بزرگنمایی:
آیتالله اراکی گفت: علوم سیاسی اسلامی برخاسته از کتاب و سنت است. در این علم چنین گفته شده که اگر حکومتی بخواهد وجود خارجی پیدا کند، مردم باید با این دو پیمان به حاکم بپیوندند.
به گزارش تبسم مهر با هجوم امواج شبهات و اشکالات مکاتب التقاطی و غیروحیانی پس از انقلاب اسلامی و مضاعف شدن این هجمهها در سالهای اخیر شایسته است نخبگان حوزه و دانشگاه بررسی ادله عقلی و نقلی بحث پر اهمیت حکومت اسلامی و ولایت فقیه را با نگاهی نو و متناسب با فضای جدید جامعه جهان اسلام و جامعه جهانی مورد بررسی و کنکاش قرار بدهند. در همین راستا سلسله دروس استاد آیتالله محسن اراکی دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی میتواند ارائهدهنده بینشی نو و دقیق در این باب باشد.
مردم در برابر حاکمیت قابل نیستند بلکه فاعل هستند
در جلسه قبل بیان شد که رکن اول حاکمیت و فرمانروایی مشروعیت است، اما این فرمانروایی تنها با رکن اول عینیت پیدا نمیکند؛ حال اگر جبرئیل هم از آسمان پایین بیاید، حق دارد و فرمان هم از آن اوست. اما اگر مردم فرمانبری نکنند، به دلیل اینکه مردم اراده داشته و مختار هستند.
اختیار هم در اینجا تکوینی است نه تشریعی. مردم میتوانند اطاعت کنند، میتوانند اطاعت نکنند اما این میتوانند به معنای این نیست که حق دارند اطاعت کنند و حق دارند اطاعت نکنند، این به معنای حق داشتند نیست. بلکه به معنای این است که قدرت به دست آنها قرار گرفته است، آنها قدرت دارند نه مشروعیت. مردم میتوانند اطاعت کنند و میتوانند سرپیچی کنند یعنی قدرت بر اطاعت و سرپیچی دارند.
اگر مردم اطاعت و قبول کردند و در برابر فرمان فرمانروا تسلیم شدند در اینجا این فرمانروایی عینیت پیدا کرده و حاکمیت تحقق پیدا میکند. لذا ما گفتیم که این مطلب که در لسان برخی از بزرگان میآید که مشروعیت حاکمیت از آن خداست، اما مقبولیت از آن مردم است، این مقبولیت واژه درستی نیست؛ مردم در برابر حاکمیت قابل نیستند، بلکه فاعل هستند. این بحث دقیقی است.
فعل اجتماعی موضوع فقه کلان
گفتیم که حکومت، نه تنها حکومت بلکه هر فعل اجتماعی، و هر فعل اجتماعی یعنی فعلی که فاعلی دارد که این فاعل مرکب از حاکم و محکوم است. این فعل اجتماعی موضوع فقه کلان است. ما فقه کلان و فقه خرد داریم. فقه یعنی حکم شرعی متعلق فعل مکلف.
فعل مکلف هم به دو شکل است به دلیل اینکه دو نوع ملکف داریم؛ یک فعلی است که از مکلف فرد بر میآید و او میتواند فاعل فعل باشد. لذا نماز فرادا خواندن در هر جا قابل خواندن است، اما نماز جمعه را نمیتوان فرادا خواند، زیرا نماز جمعه فعل مرکب از امام و مردم است. هر فعلی که مرکب از حاکم و محکوم باشد فعل اجتماعی است. این موضوعی خیلی بحث دارد و ثمرات زیادی هم بر آن بار میشود.
لذا گفتیم اقتصاد مقوله فعل اجتماعی و فقه کلان است. به دلیل اینکه اقتصاد فقه جامعه است نه فقه فرد؛ یعنی تا وجود یک حاکمیتی را فرض نکنید مقوله به نام اقتصاد شکل نمیگیرد. تا وجود یک حاکمیتی را فرض نکنید، مقولهای مانند نظام سیاسی شکل نمیگیرد و اصلاً وجود خارجی ندارد. لذا این فعل مکلفی است که این مکلف مرکب از حاکم و محکوم است. به دلیل اینکه چنین است لذا وجود حاکم و فعل او فعلی مرکب از حاکم و محکوم است، حاکم باید اعلام آمادگی کند و بگوید که من آماده و حاضر هستم که بر شما فرمانروایی کنم؛ «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونَ» اعلام میکند که من چنین مقامی دارد و من از طرف خدا من برای فرمانروایی ارسال شدهام، این کار اوست.
اما با کار او و کار فرمانروا و اعلام او کار تمام نمیشود. فرمانروا آمد و بلاغ مبین هم کرد، اما اگر اطیعوا در کار نباشد؛ یعنی اطاعت تحقق پیدا نکند (حاکمیت محقق نمیشود) نه تنها اطاعت، بلکه اطاعت و نصرت باید باشد. لذا گفتیم که آنچه وظیفه مردم در برابر حاکم الهی است، طی این دو پیمان در قرآن کریم به آن اشاره شده که این دو پیمان بسیار مهم است. این را هم گفتهایم که این دو پیمان ربطی به خصوص نظام و جامعه اسلامی هم ندارد، در هر نظام حکومتی به این شکل است.
اطاعت و نصرت دو پیمان قرآنی مردم با حاکم برای تحقق خارجی حکومت
این موارد از نکات مهم قرآنی است که درباره علوم سیاسی بیان شده است. علوم سیاسی روز از این حقایق تهی است؛ این حقایق مربوط به علم سیاسی اسلامی و مربوط به این رشته از علوم انسانی است. ما که میگوییم علوم انسانی اسلامی داریم به همین معناست؛ ما علوم سیاسی اسلامی داریم که برخاسته از کتاب و سنت است. در این علم سیاسی اسلامی چنین گفته شده که اگر حکومتی بخواهد وجود خارجی پیدا کند مردم باید با این دو پیمان به حاکم بپیوندند.
یکی پیمان اطاعت؛ «وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ میثاقَهُ الَّذی واثَقَکُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» تا این اطعنا محقق نشود و تا مردم به آن حاکم نپیوندند و از او اطاعت نکنند حاکمیت شکل نخواهد گرفت. اما این کافی نیست و نیاز به پیمان دوم است؛ پیمان نصرت یعنی تو را یاری میکنیم؛ «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ» به دلیل اینکه حاکمیت همیشه رقیب دارد و همیشه دیگری هم است که میگوید من میخواهد حاکم شود. لذا هم باید حاکم را اطاعت کنند و هم در برابر آن رقیب او را یاری کنند تا بتواند حاکمیت را برپا کند.
ما گفتهایم که در قرآن کریم خصوصاً در سوره توبه چقدر آمده است که آنهایی که از تو اذن میگیرند که به جهاد نیایند، ایمان به خدا و رسول ندارند. مدام پیش رسول خدا (ص) میآمدند و میگفتند: «إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَهٌ» رسول خدا (ص) هم به آنها میگوید که بروید و ایرادی ندارد. یعنی کسی که با اذن رفته خدا را اطاعت کرده و این کار او خارج از اطاعت نبوده است، اما او را نصرت نکرده است. در شب عاشورا یکی از اصحاب به حضرت گفت که من با شما هستم تا وقتی که کاری از دست من بربیاید هستم، اما اگر کار از کار گذشت اجازه دهید که بروم، حضرت هم فرمود برو. اجازه گرفت؛ یعنی اطاعت کرده و میثاق اطاعت را نشکسته، اما نصرت نکرده است.
این مسأله استیذان، که مخصوصاً در سوره توبه به آن پرداخته شده، مسئله مهمی است؛ این همه مذمت شدهاند؛ «عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبینَ» تا آنجایی که خداوند از این سعه صدر و مدارای رسول اکرم (ص) گله میکند؛ وقتی اذن میدهد یعنی میخواهد آنها را از پیمان اطاعت خارج نکنند و آنها در پیمان اطاعت بمانند. حال اگر پیمان نصرت را میخواهد خدشهدار کند، فعلاً در پیمان اطاعت بمانند. اگر امروز نصرت نمیکنند فردا نصرت کنند، اما این پیمان اطاعت با آنها بماند. این هر دو پیمان است که به حاکمیت تحقق خارجی میدهد.
حکومت فعل واحد محصول اراده حاکم و محکوم(مردم)
لذا گفتهایم که حکومت اولاً یک فعل مرکب از حاکم و محکوم است؛ یعنی فعل واحدی است که این فعل واحد با ترکیب این ارادتین حاصل میشود؛ اراده حاکم و محکوم. این آیه در سوره نور را دقت کنید؛ «قُلْ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ» پس دو مسئولیت است؛ یک مسئولیت «ما حُمِّلَ» که کار رسول است و یک مسئولیت هم برای مردم و مؤمنین «وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ».
«وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ» رسول فقط ابلاغ میکند یعنی همین حق حاکمیت خود را ابلاغ میکند. برخی از این انسانهای کمسوادی که اطلاع درستی از آیات قرآن ندارند میگویند که کار رسول فقط تبلیغ احکام الهی است و کار او حاکمیت نیست. اما باید گفت که این حکم الهی چیست که رسول وظیفه تبلیغ آن را دارد؟ حکم فرمان و امر و نهی است و این یعنی حاکمیت.
معنای حکم الهی را هم متوجه نمیشوند و تنها میگویند تنها کار رسول تبلیغ حکم الهی است. حکم الهی به چه معناست؟ حکومت یعنی چه؟ حکم به معنای الزام و فرمان خداست این حق حکم است و باید الزام کند و فرمان او نافذ است. حکم به معنای فرمان است و فرمان هم به معنای حاکمیت است. رسول ابلاغ میکند اما چه چیزی را ابلاغ میکند؟ این را: «إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونَ». او مثلاً وظیفه ندارد که مردم را نفرین کند که اگر آنها اطاعت نمیکنند از بین بروند. خداوند متعال نمیخواهد با عذاب الهی این کار را کند. مگر بعد از فرمان و بعد از قبول.