پروژه تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی خبرگزاری ایرنا/ نجفقلی حبیبی: (1)
باید از ظرفیت دانشگاهها استفاده شود
سیاسی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - تهران- ایرنا- نجفقلی حبیبی فعال سیاسی معتقد است که نظام نتواسته است از دانشگاه و فارغ التحصیلان برای حل مشکلات کشور بهره ببرد و وقتی دانشجویان هم برای عدالت اجتماعی اعتراض کنند، آنان را به جای دیگر متخلفان به زحمت میاندازند و اذیت میکنند.
تبسم مهر - تهران- ایرنا- نجفقلی حبیبی فعال سیاسی معتقد است که نظام نتواسته است از دانشگاه و فارغ التحصیلان برای حل مشکلات کشور بهره ببرد و وقتی دانشجویان هم برای عدالت اجتماعی اعتراض کنند، آنان را به جای دیگر متخلفان به زحمت میاندازند و اذیت میکنند.
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، آقای «نجفقلی حبیبی»، یکی از چهرههای انقلاب اسلامی است که در عرصه دانشگاه در طی این چهل سال فعال بوده اند. وی دکتری خود را در رشته فلسفه و حکمت اسلامی از دانشگاه الیهات دانشگاه تهران در سال 1356 گرفت و پس از انقلاب ریاست دانشگاه الزهرا، عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی، تاسیس و راه اندازی دانشکده علوم قضایی، ریاست دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، ریاست مدرسه تربیت مدرس و تبدیل به دانشگاه تربیت مدرس، ریاست دانشگاه علامه طباطبایی و ... را برعهده داشته است.
پروژه تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی خبرگزاری ایرنا به مناسبت چهل سالگی انقلاب اسلامی با نجفقلی حبیبی درباره وضعیت دانشگاهها قبل و پس از انقلاب اسلامی، فعالیتهای ستاد انقلاب فرهنگی، دستاورهای جمهوری اسلامی، عملکردهای ضعیف در عرصه دانشگاه و مساله عدالت اجتماعی گفت و گو کرد که بخش اول آن در ادامه میآید.
ایرنا: در آستانهی 40 سالگی انقلاب اسلامی و باتوجه به تجربیات شما در عرصه دانشگاه، درباره تفاوتهای دانشگاههای قبل و بعد از انقلاب توضیح دهید.
حبیبی: فضای دانشگاه قبل از انقلاب با بعد از انقلاب بسیار متفاوت است. این تفاوتها در چند حوزه است از جمله فضای فرهنگی و سیاسی، برنامههای درسی، ازجمله رشتههای تحصیلی که نسبت به سابق بسیار گسترش یافته است، از جمله مقاطع تحصیلی بخصوص در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری که گسترش بسیار پیدا کرده است، کمیت و کیفیت اساتید نیز تغییرات بسیار یافته است. کمیت و گسترش دانشگاهها در سطح کشور و تعداد آنها و تغییرات در این حوزه چشمگیر و فوق العاده بوده است، کمیت دانشجویان نیز که تقریبا از حدود پانصد هزار نفر قبل از انقلاب به حدود 4 و نیم میلیون نفر افزایش یافته است و حتی به نسبت جمعیت ایران نیز این افزایش کمی و کیفی دانشجو نسبت به قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست.
در راستای تبیین فعالیتهای سیاسی در دانشگاه در پیش از انقلاب، به چگونگی شکل گیری حرکتهای اجتماعی و سیاسی دانشجویی اشاره میکنم: میدانیم که دانشگاه تهران که دانشگاه مادر محسوب میشود در 1313 تاسیس شده است به جهات مختلف تا 1320تقریبا فعالیت اجتماعی و سیاسی در دانشگاه انجام نمیشده است از حدود دهه 20 دانشگاههای ایران بتدریج وارد فعالیتهای سیاسی اجتماعی میشوند و جریانها و جنبشهای دانشجویی پدید میآید. ابتدا شاید به دلیل حضور سیاسی جریانهای بیرون دانشگاه، فعالیتهای سیاسی دانشجویی نیز اغلب در دست جریانهای چپ بوده است؛ با گسترش تحولات تا ماجرای مصدق در سالهای 1330 تا 1332، جریانهای چپ بیشتر میدان دار بودند و در این ایام جریانهای مذهبی هم حضور و ظهوری پیدا میکنند. بعد از کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق به تدریج جریانهای مذهبی در دانشگاه دارای پایگاه محکمتری میشوند. حادثه 16 آذر که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان روز دانشجو نام گذاری شد مربوط به همین ایام است. در مبارزه با شاه دو قدرت چپهای مارکسیستی و مذهبیها در دانشگاه هم نظر بودند، اما البته مواضع متفاوتی داشتند. در دهه 40 جنبشهای دانشجویی مذهبی با ظهور پرقدرت حضرت امام خمینی جنبههای دیگری به خود میگیرد.
طبقات پایین جامعه هم وارد دانشگاهها میشوند یعنی روستاییان یا شهرهای دور با اعتقادات مذهبی وارد فضای جامعه دانشگاهی شدند و خود آنها منشا تحولات متعددی گردیدند. گروهی جذب جریانهای چپ شدند عده کثیری هم بخاطر تعلقات مذهبی به جریانهای مذهبی جذب شدند. اتفاقاتی در بیرون دانشگاه مثل 15 خرداد پیش میآید که جریانهای مذهبی دانشجویی را با بازار متحد میکند. علی رغم تبعید حضرت امام خمینی، نقش ایشان در جریانهای مذهبی دانشگاه بسیار پررنگ میشود.
در واقع بعد از کودتا علیه دولت قانونی دکتر مصدق فضای دانشگاهها بیش از پیش سیاسی میشود و بخصوص دانشجویان مذهبی احساس مسئولیت اجتماعی بیشتری میکنند و حضور فعالتری در عرصه سیاسی پیدا میکنند. در دهه چهل فعالیتهای سیاسی جریانهای مذهبی با تحولاتی که در حوزه علمیه قم و حادثه 15 خرداد و بعد تبعید حضرت امام خمینی صورت میگیرد و بزرگانی از جمله آیت الله طالقانی و آیت الله منتظری و بسیاری دیگر و مهندس بازرگان که استاد دانشکده فنی بود به زندان میافتند. این زندانها تاثیر بسیاری روی تحولات دانشجویی میگذارد. والبته انجمنهای اسلامی دانشجویی شکل میگیرد. این تحولات در حوزه فعالیتهای دانشجویی در دانشگاهها افزایش مییابد. جریانهای چپ نیز در این ایام حضور فعال دارند. فضای فرهنگی دانشگاه ملتهب بود با ترکیبی از جریانهای مذهبی و چپ گرا.
به لحاظ علمی دانشگاه کاملا تحت تسلط و اشراف علمی دانشگاههای غرب قرار داشت. اما نه چنان که بتواند مستقل شود و روی پای خود بایستد. ابتدا بیشتر اساتید تحصیل کرده دانشگاههای اروپا مثل انگلیس و فرانسه و آلمان بودند اما به تدریج فارغ التحصیلان دانشگاههای آمریکا نیز وارد عرصه علمی دانشگاههای ایران شدند. و جبهه گیریهای اساتید فارغ التحصیل دانشگاههای غرب در برنامه ریزیها و الگوهای آموزشی قابل مشاهده بود. مثلا اگر فارغ التحصیلان دانشگاههای فرانسه در یک گروه بیشتر بود برنامه درسی فرانسه جا میافتاد و همچنین اگر انگلیس یا آمریکا.
در حوزه علوم انسانی البته در آنچه مربوط به زبان و ادبیات فارسی و عربی و فلسفه اسلامی بود توسط اساتید ایرانی و برمبنای فرهنگ خودی برنامه ریزی میشد و انصاف در این حوزه اساتید خوبی وجود داشت اما در سایر رشتههای علوم انسانی مثل جامعه شناسی و روانشناسی و اقتصاد و امثال اینها همچنان چشمها به دانشگاههای مبدا غربی دوخته میشد.
با نقش و فعالیت حضرت امام خمینی، علاوه بر دانشگاه ها، حوزههای علمیه نیز فعال میشوند و طلبههای مبارزی فعالیت میکنند و همچون دانشجویان کارشان به زندانهای نظام استبدادی شاه میکشد.
حوزه و دانشگاه در مبارزات به آن معنا که متحد باشند و با هم جوش بخورند نبود، اما با زندانی شدن حوزویها و دانشجویان ارتباط آنها با هم بیشتر میشود، مثلا آیت الله طالقانی و آیت الله منتظری در اغلب سالها زندان بودند و کم کم با انسی که در زندان اتفاق میافتد، زندان به یک محیط تربیتی تبدیل میشود که آدمها آنجا پرورش پیدا میکنند، سیاسیتر و پختهتر میشوند. در زندان جدالهای فکری بیشتر میشود، یعنی بین جریانهای چپ مارکسیستی و مذهبی درگیریهای فکری شکل میگیرد و منشا تحول فکری عظیمی میشود.
در فضای جامعه هم دکتر شریعتی و مطهری هم هستند که باعث تحول فرهنگی در جامعه میشوند و تحرکات پرشور و خوبی بود.
حضرت امام در سال 56 مبارزه را جدیتر پی میگیرد و تحرکات در جامعه بیشتر میشود که حتی در 1357 مردم در صحنه خیابانها وارد میشوند و تظاهرات شکل میگیرد که پیش از آن نبود و مردم علیه شاه آشکارا مبارزه را آغاز میکنند. حوزه و دانشگاه هم در این فضا خیلی نقش داشتند برای نزدیکتر کردن فضای جامعه یعنی هم طبقات پایین جامعه و هم بازار. شهرهای مختلفی وارد میشوند مثل اصفهان، تبریز و قم که خود مرکز ثقل این اتفاقات میشود که نهایتا انقلاب پیروز میشود.
در جریان شدت گرفتن مبارزات سیاسی در مهر 1357 به بعد اغلب دانشگاهها به اعتصاب و تعطیلی کشیده شدند
ایرنا: شرایط دانشگاهها پس از انقلاب چگونه بود؟
حبیبی: پس از پیروزی انقلاب اسلامی البته به تدریج دانشگاهها فعالیت خود را شروع کردند اما دانشجویان پس از پیروزی انقلاب به منظور حفاظت از انقلاب و پیشبرد اهداف آن نقشهای بسیاری را در فردای پیروزی انقلاب برعهده میگیرند، آنها در چندین جبهه برای ساختن انقلاب وارد کار میشوند به طور مثال عده ای جهاد سازندگی را تشکیل دادند، عده ای در تشکیل کمیتهها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نهادهای مختلف نقش اساسی و موثر به عهده گرفتند. به این ترتیب تحول عظیمی در دانشگاهها بوجود آمد و فعالیتهای علمی - دانشجویی تا حدود زیادی آشفته شد و به هم ریخته بود، بعد از پیروزی انقلاب که دانشگاه باز شد یکی از اتفاقات مهم این بود که جریانهای چپ وارد عرصه تخریب انقلاب شدند و دانشگاه را مرکز فعالیت خود قرار دادند. در دانشگاه اتاق جنگ تشکیل دادند و برای خرابکاری علیه انقلاب اسلامی در مناطق مختلف کشور در خوزستان، در کردستان، در شمال و ... در این اتاقهای جنگ در دانشگاه تدارک فکری و اقتصادی و تسلیحاتی صورت میگرفت که این اقدامات منتهی شد به تعطیلی موقت دانشگاه ها.
تقریبا پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سال 1358 دانشگاه عملا فرصت و اجازه شروع به فعالیت را پیدا نمیکند، جریانهای چپ، اتاقهای اسلحه داشتند، اسلحه تدارک میکردند برای مناطق مختلف درگیری مثل کردستان، ترکمن صحرا، خوزستان و جز اینها. دانشجویان متعهد به انقلاب اسلامی در تمام درگیریهای بعد از پیروزی انقلاب که توسط جریانهای افراطی چپ علیه انقلاب اسلامی تدارک میشد حضور فعال داشتند. دانشجویان چپ گرا و طرفدارانشان مدام دردسر میساختند و دانشجویان طرفدار انقلاب اسلامی، برای خنثی کردن فعالیتهای آنان تحرکات بسیار ارزشمندی داشتند.
در نتیجه این تحرکات امام به این نتیجه رسید که با این وضعیت نمیشود درس دانشگاه را شروع کرد. تصمیم گرفتند برای رفع این مشکلات، دانشگاهها مدتی تعطیل شوند که معروف میشود به «انقلاب فرهنگی» که حدود دو سال طول کشید البته دانشجویان موجود کم و بیش دروس باقی مانده خود را تمام کردند و فارغ التحصیل شدند در واقع در مدت تعطیلی انقلاب فرهنگی دانشجوی جدید پذیرفته نشد وگر نه دانشگاهها برای گذراندن باقی مانده دروس دانشجویان موجود نیمه باز بودند.
در همین ایام به فرمان حضرت امام خمینی ستاد انقلاب فرهنگی تاسیس شد. اعضای اولیه این ستاد عبارت بودند از محمد جواد باهنر، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آل احمد، جلال الدین فارسی و علی شریعتمداری. حضرت امام از آنان خواستند: «تا ستادی تشکیل دهند و با دعوت از افراد صاحب نظر متعهد از بین اساتید مسلمان و کارکنان متعهد و دانشجویان متعهد و دیگر قشرهای تحصیل کرده متعهد و مؤمن به جمهوری اسلامی دعوت نمایند تا شورایی تشکیل دهند برای برنامه ریزی رشتههای مختلف و خط مشی فرهنگی آینده دانشگاهها بر اساس فرهنگ اسلامی وانتخاب و آماده سازی اساتید شایسته متعهد وآگاه و دیگر امور مربوط به انقلاب آموزشی اسلامی اقدام نمایند».
امام میگفت حالا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این دانشگاه مال مردم است و جوانان بیایند و آن را بسازند. توصیههای امام در اوایل انقلاب درباره دانشگاه بسیار است و تمام توصیهها این بود که ما دانشگاه خوب میخواهیم، دانشگاه خوب کشور را متحول میکند. همه ارکان کشور از دانشگاه سرچشمه میگیرد. اگر دانشگاه خوب بود کشور خوب میشود. دانشگاه خوب آن است که در آن فرهنگ خوب حاکم باشد، در تربیت نیروی انسانی و تولید علم باید بگونه ای عمل کند که بتواند مشکلات مملکت را حل کند؛ بتواند علم را توسعه بدهد و جوانان را تربیت کند. از نظر علمی قوی باشند و بتوانند کشور را اداره کنند. مجموعه سخنرانیهای امام درباره دانشگاه را باید مطالعه کرد. خوشبختانه از طرف موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام چهاردهمین دفتر تبیانهای خود را به موضوع «دانشگاه و دانشگاهیان از دیدگاه امام خمینی» اختصاص داده است. سخنان مختلف حضرت امام خمینی را از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن تا ارتحال ملکوتی امام در باب دانشگاه جمع و سازمان داده و منتشر کرده است.
یکی از موضوعات پر سر و صدای آن ایام موضوع اسلامی کردن علوم بود. عده ای معتقد بودند باید تمام علومی را که در دانشگاهها تدریس میشود اسلامی کرد و این موضوع جدال هایی را بر انگیخت. در حوزه مبارکه قم طرفدارانی داشت که هنوز هم بر این اندیشه پافشاری میکنند. حضرت امام خمینی بنا بر آنچه در سخنرانیهای ایشان مورد تاکید بسیار قرار گرفته معتقد بودند به تغییر دید و فرهنگ. باید توجه بسیار شود تا جوانان بر اساس فرهنگ اسلامی تربیت شوند. سخنرانیهای ایشان در آن سالها در باب تربیت فرهنگی، بخش اعظم موضوعات مورد نظر ایشان را در باب دانشگاه در بر میگیرد. در باب تغییر علوم جمله ای کوتاه اما بسیار مستدل و روشن دارند: جمله معروفی است که فرمودند «هندسه، هندسه است اسلامی و غیر اسلامی ندارد» این تمثیلی بود که علم، علم است و اسلامی و غیر اسلامی ندارد.
امام معتقد بود که دو قطب علمی در کشور وجود دارد، یکی حوزه و دیگری دانشگاه و این دو، مثل دوبال یک پرنده اند که با کمک هر دو، جامعه به پیشرفت و سعادت نایل میشود.
سخنان امام هشدار بود، امام انتظاری از دانشگاه داشت، انتظاری از حوزه داشت. میخواست این دو نهاد علمی و فرهنگی کشور که به قول خودشان مثل دو بال یک پرنده اند، جامعه را به حرکت در آورند؛ مشکلات مادی و معنوی کشور را حل کنند. وقتی تلاش لازم را نمیدید برآشفته میشد. برای امام مسائل فرهنگی بسیار مهم بود. و با ملاحظه این اهمیت بود که ستاد انقلاب فرهنگی را تاسیس کرد تا درباره مسائل مختلف علمی و فرهنگی کشور برنامه ریزی کنند.
ایرنا: چالشهای اندیشه ای در دوران انقلاب فرهنگی را بیان فرمایید.
حبیبی: آماده کردن دانشگاهها برای شروع فعالیت علمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی. این وظیفه دارای چند بخش بود: تدوین برنامههای درسی یا بازنگری در آنها برای تمامی رشتههای مختلف دانشگاهی که از طریق تشکیل کمیتههای برنامه ریزی درسی برای رشتههای مختلف و مقاطع مختلف تحصیلی از کارشناسی تا دکتری، با همکاری استادان برگزیده دانشگاههای سراسر کشور انجام میپذیرفت.
تنظیم آیین نامههای مربوط به پذیرش دانشجو در مقاطع مختلف تحصیلی. تنظیم آیین نامهها و مقررات مختلف اداره دانشگاهها اعم از جذب داشجو، جذب استاد، مقررات استخدام و اداره دانشگاه و تمام آنچه به این حوزه مربوط بود و از جمله انتصاب رؤسای دانشگاه ها.
در این دوره در بررسی و بازنگری علومی مثل جامعه شناسی، علوم تربیتی و روانشناسی و رشته هایی از این قبیل صحبت میشد که آیا این علوم با مبانی اسلامی سازگاری دارد یا ندارد در جریان همکاری حوزه و دانشگاه بحث این بود که چه طور این علوم را با دین سازگارکنند.
عده ای معتقد بودند که جامعه شناسی غربی است و باید اسلامی شود و از طرف دیگر اساتیدی میگفتند که اینها علم است و علم اسلامی و غیر اسلامی ندارد و جدالهای بسیاری به وجود آمد.
کمیته تغییر سرفصل دروس در ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شد و کمیته برنامه ریزی رشتهها شروع به کار کردند. برنامه ریزی رشتههای فنی و مهندسی راحتتر بود چون منابعش موجود بود و از لحاظ فرهنگی مشکلی نداشت زودتر توانستند شروع به کار بکنند. علوم انسانی دچار مشکلات بود. کم کم دانشگاهها باز شدند و فعالیت علمی خود را شروع کردند.
ایرنا: موضع اساتیدی که قبل از انقلاب بودند، درباره این تحولات چه بود؟
حبیبی: در آن سالها مساله خاصی پیش نیامد و دانشگاهها با اساتید موجود فعالیت خود را آغاز کردند. برای جبران کمبود استاد با توجه به ضرورت گسترش دانشگاهها به منظور تربیت استاد، مدرسه تربیت مدرس از طرف ستاد انقلاب فرهنگی تاسیس شد که بعدها به دانشگاه تربیت مدرس تغییر نام یافت و تاکنون برای تامین نیاز دانشگاهها به عضو هیات علمی در رشتههای مختلف خدمات بسیار شایسته ای انجام داده است. در قالب دانشگاه تربیت مدرس این موضوع مورد توجه بود جوانانی برای استادی در دانشگاه تربیت شوند یعنی چند واحد دروس مربوط به فرهنگ اسلامی بگذرانند و چند واحد نیز برای آموختن روش تدریس و فنون تعلیم بگذرانند. استادان بزرگی از قبیل مرحوم استاد دکتر شریعتمداری (ره) معتقد بود معلمی یک هنر است و کسی که میخواهد معلم شود حتما باید آموزش لازم را ببیند.
به منظور تسریع در فعالیتهای تحقیقاتی که در قالب مقررات دانشگاهها به کندی و دشواری پیش میرفت جهاد دانشگاهی تاسیس شد که تا کنون خدمات علمی بسیار ارزشمندی انجام داده است. آنچه که شما به عنوان باز آموزی اسلامی نام بردید متاسفانه مربوط به این چند ساله اخیر است که تحت عنوان «ضیافت اندیشه» مطرح شده است. در آن سالها چنین مساله ای مطرح نبود.
ایرنا: اهداف انقلاب فرهنگی در دانشگاه در طول 40 سال دنبال شد؟ شعار و اهداف دانشگاه اسلامی اجرایی شد؟
حبیبی: من نمیتوانم این را قبول کنم چون دانشگاههای علوم انسانی در سراسر کشور دانشجو میگیرند، فارغ التحصیل دکتری داریم و استاد میشوند، در نتیجه معلوم است که دانشگاهها فعال هستند و در مجموع رضایت بخش است اما میشد که راه دیگری را رفت که اوضاع بهتر باشد.
الان ما خودمان استاد تربیت میکنیم. دانشگاهها را بسیار توسعه دادیم. قبل از انقلاب کل دانشجویان حدود 500 هزار نفر بود، ولی الان حدود چهار و نیم میلیون جمعیت دانشجویی کشور است. ممکن است تعدادی از آنها مشکلاتی داشته باشند ولی به هرحال تعداد قابل قبولی تربیت شده اند از این که بخشی از این فارغ التحصیلان که به کشورهای پیشرفته علمی جذب شده اند معلوم میشود کار دانشگاهها در داخل کشور مطلوب بوده و یا لااقل آن چنان که عده ای ادعا میکنند ناپسند نبوده است. همچنین است آمارهای بالای مقالات علمی و دیگر تلاشهای موفق و این همه علی رغم کم توجهی برنامه ریزان اقتصادی کشور برای تامین منابع مالی مورد نیاز دانشگاهها است.
به نظرم مشکل از دانشگاهها نیست، مشکل آنجاست که بعدا چه کسانی و چه دستگاه هایی از این فارغ التحصیلان استفاده میکند. مشکل از نظام مدیریتی کشور است که نتواسته است از جوانانی که درس خوانده اند و پرورش یافته اند، به درستی استفاده کند.
کسی آمار بدهد که چقدر از متخصصان و فارغ التحصیلان خوب ما به خارج رفتند و چرا رفتند. ضعف دستگاههای دیگر را در تامین منابع مالی دانشگاهها و جذب و بکار گیری فارغ التحصیلان دانشگاهها نباید به حساب کم کاری یا ضعف دانشگاه گذاشت.
قبول دارم که دانشگاه ضعف دارد چون پول ندارد، امکانات ندارد ولی اساتید و مدیران دانشگاه در طی این سالها خیلی خون جگر خورده اند و بسیار زحمت کشیده اند. این که سایر نهادها از پرورش یافتگان دانشگاه استفاده کند، درست اتفاق نیفتاده است.
اخیرا گفته اند که امسال بعد از گرانی ارز و نابسامانیهای ناشی از آن، هجومی بی سابقه از فارغ التحصیلان سالهای قبل دانشگاهها به وزارت علوم بوده و دانشگاهها شروع شد که درخواست داشتند مدارک تحصیلیشان را بگیرند چون میخواستند از کشور بروند که متاسفانه بسیاری هم رفتند و حالا ببینید چه خسارت مادی و علمی به کشور وارد شده است و البته هیچ کس پاسخگو نیست.
با همه انتقاداتی که ما داریم، کار دانشگاه خوب بوده، آدمهای پاک و منزهی در آن کار میکنند و تخلفات مالی در دانشگاهها یا اصلا نیست و یا بسیار اندک است. جوانان را پرورش میدهند اما به لحاظ ضعف دستگاههای جذب کننده، این سرمایه عظیم از مملکت خارج میشود و این خیلی غصه دار است. تقصیر هم بر گردن مجموع دولت و حاکمیت است که نتوانسته است محیط را باز کند تا جوانان متخصص را جذب کند.
منظورم این نیست که دولت به آنان پول بدهد، باید امثال شرکتهای دانش بنیانها توسعه پیدا کند و دولت به جای واگذاری ثروت عظیم کارخانهها و صنایع به بخش خصوصی که بعضی آن را با تبدیل به سرمایه قابل انتقال به خارج تباه میکنند، این نهادها را از طریق دانشگاهها به این قبیل جوانان میسپرد تا هم دانش و صنعت را توسعه دهند هم موسسات اقتصادی عظیم در خدمت ملت باقی بماند و هم عدالت اجتماعی که امروز نیاز مبرم کشور ما است محقق شود و هم این سرمایه علمی در خدمت مملکت خودشان باشند. موضوع دانش بنیانها هم خیلی سال است که حرفش بود، الحمدالله به تدریج در حال جا افتادن است. در اوایل آن را نمیپذیرفتند، پول نمیدادند، مکان نمیدادند، الان هم هنوز قوی نشده اند. جوانان با سختی بسیار پولی را فراهم میکنند تا شرکتی را تاسیس کنند. در صورتی که دولتها باید بیشتر کمک کنند و چنان که گفتم با واگذاری بخشی از مراکز مهم اقتصادی و کارخانهها به این قبیل جوانان با یک ساز و کار منطقی تحولی سریع در حوزه اقتصادی و صنعتی و تامین عدالت اجتماعی بر داشته شود.
در این حوزه متاسفانه به حوزههای علوم انسانی هیچ توجهی نمیشود در حالی که همه میدانند پایه این قبیل تحولات علوم انسانی است. من امیدوارم وزارت محترم علوم و معاونت محترم فناوری ریاست جمهوری در این زمینه به موضوع بهره گیری از علوم انسانی توجه خاص کنند و در مجموع دولت محترم این موضوع را در برنامه عملی خود بگنجاند.
به نظر بنده دانشگاهها در مجموع در طول چهل ساله انقلاب بسیار موفق بوده اند، البته شکی در این نیست که میتوانست بهتر از این باشد ولی بقیه نهادها از دستاورد و کار دانشگاهها استفاده نکردند.
خیلی از وزارتخانهها و صنایع که به تحقیقات دانشگاهی نیاز داشتند به دانشگاه کار ارجاع نمیدادند و هنوز هم این وضع خسارت بار ادامه دارد. در برنامه ریزی کشور بودجه تحقیقاتی کشور را بالا نبرده اند سالها صحبت این هست که نسبت بودجه تحقیقاتی به کل درآمد ناخالص ملی افزوده شود، اما گویا هنوز به جای قابل قبولی نرسیده است.
کشوری مثل ما، حداقل 4 تا 5 درصد درآمد کل ناخالص ملی را باید برای تحقیقات به دانشگاهها بدهند. در ژاپن در سال هایی که برای توسعه شروع کردند، گفته میشد 8 درصد کل درآمد ناخالص را به دانشگاهها و پژوهش اختصاص دادند تا کشور راه افتاد.
اصلا دستگاهها باور نکرده اند یا هنوز نفهمیده اند که دانشگاه یک محیط علمی و تحقیقات یکی از کارها و وظایف اصلی ان است.
در برنامه ریزی بحثی است که میگویند در بخش هایی که تبدیل به سرمایه شوند، ما پول میدهیم. مثلا کارخانه سرمایه است و تا سالیان سال کار میکند. هنوز هم چنین نگاهی است که بودجه هایی که برای فرهنگ یعنی آموزش و پرورش و دانشگاه میدهیم، تصور میکنند خرج است. در حالی که خرج نیست سرمایه گذاری است اما نهادهایی مثل کمیسیون بودجه مجلس شورای اسلامی و سازمان برنامه و بودجه متاسفانه این مطلب را قبول ندارد و پول برای دانشگاه و آموزش و پرورش را هزینه تلقی میکند وسرمایه گذاری نمیکنند.
وقتی تکنولوژی رشد میکند، ما تکنولوژی پیچیده ای را میآوریم و برای آن پول خرج میکنیم ولی 3 سال بعد، دستگاه کهنه میشود و تکنولوژی جدیدی به جای آن میآید. درحالی که استاد 50 سال خودش را بازسازی میکند و علم جدید یاد میگیرد و متناسب با زمانه یاد میگیرد و سالها میتواند خدمت کند. آن وقت به آن میگویند سرمایه، به کار تربیتی و آموزش میگویند خرج.
در آموزش و پرورش هم همین وضع است که حوزه ای که تربیت بچهها از سنین پایین شروع میشود ولی برای آن سرمایه گذاری نمیشود. در ژنو معلمهای ابتدایی بیش از استادان درجه یک دانشگاه حقوق میگیرند، معنی آن چیست؟ همین است که آن بچه پرورش پیدا میکند و بالا میرود و یک شهروند خوب، متخصص خوب و دانشمند میشود.
با تمام تلاشهای شده اما در مقابل ظرفیت ملت ایران میتوانستیم بیشتر از اینها کار کنیم چون جوانان باهوش ما نمونه هستند و هرجا رفته اند خوش درخشیده اند، جوانانی که در این دانشگاهها درس خوانده اند ولی در بهترین موسسات و دانشگاههای اروپا و آمریکا به کار مشغول هستند.
دانشگاهها علی رغم اینکه به آن توجه مادی نشد، بسیار زحمت کشیدند. البته خطاهایی هم داشتیم مثلا در مناطقی که نباید دانشگاه ایجاد میکردیم، دانشگاه ساختیم مثلا در شهرها و بخشهای کوچک. دانشگاههای غیر تخصصی ساختیم. ما میبایست به جای توسعه دانشگاه در جاهایی که امکانات و شرایط لازم را نداشت میبایست مدارس فنی و حرفه ای تاسیس و آنها را تقویت میکردیم که نکردیم.
بعد متوجه شدند که با آموزشهای دانشگاهی که نمیتوانند کار کنند، قرار شد دانشکدههای کاربردی بسازند، که ایجاد هم شد ولی شنیدم که اصلا آن از هدف هم دور شدند و تدریسها همان کتابی و تئوری بود و فنی و حرفه ای که دانشجو کاری را یاد بگیرد که در کارخانه و صنایع کار کنند، نشد.
مشکل کشور ما بیکاری جوانان است و یکی از راه حلهای بیکاری، همان بود که جوانان در موسسات آموزشی فنی حرفه ای، کاری یاد بگیرند. ما یک نقص بزرگی داریم که جوانان را آماده بازار کار نمیکنیم. در دانشگاهها و حتی مراکز فنی و حرفه ای، درسها تئوریک است و مناسب کار کردن نیست.
ایرنا: چه رویکرد و نگاهی وجود دارد که از ظرفیت دانشگاهها به خصوص در حوزه علوم انسانی در حل مسائل کشور استفاده نمیشود؟
حبیبی: بله نظام مدیریتی کشور از ظرفیت دانشگاهها استفاده نمیکند، اگرچه مرتب هم میگویند که استفاده میکنیم و استادهایی در وزارتخانهها کار میکنند، ولی این استفاده نیست. استفاده از ظرفیت دانشگاه یعنی، مسائل کشور را به دست دانشگاه بسپارید، بودجه بدهید تا آنها تحقیق کنند و برای شما راه حل بدهند. دولت یک استادی را معاون وزیر قرار میدهد، بعد هم آنقدر سرش گرم کار میشود که فراموش میکند تحقیقات چه بود. بایستی بودجههای تحقیقاتی وزارتخانهها را به دانشگاهها بدهند و آنان راه حل ارائه بدهند. اینک که ما دچار مشکلات اقتصادی شدیم، همه میگویند که دانشگاهها به کمک ما بیایند ولی همه حرف میزنند. دولت میگوید من از اقتصاد دانان استفاده میکنم ولی اساتید میگویند نه استفاده ای نشده است.
دولت باید متوجه باشد که اگر کار پژوهشی و بودجه به دانشگاه میدهند، فقط به یک عده ای خاص ندهند. دانشگاه باید آزادانه پژوهش کند و شفاف نتایج را ارائه دهد.
اداره مملکت کار علم است، مثل قدیم نیست که یک نفره باشد. مملکت ضوابطی میخواهد و باید از موازین علمی کمک گرفت که چه کار باید کرد. اداره بانک مرکزی ساده نیست، مجموعه ای از علوم باید با هم همکاری کنند تا نبض اقتصادی مملکت را اداره کند.
دولت باید روش استفاده از دانشگاه را تغییر دهد، اساتید را جمع کنند، گفت و گو کنند، قطعا جواب میدهد ولی از سوی دیگر دولت هم باید به حرف دانشگاهیان گوش کند. جریان هایی در مملکت است که اصلا نمیخواهند چنین اتفاقاتی بیافتد. با این وجود دولت هر روز بیشتر میفهمد که باید بیشتر به دانشگاه تکیه کند. الان در گفتههای مسئولان عالی دولت دائما این است که اساتید و دانشگاهیان به دولت کمک کنند، حرفش که زده میشود، ان شاءالله در عمل هم همینطور باشد که مسائل و راه حلها را از دانشگاه بخواهند.
ایرنا: شما با فضای دانشجویی ارتباطی دارید؟
حبیبی: ایجاد فضای ترس و بگیر و ببند در دانشگاه یکی از خطاها است. دانشجو باید بحث کند و گفت وگو کند و در این میان ممکن است خطا کند، دانشگاه محیط آموزشی است، محیط علمی است و دانشجو در حال یادگیری است اگر خطا گفت و یا خطا کرد در حال یادگیری است باید خطایش را روشن کرد نه این که مورد مؤاخذه قرار گیرد که چرا چنین گفت. دانشجو ممکن است برای عدالت اجتماعی داد بزند، نباید به جای سرمایه ورزان متخلف، دانشجوی معترض به زحمت بیفتد.
پژوهش *9459**
انتهای پیام /*