مهر بررسی کرد؛
مداخلات آمریکا در ونزوئلا/ بازگشت ترامپ به دکترین «مونروئه»
بین الملل
بزرگنمایی:
تبسم مهر - مداخلات آشکار ایالات متحده آمریکا در آمریکای لاتین از جمله کشور ونزوئلا یادآور دکترین مونروئه است که حدود ۲۰۰ سال پیش مطرح شد و بر سیاست خارجی واشنگتن بر این منطقه حاکم بوده است.
تبسم مهر - مداخلات آشکار ایالات متحده آمریکا در آمریکای لاتین از جمله کشور ونزوئلا یادآور دکترین مونروئه است که حدود 200 سال پیش مطرح شد و بر سیاست خارجی واشنگتن بر این منطقه حاکم بوده است.
خبرگزاری مهر ، گروه بین الملل -جواد حیراننیا: اهمیت حیاتی منطقه امریکای لاتین در سیاست خارجی ایالات متحده امریکا را در دکترین مونروئه شاهد هستیم.
در واقع نوعی امپریالیسم منطقه ای از رهگذر این دکترین بر سایه سیاست خارجی امریکا سایه افکند و بعدها این امپریالیسم ابعاد جهانی نیز به خود گرفت.
دکترین «مونروئه» یک دکترین سیاسی آمریکایی بود که در 2 دسامبر 1823 توسط «جیمز مونروئه» رئیسجمهور وقت آمریکا اعلام شد. این دکترین مخالف استعمار یا دخالت قدرتهای اروپایی در کشورهای تازه استقلال یافتهٔ قاره آمریکا بود.
بر اساس این دکترین، دولت ایالات متحده آمریکا تصمیم گرفت که از دخالت در جنگهای بین قدرتهای اروپایی و مستعمرات آنها خودداری، و وقوع جنگ یا فعالیت استعماری در قاره آمریکا را به عنوان حرکتی خصمانه تلقی کند. بر اساس این دکترین منطقه امریکای لاتین به عنوان حیاط خلوت ایالات متحده امریکا درآمد.
با اعلام دکترین مونروئه، دولت ایالات متحده توانست توسعه قارهای خود را کامل و اقتدار آن را تثبیت کند و با بهرهگیری از مزیت دوری از صحنه جنگهای اروپایی، به تقویت اقتصادی و نظامی خود برای ایفای نقشهای جدید در سطح جهانی بپردازد.
باید توجه داشت که ایالات متحده امریکای در آمریکای لاتین اهداف و منافع گوناگون مختلفی دارد که یکی از اولویت دارترین اهداف امریکا در امریکای لاتین منافع اقتصادی است و طبق همین اصل از ابتدا به بهره کشی مستقیم از اقتصاد تک محصولی این کشورها پرداخته است.
مطابق مطالعات هاروارد اگر به مداخلات ایالات متحده از سال 1898 تا 1994 در آمریکای لاتین توجه کنیم واشنگتن برای تغییر دولت ها41 بار مداخله کرده است. یعنی هر 28 ماه یک مداخله،17 موردمداخله مستقیم با نیروهای نظامی، سرویسهای جاسوسی یا کارکنان محلی و در 24 مورد دیگر نقش غیر مستقیم داشته است.
از جمله این مداخلات میتوان به این موارد اشاره داشت: کودتای سال 1954 در گواتمالا توسط سیا؛ السالوادور(1980 تا 1992) توسط سیا؛ هندوراس(2009)؛ کلمبیا (2009)؛ کلمبیا (1999)؛ کاستاریکا (2010)؛ پاناما (1964 و 1989)؛ بولیوی (1967)؛ شیلی (1973)؛ کوبا (1961-2013)؛ پورتوریکو (1950)؛ آرژانتین (1967تا1983)؛ هائیتی (2004 و 2010)؛ ونزوئلا (2002تا2004 و 2019)؛ جمهوری دومینیکن (1966تا1965)؛ برزیل (1964)؛ اروگوئه (1976).
این مداخلات دلایل متعددی دارد. گاهی مسائل داخلی پشت این مداخلات قرار دارد و گاهی منافع اقتصادی. حفاظت ایالات متحده از منافع شرکتهای خود یا منافع شرکتهای چند ملیتی را میتوان از دلایل این دخالتها برشمرد.
یک دلیل مهم دیگر از دخالتهای مکرر واشنگتن در آمریکای لاتین ظهور و بروز حکومتهای چپگرا در این منطقه است که تهدیدی برای سرمایه داری به شمار میرود. باید توجه داشت که کاپیتالیسم از رهگذر همکاری کشورهای کاپیتالیستی بقا و گسترش خود را دنبال کرده است. در واقع همکاری و کارکرد نهادهای کاپیتالیستی سبب سود و نفع برای کشورهای کاپیتالیست شده و توانسته نظم سرمایه داری را بر نظام بین الملل حاکم سازد.
بر همین اساس است که برای واشنگتن پیمانی مثل نفتا مهم و اساسی تلقی میشود. حتی دونالد ترامپ هم علیرغم مخالفتهای اولیه با تغییرات اندکی مجدداً آنرا با مکزیک و کانادا به امضا رساند.
متعاقب ظهور و بروز دولتهای چپگرا در امریکای لاتین و حضور و نفوذ کشورهایی چون چین و روسیه در این منطقه، واشنگتن بیش از پیش احساس خطر کرده و حیاط خلوت خود را در خطر میبیند.
تمرکز سیاست خارجی آمریکا بر جنگ علیه ترور به همراه آثار سوء اصلاحات اقتصادی انجام شده دهه 80 در آمریکای لاتین و رفتار تند و رادیکال آمریکا با حکومتهای آمریکای لاتین در طول جنگ سرد باعث سرعت بخشیدن به روند تمایل به ایده چپ نوین در میان کشورهای آمریکای لاتین شد.
بر این اساس شاهد مداخلات آشکار واشنگتن در کشورهایی چون ونزوئلا هستیم. ایالات متحده امریکا با شیوهها و روشهای مختلف از فشار اقتصادی، تحریم، حمایت از مخالفان داخلی و ... برای سرنگونی دولتهای چپگرا در این مناطق استفاده و بهره برده است.
علیرغم برخی تغییرات در سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در قبال کشورهای امریکای لاتین در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما از جمله برقراری روابط با کوبا، اما رویکرد دونالد ترامپ را باید در راستای همان دکترین مونروئه ارزیابی کرد.
اوباما در مبارزه انتخاباتی خود کوبا و ونزوئلا را تهدید نکرده بود و بیشتر به دیپلماسی چندجانبه تأکید داشت و به جای استفاده از واژه «حیاط خلوت» از واژه «همسایگان» استفاده میکرد. لذا کشورهای آمریکای لاتین نیز از پایان مداخلهگری ایالات متحده سخن میگفتند.
مداخلات دونالد ترامپ در منطقه آمریکای لاتین از جمله ونزوئلا یادآور دکترین مونروئه است و نشان از آن دارد که واشنگتن تاب و تحمل هیچ دولت چپگرا و غیر همسو را در حیاط خلوت خود ندارد.
اهمیت استراتژیک و منابع نفتی ونزوئلا باعث شده تا امریکا از تهدید نظامی علیه مادورو رئیس جمهوری این کشور سخن براند. در حال حاضر هم واشنگتن با تحت کنترل داشتن اپوزیسیون در این کشور و به رسمیت شناختن ریاست جمهوری «خوان گوایدو» به عنوان «رئیس جمهور موقت» ونزوئلا دخالتهای خود را وارد مرحله جدیدی کرد.