نگاهی به فیلم ماجرای نیمروز(2)| "رد خون" روایتی بی پرده از اردوگاه مخوف اشرف
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - برای مخاطب نسل جوان وارد شدن به جزئیات عقاید و رفتارهای تشکیلاتی منافقین بسیار جذاب است تا کاملا درک کند که در این اروگاه جهنمی چه برسر جوانان فریب خورده این مملکت آمده است.
تبسم مهر - برای مخاطب نسل جوان وارد شدن به جزئیات عقاید و رفتارهای تشکیلاتی منافقین بسیار جذاب است تا کاملا درک کند که در این اروگاه جهنمی چه برسر جوانان فریب خورده این مملکت آمده است.
- اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم - نفیسه ترابنده
«ماجرای نیمروز 2» جدیدترین ساخته کارگردان جوان و کاربلد سینما محمدحسین مهدویان بی شک از بهترینهای سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر میباشد. این فیلم مانند سری اول آن یک تریلر سیاسی نفسگیر و جذاب است، با این تفاوت که نسبت به سری قبل با تأکید بر وجه ملودرام، داستان گوتر شده و با ورود به زندگی خصوصی شخصیتهای داستان عواطف و احساسات تماشاگر را نیز درگیر میکند.
مهدویان که ثابت کرده در بازسازی حوادث تاریخی و سیاسی ایران دستی بر آتش دارد، بعد از لاتاری دوباره به سراغ دهه 60 و سازمان منافقین رفته است، «ماجرای نیمروز 2: رد خون» هفت سال بعد از «ماجرای نیمروز 1» است، از روزهای پایانی جنگ تحمیلی آغاز شده و بعد از قبول قطعنامه موشکافانه به سراغ عملیات مرصاد میرود.
شخصیتهای اصلی ماجرای نیمروز 1 در این قسمت هم حضور دارند؛ از کمال و صادق گرفته تا مسعود و عباس، کمال و صادق و مسعود همچنان به دنبال شناسایی و دستگیری منافقین هستند و ابراهیم و افشین نیز به آنها اضافه شده اند، اما عباس زریباف بعد از لو رفتن به عنوان عامل نفوذی حالا خودش با نام سازمانی برادر کریم یکی از بزرگان سازمان منافقین شده است. مانند قسمت اول کمال احساساتی و صادق عقلگرا و با سیاست کاراکترهایی هستند که درام در تضادهای شخصیتی و تقابلهای این دو نفر شکل میگیرد و همچنان تندرویها و متلک پرانیهای کمال خنده بر لب مخاطب میآورد.
«ماجرای نیمروز 2» در دل سازمان منافقین و اردوگاه اشرف روایت میشود. برای مخاطب نسل جوان وارد شدن به جزئیات عقاید و رفتارهای تشکیلاتی منافقین بسیار جذاب است تا کاملا درک کند که در این اروگاه جهنمی چه برسر جوانان فریب خورده این مملکت آمده است. مهدویان در اقدامی هوشمندانه با روایت داستان سیما (بهنوش طباطبایی) با نام سازمانی خواهر لیلا – خواهر کمال و همسر افشین- نگاه ویژه ای به زنان سازمان دارد. در حقیقت در سینمای ایران مخاطب برای اولین بار تا این حد آشکار و بی پرده با عقاید این گروهک تروریستی و زنان منافق آشنا میشود، زنانی چون زهره و سیما که برخلاف القائات سازمان نمیتوانند حس مادری خود را فراموش کنند. سازمانی که با نام اسلام جوانان را فریب داده اما اعتقادی به ازدواج بر اساس اصول اسلامی ندارد و ازدواج را ابزاری سازمانی میداند تا زنان انرژی خود را آزاد کرده و بهتر در خدمت خواهر مریم باشند. سازمانی که با اسطوره ساختن از مریم رجوی و هم طراز نشان دادن او در تشکیلات سازمانی در کنار مسعود رجوی به دنبال برانگیخته کردن اندیشههای فمینیستی و بیدار کردن حس قدرت طلبی زنان است. صحنههای چون مسواک زدن جمعی زنان سازمان یا سکانس فاکت خوانی زنان از سکانسهای جالب فیلم میباشد، آنجا که سیما به همراه دیگر زنان فاکتهای تردیدشان را با صدای بلند میخوانند تا ذهنشان از هر تردیدی پاک شود، سکانس هایی که فضای رعبآور پادگان اشرف را برای مخاطب ملموس میکند.
«ماجرای نیمروز 2» در نمایش خشونت و جنایات منافقین صریحتر و جسورانهتر عمل میکند؛ از نمایش حلق آویز کردن پاسدارها توسط منافین گرفته تا قتل عام مردم اسلام آباد و آتش زدن جنازههای آنها. سبک فیلمبرداری و موسیقی متن فیلم نیز در القای فضای ملتهب آن دوران بسیار تأثیرگذار است.
گفتنی است پایان بندی«ماجرای نیمروز 2» و« لاتاری» بسیار شبیه به یکدیگر و تأمل برانگیز است، در هر دو فیلم مخاطب از نظر احساسی از تصمیم و عمل شخصیتهای فیلم خوشحال میشود ولی از نظر عقلانی و با بینش سیاسی و امنیتی به دیده تردید به آن مینگرد. در هر دو پای ناموس و عشق در میان میآید تا چه موسی باشی و چه کمال خود قاضی شده و حکم را اجرا کنی و اصل نادیده گرفتن احساسات در کار امنیتی را زیرپا بگذاری. موسی لاتاری در اقدامی انقلابی حکم قصاص را اجرا میکند و کمال ردّخون با چشمانی گریان از خون خواهر میگذرد و با نادیده گرفتن سابقه مبارزاتی خود وابستگی فامیلی را به همه باورهای انقلابی اش ترجیح میدهد. کاش کمال حداقل خواهرش را معرفی میکرد تا به عنوان تواب در شناسایی منافقین از او استفاده شود.
فیلمساز میخواهد فیلمش زنگ خطری باشد برای مسئولان کشور تا بدانند حضور افرادی با وابستگیهای فامیلی و عاطفی به گروههای اپوزویسیون نظام درون سیستم اجرایی و امنیتی کشور چه پیامدهایی دارد. برای مخاطب مشخص نمیشود که آیا سیما از ابتدا و در دوران دانشگاه عضو سازمان شده یا بعد از اسیر شدن در جبهه برای فرار از دست بعثیها به سازمان پناه آورده است؟ در واقع سیما خائن است یا فریب خورده؟ اگر فیلمساز تکلیف مخاطب با سیما را مشخص میکرد شاید سکانس پایانی توجیه بهتری داشت.
از پایان بندی فیلم که بگذریم «ماجرای نیمروز 2» در نمایش چهره واقعی و عریانتر از جنایات و سبعیت سازمان منافقین گامی روبه جلو محسوب میشود اما از لحاظ نشان دادن قدرت تیم اطلاعاتی کشور و شخصیت پردازیهای نیروهای اطلاعاتی به نسبت سری اول ضعیفتر است. در این فیلم با تیم اطلاعاتی همراه میشویم که بسیار سردرگم بوده و مرتب توسط نیروهای نفوذی رودست میخورد؛ افراد آن به ویژه افشین در حد تیپ باقی میمانند و کمال به عنوان عضو مخلص و شاخص گروه به دنبال حل مشکلات شخصی و به قول خودش سقط کردن خواهر خائنش است.
انتهای پیام/