نگاهی به فیلم "سال دوم دانشکده من"|تصویری سطحی از دختران امروزی
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - ۱۷۱; سال دوم دانشکده من۱۸۷; داستان دو دوست به نامهای مهتاب و آواست. مهتاب به اصرار آوا همراه با دانشگاه به اردوی اصفهان میرود اما این سفر به جای خوشی و تفریح برای آنها به خاطره ای تلخ تبدیل میشود.
تبسم مهر - « سال دوم دانشکده من» داستان دو دوست به نامهای مهتاب و آواست. مهتاب به اصرار آوا همراه با دانشگاه به اردوی اصفهان میرود اما این سفر به جای خوشی و تفریح برای آنها به خاطره ای تلخ تبدیل میشود.
- اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم - نفیسه ترابنده
رسول صدر عاملی در تازهترین اثر خود «سال دوم دانشکده من » بعد از 9 سال دوری از سینما با فیلمنامهای از پرویز شهبازی مانند بسیاری از آثار قبلی خود به سراغ دغدغههای دختران جوان رفته است، اینکه یک فیلمساز مرد به دور از نگاه فمینیستی رایج سالهاست در آثارش چون "من ترانه 15 سال دارم»، «دختری با کفشهای کتانی»، «دیشب باباتو دیدم آیدا» و حتی «زندگی با چشمان بسته» به مسائل، مشکلات و دغدغههای دختران و زنان جوان میپردازد، موضوعی تحسین برانگیز است اما باید قبول کرد در آخرین فیلم صدرعاملی دیگر از آن شخصیتهای ملموس و نگاه موشکافانه به قشر جوان خبری نیست.
« سال دوم دانشکده من» داستان دو دوست به نامهای مهتاب و آواست. مهتاب به اصرار آوا همراه با دانشگاه به اردوی اصفهان میرود اما این سفر به جای خوشی و تفریح برای آنها به خاطره ای تلخ تبدیل میشود.
دختران صدر عاملی این بار دیگر محصل نیستند، ظاهراً بزرگ شده و وارد دانشگاه و فضای اجتماعی بازتری شده اند اما از نظر فکری و رفتاری گویی رشدی نکرده اند. مهتاب و آوا به عنوان نماینده دختران دانشجوی امروز؛ یکی از خانواده ای ضعیف و دیگری مرفه، دخترانی هستند که کاری جز فکر کردن به پسران ندارند و تمام حرف هایشان با یکدیگر تعریف ماجراهایی است که بین آنها و پسر مورد نظر اتفاق افتاده است. دوست پسرهایی که به قدری در زندگی یک دختر تأثیر گذارند که آوا به دلیل شکهایی که به علی داشته به مصرف قرص مخدر روی میآورد.
خانواده نیز در « سال دوم دانشکده من» از پای بست ویران است، این دختران چه در خانواده فقیر و غنی گویی به حال خود رها شده اند و دلسوزی ندارند. ما شاهد پدر و مادرانی هستیم بی خبر از وضعیت واقعی فرزندانشان. مادر مهتاب (شقایق فراهانی) که حتی به دلیل سنگین بودن گوشش و خرابی سمعک اصلا حرفهای دخترش را نمیشنود چه برسد بخواهد او را درک کند، مادری که فقط در فکر حفظ کردن مغازه خود است و هیچ اهمیتی به احساس دخترش نسبت به منصور نمیدهد. آوا هم هیچ تناسبی چه از نظر ظاهر و چه باطن با خانواده اش ندارد و مخاطب وقتی خانواده او را برای اولین بار میبیند یکه میخورد؛ چرا که با شناختی که از آوا بدست آورده اصلاً فکر نمیکند این دختر از خانوادهای سنتی و مذهبی باشد. متأسفانه صدرعاملی نیز تحت تأثیر جریان روشنفکر سینما تصویری ناخوشایند و تخدیری از خانواده ای سنتی و مذهبی نشان میدهد، مادر آوا (نیلوفر خوش خلق) با ظاهری چادری و تسبیح در دست و ذکر برلب به قدری از دخترش دور است که حتی چمدان او را نمیشناسد. پدر آوا (علی مصفا) نیز با آن رفتار سرد و بی روح به نظر نمیرسد رابطه گرم و صمیمانه ای با دخترش داشته باشد.
صدر عاملی در اثر جدیدش شخصیتها را در موقعیتهایی قرار میدهد که بین دو راهی احساس و وجدان قرار میگیرند. مهتاب با دیدن علی-دوست پسر آوا- نه تنها دوست صمیمی خود را فراموش میکند بلکه تعهدش به منصور -پسر عمه اش- را نیز نادیده میگیرد. مهتاب از نیمه تا پایان داستان پیوسته بین احساس تازه و وجدانش سردرگم است و احساس گناه میکند، یادمان بیاید همیشه در صوتهای خود برای آوا میگوید که حالش بد است. او هر زمان اوقات خوشی را با علی سپری میکند سریع دچار عذاب وجدان شده یا نزد آوا رفته و اعتراف میکند و یا سراغ منصور میرود و از او دلجویی میکند.
فیلمساز که در تمام طول فیلم سعی دارد تا مخاطب جانب حق را به مهتاب بدهد، با او همراه شده، مانند او با دیدن پسری خوش سیما و پولدار از نامزد تحمیلی و فقیر خود دلزده شود و در دوراهی انتخاب بین رفاقت و عشق تازه قرار گیرد، با پایان بندی فیلم اش همه چیز را خراب میکند. رفتاری که مهتاب در سکانس پایانی از خود نشان میدهد، با آنچه پیشتر انجام داده همخوانی ندارد و مخاطب نمیتواند بپذیرد چگونه مهتاب به این تصمیم رسیده و به اصطلاح به راه راست هدایت شده؟ اصلاً منصور چگونه با آن غیرتش مهتاب را بخشیده؟ و حتی چگونه پدر و مادر آوا با آن اعتقادات مذهبی دوست پسردخترشان را در جمع خود پذیرفته اند؟!
« سال دوم دانشکده من» شاید ایده جالبی داشته باشد اما در داستان گویی بسیار ضعیف عمل میکند، بحران فیلم درست شکل نمیگیرد، فیلنامه منطق روایی نداشته و کنشهای شخصیتها غیرقابل باوراست. شخصیتهای فرعی داستان از پدر و مادر آوا و مهتاب گرفته تا علی و منصور و حتی خانم نوزاد گرچه بازیگران مشهوری دارند اما در حد تیپ و در سطح باقی میمانند .مخاطب نمیداند ظاهر نجیب و پاک علی را باور کند یا حرفهای آوا در خصوص هزرگی و دخترباز بودن او را. دانشگاه به تصویر در آمده در فیلم نیز با آن راهروهای تنگ و تاریک منتهی به اتاق مسئولین و کمیته انضباطی گویی یک زندان برای دانشجوست که مسئولان آن به دنبال تلافی کردن و لج و لجبازی با دانشجویان هستند.
انتهای پیام/