تفاوت بالای شهر با پایین شهر در مبارزات قبل از انقلاب
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - ارتباط ما با آنها خیلی تنگاتنگ نبود. علتش هم این بود که آنها در یک شرایط دیگری زندگی میکردند و ما در شرایط دیگری زندگی میکردیم. ما که پایین شهر بودیم بیشتر مجالس ما بود.
تبسم مهر - ارتباط ما با آنها خیلی تنگاتنگ نبود. علتش هم این بود که آنها در یک شرایط دیگری زندگی میکردند و ما در شرایط دیگری زندگی میکردیم. ما که پایین شهر بودیم بیشتر مجالس ما بود.
به گزارش خبرنگار قرآن و فعالیتهای دینی خبرگزاری فارس، در خاطرات مرحوم حجتالاسلام سیدمهدی طباطبایی استاد اخلاق شهر تهران درباره تفاوت بالاشهریها با پایینشهریها در دوران مبارزات انقلاب اسلامی میخوانیم:
تفاوت بالای شهر با پایین شهر در مبارزه
در بالای شهر اجمالاً نسبت به منطقه پایین، شور و هیجانی نداشت. البته دکتر مفتح هم مال بالای شهر است. تفاوتی بین بالا شهر و پایین شهر به وجود آمده بود. من یک روز این حرف را به آقای خوئینیها گفتم. گفتم: تفاوتش این است که وقتی ما 50 تا 70 نیرو داشتیم. شما 20 نفر داشتید. وقتی شما شدید 100 نفر، ما شدیم 500 نفر؛ شما شدید 500 نفر، ما شدیم 1000 نفر و همین طور تا اینکه انقلاب پیروز شد.
چون بچههای ما کاسب بودند؛ شدند پاسدار، بچههای شما دکتر و مهندس بودند شدند وزیر. این تفاوتها از آنجا پیش آمد و اختلاف شدیدی هم در آن موقع پیش آمد که خیلیها برایشان سنگین بود. حالا آنها وزیرند و اینها پاسدار هستند. برایشان سنگین بود که تحمل کنند.
ما یک جلسه در منزل آقای شریفی گذاشتیم و در آن از آقایان بالاشهرها خواستیم؛ اوایل کار اقلاً سهمی به اینها داده شود و حداقل در یک درجهای قرار بگیرند و یک دفعه اینها را ساقط نکنیم و بگوییم: بروید دنبال کاسبیتان. اینکه نمیشود. از طرفی فشار هم روی من زیاد بود. خیلی از آقایان که در آن منطقه بودند کارهای شورشی را نمیکردند. مثلاً تشییع جنازه بگذارند. شلوغ کنند و این کارها بیشتر مال پایین شهریها بود. کلاً همه جای ایران مبارزه بود. دهات هم نبود که مبارزه نباشد. همه جا مبارزه بود. جمعیت همیشه در پایین بیشتر بود.
این استاد اخلاق در بخشی از خاطراتش در کتاب «اخلاق و مبارزه» ادامه میدهد: بعد از پیروزی انقلاب من خدمت آقای شریفی این نکات را عرض کردم. یک محور آنجا بود و یک محور منزل آقای موسوی هزاوهای بود. آقای خوئینیها هم که مسجدش همیشه شور داشت. آقای ملکی نیز بودند که بیشتر وزین دور و برایشان بودند. همین آقای دکتر ولایتی دور و بر آقای ملکی بود که بعدها وزیر شد. همه خلاصه از بزرگان و تحصیلکردهها بودند. حتی دوستان آقای خوئینیها همان دانشجوهایی بودند که پیرو خط امام بودند و سفارت آمریکا را بعد از انقلاب گرفتند.
ارتباط ما با آنها خیلی تنگاتنگ نبود. علتش هم این بود که آنها در یک شرایط دیگری زندگی میکردند و ما در شرایط دیگری زندگی میکردیم. ما که پایین شهر بودیم. بیشتر مجالس ما بود و همیشه به عنوان ختم و یا مسائل محرم و یا روضهها به صورت پر شور انجام میشد و ما دنبال کارها بودیم.
انتهای پیام/