برای افتتاح یک شبکه تلویزیونی برای عراق؛
چرا مردم مخاطب قرار نمیگیرند؟
سیاسی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - تهران- ایرنا- اوضاع اقتصادی باعث شده تا بسیاری از مردم هفتههای منتهی به سال جدید را با فشارهایی مضاعف سپری کنند. در این میان، آنچه فشارها را غیرقابل تحمل میسازد و بر بی اعتمادی، شکاف و گسست سیاسی مدنی میافزاید، نبود پاسخگویی و روابط تعاملی میان مردم و تصمیم گیران است.
تبسم مهر - تهران- ایرنا- اوضاع اقتصادی باعث شده تا بسیاری از مردم هفتههای منتهی به سال جدید را با فشارهایی مضاعف سپری کنند. در این میان، آنچه فشارها را غیرقابل تحمل میسازد و بر بی اعتمادی، شکاف و گسست سیاسی مدنی میافزاید، نبود پاسخگویی و روابط تعاملی میان مردم و تصمیم گیران است.
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، مهرماه امسال زمانی که دلار از کانال بیست هزار تومانی به سمت دوربرگردان قیمت تغییر مسیر داد و دچار افتی چشمگیر شد، بسیاری از ناظران و تحلیلگران در کنار سیاستهای بانک مرکزی، برخوردهای قضایی و امنیتی با دلالان و سوداگران و نیز تحولات مثبت در سیاست داخلی و خارجی، به نقش مدیریت رسانه ای در بازار ارز اشاره کردند.
به عبارتی با در هم شکستن مقاومت کانالها و ابزارهای تبلیغاتی سوداگران ارزی، بهای دلار در سراشیبی افتاد تا صفهای تقاضا و خرید ارز جای خود را به صفهای فروش بدهد.
در آن مقطع زمانی در دست گرفتن نبض افکار عمومی و فضای رسانه ای بسیار برجسته و حائز اهمیت مینمود. به رغم چنین تجربه ای به نظر میرسد مدیریت افکار عمومی به شکلی مقطعی صورت گرفته و در شرایط کنونی چنین دستورکاری از اولویت برخوردار نیست.
در فاصله یک ماه مانده تا شروع سال نو، فشارهای اقتصادی و تورم بر نارضایتیها میافزاید و گوشت قرمز صد و چند هزار تومانی به کلیدواژه بسیاری از محاورات عمومی مبدل شده است.
نکته قابل تامل اینکه وضعیت مبهم پیش رو سبب شده تا بیش از امیدواری به آینده، نگرانی بر پیکر جامعه سنگینی کند. آنچه مشخص است تحریمها بیش از جنبههای عینی از نظر روانی میتواند بر جامعه و عملکرد مسوولان تاثیرگذار باشد.
نگاهی به روزهای ملتهب سال 91 تفاوتی آشکار را با اوضاع کنونی به نمایش میگذارد. 6 سال پیش نگاه جامعه به امکان انتخاب دولتی تازه برای گشایش در عرصه داخلی و سیاست خارجی، همچنان بستر امیدسازی برای تغییر اوضاع نابسامان بود؛ چنانکه همین اتفاق نیز رخ داد و روی کار آمدن دولت یازدهم «بوی بهبود ز اوضاع جهان» را منتشر ساخت.
روی کار آمدن دولتی بشدت ضدایرانی در کاخ سفید سبب شد تا یکی از مهمترین دستاوردهای دولت «حسن روحانی» یعنی توافق هسته ای و مزایای آن در روابط خارجی با چالشی سخت مواجه شود. وضع تحریمهای گسترده دولت «دونالد ترامپ» مزید بر علت شد تا مشکلات مکتوم و معوق به خصوص در عرصه اقتصاد یک به یک سربرآورده و روند رو به بهبود جای خود را به روزهایی پر از فشار و نگرانی بدهد.
برخی ناظران شرایط یک سال گذشته کشور را با وقایع چمن سبز دیدار تیم ملی ایران با ژاپن در رقابتهای اخیر جام ملتهای آسیا مقایسه میکنند؛ جایی که دریافت تنها یک گل باعث شد تا شیرازه تیم از هم بپاشد و رویای دستیابی به جام قهرمانی به واسطه فروریختن روحیه تیمی بر باد رود.
در شرایط کنونی نیز آنچه بیشتر بر مشکلات جامعه دامن میزند نوعی از هم گسستگی در مدیریت روانی جامعه است که تنها نگرانی را به مردم تزریق کرده و جایی برای تداوم امید باقی نمیگذارد تا جایی که بسیاری خروج از این روند را در گروی حادثه ای غیرقابل پیش بینی میبینند.
در اوضاع کنونی تبعات سنگین تحریمهای بی سابقه آمریکا قابل کتمان نیست و مشخصا جامعه پذیرای فشارهایی جدی خواهد بود. مسوولان کشور از جمله رئیس جمهوری بارها شرایط کنونی کشور را با سالیان جنگ مقایسه و حتی دشوارتر از آن توصیف کرده اند. با این حال، آنچه در این میان کمتر درباره آن سخن به میان میآید اینکه قاطبه جامعه چرا، چگونه و با چه چشم اندازی فشارها را تحمل کنند.
بسیاری انتظار دارند که در شرایط دشوار حاضر مسوولان بیشتر و صادقانهتر با آنان سخن بگویند. تصمیم گیرندگان از هر قوه و نهادی تنها به گفتاردرمانی، توئیت پراکنی و سخنان کلیشه ای بسنده نکنند و به جای تک گویی راه تعامل را برگزینند. به جای جملات دلسرد کننده نظیر «خدا را شکر که هست»، «گرانی تا جایی که مردم تحمل کنند» و ... همدلانهتر با مردم تحت فشار و دست به گریبان با مشکلات شدید معیشتی سخن بگویند و با توضیح و تشریح آنچه برای سامان اوضاع در دستور کار دارند، جایی برای امیدواری باقی بگذارند.
مشکل اینجا است که مسوولان با مردم کمتر از آنچه باید و از موضعی دورتر از آنچه شایسته است سخن میگویند. در گیر و دار مسائل جامعه این پرسش مطرح است که چرا رئیس جمهوری با مردم سخن نمیگوید و این در حالی است که بیش از 6 ماه از آخرین گفت وگوی تلویزیونی دکتر روحانی با مردم گذشته است.
در فضایی اینچنین بسیاری میپرسند چرا مردم در جریان آنچه بر سرنوشت و زندگی آنان تاثیرگذار است، نیستند؟ چرا پایتخت نشینها بدون اینکه تصمیم گیرندگان شهری نیازی به اقناع آنان احساس کنند طرحهای گوناگون شهری را تدوین و اجرایی میسازند و تصمیم گیریهای خود را زیر واژگان و جملاتی چون سپردن اداره شهر به مردم، برقراری عدالت، رفع چالشهای ترافیک و آلودگی هوا و ... پنهان میکنند؟
در فضای خالی از تعامل و اقناع، شایعه به راحتی میپراکند و هر سخنی از ناکارآمدی مسوولان زخمی را بر پیکر اعتماد عمومی مینشاند. تاثیر این زخم چنان عمیق است که گاه با تکذیب و توضیح هم ترمیم نمیشود.
چند روز پیش بود که تفاوت در اظهارات مدیرعامل شرکت پشتیبانی امور دام و طیور و سرپرست شرکت شهر فرودگاهی امام خمینی (ره) باعث شد تا فضای مجازی پر شود از این انگاره که حتی در چاره جویی مسوولان برای فروکشیدن قیمت سرسام آور گوشت ناکارآمدی، تقلب، سودجویی، تخلف و ... گریزناپذیر است.
فرجام سخن این است که نبض افکارعمومی و اعتماد جامعه از زیر شست مسوولان خارج شده و در چنین شرایطی نه تحریم که گسست خودباوری، اعتماد، انسجام و همدلی ما را ضربه پذیر میسازد.
بسیاری میپرسند در تصمیم گیریها و چاره جوییها چرا مردم مخاطب قرار نمیگیرند؟ کسانی که برای زندگی شهروندان تصمیم میگیرند چرا توضیحی قانع کننده برای تصمیماتشان ارائه نمیدهد؟ کسانی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره پیوستن یا نپیوستن به FATF رای نهایی را صادر میکنند چرا بیش از آنکه فرجام این رای را برای مردم تشریح کنند و مسوولیت آن را به تمامی بر عهده گیرند، به تعویق تصمیم بسنده میکنند؟ نمایندگانی که خود را مواجه با مطالبات موکلان خود میبینند چرا تنها در فضای مجازی قابل رویت میشوند و پرسش بزرگتر اینکه چرا مردم با عنوان «ولی نعمتان انقلاب» آنچنان که شایسته و حق آنان است مخاطب قرار نمیگیرند؟
پژوهش**9279
انتهای پیام /*