آیا در نمایشنامهنویسی کمیت مهم است یا کیفیت؟
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - با آنکه دستگاههای دولتی و جشنوارههای تئاتری و متخصصان امر در سخنرانیهایشان از افت کیفیت نمایشنامهنویسی در ایران میگویند، جشنواره فجر در گزارشی کمیتگرا همه چیز را خوب توصیف کرده است.
تبسم مهر - با آنکه دستگاههای دولتی و جشنوارههای تئاتری و متخصصان امر در سخنرانیهایشان از افت کیفیت نمایشنامهنویسی در ایران میگویند، جشنواره فجر در گزارشی کمیتگرا همه چیز را خوب توصیف کرده است.
- اخبار فرهنگی -
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
روز گذشته روابط عمومی جشنواره تئاتر فجر طبق روال مرسوم، گزارشی محصول و زاییده اندیشه درونی دبیرخانه فجر برای تمامی دستگاههای خبری ارسال میکند. به عبارتی گزارشی که توسط یک جشنواره تهیه و تدوین شده است، بدون در نظر گرفتن مسائل انتقادیش در اختیار تمامی رسانهها قرار میگیرد تا بدون کموکاستی منتشر شود. همین مهم موجب میشود از انتشار آن صرفنظر کنم تا کمی در آن دقیق شوم تا دریابم این گزارش چه میخواهد بگوید.
نتیجه کار یک چیز است: ما خیلی خوبیم. به عبارت دیگر چون تعداد نویسندگان ایرانی حاضر در جشنواره فجر در اکثریت قرار گرفتهاند پس ما خیلی خوب تشریف داریم. یک نگاه کمیتگرا که سرمنشا آن در یک پارادوکس اخلاقی - رفتاری دهها ساله است. اینکه برای رسیدن به یک تئاتر مناسب باید متن تولید کنیم و برای بنای کارخانه تولید نمایشنامه باید تمام سازوکارها را به سمتی پیش بریم که همه در تئاتر نمایشنامهنویس شوند.
وضعیت به جایی میرسد که در پنل تخصصی بخش نمایشنامهنویسی جشنواره فجر کنونی، داوران از کثرت نمایشنامهها، آن هم رقمی نزدیک به 500 شگفتزده و عصبی میشوند. آنان بخش مهمی از متون را فاقد ارزشهای هنری و دراماتیک میدانند و از بحران زبانی، شخصیتپردازی و مونولوگبودگی این آثار میگویند. هر چند بخشی از مؤثران این وضعیت در این پنلها سخنرانی میکنند؛ اما حرفشان در آن برهه صحیح است. آنان از کمیتگرایی موجزده در جشنواره تئاتر فجر گله میکنند.
در گزارش جشنواره اعداد و ارقام به طور خلاصه چنین است:
بخش ایران -یک از بین 29 اثر، یک نمایشنامه خارجی، پنج اثر برداشت آزاد یا اقتباس و 21 اثر دارای متن اورجینال هستند.
بخش ایران- دو از بین 23 اثر 3 نمایشنامه غیر ایرانی و 20 اثر نیز محصول نویسندگان ایرانی است.
بخش بینالملل از بین 18 نمایش سه اثر خارجی، سه نمایش اقتباسی و 12 اثر ایرانی هستند.
بخش دیگر گونههای اجرایی از بین 18 نمایش دو اثر اقتباسی و 16 اثر اورجینال است.
بخش خیابانی از میان 26 نمایش بخش مهمان، سه نمایشنامه غیرایرانی و 23 نمایش ایرانی است.
بخش رادیویی تمام آثار ایرانی هستند.
نکته سادهای که در متن گزارش مشهود است تأکید بر ایرانی بودت متون است. حتی در جایی اقتباسی بودن را از خارجی بودن مجزا کرده است؛ هر چند در این اقتباسگرایی مدنظر نویسنده گزارش، این مهم در نظر گرفته نمیشود که بخشی از متون باز هم اقتباس هستند که ممکن است نویسنده بگوید و نگوید. در موردی جذاب نمایش «طناب» نصیر ملکیجو که بازسازی فیلم هیچکاک است در این تقسیمبندی جایگاهی ندارد. نمایشهایی چون «شازده کوچولو» یا «دریاچه قو» را هم ایرانی فرض کرده است که از عجایب است.
با همین نمونه آماری میشود گفت این گزارش از پشتوانه علمی درست و درمانی بهره نبرده است و صرفاً ذکر نام فردی به نام نویسنده، اثر ایرانی فرض شده است. مشخص نیست این مشروعیت از کجا میآید؛ اما مسئله مهم آن است که ایرانی بودن یا نبودن یک متن چه تأثیر و تأثری بر جشنواره فجر دارد. از پنلهای گفتگویی بخش نمایشنامهنویسی میشود از نسبت میان اثر و جامعه گفت؛ اما باز این پرسش مطرح میشود که اگر جشنواره - طبق برنامه پنلها - قصد دارد نسبت تئاتر و جامعه را برجسته کند چرا درباره نسبت این آثار و جامعه گزارشی ارائه نمیدهد؟
با توجه به اینکه بخش مهمی از این آثار در طول سال اجرا شدهاند میتوان با ذکر مثال گفت بخش مهمی از این آثار نسبتی با جامعه خود ندارند، به خصوص نمایشهایی که در استانهای غیر از تهران آفریده میشوند. بر کسی پوشیده نیست که در شهرستانها ملاک اجرا رسیدن به جشنواره است تا ترغیب جامعه به درک اثر.
حال اگر ملاک جشنواره در حوزه نمایشنامهنویسی همین اعداد و ارقام باشد باید گفت ما نسبت به چهل سال پیش پس رفت داشتهایم؛ چرا که وضعیت در دورههای نخستین جشنواره تئاتر فجر - با فاکتورهای این گزاش - به مراتب بهتر بوده است؛ چون عموماً نمایشنامهها صددرصد ایرانی بودهاند. ولی یک پرسش مطرح میشود که چرا کسی به آن نمایشنامهها رجوع نمیکند؟ چرا آنها را دوباره اجرا نمیکنند؟ چرا از اذهان پاک شده است؟ چرا به جز خانات و مظلوم پنجم - که نویسندهاش کماکان فعال است - کسی نام دیگری به یاد نمیآورد؟
اما واقعیت آن است که هیچ یکی از این گزارشها نه کمکی به تئاتر میکند و نه کمکی به نمایشنامهنویسی. مشکل اصلی در روحی است که خدشهدار شده است. در فقدان پژوهشهای غیرسفارشی است. در عدم فرصت دادن به کسانی است که تاریخ تئاتر را جستجو میکنند و از روابط اجتماعی و روانی و اقتصادی تئاتر با زمینه اجراییش تحقیق میکنند.
انتهای پیام/