آنچه در برنامه هفت گذشت؛
نیما جاویدی: سرخپوست نسخه کاملتر ملبورن بود / برای نقش نوید محمدزاده نگران بودم
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - یازدهمین قسمت از برنامه تلویزیونی هفت با حضور کارگردان سرخپوست و عوامل مستندهای جشنواره سی وهفتم فجر روی آنتن شبکه سه رفت.
تبسم مهر - یازدهمین قسمت از برنامه تلویزیونی هفت با حضور کارگردان سرخپوست و عوامل مستندهای جشنواره سی وهفتم فجر روی آنتن شبکه سه رفت.
به گزارش حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان ، قسمت یازدهم سری جدید برنامه تلویزیونی هفت میزبان نیما جاویدی کارگردان فیلم سرخپوست، جواد طوسی و اکبر نبوی برای میزگرد تحلیلی سینمای ایران، زینب تبریزی، رضافرهمند، مهدی شامحمدی و محمدرضا مقدسیان برای بحث در مورد مستندهای جشنواره و نیز محمدتقی فهیم و سعید قطبی زاده در بخش میزِ نقدِ مسعود فراستی بود.
در ابتدای برنامه نیما جاویدی کارگردان فیلم سرخپوست به گفتگو با محمد حسین لطیفی مجری برنامه هفت پرداخت. او در مورد اشتراکات سرخپوست و ملبورن گفت: این دو فیلم دارای نقاط مشترک زیادی هستند؛ از جمله وحدت زمان و وحدت مکان؛ و اینکه همچنین هر دو ژانر معمایی دارند. با اینکه برای فیلمنامه ملبورن بیشتر وقت گذاشتم، اما خودم فیلم سرخپوست را بیشتر دوست دارم و زمان تولیدش هم خیلی لذت بردم.
او اضافه کرد: برای سرخپوست 74 جلسه فیلمبرداری داشتیم. در احمدآباد مستوفی در یک سوله بزرگ زندان را ساختیم؛ حدود سه ماه درگیر ساخت و ساز بودیم. بخشی از فیلم هم جلوههای ویژه دارد که بعد به کار اضافه شد. بخش مهم این جلوههای ویژه سکانسهای مربوط به فرودگاه بود.
همکاری با شاگرد هانس زیمر در ساخت موسیقی سرخپوست کارگردان سرخپوست ادامه داد: هومن بهنمش که کار تصویربرداری را برعهده داشت، در این پروژه با من خیلی خوب کار کرد؛ او باانرژی و انگیزه بود و برای یک کارگردان چه چیزی بهتر از یک تیم همسو و همدل که بتواند به او کمک کند. از نتیجه کار بهمنش و تمام عوامل فیلم راضی هستم. در سرخپوست میخواستیم کارمان سروشکل سینمایی داشته باشد و ببیننده حظ بصری ببرند و فکر کنم این اتفاق افتاده است.
نیما جاویدی در مورد موسیقی متفاوت این فیلم هم گفت: موسیقی متن کارِ رامین کوشا تقریباً اولین کار جدی او در سینمای ایران بود. رامین در امریکا استودیوی موسیقی دارد. شاگرد هانس زیمر بوده؛ با رامین کوشا جلسات زیادی گذاشتیم و خیلی کار کردیم؛ تغییرات زیادی در کار ایجاد کردیم. او سختگیری و وسواس من را تحمل کرد. حالا نتیجه کار را میبینیم که مردم دوست دارند.
این کارگردان جوان سینما درباره بازی نوید محمدزاده در فیلم سرخپوست تاکید کرد: انگیزه بالای من به عنوان کارگردان و نوید محمدزاده به عنوان بازیگر باعث خلق این بازی شد. نوید به شدت باهوش و توانمند است. اخلاقِ نوید از همه چیز مهمتر است؛ اعتمادی که به کارگردان میکند ستودنی است.
وی افزود: اگر با ذهن پر از سوال به این فیلم میآمد، به اینجا نمیرسیدیم. سوالات اساسی داشت، اما نبوغش را کنار انگیزه و تلاش و انرژی همراه کرد و با من همراه شد. زمان کمی داشتیم؛ گفتم در فیلم افسر ارشدی هستی که باید وزن بیشتری داشته باشی؛ باشگاه را شروع کرد و وزنش را اضافه کرد.
برای نقش نوید محمدزاده نگران بودم، اما خیالم را راحت کرد جاویدی ادامه داد: یک جاهایی بابت نقش نوید در فیلمم نگران بودم، چون نقشی که برای او در نظر گرفته بودم کمی از خود نوید دور بود، هم ظاهر، هم روحیه. اما در طول کار خیلی آرام شدم و از یکجایی به بعد انقدر شیوه برخورد با شخصیت فیلم را بلد بود که خیالم راحت شد. به شکلی که انتهای کار، سرصحنه آخرین سکانسها گفتم دلم برای نعمت جاهد تنگ میشود.
کارگردان فیلمهای ملبورن و سرخپوست گفت: من تجربه فیلمی که وحدت زمان و مکان داشته باشد را داشتم. در ملبورن به نتیجه رسیدم، نوشتن فیلمنامه کار سختی است؛ چون تعدد لوکیشن دارید، خواه ناخواه تنوع بصری و کاراکتر میتواند بیننده دیرتر خسته شود. در سرخپوست درست است که مکان بزرگتری در اختیار داشتم، اما همچنان یک لوکیشن بود. سرخپوست تجربه متکامل ملبورن است؛ و در نهایت، چون علاقه زیادی به معما دارم، خواه ناخواه وقتی به دل نوشتن میروم، تلاش میکنم که دیرتر مخاطب را خسته کنم.
وی افزود: شانسی که آوردم، مجید مطلبی جوان به عنوان تهیه کننده کار کنار من بود. جاهایی حتی خودم تردید داشتیم که آخر کار چه میخواهد بشود، لوکیشن بزرگ و طراحی کامل فضا؛ نوید محمدزادهای که باید نقش چند سال بزرگتر از سن خودش را بازی میکرد. این قصه را هر تهیه کنندهای قبول نمیکرد، جسارت میخواست و فکر میکنم آقای مطلبی پشیمان نیست و از این خوشحالم.
میزگرد جواد طوسی و اکبر نبوی درباره سینمای ایران بخش دوم برنامه هفت، میزگرد تحلیلی با حضور جواد طوسی و اکبر نبوی به منظور بررسی حضور قهرمان در سینمای ایران بود. جواد طوسی منتقد قدیمی سینما در ابتدای بحث گفت: مقوله قهرمان بخشی از جاذبههای انکارناپذیر سینما است. اما شیوه مواجهه ما با قهرمان تفاوت دارد؛ گاهی موجودیت و مراحل تکوینی قهرمان به شکل تاریخی و در یک استمرار به وجود میآید؛ اما گاهی قهرمان وجه سیاسی پیدا میکند و به موجودی تبدیل میشود که که فراتر از جغرافیای داخلی عمل میکند.
وی افزود: در کشور ما، در یک دوره قهرمان در سینمای عامه پسند شکل میگرفت، که مردم در سینما برایش سوت و کف و دست میزدند. از یک جایی به بعد در موج نو، قهرمانانی مثل قیصر را داریم. در سینمای بعد از انقلاب قهرمان ما موجودیت خود را از جنگ و دفاع مقدس میگیرد. آدمهایی که از طبقات پایین جامعه هستند، بدون ابزار ظاهری قهرمان را داشتن، در ساحت قهرمان قرار میگیرند.
این منتقد سینما ادامه داد: اگر بخواهیم آسیبشناسی کنیم که چرا قهرمان از سینمای ما رخت برمیبندد، به جامعه و دولت برمیگردد که موجبات رفتن قهرمان را آماده کردهاند. ما در شرایط غمانگیزی قرار گرفتیم، نسلی را داریم که قهرمان را برنمی تابند. تا اطلاع ثانوی اگر قهرمان از پیکره فرهنگ و هنرِ سرزمین ما بخواهد جدا شود، بخشی از واقعیت عینی خود را داریم از دست میدهیم. داریم به یک خودزنی تن میدهیم.
سینماگران ما درگیر ارزشهای شبهروشنفکرانه شدهاند اکبر نبوی هم با تایید صحبتهای طوسی گفت: ما در سرزمین ایران هستیم، سرزمینی که هم اسطوره و هم اسوه دارد. هم تاریخ پهلوانی دارد و هم پر از اسوه است. اساساً مگر زندگی یک انسان عادی مگر بدون کنشهای قهرمانانه زندگی میکند؟ پرسش در مورد قهرمان در سینمای ما، کمدی-تراژیک است.
وی افزود: اگر یک فردی در یک نقطهای جلوه پیدا کند، مجموعه جامعه فارغ از گرایشش انگار میخواهد همراه با سوتفاهم باشد. سینما محصول این شرایط است. در این شرایط باید بپرسیم سینماگر تن بدهد به شرایط یا وضعیت جدیدی را ایجاد کند؟
نبوی ادامه داد: ما به شدت نیازمندیم، در گذرگاهی قرار گرفتیم که برای ماندن باید تجربه کنیم... چگونه سینما در این موقعیت نمیتواند جایگاه خودش را پیدا کند و نمیتواند پیشنهاد سینمایی به پیشبرد مبارزه شان پیشنهاد کند؟
این منتقد باتجربه سینمای ایران گفت: سینما را اگر در محیط جامعه ببینیم، بلد نیستیم عرضه کنیم... چه بلایی سر این جامعه آمده؟ چرا سینما کاری نمیکند؟ بازیهای شبکه روشنفکرانه ما را اسیر کرده؟ اگر فیلمی بخواهد قهرمان پردازانه نگاه کند، انگار ارزشهای هنری و سینماییش را تنزل داده... بسیاری از فیلمهای شاخص سینما بر شانه قهرمانانش پیش رفته است.
محمدحسین لطیفی مجری این میزگرد هم گفت: ساختن ضدقهرمان هم ساده نیست... جاهایی جای این دو عوض میشود. انگار مردم ضدقهرمان را دوست دارند؛ از ناآگاهی فیلمساز میآید یا از دیدگاه من؟ اشتباه من است یا دیدگاه من؟ آگاهانه است؟
جواد طوسی در همین ارتباط ادامه داد: من میخواهم برسم به فیلمهای جشنواره امسال؛ گاهی اوقات پذیرش و اعتقاد به موجودیت قهرمان نیاز به سیروسلوک خودجوش از درون هنرمند دارد. امسال فیلم دیدن این فیلم جرم است را داریم. کارگردان جوان این فیلم در یک زمانی نزدیک میشود به چنین موقعیتی که به قدر کافی موجهای بیرونی برای نسل جوان، انگار تو را در یک واپس گرایی قرار میدهد. انگار من اگر نزدیک شویم، نگاه روشنفکرانه خودم را از دست میدهم. سلحشور و حاج کاظم را مقایسه کنیم با قهرمان و ضدقهرمان این فیلم!
دیپلماسی منفعلانه کشور نتیجه انفعال عمومی است نبوی در ادامه تاکید کرد: طی سالهای گذسته اتفاقی که افتاده که به نظرم امر خجستهای است، در ترویج و انتشار انفعال عمومی موثر بوده و در سینما هم دیده میشود: به شکل انفجاری مباحث عرفانی و شبه عرفانی در گروههای مختلف ترویج پیدا کرد. چند ماه قبل رمان ملت عشق را میخواندم، این آثار حتی به چاپهای متعدد هم میرسند. عرفانی که توصیه میشود شکلی از صوفی غیرکنش مندی است که دنیا را آب ببرد، ما را خواب ببرد. من نمیتوانم تصور کنم که دیپلماسی خارجی کشور طوری منفعل شده که در مقابل دیگران فقط عقب عقب میرود. این دیپلماتها محصول همین شرایط هستند.
این منتقد سینما ادامه داد: من میخواهم به یک نکته جامعه شناختی در مقوله قهرمان برگردم. قهرمان آرمان دارد، قهرمان چه میکند؟ با کنشهای آرمانخواهانه موقعیتهایی ایجاد میکند که چشم انداز ایجاد میکند. ما الان نسبت به وضعیت آرمانی و چشم اندازهای جامعه چه نگاهی داریم؟ آیا یکی از دلایلی که سینمای ما سراغ قهرمان نمیرود به این دلیل نیست که خود سینماگران ما بدون آرمان شده اند و چشم انداز معنوی ندارند؟ سینمای ما بدون آرمان وچشم انداز به کجا میخواهد برسد؟ همه چیز به شوخی گرفته میشود...
محمدحسین لطیفی مجری-کارشناس برنامه هفت هم در واکنش به صحبتهای نبوی گفت: وقتی منِ فیلمساز از آرمان خالی شوم، چون مطالبه ندارم، فیلمی میسازم که قهرمان ندارد و نمیفهمم که ایرادم کجاست. این آرمان خواهی و بحث امشب روی من خیلی تاثیر گذاشته است.
حضور مستندسازان جشنواره سی و هفتم در برنامه هفت گفتگو با عوامل فیلمهای مستند راهیافته به سیوهفتمین دوره جشنواره فیلم فجر با حضور محمدرضا مقدسیان، منتقد سینما بخش بعدی برنامه هفت بود.
رضا فرهمند برای مستند نتهای مسی رویا اولین بار کارش را در جشنواره رونمایی کرده؛ مستند تمام آن چیزهایی که جایشان خالی است ساخته زینب تبریزی هم بود...
تبریزی در مورد مستند خود گفت: در خلاصه فیلم گفتم که فیلم موضوعش سرطان پستان است و قصه از زبان یک زن مرده روایت میشود. این فرم را انتخاب کردم تا بتوانم استفاده دراماتیکتر باشم. این زن میتواند نماد زنانی باشد که با این بیماری خاص دچار چالش هستند باشد. من متوجه شدم علاوه بر اینکه بهبودی این بیماری زیاد است، مرگ براثر این بیماری هم زیاد است. به این نتیجه رسیدم که همه میگفتند بجنگیم؛ آن طرف را هیچوقت دقت نکردیم که خیلیها هم از دست میروند. این فرم را انتخاب کردم که بگویم اگر تعجیل نکنیم در تشخیص این بیماری؛ عواقب دارد. هدفم تلنگر زدن به دایره گستردهای از مخاطبان است که زن و مرد هم نمیشناسد، اگاهی ندارند در این مورد.
تکلیف جشنواره با مستندها مشخص نیست مهدی شامحمدی تهیه کننده مستند خانهای برای تو هم گفت: تم مرگ و زندگی در مستند ما هم هست. البته کمی عمیقتر و ریشهای تر؛ شما هر چقدر به مرگ فکر کنی، کیفیت زندگی کردنتان تاثیر میگیرد از این ماجرا. تم مستند ما همین بود و با مهدی بخشی مقدم کارگردان کار 24 سفر را در 3 سال کار کردیم. 100 جلسه فیلمبرداری داشتیم.
رضا فرهمند نتهای مسی یک رویا: درباره کودکان سوری است که در خاک فلسطین است. فیلم در مورد کودکان وآسیبهای آنان است و تلاش کودکان در تخیل شان و اینکه تلاش برای رسیدن به کنسرت موسیقی در فضای مخروبهی شهر است.
محمدرضا مقدسیان در ادامه با اشاره به عدم تعیین تکلیف جشنواره فجر با سینمای مستند گفت: جشنواره فجر تکلیف خود را با فیلمهای مستند نمیداند و هرسال تغییراتی حاصل میشود. فیلمهای مستند میتواند در سینما حقیقت به اکران در بیاید، ولی درست نیست. تجربه ثابت کرده یک نبرد فرسایشی بین جشنواره و کارگردانهای مستند وجود دارد. مهرداد اسکویی اصغر فرهادی سینمای مستند است که در جهان درخشیده است.
توصیههای منتقدان برنامه هفت به داوران جشنواره بخش بعدی برنامه هفت میز نقد مسعود فراستی بود. در این بخش همراه با محمدتقی فهیم و سعید قطبی زاده دو منتقد سینما فیلم سینمایی سرخپوست مورد نقد و بررسی ویژه قرار گرفت.
محمدتقی فهیم در ابتدای صحبتهای خود گفت: جشنواره فیلمهای ضعیف و خیلی ضعیف زیاد داشت؛ به نظرم کار هیئت داوران کمی سخت باشد. امیدوارم داوران دنبال راضی کردن همه نباشند، چون این کار باعث ناراضی شدن همه میشوند! امیدوارم سختی فیلمها باعث نشود که جوایز را بین تمام آثار تقسیم کنند.
سعید قطبی زاده هم گفت: من دو سال قبل هم همین را گفتم. من به عنوان داور یک جشنواره سینمایی، اطلاعات کاملی در مورد مسائل فنی از جمله جلوههای ویژه و صدا و... ندارم. در جشنوارههای معتبر جهان جوایز ریز و درشت را نداریم و جوایز، فقط رشتههای اصلی هستند. داوران هم بر اساس آگاهی شان داوری میکنند. من نظرم این است جوایز متناسب با دانش داورها محدودتر شود. تمام داوران دوستان من هستند، ولی اینطور نباشد ببینیم که چه کسی فیلم ندارد، او را داور کنیم! چه میشود یک جامعه شناس داور باشد.
فراستی هم در این مورد اضافه کرد: جوایز را امیدوارم هیئت داوران سینمایی بدهد، سیاسی نباشد! اگر هم یکی از رشته ها، برگزیده ندارند، بگویند برنده نداشتیم. اگر حق کسی هست که جایزه بهترین بازیگر مرد را بگیرد، چون مثلاً پارسال را به او دادیم، دوباره ندهیم! ما نمیتوانیم جایزه موسیقی فیلم و تدوین را بدهیم بدون اینکه متخصصهای این رشتهها را در هیئت داوران نداشته باشیم.
هم فراری و هم پلیسِ سرخپوست باهوش هستند
محمدتقی فهیم در مورد فیلم سرخپوست گفت: خیلی از فیلمهای امسال به دلیل فقدان اندیشه ضدسینما بودند. سرخپوست با خیلی از فیلمها فرق داشت، هم سینما بود و هم در سطحی بود که موضوع و محتوا و فرم و ساختار اثر پیوند ارگانی و مناسب داشتند که همدیگر را تکمیل میکردند.
وی افزود: اگر میگوییم به فیلم سعید روستایی نقد دارم، اما در سرخپوست همان نکات منفی را هم ندارد. از خوب جایی شروع میکند، خوب آدرس میدهد، هم با نما و حرکت دوربین. آدمها را خوب به ما معرفی میکند. ما کوتاه میفهمیم زندان بان چه ضعفها و قوتها و شخصیتی دارد. انگیزهها را هم کامل متوجه میشویم.
فهیم ادامه داد: سرخپوست در راستای فیلمهای زندانی است. در دنیا خیلی در مورد زندان فیلم داریم، چون موضوع جذابی است. اینجا هم فراری و هم پلیس باهوش هستند. تقابل این دو تا پایان ادامه دارد. شکست پایانی کاراکتر اصلی در برابر عشق به نظرم خیلی منطقی و درست به پایان میرسد.
فاصله دو فیلمِ جاویدی 4 سال نیست، 10 سال است! قطبی زاده هم گفت: در سرخپوست با ژانر فرار از زندان طرفیم. اما اینجا با یک نوع متفاوت طرفیم. فیلمی که جاویدی ساخته، فرار از زندان در آن خبر است، هم برای ما و هم مسئول زندان. ما هرگز فراری را نمیبینیم. کاراکتر اصلی هم انگیزه شخصی دارد، هم کشش اخلاقی پیرامون زندانی بی گناه فراری. جستجو در این موضوع تبدیل به قهرمان شدن میشود. پایان بندی به شدت درست است، لحظه پایانی لحظهای است که قهرمان شکل میگیرد.
فراستی هم در این مورد گفت: کارگردان از ملبورن به سرخپوست رسیده؛ به نظرم فاصله این دو فیلم 4 سال نیست، 10 سال است؛ ملبورن بد بود و سرخپوست خوب است. نمای شروع فیلم هولناک است. با یک نما، هم فضای فیزیکی و هم شیمیایی را میفهمیم. یک فیلم هولناک. به نظرم از بهترین شروعهای فیلمهای ایرانی است؛ و در زندان این اتفاقات خوب سینمایی ادامه مییابد.
اتفاقی شبیه سرخپوست در سینمای ایران ندیده بودم این منتقد سینما ادامه داد: مهربانی و عشق و عطوفت و قلدری نوید محمدزاده را میبینیم. این تضادها در کاراکتر خیلی خوب نمایان میشود. ترفیع در گروی فرار زندانی است، دخترِ ماجرا هم به نوعی درگیر این فرار زندانی میشود. تمام اجزای کاراکتر برای طراحی شخصیت کار میکند.
فراستی گفت: جاویدی وقتی سوالی مطرح میکند، ما را نگه نمیدارد، سرکار نمیگذارد، جواب میدهد و ما را به جای دنبال «چه» رفتن، دنبال «چگونه» ساختن میرود. تبدیل همذات پنداری به دوقطب متضاد را شاهد هستیم که من تا به حال در سینمای ایران ندیده بودم.
برنامه سینمایی هفت در ایام جشنواره فیلم فجر، هر شب حدود ساعت 23 با اجرای محمدحسین لطیفی و تهیه کنندگی مجتبی امینی به صورت زنده از پردیس سینمایی ملت از شبکه سه سیما پخش میشود.
انتهای پیام/