مزدک رجبی در سمینار «ما و راه تأمل در غرب»:
غرب شناسی چشم انداز و افقی برای فهم نسبت خود با جهان است
دینی و مذهبی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - مزدک رجبی گفت: آنچه به نحو ایجابی از غرب شناسی مطرح میشود این است که گویی غرب شناسی چشم انداز و افقی است برای فهم خود نسبت به جهان و برقراری فهم افق معنایی ما با آینده.
تبسم مهر - مزدک رجبی گفت: آنچه به نحو ایجابی از غرب شناسی مطرح میشود این است که گویی غرب شناسی چشم انداز و افقی است برای فهم خود نسبت به جهان و برقراری فهم افق معنایی ما با آینده.
به گزارش خبرنگار مهر ، سمینار «ما و راه تأمل در غرب» با بررسی کتاب «ما و غرب» نوشته رضا داوری اردکانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد .
مزدک رجبی در این مراسم در سخنانی با عنوان معنی و امکان غرب شناسی به برداشت تاریخ معاصر ما از غرب اشاره کرد و افزود: منظور از غرب، علم اقتصاد، تکنیک، سینما و هنر و ... نیست که به آن اطلاق میشود بلکه غرب همه اینها هست و نیست و هیچ کدام از اینها به آن معنا نیست. در کنار واژه غرب واژه غرب شناسی همچون ناظم و هادی جهت شناخت غرب است و نسبت ما با آن را تعیین میکند. غرب شناسی واژه ای است که بیشتر بعد از انقلاب گرفته شد اما اینکه چه معنایی در آن مستتر است باعث سوءتفاهم هایی شده است.
وی ادامه داد: بنابراین آنچه که تحت عنوان واژه غرب شناسی بکار میرفته غلبه و تسلط امپریالیستی غرب و همراه با شیفتگی غرب و جلوههای آن بوده است. بنابراین، این دو مضمون بسیار مهم هستند. و واقعا نمیدانم به این مضامین در این کتاب توجه شده است. دست کم دو مفهوم را انتخاب کرده ام یکی مفهوم غرب و مهمتر از آن، غرب شناسی. ملاحظاتی در باب امکان شناخت غرب در نوشتههای پیش از آن درباره غرب در آثار نادری ندیدم که پرسش از غرب به شکل پرسش از یک هستی یا عالم یا جهان طرح شده باشد. گویی بعد از انقلاب واژه غرب بدون در نظر گرفتن یک هستی مطرح شده است.
این پژوهشگر فلسفه در ادامه با بیان اینکه غرب هیچگاه به عنوان هستی و یک عالم در نظر گرفته نشده است، ادامه داد: غرب شناسی که در کتاب داوری اردکانی مطرح شده متفاوت از مفاهیم بکار گرفته شده برای آن است. این غرب شناسی به غرب به عنوان یک عالم نگاه کرده است. درک این متن از غرب شناسی بر اساس دارای عالم بودن هستی بشری است و جهان مند بودن آن است و درک آن میسر نمیشود مگر با عالم بودن جهان هستی. در تفکر معاصر هم خیلی این امر غایب است و چنان از غرب و نسبت ما با غرب سخن گفته میشود که گویی برقراری این ارتباط تحت اراده ما است و این گونه در نظر گرفته نمیشود که این جهان دارای عالمی است.
وی ادامه داد: وقتی از پایان غرب سخن میگوییم ممکن است این توهم در ما ایجاد شود که دو جهت در این کتاب وجود دارد. یکی اینکه وقتی میگوییم غرب شناسی، مراد ما از آن چیست، غرب شناسی و شرق شناسی در عالم جهان مدرن، تحقق پیدا کرده است. پس غرب شناسی به این معنا نمیتواند محقق شود. چنان از شرق و خود سخن میگوییم که دیگری یک خودِ محقق بالفعل است.
وی افزود: این ما از سویی نسبتش با جهان گذشته گسسته شده و از سویی مواجه آن با جهان مواجهه ای نیست که خود متن اصلی باخود مواجه کرده است. این مواجهه از جنس دیگری است که یکی از مضامین اصلی این کتاب است. در این کتاب به طور مفصل به این موضوع پرداخته شده که غرب شناسی چه چیزی نیست و به نظر میرسد اساسا تفکر معاصر ما هنوز در جایگاهی است که باید سئوال کند از آنچه که جهان ما است. نهایتا پرسش از غرب خودآگاهی تاریخی دارد که گویی همه آنچه که در آینده قرار است محقق شود بستگی تام و تمام به پرسش از غرب شناسی دارد.
مزدک رجبی در پایان گفت: آنچه که به نحو ایجابی از غرب شناسی طرح میشود این است که گویی غرب شناسی چشم انداز و افقی است برای فهم خود نسبت به جهان و برقراری فهم افق معنایی ما با آینده که اگر پرسش از غرب شناسی همچون یک چشم انداز یا افق معنایی طرح نشود ما دچار همان غفلتی میشویم که همواره در تاریخ تفکر معاصر خود میبینیم.