سید مهدی ناظمی:
داوری اردکانی یکی از سرچشمههای جریان نقد غرب در ایران است
دینی و مذهبی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - مهدی ناظمی قره باغ، پژوهشگر فلسفه در نشست «ایرانیها چه رویایی در سر دارند؟» گفت: داوری اردکانی یکی از سرچشمههای جریان نقد غرب در ایران است.
تبسم مهر - مهدی ناظمی قره باغ، پژوهشگر فلسفه در نشست «ایرانیها چه رویایی در سر دارند؟» گفت: داوری اردکانی یکی از سرچشمههای جریان نقد غرب در ایران است.
به گزارش خبرنگار مهر، نشست «ایرانیها چه رویایی در سر دارند؟» پیرامون تفکر رضا داوری اردکانی امروز، سه شنبه دوم بهمن ماه در دانشگاه امام صادق(ع) با سخنرانی مهدی ناظمی قره باغ برگزار شد.
مهدی ناظمی قره باغ، پژوهشگر فلسفه در این نشست گفت: صحبت کردن درباره آقای داوری اردکانی یک مقدار سخت است. یکی به این دلیل که تطور و تغیر فکری در مقاطع مختلف تاریخی در ایشان وجود دارد. دلیل دیگر پرداختن ایشان به موضوعات متعدد است. نکته دیگر نثر ایشان است که زیاد منجر به برداشتهای اشتباه از حرفهای ایشان میشود. یک نکته دیگر هم تحریف هایی است که جریان روشنفکری دینی از حرفهای ایشان صورت میدهد.
وی افزود: دکتر داوری در کتاب «اکنون و آینده ما» میپرسد آینده اندیشی با فلسفه چه نسبتی دارد. سوال اینجاست که آیا ما در طی 100 یا 200 سال اخیر خیلی تغییر کرده ایم؟ نسل ما تصور میکرد که خیلی با ثبات بوده ایم، اما نسل شما که با ابزارهایی مانند کامپیوتر و موبایل بزرگ شده اید، شاید تصور کنید که ظاهراً ما خیلی تغییر کرده ایم. ما آخرین الگوهای مظاهر سرمایه داری را در ایران میبینیم. وقتی به بطن هر الگو و منشی میرویم و آن را کند و کاو میکنیم، میبینیم که آن چیز، خودش نیست، بلکه تقلبی است از آن چه که در جای دیگری بوده به حسب علاقه ای که ما به پرستش داریم به وجود آمده است. ما انسانها همواره یک چیز را میپرستیم و در پرستیدن مختار نیستیم، بلکه مختاریم که چه چیز را بپرستیم.
مهدی ناظمی قره باغ در ادامه گفت: زمانی که آقای خاتمی رئیس جمهور شد، اولین بار پرسش مهر را ابداع و مطرح کرد. پرسش او این بود که چرا ما ایرانیها قانون مدار نیستیم. این حرف نزدیک به 200 سال قدمت دارد و حرف میرزا ملکم خان و روشنفکری در صدر مشروطیت است. اگر کسی به بیماری سختی مبتلا باشد و به عنوان دارو حتی خاک هم به او بدهیم میخورد. ما در وضع دردناکی یعنی در دوران انحطاط تمام عیار خودمان با غرب رو به رو شدیم. در این وضع دردناک ما غرب را به مثابه یک ماجرای فکری و فرهنگی نفهمیدیم، بلکه به عنوان یک سیاست خاص پذیرفتیم. امثال میرزا ملکم خان میگفتند این سیاست مبتنی بر یک منجی و یک قانون است و با عدالتخوانه و نظمیه و ... محقق میشود. بهائیت در همین فضای منجی و قطب پدید آمد.
وی اضافه کرد: از آن موقع تا امروز قانون مندتر نشده ایم. شاید یکی از دلایل این باشد که قانون با شریعت در جامعه ما هماهنگی ندارد. از کجا ما این تصور را پیدا کردیم که فرنگ یک بسته است و این بسته را باید پیاده سازی کنیم؟ رضاخان با این منطق که به زور این تفکر را باید حقنه کرد بر سر کار آمد. اگر با زور نشد با کودتا و اگر نشد با کودتای مخفی. شبکههای اجتماعی برای این در جمهوری اسلامی ساخته شد تا آن چه را که به طور رسمی و مشخص نمیشود الگو سازی کرد، پیاده کند. شبکه اجتماعی خود به خود انسان متناسب با خودش را میسازد.
این پژوهشگر فلسفه افزود: اگر بزرگان ما 24 ساعت در حال سخنرانی باشند چه اتفاقی در جامعه ما میافتد؟ رسانه در جامعه ما بین فکر و مردم فاصله ایجاد کرده و به همین خاطر به نقطه اصلاح ناپذیری میرسیم. مناسبات اجتماعی در یک منظومه مستقل قرار گرفته که در آن هیچ نیازی به شما ندارد. البته غربیها این رویا را با خود به گور خواهند برد. تفکر را هیچ گونه نمیتوان دور زد. یعنی تلقی کلانی که از مسایل مختلف داریم را نمیتوان دور زد. اگر شما مناسبات سیاسی و اجتماعی ای را چیدید که با فکر و تلقی مردم هماهنگ نبود این ممکن است به یک آنارشیسم و بحران تبدیل شود.
وی در ادامه اظهار داشت: افردای که پشت این مسائل هستند فکر میکنند که فکر انسان را میتوان مهندسی کرد و ذائقه انسان، آراء ما و ... قابل مهندسی است، اما برخی مسائل مثل تلقی از عدالت را نمیتوان مهندسی کرد. در همه دنیا لیبرالیسم قوی است و لابیهای یهود دارای نفوذ و ثروت اند. چند سال پیش کتاب «دفترچههای سیاه» از مجموعه آثار هایدگر بیرون آمد که وصیت او این بود که این آخرین کتاب من باشد که چاپ میشود. گونتر فیگال بعد از ویراستاری این اثر یک بیانیه جنجالی داد. این اثر مجموعه فیشها و سخنرانیها و کارهای پراکنده هایدگر بود که در بین اینها مدح نازیسم و تعریض به یهود هم در حد چند خط بود. کمتر کسی این را میداند. قدرت لابی یهود آن قدر زیاد است که کرسی هایدگر را تعطیل میکند و دشمن درجه یک فلسفه آلمانی را به جایش تدریس میکنند و فیگال مجبور به استعفا میشود و بعد از این ماجرا همه چیز به حالت عادی قبل بر میگردد.
مهدی ناظمی قره باغ افزود: تفاوت آلمان با ایران چیست؟ در ایران مترجم آثار ارنست کاسیرر سال هاست که تمام هم و غمش این است که بگوید هایدگر فاشیست است. در کشور ما همه چیز با هم مخلوط است. در همین دانشگاه یادم است که تا اسم هایدگر را مطرح کردیم یکی از اعضای هیئت علمی بلافاصله گفت هایدگر که نازی بوده است. در کشورهای دیگر جای این مسائل در صنعت ژورنالیسم است. با این مثالها میخواهم بگویم در حوزه تفکر عقبه ای داریم که وضع ما را سخت کرده است.
وی سپس گفت: یکی از جملات عباس میرزا که دکتر داوری زیاد نقل میکند این است که میگوید انسان غربی چگونه توپ را ساخت؟ در حالی که توجه نمیکند خود انسان غربی ساخت توپ و سلاح آتشین را از مغول و چین و ایران یاد گرفته است و ما از زمان صفویان این سلاح را داشتیم؛ حتی زمان نادر شاه که توپ نادر شاه مشهور است، اما چرا امیرکبیر نتوانست این کار را انجام دهد؟ نکته اینجاست. ما همواره با مصنوعات غرب ارتباط داشته ایم، اما چیز دیگری را نداشته ایم. در کتاب «فیه ما فیه» مولانا میگوید این که شما بتوانید زمین و زمان را تغییر دهید و تصرف کنید ارزش ندارد، بلکه ارزش این است که شما بتوانید درون تان را مهذب کنید.
مهدی ناظمی همچنین عنوان کرد: چرا روشنفکر خشن است و از آن رضاشاه در میآید؟ به خاطر این است که فکر میکنند مشکل، مقاومت یک عده است. برخی میگویند آقای داوری خوب است، اما مانع مدرنیزاسیون در ایران است. اما آیا مگر شخص میتواند مانع مدرنیزاسیون بشود؟ کدام یک از رجال سیاسی از ایشان مشورت میگرفت و آثارش را خوانده است؟ هیچ کس. تجدد در فرهنگ غرب امکاناتی را از مسیحیت، فلسفه یونان و اسلام میگیرد و با کنار هم گذاشتن این امکانات آن اتفاقی که باید را در زمان خودش رقم میزند که در حال حاضر این اتفاق تمام جهان را نیز گرفته است. ژاپن هم به دلیل 2 مولفه تکنولوژی و مولفه اخلاق مداری که در نگاه کیمونو دارند الگوی سیاست مداران ما بوده است.
وی افزود: داوری معتقد است که در گذشته همیشه جهانها داشته ایم، اما در عصر جهان متجدد برای اولین بار در تاریخ، یک جهان کل بشریت را فراگرفته و امکان این که میتوان بیش از یک جهان داشت در ذهن ما منتفی شده است. وقتی این اتفاق میافتد یعنی مقداری از امکانات شما کاسته میشود. مثلاً خارج از این جهان نمیتوانید مناسبات اقتصادی داشته باشید. این نظام اقتصادی غربی ذاتاً ربوی است، اما ما چه میتوانیم بکنیم؟ برای زندگی ناچاریم در همین نظام اقتصادی باشیم. آقای داوری یکی از سرچشمههای جریان نقد غرب در ایران است. باید متوجه باشیم که وقتی غرب را نقد میکنیم، لازمه و ضروری آن این نیست که به چیز دیگری رسیده باشیم، اما از کلیت جهان غربی گریزی نیست که البته این را 40 سال پیش آقای داوری خیلی تأکید نمیکرد.
مهدی ناظمی در پایان گفت: انقلاب ما در ابتدا از گرایشات چپ متأثر بود، اما بعد از انقلاب به دلیل خیانت آنها فضا برای راست گرایی افراطی در کشور فراهم شد که اشخاصی مثل سروش سردمدار آن بودند و لیبرالیسم در کشور ما فراگیر شد. آقای داوری میگفت تجدد یک کالا نیست و برخی روشنفکران از او متنفر شدند. آقای داوری به درستی معتقد است که نقدهایی که از غرب انجام میدهیم یک چیزی کم دارد و آن این است که شما ناگزیر هستید که بخش هایی از مدرنیته و جهان تجدد را بپذیرید؛ پس برای اکنون مان فکر کنیم. داوری میگوید سخن، زمان دارد. باید به این بیندیشیم که برای رهایی از مشکلات اقتصادی مان چه باید بکنیم. البته منظور از رهایی، تلقی الهیاتی و فلسفی و رمانتیک نیست. داوری در کتاب «اکنون و آینده ما» این پرسش را مطرح میکند که آیا هر قومی آینده دارد و آیا افق آینده برای هر قومی گشوده است. ملتی که اکنون نداشته باشد، آینده ندارد.