یادداشت اقتصادی؛
قاچاق، دشنامی به فردا
اقتصادی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - در یک سو گروهی تولید کننده گلوی خود میدرند که بگذارید کار کنیم و در سوی دیگر گروهی ایستاده اند که میگویند، باید مرزها به روی قاچاق و جنسهای بنجل خارجی باز شود.
تبسم مهر - در یک سو گروهی تولید کننده گلوی خود میدرند که بگذارید کار کنیم و در سوی دیگر گروهی ایستاده اند که میگویند، باید مرزها به روی قاچاق و جنسهای بنجل خارجی باز شود.
به گزارش خبرگزاری مهر ، هاکوپیان رییس انجمن صنایع پوشاک ایران در یادداشتی به معضل قاچاق پوشاک و اثرات آن بر این صنعت اشاره کرد که در ادامه از نظرتان میگذرد:
به نظر شما اگر این مطلب این گونه آغاز شود که بدا به حال و روز مدیران و تصمیم سازان اجرایی که میخواهند با جنس قاچاق آرامش اقتصادی ایجاد کنند، تند روی و سیاه نمایی شده است؟ به نظر نگارنده که نه تنها تند روی نشده است، بلکه حتی میتوان گفت سیاه باد روزگارمان که آنقدر خفیف و فاقد وجاهت،غیرت و توان ملی شده ایم که با بنجل پوشی کالاهای وارداتی از یک سو و بیکاری کارگران ایرانی از سوی دیگر، اقتصادمان آرام میشود. حتما نسلهای آینده برای این زندگی عجیب و تا مقدار زیادی غریب نگاهی سراپا خفیف به ما خواهند داشت. این گونه نیست؟
در کجای دنیا تصویری شکل میگیرد که در یک سو گروهی تولید کننده گلوی خود میدرند که بگذارید کار کنیم و با امکانات ملی، اشتغال و توسعه ملی ایجاد کنیم و در سوی دیگر گروهی ایستاده اند که میگویند، خیر این گونه نمیشود، تولیدکنندگان نمیتوانند و باید مرزها به روی قاچاق و جنسهای بنجل خارجی باز شود؛ نزاعی میان آن که میگوید میخواهم کار کنم و آن که میگوید فقط باید مصرف کنید!
در چند هفته گذشته به همت ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز روند برخورد با بزهکاری قاچاق در بازار پوشاک به وجود آمد اما چگونه از تاریخ شرم نداریم که بگوییم آنقدر چوب لای چرخ این مبارزه گذاشته شد که بزهکاران قاچاقچی ظاهرا میتوانند حالا با خیالی آسوده بگویند ما هم زور داریم، آن هم زور در برابر تولید ملی که در همه جای دنیا اصلیترین و بزرگترین افتخار است.
یکبار تاریخ توسعه در کشورهای مختلف، مخصوصا کشوری نظیر زاپن را بررسی کنیم. به وضوح خواهیم داد که همه توسعه یافتهها با احترام به تولید و صنعت توانسته اند روی شانههای توسعه بایستند. اما در ایران عزیز ما، همواره تولید و صنعت در دهلیزهای اجرایی زمین گیر میشود.
آگوست 1945 ژاپن بعد از توحشی که با بمباران اتمی در هیروشیما و ناکازاکی صورت گرفت، کاملا زمین گیر شد. اطلاعات موجود نشان میدهد که بعد از این اتفاق، بیکاری در ژاپن از مرز 10 میلیون نفر عبور کرد. تورم تا حدی بزرگ شده بود که مردم حتی برای تامین مایحتاج روزانه خود با مشکل روبرو بودند. به نحوی که به طور مرتب وسایل زندگی خود را میفروختند تا معیشت شان تامین شود. بازار سیاه تمام داد و ستد کالاهای ضروری را در مشت گرفته بود. در برخی گزارشها آمده است که قیمتها 30 تا 60 برابر قیمت رسمی دولت بود. در مورد برنج مینویسند که این رقم به 150 برابر نیز میرسید. جنگ باعث شده بود ژاپن بیش از 2 میلیون کشته بدهد و تقریبا حجم عظیمی از اقتصادش نابود شده بود.
اما امروز ورق برگشته است. مجمع الجزایر ژاپن، با داشتن حجم تولید ناخالص داخلی 5.1 تریلیون دلار، جزو سه کشور نخست دنیا به لحاظ حجم و قدرت اقتصاد است. وقتی از ژاپنیها میپرسی که چگونه به اینجا رسیده اید، تنها یک جمله میگویند:«با غرور ملی و با استفاده از بهرهوری مطلوب نیروی انسانی مولد و هچنین ارج نهادن به تولید، صنعت و آفرینش». آیا ما این گونه و با تنگ کردن عرصه فعالیت برای تولید کنندگان به نفع جریان قاچاق میخواهیم روزگاری یک ژاپن باشیم؟
دولتمردان و سیاستگذاران اجرایی باید از الگوهای پیشرفت درس بگیرند و با نگاه به تجربیات موفق بشری بدانند که در چه مسیری قدم میگذارند. با عبور از همه تلاشها و تقلای بشر در دهههای گذشته تا امروز که جهان و مراودات اقتصادیش شکلی کاملا رقابتی یافته است، تولید و صنعت همواره مبنای پیشرفت، تحول و توسعه بوده است.
ما با محدود کردن شریان تولید به کجا میخواهیم برویم؟ آیا در قامت امری ناشدنی، هدف مشخص و تعریف دقیقی از توفیق فراگردهای غیر تولیدی به دست آورده ایم یا صرفا زد و بندهای اقتصادی و یا سود طلبی گروههای مختلف اقتصادی است که تولید را در تنگنا قرار میدهد؟ ما باید به عنوان یک هشدار به این اصل مهم نگاه کنیم.
اگر امروز تولید و صنعت را در آغوش گرفتیم و آنها را ستون توسعه قرار دادیم که میشود به فردا امیدوار بود، در غیر این صورت نسل آینده ویرانه ای را تحویل خواهد گرفت که در آن مصرف و تن پروری اقتصادی (ناشی از رواج و گسترش سالیان مداوم پدیده هایی نظیر قاچاق) رکن اصلی زندگی میشود. این گونه در آینده و از نگاه نسل فردا همواره از زیانکاران نابخشودنی خواهیم بود. قدر لحظههای اکنون را بدانیم. در شرایط امروز ما فرصتی داریم که بتوانیم برای منافع ملی و برای ارتقای جایگاه اقتصاد و توسعه ملی زندگی کنیم. منافع ملی را فدای هیچ چیز نکنیم.