نقدی بر فیلم «دیدن این فیلم جرم است» ؛
فضایی که میبایست برای همه فراهم شود
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - تهران - ایرنا - ریحانه همسر امیر که جوانی بسیجی و فرمانده یک پایگاه بسیج است به دلیل محجبه بودن از سوی یک شهروند مست ایرانی مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و فرزندی که در شکم دارد سقط میشود. ضارب توسط دستگیر و در پایگاه بسیج زندانی و پای مقامات امنیتی به ماجرا باز میشود.
تبسم مهر - تهران - ایرنا - ریحانه همسر امیر که جوانی بسیجی و فرمانده یک پایگاه بسیج است به دلیل محجبه بودن از سوی یک شهروند مست ایرانی مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و فرزندی که در شکم دارد سقط میشود. ضارب توسط دستگیر و در پایگاه بسیج زندانی و پای مقامات امنیتی به ماجرا باز میشود.
رضا زهتابچیان فیلمسازی که پیش از این چند فیلم کوتاه را ساخته و بجز آن سابقه دیگری در کارنامه کاری خود ندارد و «دیدن این فیلم جرم است» نخستین ساخته بلند او به شمار میرود. فیلمی که به گفته عوامل سازنده اش بیش از یک دهه تلاش شده تا جلوی دوربین برود و در نهایت نیز این تلاشها به ثمر نشسته است.
اثر مذکور یک فیلم دیدنی و جذاب است که به نظر میرسد وجه ساختاری فیلم بر وجه محتوایی آن برتری دارد. برای این مساله دلایلی را میتوان ذکر کرد از جمله اینکه: اولا ایده فیلم یک نکته درخشان را با خود به همراه دارد. اینکه یک شهروند ایرانی مورد حمایت دولت انگلیس به راحتی میتواند هر کاری را که مایل است انجام دهد.
شهروندی که ظاهرا همسرش بیش از سه دهه پیش در اوایل انقلاب به دلایلی نامعلوم کشته یا اعدام شده اما بهانه یا گره ای که برای پیشبرد ایده توسط نویسنده به کار گرفته میشود که همان ضرب و شتم یک بانوی محجبه از سوی مرد مست است چندان منطقی نمینماید چرا که در این زمینه حداقل همه بر یک نکته متفق القول هستیم که وقوع چنین رخدادی در واقعیت تا حد زیادی غیر ممکن است و به همین دلیل باور پذیری قصه از همان ابتدا مورد محل تردید قرار میگیرد.
نکته بعدی در این زمینه تک گویی هایی امیر شخصیت اصلی فیلم در نیمه دوم داستان و ورود نهادهای امنیتی و انتظامی به داخل پایگاهی است که اینک تبدیل به یک سنگر و دژ دفاعی شده و گویی یک منطقه جنگی را تداعی میکند. که این تک گوییها که بسیار نیز شعار گونه از کاردرآمده به نوعی نقدی است بر رفتارهای سیاسی و افعال دولتمردان کشور درباره مسائل مختلف سیاسی بین المللی اقتصادی و غیره که سبب میشود نتوانیم فیلمنامه محکم و دارای چهارچوبی را شاهد باشیم.
به همه اینها اطلاعات یک خطی ای که درباره بسیجیان پایگاه به مخاطب داده میشود که ظاهرا پس از به وجود آمدن بحران، توسط نهادهای امنیتی صورت میگیرد و در آن بخش به نوعی شاهد به روز بودن سیستم اطلاعات شهروندان از کوچکترین جزییات شخصی و کاری تا بزرگترین آنها هستیم. و در کنار این مسائل متاسفانه فیلمنامه همان اطلاعات یک خطی را هم درباره مقامات امنیتی ارائه نمیکند. همه این عوامل سبب میشود تا فیلمنامه نتواند همگام با ساختار به جلو حرکت کند.
فیلمنامه اما اشارات قابل تاملی هم در بطن خود به برخی مسائل امروز جامعه داشته که در نقد حاکمیت کارکرد دارد اگر چه این نگاه با بیانی تند و تیز و زاویه دار مطرح میشود اما به هر حال نباید فراموش کرد که اینها بخشی از سئوالات و ابهامات و نقدهایی است که برای بخشی از اعضای جامعه (زیاد یا کم فرقی نمیکند) وجود داشته و به دنبال پاسخش میگردند.
که نخستین آن نرمش بسیار زیاد در برابر قدرتهای خارجی است که سبب میشود یک تبعه ایرانی – انگلیسی بی توجه به قوانین موجود کشور در حالت مستی رانندگی کند و ضرب و شتم کند و مطمئن باشد که کسی نمیتواند به او چشم زخمی هم برساند که این امر یادآور مساله قانون کاپیتولاسیون در ایران است که در دو برهه زمانی در تاریخ کشور ما به اجرا درآمد و (طرح آن در داستان فیلم البته در شرایط کنونی کشور باز هم غیر قابل باور مینماید) از سوی دیگر اشاره بسیار خوب نویسنده به نقش دولت انگلیس در تمام ماجراهای آشکار و پنهانی است که کشور ما در عرصه بین الملل با آن مواجه است و تاکید بر نقش انگلیسیها و تعامل با آنها در طول فیلم، مدام مرا به یاد رمان ماندگار ایرج پزشکزاد، دایی جان ناپلئون میانداخت که مسبب تمام مشکلات را دولت انگلیس میدانست.
قصه اما فارغ از ایده اش شباهتای بسیاری نیز با آژانس شیشه ای حاتمی کیا در بعد اجرایی دارد موضوع گروگان گیری مردم در آنجا و دستگیری مقامات در اینجا به مسلخ بردن حاج کاظم در انجا و امیر و دوستانش در اینجا نادیده گرفتن بی قانونی پایگاههای قدرت و ثروت در اینجا و بی توجهی پایگاههای قدرت به همه مجاهدتهای حاج کاظم در آنجا و در نهایت نیز موسیقی ای که از زمان درگیری امیر و دوستانش با ماموران تا پایان دستگیری آنها به گوش میرسد که شباهتهای فراوانی با موسیقی آژانس شیشه ای دارد. با این تفاوت که در آنجا حاج کاظم مدام از گفت و گو سخن میگفت اما امیر و دوستانش امروزی مدام دست به اسلحه میبرند و آستانه تحمل پایینی دارند.
نکته آخر با همه این مسائل در مورد فیلمنامه اما پایان بندی بسیار حساب شده آن است آنجا که سردار موسوی که ظاهرا عموی امیر است شهروند ایرانی انگلیسی را که مسبب همه این ماجراها بوده و اینک حیات اقتصادی مملکت نیز به او وابسته است، وی را مجددا به داخل پایگاه میکشاند و درب پایگاه را بازهم میبندد و تمام. که این پایان را چه در قصه و چه در ساختار میبایست یکی از بهترین پایانهای سینمای ایران دانست.
درباره ساختار اما مساله فرق میکند. اینجا و در این فیلم با ساختاری مواجه هستیم که بسیار خوب و حساب شده پیش میرود تعلیق و ضرباهنگ مناسب دارد و از آن مهمتر تقریبا چهار پنجم فیلم در یک لوکیشن یعنی فضای داخای پایگاه بسیج میافتد و از همین رو نگه داشتن مخاطب در مدت زمانی نزدیک به 100 دقیقه در چنین فضای بسته ای پیشنیازهای زیادی را میطلبد که ساختار فیلم واجد آن است.
بازیها اما زیاد به دل نمینشیند از مهدی زمین پرداز بازیگر نقش امیر، پیش از این بازی بهتری را در مجموعه آخرین روزهای زمستان در نقش شهید حسن باقری دیده بودیم و نشق آفرینی متفاوت و کوتاهش هم در فیلم لاتاری مهدویان هنوز در خاطرهها مانده است. امیر آقایی نیز به نقش سردار نمیتواند همه ابهت فراموش شده یک قهرمان دوران جنگ را که اینک فقط مورد استفاده ابزاری آنهم در زمانهای خاص قرار میگیرد به تصویر بکشد و بازی هنرمندان دیگر در نقش مقامات امنیتی و انتظامی و «بالا» هم که کلا کلیشه ای و فاقد هرگونه ظرافت هنرمندانه است.
در مجموع اما ساخت فیلم دیدن این فیلم جرم است میتواند باب ساخت آثار سینمای سیاسی را در سپهر سینمای کشور بگشاید به شرط اینکه همه تفکرات چپ و راست و میانه نیز همچون همین فیلم بتوانند بدون هیچ ممنوعیتی به ساخت چنین فیلمهایی در راستای نگاه و تفکر خود اقدام کنند. از این جهت معتقدم که به ساخت و حضور چنین فیلم هایی در سینمای ایران نیاز داریم چرا که به هر حال ساخت اینگونه فیلمها میتواند به رشد، تقویت و گسترش بخشی از گفتمان سیاسی و فرهنگی که در جامعه شکل میگیرد کمک کند اتفاقی که خیلی پیشتر از اینها باید سینمای ایران میافتاد و به هر دلیلی روی نداده است.
مصطفی محمودی - منتقد و مدرس دانشگاه
فراهنگ ** 9246 ** 1355 **
انتهای پیام /*