آخرین نشست «تاریخ شفاهی تئاتر»؛
مسیری که تئاتربرای استعدادیابی پیمود/سایه سنگین«هیولای پیشکسوتان»
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - آخرین نشست از سلسله نشستهای پژوهشی «تاریخ شفاهی تئاترایران» جمعه سوم اسفند ماه با حضور سه هنرمند فعال عرصه تئاتر در تالار مشاهیر مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.
تبسم مهر - آخرین نشست از سلسله نشستهای پژوهشی «تاریخ شفاهی تئاترایران» جمعه سوم اسفند ماه با حضور سه هنرمند فعال عرصه تئاتر در تالار مشاهیر مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.
به گزارش خبرنگار مهر ، آخرین نشست از سلسله نشستهای پژوهشی «تاریخ شفاهی تئاتر ایران پس از انقلاب اسلامی» جمعه سوم اسفند ماه همزمان با آخرین روز از برگزاری سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر در تالار مشاهیر مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.
در این نشست که با اجرای امین عظیمی منتقد، پژوهشگر و مدرس تئاتر برگزار شد، حسین پاکدل نویسنده، کارگردان و مدیر اسبق مجموعه تئاترشهر، حسین پارسایی نویسنده و کارگردان تئاتر و علی شمس نویسنده و کارگردان تئاتر، به بیان نقطه نظرات خود در حوزه تاریخ شفاهی تئاتر ایران طی دهه 90 پرداختند.
روایتهایی ناگفته از مدیریت تئاتر شهر
حسین پاکدل درابتدای این برنامه ضمن اشاره به دوران مدیریتی خود در مجموعه تئاتر شهر طی سالهای گذشته و نحوه حضورش در این مجموعه گفت: وقتی امین عظیمی برای حضور در این جلسه از من دعوت کرد دوست داشتم فرصتی به وجود میآمد که بتوانم حرفهایی بزنم که به درد مخاطب بخورد. در اینجا من فقط اشارهای به حضورم در مجموعه تئاتر شهر میکنم. در آن دورهای که علی منتظری به مرکز هنرهای نمایشی آمد من با او دوستی داشتم اما بنا به دعوت سیدمهدی شجاعی و تعلق خاطری که به تئاتر داشتم عضو شورای مرکز هنرهای نمایشی در دوران مدیریت علی منتظری شدم و تا سالهایی که از تئاتر شهر رفتم به عنوان مشاور در مرکز هنرهای نمایشی حضور داشتم.
وی ادامه داد: هنر ما خیلی نمیتواند دربرگیرنده تحولات مختلفی در حوزههای اجتماعی شود. البته دراین زمینه استثنائاتی وجود دارد که میتوان به سخنرانیهای دکتر علی شریعتی اشاره کرد. این موضوع در حوزههای مختلف رادیو وتلویزیون هم وجود داشت که میتوان در حوزه تاریخ شفاهی رادیو و تلویزیون نیز پرداخت. اما در سالهای بعد از انقلاب میتوانم بگویم که تحولات سال 76 در برگیرنده تحولات عجیبی شد، که بسیار غافلگیرکننده بود و روی فرهنگ ما تاثیر زیادی داشت.
پاکدل افزود: حتی اگر بخواهیم فکر کنیم که تحولات اجتماعی کارکرد خود را از دست داده اصلا درست نیست چرا که نمیتوان به راحتی جلوی آن را گرفت. زیرا من شاهد بودم که جلساتی برای کنترل فضای فرهنگی وجود داشت اما ویژگیهایی باعث شد که حداقل هشت سال اصلاحات دوام بیاورد و بر فرهنگ و هنر کشور ما تاثیر بگذارد. منِ حسین پاکدل هم جزو کوچکی از این اتفاق بودم.
جلسات معروف چهارشنبهها بود باعث شد که کارهای هنرمندان جوان و مستعد این عرصه دیده شوند و به تئاتر ایران وارد شوند. این را هم بدانید همه اینها را هم خودم انجام میدادم و در حوزه انتخاب این من بودم که کارها را انجام میدادم. پاکدل ادامه داد: من فقط از باب مثال بگویم وقتی که تالارسایه در مجموعه تئاترشهر راه افتاد هیچ تالار خصوصی وجود نداشت و تنها مراکز تئاتری مجموعه تئاتر شهر، تئاتر مولوی، تالار سنگلج و برج آزادی بودند که یک باره ما را با انبوه خواستهها مواجه کرد. منظور من از این اشاره این است که آن موقع با ناچیزی محض، ماجرا را شروع کردیم.
وی افزود: حتی روزی به خودم گفتم چرا من این کار را کردم؟ اما کاری بود که باید انجام میدادم. وقتی موضوع را با وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی در میان گذاشتم به او گفتم: «ما برای درست کردن تئاتر شهر به دو میلیارد تومان پول و شش ماه تعطیلی مطلق احتیاج داریم» که وی گفت: «نه دو میلیارد تومان پول داریم و نه شش ماه تعطیلی». حتی زمانی که تصمیم داشتیم تالار نو را در مجموعه تئاترشهر راه اندازی کنیم موضوع برآورد بودجه پیش آمد که ما در کمترین شکل ممکن آن را راهاندازی کردیم. به هر ترتیب ما تلاش کردیم مطابق معیار زمان، کارها را انجام دهیم.
مدیر اسبق مجموعه تئاتر شهر درباره حضور هنرمندان جوان و مستعد عرصه تئاتر در مجموعه تئاتر شهر برای تولید آثار نمایشی گفت: جوانهایی بودند که طی دهه هفتاد اصلا فضایی برای کار تئاتر نداشتند. من حتی در زمانی که مدیر پخش تلویزیون بودم از دوستانی چون زنده یاد خسروی و داریوش کاردان خواستم که بیایند و برای تولید مجموعههای تلویزیونی خود از جوانان تئاتری استفاده کنند. زیرا در آن موقع شرایط تولید آثار تلویزیونی به شکلی بود که عمده هنرمندان افراد مسن بودند. اما من برای اولین بار کسانی را وارد تلویزیون کردم که امروز میبینید این افراد چه کسانی هستند.
پاکدل تأکید کرد: اینها خون تازهای وارد تلویزیون کردند که در تئاتر فعالیت بسیار خوبی داشتند. همین مهران مدیری فردی بود که پیش از ورود به تلویزیون به بازی در تئاتر مشغول بود. به هر حال وقتی من وارد تئاتر شهر شدم همان موقع برنامهای ریختم که هرکس در آن دوره کار تئاتری دارد بیاید و در روزهای چهارشنبه هر هفته من نشان دهد. وقتی کار خوبی را از این جوانها دیدم آنها را انتخاب میکردم و از آنها برای اجرا درتئاتر شهر دعوت میکردم. همین جلسات معروف چهارشنبهها بود باعث شد که کارهای هنرمندان جوان و مستعد این عرصه دیده شوند و به تئاتر ایران وارد شوند. این را هم بدانید همه اینها را هم خودم انجام میدادم و در حوزه انتخاب این من بودم که کارها را انجام میدادم.
مدیریت خودجوش، تئاتر را اداره میکند
حسین پارسایی هم درباره نحوه ورودش به تئاتر در مقام مدیر توضیح داد: آقای پاکدل خیلی فروتنانه کارهایی را که انجام میدادند به سیستم ارتباط میدادند اما او با همین مثالی که زد مشخص کرد که یک مدیریت خودجوش، تئاتر را مدیریت میکند. در حالیکه ما هنوز نمیدانیم قرار است در چند سال آینده چه کارهایی را انجام میدهیم. بنابراین باید گفت کارنامه مدیریتی هر مدیریتی محصول همان دوره است که برخیها توانایی دارند و برخیها هم ندارند. من و گروه «آیین» هم محصول همان چهارشنبههایی هستیم که آقای پاکدل به آن اشاره کرد.
وی افزود: ما روزی به آقای پاکدل مراجعه کردیم و برای اجرای یک نمایش و نمایش دیگری به نام «هذیان» اقدامات لازم را انجام دادیم. موضوعی که برای دربرگیرنده اتفاقات خوبی بود و باعث شد که بعد از دو ماه این دو نمایش را در تالار سایه مجموعه تئاتر شهر اجرا کنیم. اینها را گفتم که به این نکته اشاره کنیم که هر مدیری تلاش میکند تا اوضاع را سامان بدهد اما در اینجا چه موانعی وجود دارد که باعث میشود کارهایی انجام نشود؟ این موضوع مستقیما به شرایط سیاسی و اجتماعی برمی گردد که اولین آسیب آن به فرهنگ و هنر ارتباط پیدا میکند. طبیعی است که یک مدیر در این مسیر با چالشهای متعددی رو به رو میشود.
پارسایی با ذکر خاطراتی از دوران حضورش به عنوان کارگردان و بازیگر قبل از مدیریت مرکز هنرهای نمایشی اظهار کرد: من زمانی مشغول کارگردانی نمایش «یلدا» بودم. در آن زمان آقای خسرو نشان به عنوان مدیر مرکز هنرهای نمایشی اعتقاد داشت که همه کارها باید به صورت شورایی اجرا شود و در آن زمان بود که دکتر اسماعیل شفیعی به عنوان واسطه بنده را به آقای نشان معرفی کرد و گفت که بنده توانایی کار اجرایی دارم و در آن زمان بود که بنده دبیر اجرایی تئاتر شهر شدم. دیری نپایید که عملکرد شورایی در مجموعه تئاتر شهر ادامه پیدا نکرد و من در شرایط قرار گرفتم که برای مدیریت مجموعه تئاتر شهر باید میگفتم آری یا نه؟ بالاخره دوستان و اعضای محترم شورای تئاتر شهر با نشان صحبت کردند و گفتند اینجا مدیری میخواهد و قطعا الگوی مدیریتی اینجا عملکرد شخصی به نام حسین پاکدل است که همه دوست داشتند اوضاع مدیریتی ایشان در اینجا اتفاق بیفتد. سال 83 بود که بنده مدیر مجموعه تئاتر شهر شدم. البته آن شورای مشورتی تئاتر شهر هم وجود داشت و من کماکان از راهنمایی این عزیزان و البته حسین پاکدل نیز استفاده میکردم.
وی افزود: به هر ترتیب دوره تئاتر شهر با همه مشکلات و محدودیتهای مالی سپری شد تا زمانی که آقای احمدینژاد به عنوان رییس جمهور انتخاب شدند و آقای ایمانی خوشخو به عنوان معاون هنری وزارت ارشاد ابقا شدند. در آن دوران ایمانی دوست نداشت که خسرو نشان در مدیریت مرکز هنرهای نمایشی باشد. من به خاطر دارم به جهت اعمال این تغییر مدیریتها در آن زمان اسامی به وزیر وقت آن دوران (محمد حسین صفار هرندی) که ارائه شد بنده نیز جزو آن اسامی بودم. تا اینکه به من تماس گرفته شد و من به دفتر وزیر رفتم. من در آن زمان عدم تمایل خود را به وزیر اعلام کردم اما از آن جا که اصرار بود که از بین چند گزینه بنده به عنوان مدیر مرکز هنرهای نمایشی حضور داشته باشم بنده با جلسات فراوان روز 25 آبان ماه 84 به عنوان مدیر مرکز هنرهای نمایشی انتخاب شدم.
حسین پاکدل : من به شدت مخالف تفکر شورایی در مدیریت تئاتر بودم زیرا معتقد بوده و هستم که مدیر مجموعه تئاتر شهر نباید عمله بی اختیار افرادی در شورا باشد. حسین پاکدل در این بخش از برنامه بود که به موضوع استعفای خود از مدیریت مجموعه تئاترشهر و اختلافاتی که با مدیروقت مرکز هنرهای نمایشی داشت اشاره کرد و گفت: من معتقدم در راه مدیریت باید بستر مدیریتی نیز فراهم شود. پشتوانه من مدیر در مجموعه تئاتر شهر وزیر وقت فرهنگ و ارشاد بود. من به خاطر دارم وقتی برای نمایش «دایره گچی قفقازی» نامهای از سوی قوه قضاییه برای توقیف نمایش آمد وزیر بود که ضمن ارائه گزارشی کاری کرد که این اجرا در قالب یک نامه متین و قاطعانه به اجرای خود ادامه دهد.
وی افزود: زمانی هم که خسرو نشان قرار بود به عنوان مدیر مرکز هنرهای نمایشی مشغول به کار شود بنده و احمدرضا درویش به اصفهان رفته بودیم و او از ما برای حضور در مجموعه مرکز پیشنهاد گرفت که من قطعا گفتم این کار را انجام ندهید. این مخالفت ما هم زمانی بیان شد که وی مسئولیت را پذیرفته بود. البته وی بعد از حضور در مرکز پیشنهاد حضور در مدیریت مجموعه تئاتر شهر را داد که من قبول نکردم. من در آن دوران بود که به شدت مخالف تفکر شورایی در مدیریت تئاتر بودم زیرا معتقد بوده و هستم که مدیر مجموعه تئاتر شهر نباید عمله بی اختیار افرادی در شورا باشد. زیرا زمانی که بنده به مجموعه تئاتر شهر وارد شدم این تفکر جاری بود اما خوشبختانه این بلا با حضورم در مجموعه تئاتر شهر رفع شد اما متاسفانه در دوره حضور خسرو نشان این بلای شورایی وارد تئاتر شهر شد و دیدیم که ماجرا را به سمتی هدایت کرد که بعد از شش ماه آسیبهای زیادی به مدیریت مرکزهنرهای نمایشی و مجموعه تئاتر شهر وارد کرد.
تلاش «دولت پنهان» برای نفوذ در تئاتر
وی در این بخش از صحبتهای خود بود که به موضوع دخالت برخی از نهادها در امور مدیریتی تئاتر در حوزه نظارت و ممیزی گفت: فشار بیرونی و «دولت پنهان» بسیار تلاش میکرد که روی تئاتر نفوذ پیدا کند. حتی یادم میآید در زمانی گروه انصارحزبالله به ما اعلام کرد که نمایش «دندون طلا» باید تعطیل شود. اما من به آنها گفتم کار شما تعطیل کردن تئاتر است اما کار من این است که شرایطی را فراهم کنم که تئاتر اجرا شود. دوستان به هیچ عنوان انتظار چنین واکنشی را نداشتد و خوشبختانه به دلیل اینکه این دوستان عقبه کار ما در نظام و جنگ را نداشتند نتوانستد مقابل من باشند و این نمایش بالاخره اجرا شد.
پاکدل افزود: در پایان دوره اصلاحات اما فشارها زیاد شد و میخواستند که ما مجری اوامر این فشارها باشیم اما من در آن دوران، موضوع را نپذیرفتم. اخرین ماموریتی هم که در دوره تئاتر داشتم مسئولیت حضور 5 گروه ایرانی در کشور فرانسه برای اجرای آثارشان بود که موجب بروز حاشیههایی هم شد. بنده این گروهها را در تئاتر شهر جمع کردم و چشم انداز سیاه تئاتر ایران را به آنها گفتم. من یادم هست که رحمانیان به من گفت: «چرا اینها را در مطبوعات نمینویسی؟» اما من به آنها گفتم اینها برای اهالی تئاتر است که نباید به این پدیدهها عادت کنیم و این رویکرد همان رویکردی است که به آن ادامه نخواهم داد. من دوست ندارم احساساتی شوم و بگویم چریک هستم اما براین باورم این اعتقادات نباید در تئاتر وجود داشته باشد. ما در زمانی حتی نگذاشتیم هنرمندی وارد زندان شوند. من آن موقع از تئاتر رفتم تا اینکه کار را درست انجام دهم زیرا دوست نداشتم کسی از بیرون برای تئاتر تصمیم گیری کنند.
وی افزود: شما بدانید لکه از یک قطره شروع میشود. اما بعد حضور آدمهای در سایه باعث میشوند که یک نمایش به یک باره توقیف شوند. من از اینجا رفتم و بر این باورم که تعیین کنندگی بسیار مهم است. این به منزله دیکتاتوری نیست. من بر این باورم نباید خودمان را ثابت کنیم. ما باید حرکتهایی را ایجاد کنیم که چشم اندازهای مناسبی را برای هنرمندان داشته باشیم.
علی شمس: برخی از هنرمندان که من از آنها به عنوان هیولای پیشکسوتان یاد میکنم با دریافت پولهای هنگفت آثاری را روی صحنه میبرند که آثارشان بیش از 250 تماشاگرهم ندارد علی شمس نویسنده و کارگردان تئاتر هم در این نشست به برخی صحبتهای پاکدل و پارسایی و شرایط اجرای نمایش در دهه 90 اشاره کرد و گفت: هم آقای پاکدل و هم آقای پارسایی بخشی از تاریخ تئاتر ما بودند که در آن نقش تعیینکنندهای داشتند. من هم در این مجال ناظر بر رفتار مدیریتی این دو عزیز بودم که میتوان درباره آنها تفسیری داشته باشم.
شمس ادامه داد: اما در این فضا به این موضوع اشاره میکنم بسیاری از هنرمندان بودند که در دورههای مدیریتی بسیاری از هنرمندان جوان ظهور کردند که به شدت با استعداد بودند که بخش عمده ای از آنها به واسطه حضور افرادی چون حسین پاکدل به تئاتر ایران معرفی شدند. زیرا ما آن موقع اصلا تئاتر خصوصی نداشتیم و در تئاترهای دولتی هم فضا به گونه ای بود که صف برای اجرای نمایش بسیار طولانی بود. تا اینکه اتفاق سال 76 باعث میشوند که هنرمندان به اتکا استعداد و نگاه به تئاتر وارد مقوله اجرای نمایش میشوند. ما از اواسط دهه 70 با تورم خلاقیت در حوزه تولید متن و نمایشنامه مواجه میشویم که هنوز هم از محصولات آن در این دهه استفاده میکنیم.
این نویسنده و کارگردان تئاتر ادامه داد: به اعتقاد من دهه 70 این سالها نسلی را تربیت کرد که ذائقه تئاتر ایران را عوض کرد. ما در آن دوران افرادی را داشتیم که بورسیههای مختلفی را برای حضور در کشورهای اروپایی دریافت کردند. یعنی در این مجال فرصتی برای برخی هنرمندان وجود آمد که بیرون آمده از جهان بیرونی این هنرمندان بود.
وی ادامه داد: زمانی حضور هنرمندان در فستیوالهای خارجی فقط از طریق مرجع دولتی مرکز هنرهای نمایشی صورت میگرفت اما در دورانی که طی سالهای 70 اتفاق افتاد هنرمندان به صورت خودجوش و به واسطه توانایی خودشان در فستیوالهای بین المللی حضور پیدا کردند. در این سالها اما معتقدم ما همچنان سیاست زده هستیم و دارای کنشهای عصبی در تئاتر هستیم که واقعا شرایط خوبی را برای اهالی تئاتر فراهم نکرده است. الان بزرگترین آسیبی که در تئاتر هست آسیبی بی رحمانه به نام سانسور است که واقعا هنرمندان را تحقیر کرده است. این شبح بدون اینکه من هنرمند آن را بشناسم باعث شده که بسیاری از هنرمندان با قید وثیقه در زندان نباشند. ما هیچ کاری هنوز درباره این موضوع انجام ندادهایم و هر اعتراضی هم در این زمینه صورت میگیرد آن را به برخی عقاید ارتباط میدهند. از سوی هنرمند القای پیشزمینه ذهنی مواجهه هنرمند با هنرمند نیز موجب بروز اتفاقات بدی در حوزه تئاتر طی این سالها شده است.
حسین پارسایی هم در این بخش از نشست به موضوع ممیزی و سانسور و مواجهه دوران مدیریتی خود با این رویکرد بیان کرد: من فکر میکنم همه مواردی که به آن اشاره شد، وجود داشته است. اما فرق اینجاست شکل ماجرا در دوران مختلف فرق کرده است. موقعی میآمدند گفتکو میکردند و میرفتند در زمانی هم ماجرا شکل دیگری است. زمانی که من تئاتر شهر بودم تابع مجوز شورای نظارت وارزشیابی بودم. در دوره ای که بنده رییس مرکز هنرهای نمایشی شدم به بنده هم تماسهایی گرفته میشد اما سعی و اراده ما به این گونه بود که همه ماجرا در درون مرکز هنرهای نمایشی مرتفع شود. این رویه هم تبدیل به یک گفتگو شده بود که ماجرا هم در همان مرکز هنرهای نمایشی به اتمام میرسید.
مدیرکل اسبق هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به برخی اقدامات خود در دوران مدیریتی اش با هدف پرهیز از تشنج حاصل از برخوردهای ممیزی گفت: ما در زمانی شورای بسیار فهیم و ارزشمندی به نام شورای عالی تئاتر داشتیم که تمام تولیدات تئاتر ایران در آن مطرح میشد. خوشبختانه دوستان ما در این شورا بسیار صریح من را نقد و درباره این اجراها با من تبادل نظر میکردند. این موضوع در تداوم همان دوره سالهای 70 بود که ما محمد اطبایی را به مرکز هنرهای نمایشی آوردیم و از او خواستیم درباره نحوه حضور گروههای ایرانی در فستیوالهای بین المللی با ما همکاری داشته باشد. ما در آن زمان اصل را بر راستی آزمایی قرار دادیم و با اختصاص بودجه ای شرایط را برای اجرای گروههای ایرانی در محافل خارجی فراهم کردیم. در همان دوران اتفاقات بسیار خوبی افتاد که در نتیجه همکاری با کمپانیهای بزرگ دنیا انجام گرفت. این کارها مانند دو امدادی بود که من به گذشته خودم لگد نمیزدم وتلاش میکردم تا آن را به مسیر بعدی برسانم.
معضلی به نام سوءتفاهم و مقایسه
پارسایی تصریح کرد: هر اتفاقی در هر دورهای افتاده شما بدانید که فردی نیست. یعنی گروهی تلاش میکنند تا تئاتر را به نقطه امن برساند. در این راه معضلاتی وجود دارد که مهمترین آن سوتفاهم و مقایسه است. یعنی سوتفاهمی وجود دارد که آدمها سعی میکنند درباره هر پدیده اظهار نظر کنند و آن پدیده را نیز به اثبات برسانند. همین موضوع و طرح آن در رسانه نیز باعث میشود که جریان ممیزی هم به ماجرای تئاتر حساستر شود اصلا یکی از اشکالات ما این است که بلند بلند حرف میزنیم. آن چیزی که سهم هنرمندان تئاتراست و اصلا به مدیریت تئاتر ربطی ندارد صیانت از تئاتر است ما نباید احساس کنیم که همه بار در صندوق دولت است. به همین دلیل ما با تکناهایی مواجه شدیم که هیچ چشم اندازی هم برای تئاتر ایران ندارد. ما باید بدانیم آسیبهای ما کجاست و کجا باید در کمار هم قرار گرفته و در یک محدود پشت هم بایستیم.
وی درباره افزایش برخی دخالت ونفوذهای دستگاههای غیر تئاتری در جریان ممیزی تئاترطی دوران مدیریتی خود گفت: هر آدمی در دوران مدیریتی خود در عین حال که توجه میکنند که بهترین تصمیم را بگیرد ممکن است در آینده نسبت به تصمیم مدیریتی خود در فلان زمان انتقادهایی داشته باشد.
موضوع انحلال «انجمن نمایش» و تغییر ماهیت آن در مرکز هنرهای نمایشی بحث دیگری از این نشست بود که حسین پارسایی در این بخش به بیان نقطه نظرات خود پرداختند.
پارسایی: هر شخصی در دوران مدیریتی خود در عین حال که توجه میکنند که بهترین تصمیم را بگیرد ممکن است در آینده نسبت به تصمیم مدیریتی خود در فلان زمان انتقادهایی داشته باشد. پارسایی در این بخش ضمن ارائه توضیحانی درباره روند اداری انحلال انجمن نمایش و تغییر نام آن با عنوان «انجمن هنرهای نمایشی ایران» گفت: دکتر منتظری در دوره خود انجمنی را برای جمایت از آثار در شهرستانها تاسیس میکند و این انجمن سبب میشود که تئاتر گسترش پیدا گرده و به فعالیت خود ادامه دهند. اما در طول زمان و تا زمانی که سازمان بازرسی حکم به انحلال انجمن نمایش را داد. مدیران وقت مجبور میشوند به دلیل محدودیتهای استخدامی از صندوق این انجمن برای کارهای استخدامی استفاده کنند.
وی افزود: سازمان بازرسی از دورهای که آقای خوشخو معاون هنری وزیر ارشاد بود مدام نامه میزد که حساب شما دارای اختلافات مالی است و باید در این زمینه اصلاحاتی صورت گیرد. اما کسی گردن نگرفت تا جایی که بودجه انجمن قطع شد و حتی گفته شد که تعدادی از افراد در استخدام انجمن هستند و در حالی که همچنان در خارج از کشور هستند هنوز حقوق دریافت میکنند. به هر حال با حکم مراجع قضایی بودجه انجمن در اردیبهشت 85 قطع شد و ما در تنگنایی قرار گرفتیم که مجبور شدیم در راستای ماجرای فصل 5 انجمن دیگری را تاسیس کرده و ماجراهای استخدامی کارکنان انجمن نمایش به وزارت ارشاد انتقال دهیم. همین اتفاق باعث شد که آقای مسافر آستانه بابت عدم پرداخت مالیات بردرآمد توسط امورمالی دورههای مختلف انجمن در دورههای پیشین هنوز ممنوع الخروج باشد. من در فکر میکنم در حوزه انجمن نمایش مقداری بی انصافی صورت گرفت که خیلیها شاید از آن آگاه نباشند. یعنی برخی از دوستان خودخواهی داشتند که متاسفانه بستر در برخی بی عدالتیهایی بود که از طرف مراجع قانونی قابل پذیرش نبود.
علی شمس نیز در بخش دیگری از صحبتهای خود واژه «هیولای پیشکسوتان» را مطرح کرد و گفت: هیچ کس معترض پولی که از طرف دولت به بزرگانی چون بهرام بیضایی، علی رفیعی و تعدادی دیگر از بزرگان داده شده نیست. اما برخی از هنرمندان که من از آنها به عنوان هیولای پیشکسوتان یاد میکنم با دریافت پولهای هنگفت آثاری را روی صحنه میبرند که آثارشان بیش از 250 تماشاگرهم ندارد. اما همینها بعضا در مواجهه با نسل کارگردان دهه نود از کلید واژههایی چون «جوانک» و کلماتی دیگر استفاده میکنند که من نمیدانم قرار است تا کی سایه سنگین این هیولا بر سر تئاتر ایران باشد.