بزرگنمایی:
علیرضا نادری گفت: ملاصدرا، مولانا، عطار یا … در این عالم ادعایی کردهاند؛ گفتهاند اگر وحدت وجود را قبول داشته باشید آرامش پیدا میکنید.
به گزارش خبرنگارتبسم مهر، هشتمین قسمت از برنامه تلویزیونی «چراغ مطالعه» با حضور علیرضا نادری نویسنده کتاب «مست هشیار: تأثیرات روان شناختی دو باور کلیدی جهان نگری صدرایی» شب گذشته 30 آذر از شبکه چهار سیما پخش شد.
علیرضا نادری در ابتدا پیرامون عنوان کتاب خود گفت: مستِ هشیار گویی دو حالت روانشناختی متناقض است. اینکه یک نفر هم مست و هم هشیار باشد در نگاه اول متناقض میآید ولی من در این کتاب نشان دادم میشود یک انسان اینگونه باشد و اگر این دو باور کلیدی که باورهای کلیدی ملاصدرا هستند را کسی داشته باشد میتواند در عین اینکه در این جهان مستی میکند در همان حال هشیار هم باشد. یکی باور به یگانگی موجودات است یا باور به اینکه یک وجود یگانه این عالم را پر کرده است. باور دوم هم این است که یک حرکت بنیادین یا یک حرکت جوهری را در جهان میبیند و به تعبیر دیگر این جهان یک نهاد ناآرامی دارد. این دو باور، باورهای کلیدی فلسفه صدرا هستند.
استاد دانشگاه تهران افزود: دو تفسیر از وحدت وجود بین فیلسوفان و حتی بین عارفان میبینیم. بعضیها سخن از این گفتهاند که موجودات یگانه هستند و برخی نیز گفتهاند که فقط یک وجود در این عالم است و یک موجود است که این جهان را پر کرده است. در کتاب هم تأکید کردم که فکر میکنم ملاصدرا به دیدگاه دوم خیلی نزدیکتر بوده است. من خواستم بگویم اگر کسی مثل ملاصدرا فکر کند در ذهن و ضمیر و روانش بناست چه اتفاقی بیفتد؟
این پژوهشگر فلسفه و کلام اسلامی سپس عنوان کرد: وقتی کلمه ذهن را به کار بردم منظورم یک ذهن با 3 کارکرد بوده است. در روانشناسی امروز هم مشهور است که ذهن ما 3 کار میکند. یکی حوزه شناختی ذهن ما یعنی شناخت جهان و خودش است. دومین کارکرد ساحت احساسی و عاطفی ذهن است و سوم اینکه ذهن یک ساحت ارادی دارد. من در این کتاب گفتم اگر کسی باوری داشته باشد که جهان فرایند است و حرکت بنیادین در آن وجود دارد، این فرد چه احساسات و عواطفی پیدا میکند؟ چه میلهایی پیدا میکند؟
علیرضا نادری اضافه کرد: پیشفرض و مبنای کتاب این است که باورهای ما چه تأثیراتی در احساسات ما و در میلهای ما و همچنین در دیگر باورهای ما دارند؟ هر باوری که پیدا میکنیم میتواند این نظام ذهنی ما را تغییر دهد. در حوزه باورهای ما به عقیده من 3 باور اساسی پدید میآید. اولین باور، باوری راجع به خود من است. اولین چیزی که رخ میدهد این است که دچار یک حالت دوگانهای میشوم. گمان میکنم خودم را میشناسم و یکجور خودشناسی پیدا میکنم. آن حالت دوگانگی که پدید میآید این است که من در عین اینکه گمان میکنم خودم را شناختم، چون با یک موجود بیکران و نامتناهی مواجه هستم وقتی با آن مواجه میشوم دچار یک نوع خود ناشناسی و حیرت میشوم.
وی یادآور شد: در متن کتاب از عرفا کد آوردهام که عرفا این حالت دوگانه را داشتهاند و ملاصدرا هم صراحت دارد که چنین اتفاقی در وجود او افتاده بوده است. اما دومین باوری که پیدا میکنم این است که در پرتو این باور یک نوع برابرانگاری و دیگرگزینی در من شکل میگیرد. انگار خودم را دارای مرز با شما نمیدانم. این باور گویی مبنایی میشود برای اخلاقی زندگی کردن که من میتوانم دیگری را مثل خودم بدانم که هر دو جلوه یک موجود واحد هستیم و هر دو عکس و تصویر آن موجود واحدی هستیم که جهان را پر کرده است.
علیرضا نادری همچنین عنوان کرد: سومین باوری که پیدا میکنم که میتواند مبنایی برای اخلاق محیطزیست و حتی صلح باشد، این است که من همه اشیا جهان را سرشار از آگاهی میبینم. همانی که در تعابیر قرآنی خودمان داریم که همه موجودات جهان در حال تسبیح گفتن هستند. به قول ملاصدرا این تسبیح گفتن بدون شعور نمیشود. گویی ما قائل به یک ذهن کیهانی میشویم و انگار ذرات این جهان آگاه هستند. این تغییراتی است که در حوزه باور شکل میگیرد.
وی افزود: در حوزه احساسات و عواطف اولین احساسی که در من شکل میگیرد نوعی حس شفقت نسبت به دیگر موجودات است که این هم از همان دیگردوستی برمیخیزد. دومین حسی که در من شکل میگیرد یک نوع عشق فراگیر، عشق بدون منت و عشقی است که دنبال این نیست که چیزی از معشوقش دریافت کند. مثل آفتابی که هم بر لجنزار و هم بر مرتفعترین کوهها میتابد. یک حس دیگر که در اثر وحدت وجود در ما پیدا میشود احساس آرامش عمیق است. انگار وقتی خودمان را متصل به دریای بیکرانی میبینیم آرامش پیدا میکنیم. انگار خودمان را مستغنی میبینیم و خیلی متزلزل نیستیم. عواطف خیلی اهمیت دارند. به عقیده بسیاری از روانشناسان، عواطف اصل شخصیت ما را میسازد. من فکر میکنم بسیاری از ما بهواسطه عواطفمان برای خود عقیده میسازیم.
علیرضا نادری خاطرنشان کرد: درباره آثار روانشناختی باور دوم ملاصدرا همانطور که گفتم در اینجا باز بعضی حالتهای دوگانه را میبینیم. من فکر کنم دو باور اصلی در ما شکل میگیرد. یکی اینکه من خودم هم مثل جهان فرایند هستم؛ یعنی همینطوری که جهان مثل یک رود خروشان است من هم مثل یک رود خروشان هستم، چون جزئی از جهان هستم. از آنطرف جهان برای من تصویر تمام شده نیست و جهان را پیشبینیناپذیر میبینم. یعنی انگار نمیتوانم هیچ چشمانداز روشنی راجع به آینده داشته باشم. همین دو باور در وجود من تلاطم ایجاد میکند و باعث میشود که در مرحله اول یک حالت امیدواری و در کنارش یک حالت ناامیدی پیدا کنم. اگر حالم خراب باشد امیدوار میشوم که روزبهروز اوضاع من بهتر شود و اگر اوضاع خوبی داشته باشم از اینکه این اوضاع ممکن است نماند و پایدار نباشد دچار ناامیدی هم میشوم.
وی در ادامه اظهار داشت: این بیت مولانا حالت دوم را خیلی خوب مشخص میکند: جمله بیقراریات از طلب قرار توست / طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت. میگوید علت اینکه خودت اضطراب داری و بیقراری به خاطر این است که گمان میکنی جهان باید پایدار باشد درحالیکه این جهان، جهان ناپایداری است. چون شما این واقعیت را نپذیرفتید، دچار اضطراب هستید. حالت سومی که در احساس و عواطف ما در اثر این باور پدید میآید این است که ما نسبت به زمان دغدغهمند میشویم. آن چیزی که امروز خیلی به آن تأکید میشود به اسم زندگی کردن در اکنون و در زمان حال که در روانشناسیهای مثبت خیلی درباره آن حرف زده میشود. یک حالت دیگری هم در من پدید میآورد که اعتمادم کاهش پیدا میکند. دیگر بهراحتی نمیتوانم به انسانهای دیگر یا حتی خودم اعتماد کنم. چون قوای خودم هم ناپایدار هستند.
علیرضا نادری افزود: حالت دیگری که در من پیدا میشود کاهش دلبستگی است. آنچه را که نپاید، دلبستگی را نشاید. حالت دیگری که بهخصوص امروز در دنیای مدرن خیلی به کار ما میآید این است که چرا گرفتار تکرار، ملال و روزمرگی شدیم؟ اما این دائماً نو شدن و متغیر شدن جهان باعث میشود این ملال در ما از بین برود و من جهان را دائماً نو ببینم. فقط مرگها و از دست رفتنها را در عالم نبینم، بلکه تولدها را هم ببینم. این مجموعه هم 3 میل در من ایجاد میکند. یکی میل به دم غنیمت شمردن که این هم از روحیات انسان مدرن است و عارفان ما و خود ملاصدرا به این توصیه نمیکردند. دومی یک نوع میل به زهد و میل به اینکه دنیا، دنیای ارزشمندی نیست که به آن دل ببندیم. سومین میلی که در من پدید میآید یک نوع میل به استکمال (کامل شدن) است. اینکه خودم را همیشه در حال این میبینم که میتوانم بهتر از اینکه هستم باشم. خودم را محصول تمامشدهای نمیبینم.
کوروش علیانی مجری برنامه در ادامه گفت: میتوانید فهرستی از انگیزههایی که من ساکن تهران سال هزار و سیصد و نودی و اندی را مجاب میکند به اینکه وحدت وجود هم ارزش تأمل یا حتی پذیرفتن دارد را به من بدهید یا خیر؟
علیرضا نادری در پاسخ گفت: میتواند برای ما آرامش مطلقی ایجاد کند. همه ما آدمها دنبال آرامش هستیم. ملاصدرا، مولانا، عطار یا … در این عالم ادعایی کردهاند؛ گفتهاند اگر وحدت وجود را قبول داشته باشید آرامش پیدا میکنید. کتابهایی که در جامعه ما خیلی پر خواننده میشود مثل «نیمه تاریک وجود» از خانم دبی فورد، یا کسانی که معلم عمومی در آمریکا هستند، یا مثلاً اکهارت تول، وقتی نگاه میکنید اینها در جامعه آمریکا در کشوری که صنعتی است دارند از مشکلات مدرنیسم رنج میبرند و دارند این توصیهها را به مردم آنجا میکنند. نیمه تاریک وجود اصلاً توصیه به وحدت وجود است. وقتی این کتاب در آنجا چنین توصیهای میکند و کارگشا میشود، اینجا هم حتماً کارگر میشود. ما گفتیم چرا این را بومی نکنیم؟ اصلاً یک نسخه داخلی آن را داریم.
کوروش علیانی سپس گفت: شما میخواهید دارویی را توصیه کنید و 220 صفحه در مکانیزمهای عملکرد این دارو و در فواید این دارو و در تأییدات کسانی که این دارو یا داروهای مشابه را استفاده کردند و نتیجه گرفتند نوشتید. این دارو هیچ عوارضی ندارد؟
علیرضا نادری پاسخ داد: به عوارضش هم اشاره کردهام. مثلاً در بحث وحدت وجود فکر نمیکنم آدمی که یک حالت حیرتزدهای داشته باشد در مرتبه اول از این حالت خوش باشد. یا مثلاً در بحث احساسات و عواطف گفتم که درست است باور به وحدت وجود احساس تنهایی را از شما میگیرد، ولی به شما یک حس ناخوشایند دیگری میدهد. بهخصوص در بحث متغیر دیدن جهان در مرتبه اول شما دچار دلهره و ناامنی میشوید. وقتی ببینید در جهانی زندگی میکنید که نه میتوانید آن را پیشبینی کنید و همه چیز در حال از دست رفتن و زوال است، این متغیر دیدن جهان از شش جهت ما را دچار دلهره میکند. اینطور نیست که من خواسته باشم بگویم فقط آثار روانشناختی مطلوبی دارد.
کوروش علیانی گفت: انسانهایی که هر چه برایشان پیش بیاید خوش بیاید که دیگر حرکت و زندگی نمیکنند.
علیرضا نادری در واکنش گفت: خیر اینطور هم نیست. انسانی که خودش را فرایند میبیند، میل به است کمال و میل به بهتر شدن پیدا میکند. همان اول کتاب هم اشاره کردم که این دو باور هم آثار سیاسی هم آثار اجتماعی و هم آثار تمدنی دارند. اینطور نیست که بگویم فقط آثار روانشناختی دارند. سرمایه روانشناختی یک سری مؤلفههایی دارد مثل تابآوری، قدرت تحمل مشکلات و … که اینها میتواند سرمایه روانی یک انسان باشد. بنا نیست که فقط همین دو باور را داشته باشیم. فعلاً این دو باور را جدا کردهایم و اثرات این دو باور را داریم بررسی میکنیم.
کوروش علیانی در پایان پرسید: به نظر میآید این پروژه نیاز به تکملههای زیاد دارد. نه تنها نیاز به بازپژوهی دارد بلکه نیاز به گسترش عرصههای بعدی دارد. منتظر جلد دوم باشیم؟
علیرضا نادری در پاسخ گفت: روی همین بحث سرمایه روانشناختی که گفتم دارم فکر میکنم که رویش کار کنم. ولی همه ثوابها را که ما نباید انجام دهیم! بالاخره کسانی باید بیایند و کار بینرشتهای در حوزه جامعهشناسی، در حوزه تمدنی و حتی در حوزه علوم سیاسی انجام دهند. فکر میکنم کار دیگری که انجامش دهم شاید این باشد که آثار اخلاقی این دو باور را بررسی کنم.
«چراغ مطالعه» برنامهای تخصصی در حوزه کتاب است که با نویسندگان ایرانی در مورد آثارشان به گفتگو مینشیند. این برنامه شنبهها ساعت 21 روی آنتن شبکه 4 میرود. تکرار این برنامه نیز یکشنبهها ساعت 10 و دوشنبهها ساعت 13 پخش میشود.