بزرگنمایی:
ترجمه رمانهای «نُه شهریار امبر» و «تفنگهای آوالون» به عنوان مجلدات اول و دوم مجموعه «افسانه امبر» نوشته راجر زلازنی توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش تبسم مهر کتابهای «نُه شهریار امبر» و «تفنگهای آوالون» نوشته راجز زلازنی بهعنوان جلدهای اول و دوم مجموعه فانتزی «افسانه امبر» بهتازگی با ترجمه پیمان اسماعیلیان، توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شدهاند.
این دو کتاب، عناوین اول و دوم مجموعه «افسانه امبر» هستند که پیدایش، ترجمه جلد سوم آن را نیز با نام «نشان تکشاخ» به چاپ رسانده است. طبق طراحیهای این نویسنده برای مجموعه داستانیاش، امبر جهانی واقعی است که باقی دنیاها از جمله زمین، تنها سایهای از آن هستند. «افسانه امبر» یکی از معروفترین مجموعههای فانتزی حماسی ادبیات جهان است.
راجر زلازنی نویسنده فقید آمریکایی متولد سال 1937 و درگذشته به سال 1995 است. او مجموعهای داستانی درباره جهان امبر نوشته که 10 جلد و «تواریخ امبر» نام دارد. پیدایش این مجموعه رابا نام «افسانه امبر» چاپ میکند. «نشان تکشاخ» یکی از عناوین همین مجموعه است که مخاطبانش نوجوانان، جوانان و بزرگسالان هستند. زلازنی شاعر و نویسندهای بود که به نوشتن داستانهای علمیتخیلی و فانتزی شناخته میشود.
«افسانه امبر» مجموعهای است که از دو چرخه 5گانه تشکیل شده است. 5 کتاب اول درباره شاهزاده کروین جنگجو و کتابهای سری دوم هم درباره پسر کروین، شاهزادهمرلین جادوگر هستند.
در کتاب اول «نُه شهریار امبر»، شاهزاده کُروین که قرنهاست به زمین تبعید شده، قصد دارد برای پسگرفتن تاج و تختی که آن را از آن خود میداند، دست به اقدامات جنونآمیز بزند. امبر با خون کروین عجین است. او ناچار است از اعماق جنگلهای آردن تا خود انگاره (که در دل کاخ امبر نهفته است و ساختار کل واقعیت عالم از ان نشأت میگیرد) با قدرتهای هشت خواهر و برادر فناناپذیر که در واقع شهر یاران امبر روبرو شود.
کروین باید برای برای غلبه بر دشمنانش، سدهایی شیطانی و نیروهای عجیبی را از سر راه بردارد؛ موانعی که حتی نیروی خشم فرابشری کروین را نیز به چالش می خوانند...
«نه شهریار امبر» در 10 فصل نوشته شده است.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
دیگر بخش عمدهای از انگاره را پشت سر گذاشته بودم و شرارهها پیوسته از زیر پاهایم بیرون میجستند و تا زانوهایم میرسیدند. دیگر نمیدانستم رویم به کدام طرف بود یا رندوم و دئیدرا و مویر کجا ایستاده بودند. جریانهایی از سر تا پای وجودم میگذشتند و حس میکردم تخم چشمهایم در کاسه میلرزند. حس میکردم گونههایم سوزنسوزن میشوند و انگار دستی سرد بر تیره پشتم کشیده میشود. برای جلوگیری از لرزش آروارهام، دندانها را بر هم فشردم.
تصادف اتومبیل نبود که موجب فراموشیام شده بود. من از ابتدای سلطنت الیزابت اول در قرن شانزدهم میلادی در انگلستان خاطراتم را از دست داده بودم. لابد فلورا تصور کرده بود تصادف اخیرم حافظهام را برگردانده بود. او از شرایطم خبر داشت. ناگهان این فکر به ذهنم خطور کرد که شاید او فقط برای تحتنظر داشتن من بود که در زمین سایه زندگی میکرد.
از قرن شانزدهم تا امروز. برای چه؟
این کتاب با 304 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 32 هزار تومان منتشر شده است.
در جلد دوم «تفنگهای آوالون» داستان از این قرار است که کروین که در سیاهچال زندانی است، با کمک یک دانشمند دیوانه فرار میکند. این دانشمند دِوُرکین نام دارد. همه بر این باورند که سلاح گرم در امبر کار نمیکند چون در این دنیا، باروت بیاثر است. اما دانشمند دیوانه رازی مگو را میداند که به این ترتیب است: در دنیای سایهای به نام آوالون که روزگاری فرمانروایش بوده، یک نوع پودر جلادهنده وجود دارد. این پودر میتواند در امبر در حکم باروت عمل کند.
رمان «تفنگهای آوالون» در 9 فصل نوشته شده است.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
«وقتی یک دست بیشتر نداره، خب یک آدم کاربلد لازمش میشه. اصلا میتونه...»
شروع کردم به خندیدن، ولی جلوی خودم رو گرفتم، چون صدای خندهام زیادی بلند بود و از دور هم شنیده میشد. وانگهی، نمیخواستم احساسات گنهلون را هم جریحهدار کنم.
گفتم: «عذر میخوام. لطفا منو ببخش. ظاهرا متوجه نیستی. تو واقعا کسی رو که اون شب تو چادر صحرایی باهاش حرف زدیم نمیشناسی. به ظاهر یک آدم عادی نشون میداد - که یک دستش هم قطع شده بود - ولی قضیه این نیست. من از بندیکت میترسم. اون شبیه هیچکدوم از موجودات سایه یا واقعیت نیست. اون استاد تمام هنرهای رزمی در کل امبره. میتونی یک هزاره رو تصور کنی؟ منظورم هزار سال تمامه؟ حالا چند تا هزاره رو در نظر بگیر. حالا میتونی مردی رو تصور کنی که تمام روزهای عمرش رو که همین چند هزاره طول کشیده رو صرف پرداختن به جنگافزارها و تاکتیکها و راهبردها کرده باشه؟ اگه میبینی یک قلمرو کوچک داره، یک نیروی شهربانی کم جمعیت رو فرماندهی میکنه و یک بوستان کوچولو پشت خونهاش درست کرده، نباید گول بخوری. هرچه در علوم نظامی وجود داره، توی مغزش وول میخوره. اغلب از سایهای به سایه دیگه میره. نسخههای مختلف از یک نبرد رو مطالعه میکنه که شرایط اونها فقط در جزئیات با هم فرق دارن، همهاش برای اینکه نظریههای جنگیش رو آزمایش کنه. اون ارتشهایی رو فرماندهی کرده که عبور ستونهاش از یک نقطه، روزهای متمادی طول میکشیده و انتهاشون دیده نمیشده. گرچه قطعشدن بازوش موجب ناراحتیش شده، ولی هنوز هم دلم نمیخواد چه با سلاح، چه با دست خالی باهاش طرف بشم. شانسی که آوردیم اینه که علاقهای به تاج و تخت نداره، وگرنه تا به حال اشغالش کرده بود. اگر اینکار رو کرده بود که حتما دست از کار میکشیدم و باهاش بیعت میکردم. من یکی از بندیکت میترسم.»
این کتاب هم با 336 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 35 هزار تومان به چاپ رسیده است.