالی که در اوایل دهه هشتاد شریعتی به عنوان ایدئولوگ اصلی انقلاب اسلامی مطرح بود و جالب اینجاست که کسانی مثل شهید مطهری، شهید بهشتی و… زیر بیرق شریعتی اشتهار پیدا میکردند. چون اینها یک روحانی شیعه بودند.
*ولی شریعتی با انقلاب است که وارد ترکیه میشود.
قبل از انقلاب است. اولین پوسترهای شریعتی 7، 8 ماه قبل از انقلاب در خیابانهای استانبول نصب شده. ولی با انقلاب دیگر به اوج خود میرسد. در ادامه بحثم به این موضوع میپردازم.
شریعتی در ترکیه دو طیف مخاطب دارد؛ یک طیف اسلامی هست که این طیف قبل از انقلاب با شریعتی آشنا میشود و بعد از انقلاب دیگر کاملاً به بیعت شریعتی درمیآید طیف دیگر چپها هستند. اینها بعد از انقلاب یا همزمان با انقلاب با شریعتی آشنا میشوند. اتفاقاً اولین انشقاق بین شریعتی و انقلاب ایران هم بین چپها ایجاد میشود.
چپها اتفاقاً اولین آدمها هستند که به این نتیجه میرسند که انقلاب ایران ارتجاعی است و اصلاً انقلاب به آن معنا که ما چپها تعریف میکنیم نیست. ولی از این طرف هم در حرفهای شریعتی هیچ نشانی از آن ارتجاع وجود ندارد. طبیعتاً چپها خودشان طیف دارند، طیف ماتریالیست و آئیتستش یک طرف است و طیفی که مسلمان چپ هست یک طرف است. طبیعتاً موضوع صحبت ما مورد اخیر است.
شریعتی قبل از انقلاب در ترکیه شناخته میشود و همزمان با انقلاب دیگر به اوجش میرسد. یکی از عواملی که شریعتی را در ترکیه تاثیرگذار میکند این است که شریعتی متفکرین اسلامگرای ترکیه را هم به خودش جذب میکند. یعنی این طوری نیست که یک حالت پوپولیستی داشته باشد که عامه و توده جذب شود، اتفاقاً نخبگان هم تحت تاثیر قرار میگیرند
شریعتی قبل از انقلاب در ترکیه شناخته میشود و همزمان با انقلاب دیگر به اوجش میرسد. یکی از عواملی که شریعتی را در ترکیه تأثیرگذار میکند این است که شریعتی متفکرین اسلامگرای ترکیه را هم به خودش جذب میکند. یعنی این طوری نیست که یک حالت پوپولیستی داشته باشد که عامه و توده جذب شود، اتفاقاً نخبگان هم تحت تاثیر قرار میگیرند و با تاثیری که بر نخبگان میگذارد در توده هم اثر میگذارد. مثلاً فردی هست به نام جمیل مریچ. ایشان یکی از بزرگترین متفکرین متأخر ترکیه است. این آقا در چند مقاله خود به مرحوم شریعتی اشاره میکند. او یک جمله معروفی دارد که میگوید شریعتی جزیرهای است در سرزمین دریاچهها. یعنی یک جای استقراری است، یک جایی که میشود رویش تکیه کرد.
جالب است بدانید بعد از اینکه کتاب حج شریعتی منتشر میشود نوشتن کتاب در مورد حج در ترکیه تابو میشود! دیگر تا سالها هیچکس در مورد حج کتاب نمینویسد تا اینکه فردی به نام خیرالدین کارامان از علمای خیلی شناخته شده ترکیه، تابوشکنی میکند و بعد از حدود ده، دوازده سال یک کتاب در مورد حج مینویسد. تأثیر شریعتی در ترکیه چنین تأثیری است.
شریعتی دو تأثیر عمده تاریخی در ترکیه میگذارد؛ یکی این است که جلوی کمونیست شدن یک نسل بزرگی از ترکها را میگیرد. یعنی بسیاری از مردم ترکیه مسلمان بودن خودشان را مدیون شریعتی هستند یعنی اگر شریعتی نبود قطعاً کمونیست میشدند. تأثیر دومی که میگذارد در رابطه با ایران است. او یک تحول بنیادین در قرائت از ایران در ترکیه ایجاد میکند. به چه معنا؟ ترکها اساساً تحت تاثیر همان جریان صفوی و عثمانی ایران را یک کشور علوی میدانستند. علوی با تعریفهایی که علویان در ترکیه دارند و ذهنیت خوبی نسبت به آنها از منظر شریعت گرایی اسلامی وجود ندارد.
جالب است من خاطرات یکی را میخواندم میگفت آن زمان تلویزیونهای سیاه و سفید که بود راهپیماییهای ایران را که پخش میکرد میدیدیم زنان محجبه هستند و شعار الله اکبر میدهند. بعد ما متوجه میشدیم که اینها مسلمان هستند! ببینید چقدر عجیب است. در این فضا که ایران قبله شرور عالم است، یعنی یک دشمن تاریخی ماست، پانصد سال با هم دشمن هستیم. حالا در این فضا یک دفعه در اینجا انقلاب اسلامی و علی شریعتی هم دیگر را دارند بالانس میکنند، به صورت دیالکتیکی، آن هم این است که علی شریعتی و انقلاب اسلامی یک دفعه طیف اسلامی ترکیه و توده اسلامی ترکیه و حتی متفکرین اسلامی ترکیه را دچار هیجان میکند، یک هیجان کشف جدید و خصوصاً اینجا شیعه علوی شیعه صفویه شریعتی دقیقاً همان چیزی است، آن قطعه گمشده پازل است که میآید و مینشیند در وسط گفتمانش یعنی مثل این است الان شما پانصد سال اینها را منحرف و بی دین و زندیق میدانستید، حالا اینها یک انقلاب اسلامی کردند که شما نمیتوانی هیچ جوره این را تحلیل بکنید. الان دچار فقر تحلیلی شدید. در این فضا گفتمان شیعه علوی شیعه صفوی شریعتی یک دفعه قفلها را باز میکند.
این تاثیرش واقعاً بزرگترین تاثیر تمدنی در روابط ایران و ترکیه است. یعنی این دو کشور را از مرحله تقابل و دشمنی - که از طرف ترکها این حس میشد - به مرحلهای میرساند که ترکها خودشان را به ایران نیازمند میدانند یعنی نگاهها برمیگردد به سمت ایران.
طیف دیگر شیعیان ترکیه هستند. بعد از انقلاب یک طیف از بچههای شیعه میآیند قم و بعد آنها دوگانه شریعتی - مطهری، شریعتی - آخوند، اسلام با روحانیت - اسلام منهای روحانیت را به ترکیه سوغات میبرند، درحالی که قبلش این حس دوگانگی را نداشتند. خیلی جالب است با یک تاخیر 30 ساله این اتفاق الان در جمهوری آذربایجان رخ داده. دقیقاً همین الان دارد این اتفاقها میافتد. یعنی حضرات روحانیون ما یا روحانیون درس خوانده در ایران رفتند آنجا و دارند شریعتی را فحش میدهند و شهید مطهری و آقای مصباح را تبلیغ میکنند و دوگانه سازی میکنند.
سپتامبر 1980 یکی از بزرگترین کودتاهای تاریخ ترکیه اتفاق میافتد. از اینجا دیگر شریعتی مرد علی الاطلاق اندیشه اسلامی ترکیه است. از دهه 70 در ترکیه نهضت ترجمه متون اسلامی شروع میشود ابوالاعلی مودودی، سید قطب، حسن البناء و… روی بورس هستند. اما هیچکدام از اینها تاثیری که شریعتی توانست در ترکیه بگذارد را نمیتوانند بگذارند.
جالب است اولین کسانی که سید قطب را در ترکیه ترجمه کردند با پول وزارت اطلاعات ترکیه ترجمه کردند که سازمان سیا بودجه این پروژه را داده بود. هنوز هم که هنوز است مثلاً سید قطب خواندن در ترکیه از طرف طیف لائیک به معنای خاک بر سری بودن است! که یعنی تو آدم سیا شدی! ولی شریعتی اینجوری نمیشود. اتفاقاً برعکس شریعتی در برابر چپها تعریف نمیشود...
*رویکردش همدلانه است.
احسنت. این رویکرد همدلانه را وقتی که در نظر بگیریم که چپها قدرت اصلی ساحت فکری دهه 70 و 80 ترکیه هستند، میبینیم که مسئله مهمی است.
از طرف دیگر شریعتی یک نقطه قوت دیگری دارد.
ببینید در عقبه فکری ترکیه بحث سوسیالیسم اسلامی وجود دارد. نمیدانم شاید، شاید اولین کسی که اتفاقاً بحث سوسیالیسم اسلامی را به کار برده یک فیلسوف ترک است به نام نورالدین توپچو.
ببینید ترکیه خط مقدم جنگ سرد شوروی و آمریکا بوده است. دهه 70 و 80. اصلاً ارتش به خاطر این کودتا میکند. ارتش میگوید کشور دیگر دارد نابود میشود یعنی در مرحله جنگ داخلی هستیم. جالب است ناوگان آمریکا میآید در بندر استانبول چپها میروند تظاهرات میکنند که این حرکت امپریالیستی است. اسلامگراها میروند هفت، هشت نفر از آن چپها را میکشند که غلطش به شما نیامده!
خب در این فضا که مسلمانها همه رفتند آمریکایی شدند، نورالدین توپچو ظهور میکند و میگوید ما دوگانه آمریکا و شوروی درست نکنیم، آمریکا هم خطرناک است، امپریالیسم است و آنجا میگوید که حساب سوسیالیسم را باید از کمونیسم جدا بکنیم و سوسیالیسم نوع خودش را ارائه میدهد که همین بحث عدالت است و میگوید اساساً ما باید سوسیالیسم اسلامی درست کنیم. چون زندگی بدون سوسیالیسم یک زندگی امپریالیستی کاپیتالیستی میشود که توحش است و ما میخواهیم مسلمان باشیم.
یا مثلاً از متفکرینی که الان هم زنده است عصمت اوزل است. او اصلاً یک جمله مشهور دارد میگوید کسی که کمونیست نباشد مسلمان نیست. یعنی کمونیست بودن شرط لازم مسلمانی است. اینها نشان میدهد که در فضای ترکیه عقبهای از سوسیالیسم اسلامی وجود داشته.
نورالدین توپچو طرد میشود یعنی خانهنشین میشود و چندان روی خوشی نمی بیند ولی بعد از او شریعتی ظهور میکند و شریعتی جوری ظهور میکند که مرحوم توپچو و امثال او به محاق میروند. الان ترکها باز به نورالدین توپچو برگشتند نه به معنی رویگردانی از شریعتی بلکه در ادامه همان پروژه.
حالا چه اتفاقی افتاد که شریعتی از طرف طیف اسلامی جاذبه پیدا کرد؟ ببینید از زمان آتاتورک تا اواخر دهه 50 یا اوایل دهه 60 میلادی در ترکیه هیچ حرفی از اسلام و هویت اسلامی زده نمیشود و اسلام در اسلام طریقتی جماعتی خلاصه میشود. یک شیخی داریم که او شیخ رسمی هم نیست ولی همه ما به او احترام میگذاریم و دستش را میبوسیم و او نماد اسلام شده. تا میرسد به دوره جنگ سرد که دوره جنگ سرد آمریکا به این نتیجه میرسد که ما باید اسلام را در مقابل کمونیسم تقویت کنیم که در ترکیه این اتفاق میافتد، فضا برای فعالیت اسلامی باز میشود اما در همین دهه 60 هم جریان ملیگرای راست هست که سوار بر اسلام میشود. یعنی شما نمیتوانی یک مسلمان باشی ولی راست ترکگرا نباشی.
از دهه 70 به بعد جریان اسلامی در این تقلا است که برای خودش یک هویتی ایجاد بکند، یک هویت جدید که بگوید بالاخره من چه کسی هستم. از طرفی هم متوجه شده که من لزوماً با این ترکگراهای راست هم نیستم. با این پانترکها نیستم. ولی از طرفی هم نمیتواند حسابش را از این جدا کند چون پشتوانه فکری ندارد، هیچ روشنفکری که بتواند پتانسیل فکری ایجاد بکند ندارد. البته منظور از ندارد این است که محصول آماده ای در دست ندارد. وگرنه حجم قابل توجهی از ادبیات اندیشهای دوره متاخر عثمانی در همین راستا است اما در آن دوره تاریخی ترکیه با توجه به فضایی که نظام لائیک ساخته است امکان بازیابی این منابع خودی وجود ندارد. در این فضا است که سید قطب و مودودی و حسن البناء و… به عنوان متفکرانی که اجازه تعریف هویتی به شما میدهند در ترکیه مطرح میشوند.
شریعتی به دلیل آن شمولیتی که دارد و تجربه موفقی که در انقلاب اسلامی رخ داده موفقتر از دیگران است. یعنی شریعتی یک برگ برندهای که در مقابل آنها دارد این است که حرفهایش در انقلاب اسلامی جواب داده به خاطر همین یک اتوریته پیدا میکند
ولی شریعتی به دلیل آن شمولیتی که دارد و تجربه موفقی که در انقلاب اسلامی رخ داده موفقتر از دیگران است. یعنی شریعتی یک برگ برندهای که در مقابل آنها دارد این است که حرفهایش در انقلاب اسلامی جواب داده به خاطر همین یک اتوریته پیدا میکند.
بزرگترین تاثیر شریعتی این است که هویت و تعریف از خود یا تعریف از مای اسلامی را در ترکیه متاثر میکند.
*لطفاً درباره علویها و نسبتی که با شریعتی میگیرند توضیح دهید.
جریان علوی هم تحت تاثیر شریعتی قرار گرفت، توده جریان علوی اساساً همراستا با نظام لائیک بود و نخبگان علوی نوعاً گرایش به چپ داشتند. شریعتی به علویها این فرصت را داد که حسابشان را از صفویها جدا بکنند یعنی بعد از 500 سال یک کسی به اینها این امکان را داد. چون اینها حتی الان حسابشان با شاه اسماعیل تو در تو است. شاه اسماعیل مقتدای مقدس اینهاست! ولی شریعتی آمد این اجازه را به اینها داد یعنی این فضا را باز کرد که شما حسابت را از شاه اسماعیل جدا کن. تو علوی هستی خودت را به علی ببند چرا خودت را به شاه اسماعیل میبندی؟
*از طرف خود جامعه ترکیه هم یک فشار رویشان بود که شما صفوی هستید...
بله، طیف اسلامگرا اساساً به جهت فقهی و فکری با جریان علوی نمیتوانست کنار بیاید و اساساً برخی افراد در اسلام علویان شک وارد میکردند. در چنین فضایی به موازات آن فرآیند هویت سازی اسلامی در میان طیف اسلامگرا با ترجمه کتابهای متفکرانی که قبلاً اشاره کردم آغاز شده بود و خب تفکرات سید قطب و مودودی و سایر این بزرگان این دوگانه را در کشور به نوعی تشدید میکرد. گفتمان حاصل از اندیشههای این افراد جامعه اسلامگرا را دارند تقویت میکنند ولی در متن یک ملت دارند اختلاف ایجاد میکنند. در این میان به یکباره شریعتی تعریف نوینی از علویت ارائه میدهد و یک گره کور را باز میکند. او به علویها القا میکند که شما چیز دیگری هیتسد، در واقع به یکباره یک بسته فکری آماده و البته متعالی را به جامعه علوی هدیه میدهد. و آنها را در بازتعریف خودشان و جایگاهشان در جامعه اسلامی توانمند میسازد. این تاثیر مرحوم شریعتی در علویان ترکیه از جمله موضوعاتی است که در سیر تطور علوی گری خصوصاً در طبقه نخبگانی آنها جای مطالعه فراوان دارد.
*کدام یک از بخشهای اندیشه شریعتی بیشتر مورد استقبال قرار گرفته؟
یکی همین تفسیرهای نویی که از قرآن ارائه داده. تفسیر اجتماعی و سیاسی از قرآن خیلی جذاب بوده. مثلاً مفاهیمی مثل مستکبر و مترف و… را تفسیر سیاسی اجتماعی کرده و خیلی ترکها را تحت تاثیر قرار داده. دوم نگاه اجتماعی که به تاریخ اسلام دارد. یعنی ابوذری که شریعتی میگوید، زینبی که شریعتی میگوید، حسینی که، علیای که، فاطمهای که… اینهایی که شریعتی میگوید کلاً یک چیز دیگری هست که جامعه از آنها میشنوید و میشناخت.
ما همیشه فکر میکنیم اهل بیت برای ماست و سنیها اینطور نیستند. یک خاطره بگویم ببینید تصویرشان از ایران و شیعه چی بوده. یک آقای ایرانی در خاطراتش به نقل از یک همکلاسی ترک خود نوشته بود که روز عاشورا ما میرفتیم مسجد شیعیان و این شیعهها میآمدند قمه میزدند، زنجیر میزدند، خودشان را میزدند، سینه میزدند، نوحه میکردند و گریه میکردند. ما با مادرمان میرفتیم و نگاه میکردیم بعد من به مادرم میگفتم اینها چرا دارند این جوری میکنند؟ مادرم میگفت که پسرم اینها شیعه هستند، اینها اهل بیت پیامبر را کشتند الان 1400 سال است دارند توبه میکنند! یعنی در آنجا این فضا بین اسلامگراها بوده. الان شریعتی یک دفعه میآید میگوید که نه، حقیقت چیزی سوای آن چیزی است که شما میدانید. کلاً یک صحنههای جدیدی از تاریخ را دارد برایشان روایت میکند. و نوع روایتش به طرز فجیعی با نیازهای فکری و گسلهای اجتماعی آن روز ترکیه همخوانی دارد و پادزهری است برای همه.
بحث سوم گفتمان بازگشت به خویشتن است. هنوز هم که هنوز است شما یک کتاب بنویس به اسم بازگشت به خویشتن و در ترکیه منتشر کن. حتی اگر مزخرف نوشته باشی به چاپ چندم میرسد، حتماً میرسد! هنوز هم که هنوز است اینکه هویت واقعی مسلمانی چیست، اسلام چیست و… برای ترکها مسئله است. این هم باز اثر شریعتی است.
آخر عرض من اینکه شریعتی در مرحلهای وارد ترکیه شد که تمام بحرانهای فکری در ترکیه را شریعتی برای آن یک راه حل ارائه داد یا آن را تئوریزهاش کرد. مثلاً جامعه اسلامی دچار یک بحران هویتی بود شریعتی با بازگشت به خود این را تئوریزه کرد.
از منظر ما ایرانیها بزرگترین تحولی که ایجاد کرد این بود که حساب ما را از صفویه جدا کرد و حساب شیعه را از صفویه جدا کرد و باعث مسلمان شدن و شیعه شدن خیلیها شد. یعنی اگر شریعتی نبود خیلیها مسلمان نمیشدند، اگر شریعتی نبود خیلیها که بعداً شیعه شدند شیعه نمیشدند
حالا از منظر ما ایرانیها بزرگترین تحولی که ایجاد کرد این بود که حساب ما را از صفویه جدا کرد و حساب شیعه را از صفویه جدا کرد و باعث مسلمان شدن و شیعه شدن خیلیها شد. یعنی اگر شریعتی نبود خیلیها مسلمان نمیشدند، اگر شریعتی نبود خیلیها که بعداً شیعه شدند شیعه نمیشدند.
الان شیعیان در ترکیه دو گروه هستند شیعیان کروموزومی و شیعیان مستبصر. این شیعه کروموزومیها متاثر از حوزه سنتی هستند ولی شیعه شدهها مرجعشان همچنان تابع شریعتی و شهید صدر و شهید مطهری و… هستند.
*الان هم شریعتی آن قدر که دهه 80 در اوج بود جایگاه و تاثیر دارد؟
همچنان بعضی کتابهایش پر فروشترین کتابهای مذهبی است. طبیعتاً اوتوریته آن دورهاش را ندارد ولی مقایسهاش که میکنیم با ایران، ترکیه از شریعتی عبور نکرده. دیگر سادهترین و دم دستیترین و قابل لمسترین مثال را بخواهیم بزنیم اینکه کتابهایش همچنان پرفروشترین کتابهای ترکیه است.
در جهان اسلام دیگرانی هم داشتیم که شبیه شریعتی بودند و حرفهای او را زدند. مثلاً در جهان عرب حسن حنفی را داریم که رسماً رهبر جریان چپ اسلامی است. یا همان متفکر ترک که اسم بردید. اینها چرا آن تاثیری که شریعتی داشته را نداشتند.
من خودم تلقیام این است که یکی معجزه کلام شریعتی است که تاثیرگذار بوده. شیوه بیان شریعتی طوری است که بر عقل و حس طرف همزمان تمرکز میکند. صرفاً یک بحث آکادمیک ارائه نمیدهد، صرفاً یک بحث فکری ارائه نمیدهد. یک دیگر این است که آن برهه تاریخی که شریعتی وارد ترکیه شده برهه خیلی حساسی است.
*طیف لائیک در ترکیه گرایشهای چپ دارند یا راست؟
هر دو را دارد. ولی لائیکی که در میدان هست و همچنان بر برخی مبانی اولیه اش پافشاری میکند لائیک چپ است.
*اینها متاثر از شریعتی هستند؟
نمیتوان از کلمه تاثیر برای کل جریان استفاده کرد اما به شریعتی احترام میگذارند.
*یعنی آتاتورکیها چپ هستند.
آتاتورکی راست هم داریم، چپ هم داریم ولی چپیها راستیها را انحراف از خط آتاتورک میدانند. و بالعکس حتی. دادههای تاریخی حکایت از آن دارد که حداقل در مقطعی آتاتورک یا مبنائا و یا نه تاکتیکا به چپ و جریان لنینی گرایش داشته است.
*شریعتی باعث نشد که وجهه ضد اسلامیشان تعدیل بشود؟
در برخی موارد بله.
*حتی در آتاتورکیها؟
بله، حتی آتاترکیها. آنها هم طیفهای مختلف دارند. یک طیفی هست که مثلاً در دهه 80 گیر داده بود من باید کتاب سلمان رشدی را ترجمه بکنم، آن طیف هم دارند. ولی طیف عادی آتاتورکی هم به شریعتی محترمانه نگاه میکنند. شریعتی حُسنی که داشت این بود که تیزی تیغ اینها را گرفت. مثلاً اِرِن اِردِم یکی از شناخته شدن ترین نمایندگان حزب CHP که حزب آتاتورک است یکی از شناخته شدهترین شاگردان مکتب فکری شریعتی هم است.