سید محمدرضا مرندی عنوان کرد؛
خوانشهای مختلف از مردمسالاری دینی/ دموکراسی؛ مطلق یا مقید؟
دینی و مذهبی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - سید محمد رضا مرندی، استاد فقه سیاسی دانشگاه شهیدبهشتی در همایش «مردم سالاری دینی، جهان اسلام و غرب» به تبیین خوانشهای مختلف از مردم سالاری دینی پرداخت.
تبسم مهر - سید محمد رضا مرندی، استاد فقه سیاسی دانشگاه شهیدبهشتی در همایش «مردم سالاری دینی، جهان اسلام و غرب» به تبیین خوانشهای مختلف از مردم سالاری دینی پرداخت.
به گزارش خبرنگار مهر ، چهارمین همایش ملی مردم سالاری دینی با عنوان «مردم سالاری دینی، جهان اسلام و غرب» صبح امروز یکشنبه 28 بهمن ماه در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد.
سید محمدرضا مرندی در مورد موضوع «خوانشهای مختلف از مردم سالاری دینی» در این همایش گفت: شعار انقلاب در ابتدا استقلال، آزادی و حکومت اسلامی و نه جمهوری اسلامی بود. در آذر ماه 57 بود که این شعار به جمهوری اسلامی تغییر پیدا کرد. تا قبل از آن زمانی که خبرنگاران خارجی از امام در پاریس درباره حکومت مد نظر او سوال میکردند امام توضیحاتی میدادند اما این توضیحات خیلی گویا نبود. تا این که شهید مطهری در پاریس با امام ملاقات کرد و شعار در ایران به جمهوری اسلامی تغییر پیدا کرد. بعد از آن رفراندوم برگزار شد و آن موقع در مورد ماهیت جمهوری اسلامی بحث ابهام انگیزی وجود نداشت.
استاد فقه سیاسی دانشگاه شهید بهشتی افزود: اما پس از پایان جنگ در دهه دوم انقلاب در مورد این نظریه کم کم ابهاماتی مطرح شد. این که اصلاً آیا چنین نظامی که هم دموکراتیک و مردم سالار باشد و هم دینی و الهی قابل تحقق است و آیا یک حکومت میتواند دو مبنای مشروعیت داشته باشد؟ برخی گفتند در ترکیب جمهوری اسلامی تسامح نهفته است و لازمه مردم سالاری دینی کوتاه آمدن از دموکراسی است و برخی این را مطرح کردند که مردم سالاری دینی کوتاه آمدن از دین است. برخی این ترکیب را بسیط و برخی مرکب عنوان کردند.
وی ادامه داد: برخی نیز گفتند منظور از دین در اینجا چه دینی است؟ حداقلی یا حداکثری؟ همچنین این سوال مطرح شد که آیا مردم و خدا میتوانند هر دو مبنای مشروعیت قرار بگیرند؟ بعد این سوال مطرح شد که مردم سالاری به عنوان مبنای سیاسی مد نظر است یا به عنوان روش و شکلی از حکومت داری مد نظر است؟ بنابراین هم برداشت ما از مردم سالاری مهم است و هم برداشت ما از دین. در تفکر اهل سنت 4 دیدگاه قهر و غلبه، استخلاف (تعیین حاکم به وسیله حاکم قبلی)، ولایت عهدی و میراث و همچنین اجماع مطرح است. در تفکر شیعه هم 3 نظریه مطرح است: نظریه انتصابی محض، نظریه انتخاب و نظریه جمع میان نصب و انتخاب.
سید محمد رضا مرندی همچنین عنوان کرد: در دموکراسی دو شاخص مهم آزادی و حق انتخاب و برابری (البته برابری در حقوق و نه ضرورتاً در امکانات) مطرح است. اولین چالش مفهوم مردم سالاری و دموکراسی این است که این تلقی وجود دارد که دموکراسی مفهومی غربی است. قطعاً دموکراسی لفظی غربی متشکل است دموس و کراتوس است اما این که مفهوم آن نیز غربی است یا نه بحث دیگری است. برخی گفته اند دموکراسی فقط با فرهنگ غرب سازگار است. اما در مقابل دیدگاهی وجود دارد که دموکراسی را مفهومی فاقد ایدئولوژی و خاستگاه فرهنگی میداند و میگوید دموکراسی با فرهنگ هایی که با آن سازگاری دارند قابل جمع است. این دیدگاه میگوید دموکراسی اختصاصی به غرب ندارد.
وی سپس اظهار داشت: درست است که دموکراسی ظاهراً ابتدا در غرب شکل گرفته اما برخی معتقدند در ایران و هند و مصر خیلی قبلتر از یونان شواهدی از نظامهای دموکراتیک دیده میشود. برخی گفته اند دموکراسی فقط با لیبرالیسم سازگار است. در مقابل برخی نیز این که دموکراسی و لیبرالیسم دو مفهوم همراه هم هستند را غلط میدانند. چالش دیگر این است که آیا دموکراسی پدیده ای مطلق است یا مقید؟ 5 پاسخ به این پرسش داده شده است. یک پاسخ این است که دموکراسی پدیده ای مطلق و بدون هیچ قید و شرطی از جمله رأی مردم است. دیدگاه دوم میگوید مقید به رأی مردم است و نمیتواند مطلق باشد. در دیدگاه سوم گفته اند دموکراسیِ لیبرال مطلق است و دموکراسیِ دینی مقید است. دیدگاه بعدی میگوید دموکراسی در مفهوم، مطلق و در مصداق، مقید است.
سید محمد رضا مرندی افزود: دیدگاه دیگر که به نظر میرسد صحیحترین دیدگاه باشد دموکراسی را هم مقید میداند و هم مطلق به این معنا که دموکراسی قبل از تأسیس نظام سیاسی مطلق است و نمیتواند مقید باشد و بعد از آن مقید است و نمیتواند مطلق باشد. چالش بعدی دموکراسی چالش مبنا و روش است. در دموکراسی به عنوان مبنا و فلسفه حکومت، خود دموکراسی مطلوبیت ذاتی دارد و هدف از حکومت است. در رویکرد دوم که رویکرد روشی است خود دموکراسی هدف نیست بلکه ابزاری است برای تحقق ایدئولوژی مورد نظر که این ایدئولوژی میتواند لیبرالیسم یا دین باشد. در این رویکرد تا زمانی دموکراسی مطلوب است که در تحقق اهداف ما به کار بیاید.
وی اضافه کرد: درباره ماهیت و قلمرو دین نیز 5 دیدگاه اصلی وجود دارد. دیدگاه لائیک (سلبی) منکر حقیقت دین و نه البته واقعیت آن است. در دیدگاه سکولار (حداقلی) گاهی به اصل دین اعتقاد وجود دارد اما آن را محدود به امور اخروی و فردی میداند. دیدگاه سوم که ترکیبی یا التقاطی است معتقد به ورود دین در بعد اجتماعی و سیاسی و دنیوی است اما معتقد است دین نیازمند تجربه بشری برای ورودش به حوزه اجتماع و دنیا است. در دیدگاه حداکثری این اعتقاد وجود دارد که همه چیزهای دنیوی و اخروی را از متن دین باید گرفت و تجربه بشری نه در طول و نه در عرض دین نباید مورد استفاده قرار بگیرد. در دیدگاه حد وسطی یا اعتدالی دین میتواند از تجربه بشری استفاده کند اما نه در عرض دین بلکه در طول دین.
سید محمد رضا مرندی تأکید کرد: دیدگاه لائیک چون دین را قبول ندارد پس مرم سالاری دینی را نیز قبول ندارد. در نگاه سکولار از آن جایی که حکومت امری دنیایی و اجتماعی است اما دین امری فردی و اخروی است، این دیدگاه نیز به مرم سالاری دینی معتقد نیست. برخی طرفداران دین که قائل به ولایت عهدی و قهر و غلبه و استخلاف هستند میگویند حکومت به مردم ارجاع داده نشده است. دیدگاه نصبی غیر مردم سالار نیز در میان برخی شیعیان وجود دارد. قائلین به تناقض هم میگویند میان گزارههای دینی و گزارههای دموکراسی تناقض وجود دارد و قائل به جمع نیستند، در نتیجه باید یکی فدای دیگری شود. دیدگاه هایی همچون نصبیهای مردم سالار روشی، اجماع، انتخاب و جمع نیز وجود دارد. در نظریه جمع میتوان بین نصب الهی و انتخاب مردمی جمع کرد.