بزرگنمایی:
نشست ناسیونالیسم ایرانی: نگاهی به روایت های کلاسیک متقدم و متاخر روز گذشته در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
قاسم پورحسن در این نشست گفت: من هم از ناسیونالیسم دفاع می کنم و هم از ایرانشهری اما در معنای صحیح از هر دو. یک پرسش می تواند این باشد که ما چرا داریم از ناسیونالیسم حرف می زنیم و معضل ما چیست؟
وی ادامه داد: کاپلان در کتاب «در انتقام جغرافیا» بخشی را به این اختصای می دهد که ایران چه جغرافیا و چه قومی دارد. جغرافیای ایران هم عمودی و هم افقی با مرزهای طبیعی است و اقوام ایران اقوامی هستند که در باب ایران دارای انسجام درونی اند. ترکیه که کمتر از ده درصد کُرد دارد نمی تواند آنها را تحمل کند.
وی افزود: ما در ایران مسئله ناسیونالیسم به معنی صحیح آن نداریم. پرسش هایی از ناسیونالیسم به معنای برتری جویی داریم. بعید به نظر می رسد که ما با یک معنای متعین ناسیونالیسم و ایرانشهری مواجه باشیم. ما می توانیم غیر از معانی 5 گانه قابل بحث، دو معنای کلان سلبی و ایجابی را در نظر بگیرم.
پورحسن گفت: ترس ما از ناسیونالیسم بخاطر این بود که ما عمدتا با معنای سلبی ناسیونالیسم مواجه بودیم. الجابری می گوید ما در این 1400 سال در زیر فشار فرهنگ و تفکر ایرانی له شده ایم و اگر شما به دنبال ساخت تمدن اسلامی عربی هستید راهی جز بیرون رفتن از سلطه فکری ایران نیست. ناسیونالیسیم در معنای سلبی در جهان اسلام در حال بازگشت است و ما مجبور هستیم در مقابل این بازگشت از ایران سخن بگوییم.
وی افزود: فهم نادرست معنای ناسیونالیسم سبب شد تا مناقشات غیر دقیق مفهومی در ایران در سی سال اخیر شکل گیرد. همین ناخرسندی را باید در مفهوم ایرانشهری داشت. تاکنون در ایران در دفاع و مخالفت از ناسیونالیسم بر معنای نادرست آن که برتری جویی یا اعتقاد به گرایش فکری که قایل به برتری نژاد، ملت و حاکمیت است، تاکید شده و ناسیونالیسم را برابر با تفکر برتری جویی پنداشتند.
وی ادامه داد: متاسفانه تاکنون از رویکردهای چهارگانه جامعه شناسانه، اخلاقی، فرهنگی و فلسفی ناسیونالیسم غفلت ورزیدیم و بر معنای عارضی و نادرست آن پافشاری کردیم. در رویکرد جامعه شناسانه باید هویت ایرانی (هویت به معنای خاص) با مولفه بنیادینی چون بافتار جامعه ایران را مورد مطالعه قرار داده و این ساخت اجتماعی را در مساله ناسیونالیسم مورد التفات قرار می دادیم. در رهیافت اخلاقی، مساله ارزشهای انسانی، در فرهنگی مساله گستره و تاثیرات فرهنگی اندیشه ایرانی و بالاخره در رهیافت فلسفی به خرد ایرانی (منظور سنخ خرد است نه گونه ای برتر) توجه می کردیم. این سنخ از مطالعات در ایران بندرت صورت گرفته و روی به برتری جویی قومی، نژادی یا زبانی و اندیشه ای آورده و از "دیگری" به طور کلی غفلت ورزیدیم.
پورحسن گفت: راه نخست، اصلاح فهم و خوانش از ناسیونالیسم است. در باب ایرانشهری نیز دچار همین اشتباه مهلک شدیم. ایرانشهری را با نژاد ایرانی، جغرافیای نیرومند و ساختار قدرت (از حیث تاریخی) پیوند زدیم. چنانچه با ایرانشهری قصد بازساخت تاریخ، نژاد و قدرت شکوهمند را داشته باشیم به ورطه برتری جویی خواهیم افتاد، همانگونه که ناسیونالیسم می تواند ما را به بیراهه برده و دست به نفی دیگران و دیگری بزنیم همین لغزشگاهها در ایرانشهری در صورت عدم فهم صحیح آن نیز وجود دارد.
وی ادامه داد: معنای بنیادین و اصیل ایرانشهری، خرد ایرانی یا حکمت مشرقی ایرانی است، نه ساختار و نهاد دولت امپراطوری گونه یا قدرت برتر. نباید با ایرانشهری درصدد نفی و حذف انسانها، جوامع، زبان و کسان دیگر باشیم بلکه باید از بنیاد اصیل خرد، دفاع به عمل آوریم. ایرانشهری به مثابه سلطنت یا قدرت برتر دفاع ناپذیر و غیر انسانی است. تغییرات اساسی در دنیای کنون نیازمند خردمندی است. انسان خردمند در جستجوی کاستن درد و رنج همه انسانها است. اگر مرادمان از ایرانشهری، التفات به سعدی که در پی "انسان" است و این مفهوم بنیادین را از اندیشه ابن سینا اخذ کرده است، نباشد، همان بهتر که دست از ایرانشهری بشوییم.
وی در پایان گفت: درک این دقایق نیازمند رویکرد فلسفی و خردمدارانه است. بدون خوانش دقیق فلسفی از ناسیونالیسم و ایرانشهری نمی توان به فهم بنیادین آنها دست یافت. ناسیونالیسم در معنای صحیح، چیزی جز ارزش های انسانی و دفاع از اندیشه و فرهنگ انسانی نیست. از این منظر می توان آنرا به ایرانشهری که همان خرد ایرانی است پیوند داد.