بزرگنمایی:
سخنرانان در چهارمین دوره کارگاه تخصصی ایرانشناسی در برلین تاثیر مهم فرهنگ و اساطیر ایرانی بر فرهنگ و دین در سطح جهان را بررسی کردند. این کارگاه امروز آغاز شده و تا دو روز ادامه خواهد داشت.
به گزارش تبسم مهر، چهارمین دوره کارگاه تخصصی ایرانشناسی با تمرکز بر «میراث فرهنگی و هنری ایران در فضای پژوهشی کشورهای آلمانیزبان» هماکنون در خانه ایران در برلین در حال برگزاری است. در این دوره از کارگاه مطالعات ایرانشناسی، اساتید و پژوهشگرانی از دانشگاههای کشورهای آلمان، اتریش و سوئیس از جمله دانشگاههای گئورگآگوست گوتینگن، لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ، بامبرگ، توبینگن و مؤسسه فرهنگی حافظ و نیز انجمن خطاطان ایرانی در برلین شرکت کردهاند.
بندر لنگه؛ مروارید خلیج فارس
آندرئاس ویلده در این کارگاه در موضوع «مروارید منحصر به فرد ایرانی در کنار خلیج فارس: نگاهی به فرهنگ و تاریخ بندر لنگه» سخنرانی کرد. وی در بخشی از سخنان خود گفت: صرف نظر از موارد استثنا، ایران با وجود خط ساحلی طولانی که در جنوب خود دارد، در پژوهشهای تاریخی مربوط به دریاها کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. در همین راستا روابط دریایی کشور و همچنین تاریخ نوار ساحلی در خلیج فارس و خلیج عمان اهمیت و نیاز به مطالعه زیادی دارد. در این سخنرانی به مطالعه کوتاهی در قالب یک گزارش کارگاهی در خصوص تاریخ شهر بندری بندرلنگه که در قرن 19 به عنوان یکی از بنادر اصلی حمل و نقل در خلیج فارس مطرح شد، میپردازم.
وی افزود: آن زمان این شهر به عنوان عروس بنادر خلیج فارس شناخته شد. به همین ترتیب، این شهر، که هیچ گاه بیش از 12000 یا 13000 ساکن نداشت، مهاجران زیادی را از خلیج فارس و مناطق دورافتاده به سوی خود کشاند. در نتیجه فرهنگ مخلوطی مشاهده میشود که در کنار ارتباط نزدیک عناصر قومی و زبانی از روابط فرهنگی و اقتصادی نیز در اقیانوس هند تأثیر میگیرد. در نیمه اول قرن نوزدهم، بندر لنگه دوران بی سابقه اقتصادی را تجربه کرد. امروزه این شهر اهمیت کمتری دارد.
مهر علی نوید، استاد دانشگاه مونیخ در این کارگاه در موضوع «میراث فرهنگی شرق ایران در دوران پیش از اسلام» سخنرانی کرد. وی در بخشی از سخنان خود گفت: ویلهلم لودویگ گایگر Wilhelm Ludwig Geiger – یکی از چهرههای مشهور شرق شناسی و ایرانشناسی است که در حوزه زبانهای هند و اروپایی آثار ارزشمندی را تألیف کرده است. وی در سال 1882 مقالهای با عنوان فرهنگ شرق ایران در دوران باستان تألیف کرد که شرق ایران در دوران پیش از اسلام شامل کشورهای افغانستان، پاکستان و بخش بزرگی از تاجیکستان را شامل میشود و ثابت کرد فرهنگ ایرانی و هندی تأثیرات مهم فرهنگی در اعصار گوناگون تاریخی برجا نهاده است. پس از ورود مسیحیت در این مناطق، شاهد آمیختگی فرهنگی از منظر زبانی و هنری هستیم.
وی در ادامه سخنرانی خود به مشخصههای ایرانی این آمیختگی فرهنگی پرداخته و دو سلسله پادشاهی مشهور در منطقه یعنی پادشاهی سورن (پارتیان هند) و پادشاهی کوشانی را که فرهنگ غالب این منطقه به شمار میرفتند، بررسی کرد. نوید گفت: از موارد قابل توجه نقوش الهههای ایران باستان بر روی سکههای سلسله کوشانی و همچنین تأثیرات هنر پادشاهی سورن بر نقاشی باختر و سغدی و نیز هنر قندهار است.
عناصر ایرانی در دین مسیحیت
توماس اوگر در این کارگاه، مقالهای با عنوان «اسطورههای ایرانی کهن در مسیحیت» ارائه کرد. او در بخشی از سخنان خود گفت: فرضیههایی که در مورد پیشینه اسطورههای ایران مطرح میشود؛ نخست کریسمس، تولد سالانه (یلدا) از مهر، عشق و رحمت. این ویژگیها زمانی که فرقه میترا به تدریج نفوذ خود در امپراطوری روم را از دست داد، منتقل شدند. دوم مبانی اصولی زرتشت «گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک» توسعه خود در مسیح را در سه گانگی خدا پیدا میکند: خدا پدر (متفکر)، پسر خدا (گفتار) و روح الله خدا (کردار یا عمل پسر جوان پس از عروج روح مقدس در زمان فینگستن (پنجاهه).
وی افزود: سوم جام جمشید یا جام جم است که به شکل کریستالی که جهان در آن دیده میشود، معجزات را نشان میدهد و جایگاه ابدی آن در زندگی را ضمانت میکند: الگویی برای جام مقدس. این افسانه در قرن چهارم توسط خطارمانی یا آریاییها (در دوران آتیلا پادشاه هون) به فرانسه منتقل شد و نزد سلتهای محلی جای گرفت و سپس با روایتهای مسیحی در مورد جام جوزف آریماتا ترکیب شد.
متافیزیک نور؛ خط ممیز فلسفه اشراق از فلسفه مشاء
رولاند پیچ نیز در این کارگاه مقالهای را درباره فلسفه سهروردی ایراد کرد. وی گفت: متافیزیک نور شهاب الدین یحیی سهروردی (1154-1209) به طور کلی نقطه اوج متافیزیک نور ایران به شمار میرود. من تلاش کردم تا با استفاده از آموزههای عرفانی متافیزیک نوری سهروردی، ارتباطات و همبستگیهای گسترده آن با سایر آموزهها را نشان دهم.
پیچ در سخنرانی خود ابتدا اهمیت کلی نمادها را مورد بررسی قرار داد که اساساً در خدمت بیان حقیقتی است که بیش از همه تفکر گفتمانی را در بر میگیرد. سپس تحلیل کرد که چگونه سهروردی متافیزیک نور خود را بر اساس آموزه نور قرآن باز میکند و ظهور نورها را از نور اولیه یا نورالانوار باز مییابد. در ادامه نیز نشان داد که سهروردی چگونه ارتباطات وسیع را به عنوان مکاتب تعالیم قرآنی با آموزههای نور ایرانی باستانی (فر، خُرّه کیانی) و آموزههای افلاطون تشریح میکند. در پایان به طور خلاصه به ارتباطات آموزههای نور ایرانی کهن فر کیانی و اسطورههایی مانند جام مقدس و همچنین آموزههای رومی جرجیوس Georgios Gemistos Plethon 1355-1452 اشاره کرد که طی اقامت خود در امپراطوری عثمانی با متافیزیک نور سهروردی آشنا شده بود.
بناهای ایرانی در آندلس
دکتر گابریله دولد-قجر نیز در این کارگاه و نشست تخصصی در موضوع «بناهای ایرانی در آندلس العقصی» سخنرانی کرد. وی در بخشی از سخنان خود گفت: آندلوس دارای یک میراث تاریخی و فرهنگی است که به طور سنتی به موری-عربی maurischarabisch اطلاق میشود. من در به کارگیری عنوان رساله خود «ایران-آندلس» چنین منظوری داشتم: بناهای فرهنگی ایرانی در «آندلس الاقصی»: تحلیل نتایج پژوهشهای مربوط به قرن 8 تا 12، ابتدا موضوع معروف «فریادگر تنها در بیابان» که در حال جلوس «میان همه صندلیها» بود. به نظر میرسد اغلب پژوهشگران سهمی برای ایران در فرهنگ آندلسی در کارهای خود قائل نمیشدند: نه تنها اسلام شناسان که کارشان اغلب ریشههای عربی دارند، بلکه ایران شناسانی نیز که موضوعات داخلی مربوط به ایران در دورههای پیش از اسلام و اسلامی را بررسی میکنند، نیز این سوال را دنبال نکردند. حتی در ابتدا به من توصیه شد تا اثبات کنم که هیچ اثر ایرانی در غرب پیدا نمیشود.
وی افزود: اگرچه پژوهشهای علمی سهم زیادی در از میان برداشتن اسطورهها و پیش قضاوتها و جایگزین کردن شناختهای دقیق و مطمئن به جای آنها داشته، اما اغلب مطالعات مربوط به شبه جزیره اسپانیا صرفاً بر روی آثار اسلامی-عربی، یهودی و در نهایت بربرها بوده است. در مقابل تا امروز توجه کمتری به آثار ایرانی شده است. عربی به عنوان یک زبان مسافرت در منطقه اقتصادی بزرگ بین خراسان تا کوردوبا و عدم شناخت از ریشههای واقعی اسامی، مفاهیم و آداب و رسوم در حین پژوهش روی آثار فرهنگی معمولاً محقق را به بررسی منشأ عربی نیز وا میدارد.
گابریله دولد-قجر اضافه کرد: با این حال نگاه متفاوت و توجه به ویژگیها در حین پژوهش روی تاریخ و معماری بناها، کسانی که آنها را انتقال دادند، ارتباطات مشترک و راههای مستقیم و غیرمستقیم میان «انتقال دهندگان فرهنگ» در شرق و «پذیرندگان» آنها در غرب و مناطق همجوار نتایج خیره کنندهای رقم میزند. در این حین برخی از تصورات در مورد تصرف، اشغال و زندگی روزمره مردم در حکومت اموری نادرست شناخته شده است. نه تنها باید به این توجه شود که بخش بزرگی از مسلمانان عرب در آندلس پیشینه عربی نداشتند، بلکه میراث مهاجر ایرانی از مناطق اصلی اسلامی، موقعیت مناسب خود را پیدا کرد.
این گزارش بر اساس اطلاعات آنلاین رایزنی فرهنگی ایران در آلمان تهیه و تنظیم شده است.