مهدوی زادگان مطرح کرد؛
ناسیونالیسم؛ از حرف تا عمل/ رویکردهای ناسیونالیستی در سده اخیر
دینی و مذهبی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - حجت الاسلام داود مهدوی زادگان گفت: هر گونه رویکرد ناسیونالیستی که واجد رویکردهای عاریتی، واگرایانه، احساسی، فردگرایانه و... باشد از نا کارآمدی عملی و بلکه عدم مشروعیت نظری رنج میبرد.
تبسم مهر - حجت الاسلام داود مهدوی زادگان گفت: هر گونه رویکرد ناسیونالیستی که واجد رویکردهای عاریتی، واگرایانه، احساسی، فردگرایانه و... باشد از نا کارآمدی عملی و بلکه عدم مشروعیت نظری رنج میبرد.
به گزارش خبرنگار مهر ، متن زیر سخنرانی حجت الاسلام داود مهدوی زادگان عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در نشست ناسیونالیسم ایرانی: نگاهی به روایتهای کلاسیک متقدم و متاخر است که در ادامه میخوانید؛
1. انسان، آنگاه که خود را جدی میگیرد، به پرسش از چیستی و کیستی خود میاندیشد و پاسخی که به این پرسش میدهد، همان تعریف و هویت شخصی است. و همچنین،آنگاه که خود را درون اجتماعی از انسانها میبیند، به تعریف جدیدتری دست مییابد که فقط خود را شامل نمیشود بلکه تعریف جدید به اعتبار همان مجموعه ای است که او در آن جای دارد. آن تعریف، هویت جمعی است. اگر هویت جمعی را در مقیاسی وسیع و عام، ولی قابل تمییز از غیر، لحاظ کنیم مفهوم « ملت » شکل میگیرد. ملت، مجموعهی به هم پیوسته ای از انسانها است که بر پایه سلسله ای از امور مشترک پدید میآید. این امور مشترک، سیال است و در هر دوره و مکانی پدید میآید و اختصاص به زمان یا مکان خاصی ندارد. امر مشترک هم هر چیزی میتواند باشد. مفهوم ملت با تبدل امور مشترک، باز تولید میشود و معنای جدیدی پیدا میکند. تعصبی که افراد این مجموعه به هویت جمعی یا ملت خویش دارند، مفهوم « ملیت » را میسازد. ملی گرایی، تعلق خاطری است که افراد جامعه به هویت ملی خود پیدا میکنند.
2. اروپاییان از این نوع جمع گرایی ملی یا ملی گرایی با عنوان «ناسیونالیسم» یاد کرده اند و پیرامون آن، مجموعه گسترده ای از مباحث نظری در موافقت یا مخالفت با آن به راه انداخته اند. از جمله اینکه ملت بر پایه کدام دسته از امور مشترک تعریف میشود. به عبارت دیگر، ملیت هر فرد به چیست و باید این تعلق خاطر و عصبیت را معطوف به چه امر مشترکی کنیم. آنان این مساله را نیز طرح کرده اند که اساساً ملیت و هویت ملی، مفهوم جدیدی است که از خرد ورزی خود بنیادانه پدید آمده است. با وصف این، ابن خلدون در مقدمه تاریخ خود، العبر، بحث عصبیت جمعی را پیش کشیده است. دعای بیست و هفتم صحیفه سجادیه درباره مرزداران است. امام سجاد علیه السلام از خداوند میخواهد که به عزّت خود مرزهای مسلمانان را استوار دارد و پاسداران مرزها را به قوّت خود تقویت کند ( اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَصّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِینَ بِعِزّتِکَ، وَ أَیّدْ حُمَاتَهَا بِقُوّتِکَ ).
3. به هر روی، در ایران معاصر ( از مشروطیت به این سو ) موج جدیدی از ملت خواهی، ملی گرایی و گرایشات ناسیونالیستی، همچون دیگر نقاط جهان، به راه افتاده است. افراد و گروههای زیادی دعوی ملیت ایرانی و ملی گرایی را دارند. اما آیا چنین دعویی تا چه اندازه میتواند با واقعیت مطابقت داشته باشد ؟ این پرسش، وقتی جدیتر میشود که برخی از دعاوی ملی گرایی، جریانات و گروههای رقیب را به ضدیت با ملیت ایرانی متهم میکنند و خود را پیشتاز هوا خواهی ملت ایران میدانند ؟ پس، پرسش اساسی در محک ناسیونالیسم و ملی گرایی است. مسلماً مقصود از این سنجش، محک فلسفی نیست. زیرا سنجش فلسفی مربوط به ساحت تصور و تصدیق موضوع ملیت است. در چنین ساحتی، اگر تعریف ارایه شده ملیت از تناقضات درونی در امان مانده باشد؛ مشکل نظری پیش نمیآید. پس، مقصود محک عملی دعاوی ملی گرایی است. پرسش این است که با شکل گیری تجربههای ملی گرایانه، کدام تجربه موفق بوده است؟ فرض ما بر این اصل استوار است که نه هر کس یا گروهی که در لسان، دعوی ملی گرایی را ندارد، لزوماً ضد ملت است و نه هر کس یا گروهی که به زبان دعوی ملی گرایی را دارد، لزوماً هوا خواه ملت است. به عبارت دیگر، میتوان گفت که میان ملی گرایی یا ناسیونالیسم، از حرف تا عمل فاصله زیادی است. مسلماً آن تعریف و تفسیری از ملیت موفقتر است که این فاصله حرف تا عمل را به حداقل بلکه به صفر برساند. در واقع، ضرورت دارد نظریههای ناسیونالیستی، علاوه بر سنجش نظری به محک عملی هم در آید.
4. بر این اساس، در یک دسته بندی کلی، رویکردهای ناسیونالیستی یا هوا خواه ملت در سده اخیر ایران را میتوان در سه گفتمان اصلی زیر جمع بندی کرد:
1. گفتمان ملت خواهی اسلامی
2. گفتمان ناسیو نالیسم باستان گرا
3. گفتمان ناسیونالیسم غرب گرا
5. طبیعی است که برای سنجش کارآمدی هر یک از این سه رویکرد، به تعیین ملاکات ارزیابی عملی نیاز است. اجمالاً میتوان گفت که هر گونه رویکرد ناسیونالیستی که واجد همه یا برخی از ویژگیهای زیر باشد؛ از نا کارآمدی عملی و بلکه عدم مشروعیت نظری رنج میبرد:
( 1 ) واگرایانه؛ ملی گرایی که در جهت گسیختگی اجتماعی عمل میکند.
( 2 ) عاریتی؛ ناسیونالیسمی که اصالت ندارد و به افتخارات هویتهای ملی غیر همسو، مباهات میکند.( 3 ) وابسته و پیرو؛ ملی گرایی که خود ذیل ملی گراییهای متجاوز تعریف میکند.
( 4 ) احساسی محض و غیر عقلانی؛ ملی گرایی که کاملاً عاطفی و احساسی عمل میکند و از هر گونه عنصر خرد ورزی بی بهره است.
( 5 ) غیر تکثر گرا؛ ملی گرایی که از تکثر گرایی حداقلی برخوردار است.
( 6 ) غیر مسئولانه؛ ناسیونالیسمی که با پیامدهای تصمیمات و توافقات خود، مسئولانه رفتار نمیکند.
( 7 ) فاقد غیریت؛ ملی گرایی که فاقد عصبیت برابر دشمنان ملت است.
( 8 ) فرد گرایانه ؛ ناسیونالیسمی که بر منافع فرد در مقابل منافع ملی تاکید میورزد.
( 9 ) غیر حماسی؛ ملی گرایی که شجاعت حضور مشفقانه و دلسوزانه به هنگام وقوع سختیها و شداید سیاسی و اجتماعی ملت را ندارد و همواره سیاست سازش و تسلیم را بر سیاست مقاومت مقدم میکند. .
( 10 ) خود شماتت گر؛ ناسیونالیستی که همواره ملت را مورد شمات قرار میدهد و نه دیگری.
جمع بندی : با توجه به ویژگیهای ناکارآمدی یاد شده، از بررسی کارنامه عملی سه گفتمان ملیت خواهانه اسلامی و ناسیونالیسم باستان گرا و ناسیونالیسم غرب گرا در سده اخیر ایران، میتوان چنین نتیجه گرفت که ملت خواهی اسلامی در پرهیز از ویژگیهای بالا موفقتر عمل کرده است. در مقابل، همه یا برخی از ویژگیهای بالا را میتوان در آن دو گفتمان سراغ گرفت.