بزرگنمایی:
تهران همیشه در مقابل صنعت کوتاه آمده و روند توسعه آن همیشه به نفع سوارهها بوده است. در شرایطی که سیستم حمل و نقل عمومی ضعیف است، کدام کار فرهنگی میتواند مردم را به استفاده از آن مجاب کند؟
خبرنگارتبسم مهر
تهران تا همین چند دهه پیش شهری بود با درختان بسیار و تعداد ساختمانهای مرتفع اندک. تهران تا همین چند دهه پیش این همه اتوبان نداشت، تهران حتی تا همین چند دهه پیش مترو هم نداشت، اما تعداد روزهای با هوای پاکش بسیار بیشتر از این روزها بود؛ روزهایی که تهران هم مترو دارد هم خطوط BRT پرشمار.
اکنون تهران شهری است که تعداد روزهای با هوای پاکش صرفا محدود میشود به تعطیلات عید نوروز و دیگر مواقعی که چند تعطیلی پشت سر هم میافتد. تهران توانایی پذیرایی از این همه جمعیت را ندارد، اما مسئولان بجای تمرکززدایی از مرکز و توسعه مناطق مختلف کشور، قصد دارند مردمی را که به تهران برای کسب درآمد مهاجرت کردهاند، با شمشیر گرانی به زادگاه خود بازگردانند. بله با سیاستهای غلط همه چیز در تهران جمع شده است. تهران کار میدهد اما جانتان را در عوض میگیرد. توسعه مداوم و فکر نشده صنعت ساختمان سازی در تهران به دلیل چیست؟ مهمترین دلیلش این است که در سایر شهرستانها منبعی برای درآمد وجود ندارد و بسیاری برای پیدا کردن شغل ناچار به مهاجرت به تهران شدهاند و این جمعیت مسکن و خدمات میخواهند. معضلات فرهنگی جمع شدن این جمعیت که هرکدام متعلق به سنت و فرهنگی خاص هستند هم جای خود دارد.
کارلوس فوئنتس، نویسنده مشهور مکزیکی زمانی شهر مکزیکوسیتی پایتخت مکزیک را «میک سیکوسیتی» نامید یعنی شهری که بیمار میسازد. مکزیکوسیتی زمانی که تهران داشت آرام آرام به رتبههای نخست جدول آلودهترین شهرهای جهان صعود میکرد، آلودهترین شهر جهان بوداکنون حجم عمدهای از ماشینها در تهران متعلق به جوانانی است که از شهرستانهای بعضا دوردست به تهران آمده و در قالب اسنپ یا دیگر تاکسیهای اینترنتی و برخی از خطوط پردرآمد در شمال شهر تهران مسافرکشی میکنند. این رانندگان پاتوقهای زیادی در تهران دارند تا شبها را در ماشینشان به صبح برسانند و قوت روزانه آنها نیز برای صبحانه املت و برای ناهار و شام فلافل است. حضور این رانندهها باعث رونق معدود حمامهای عمومی در تهران هم شده است. آنها دو هفته کار میکنند و یک هفته را برای بودن در کنار خانواده به شهر خود میروند. روزنامه جهان صنعت و اقتصادنیوز گزارشهای متعددی از این رانندهها منتشر کردهاند.
آلودگی هوای تهران امروزه پایدار است و اگر باد نوزد این آلودگی هفتهها نیز طول خواهد کشید و مسئولان شهری و کشوری نیز جز دعا برای وزش باد و تعطیل کردن مدارس هیچ برنامه دیگری ندارند. عجیب آنکه آنها در عین بی برنامگی خود از فرهنگیان و اصحاب رسانه انتظار دارند که طی برنامهریزی دقیق و با ایجاد تولیدات قوی کاری فرهنگی برای بهبود وضعیت هوای تهران انجام دهند.
مسئولان تهران از کره دیگری آمدهاند
سهشنبه هفته گذشته برای بار هزارم در این روزها مدارس و مهدکودکها را در روز بعدش یعنی چهارشنبه ششم آذر 1398 تعطیل کردند. اینترنت در آن روز قطع بود و خبر نیز شبانه در اخبار تلویزیون اعلام شد و قاعدتا بسیاری از مردم متوجه این تعطیلی نشده و فرزندانشان را به مدرسه بردند و دوباره برگرداندند. یعنی هم بچهها در معرض آلودگی قرار گرفتند و هم سفرهای درون شهری چندگانه شد.
حال فرض را بر این بگیریم که مردم متوجه میشدند که مدارس و مهدکودکها تعطیل است. چه اتفاقی میافتاد؟ تعدادی از والدین که مرخصی داشتند در منزل ماندند اما بسیاری هم فرزندان خود را به محل کارشان بردند. ببینید طرحهای مسئولان چقدر فکر نشده است؟ تو گویی که هیچ آگاهی از مشکلات و وضعیت مردم ندارند. انگار از کره دیگری آمدهاند. البته نباید هم مردم را درک کنند. آنها ثروتمندند و خدمتکارانشان فرزندان و نوهها را به مدرسه و مهدکودک میبرند، نمیدانند که مردم عادی وضعیتشان چگونه است؟ از همه اینها گذشته خوب مدارس را تعطیل کردید همانطور که در دورهها و سالهای گذشته هم تعطیل میشدند. چه اتفاقی افتاد و چه اتفاقی قرار است بیفتد؟برنامهتان چیست؟
از مکزیکوسیتی تا تهران
کارلوس فوئنتس، نویسنده مشهور مکزیکی زمانی شهر مکزیکوسیتی پایتخت مکزیک را «میک سیکوسیتی» نامید یعنی شهری که بیمار میسازد. مکزیکوسیتی زمانی که تهران داشت آرام آرام به رتبههای نخست جدول آلودهترین شهرهای جهان صعود میکرد، آلودهترین شهر جهان بود. مقامات کشوری مکزیک و مسئولان این شهر یک برنامه زیربنایی را برای بهبود بیماری مزمن این شهر آغاز کردند. برنامههایی که باعث شد تا پس از مدت زمانی آسمان این شهر دوباره رویت شود و آلودگی و گازهای گلخانهای تا 75 درصد کاهش پیدا کنند.
مهمترین دلایل آلودگی هوای مکزیکوسیتی خودروهای بسیار و کارخانههای اطراف شهر بودند. مسئولان این شهر با توسعه فنی و دقیق سیستم حمل و نقل عمومی و همچنین بهبود کیفیت بنزین، بهبود صنعت خودروسازیشان، ایجاد زیرساختها برای استفاده عامه مردم از دوچرخه (البته نه مثل طرح فکر نشدهای مانند دوچرخههای سیستم بیدود در تهران)، گازسوز کردن خودروها با حمایت دولت، مکان یابی علمی و درست برای کارخانهها و نیروگاهها و در ادامه انتقال آنها از حومه شهر و الزامشان به استفاده از گاز طبیعی به جای نفت و... در کنار کار فرهنگی و رسانهای باعث شد تا این شهر برای همیشه از آلودگی خلاص شود. مکزیکوسیتی امروزه دیگر شهری بیمارساز نیست که سالانه حجم عمدهای از جمعیتش بر اثر آلودگی هوا راهی قبرستانها شود. دولتمردان موثر در بهبود کیفیت هوای مکزیکوسیتی قطعا مسلمان نبودهاند، آنها درد وطنشان را داشتند.
یا توصیه به دعا میکنند یا مدارس را تعطیل
تهران از همه جهت شبیه مکزیکوسیتی است. پایتخت مکزیک نیز زمانی جمعیت کمی داشت و آسمانی پاک، اما به ناگاه توسعه غلط و شتابزدهای پیدا کرد. جالب اینجاست تا پیش از دهه 90 میلادی نیز مسئولان این شهر برای کاهش آلودگی برنامههایی مانند مسئولان تهران داشتند یعنی تعطیلی مدارس و...
آلودگی تهران نیز به دلیل وجود کارخانهها و خودروهای بیشمارش است. مسئولان شهر تهران و دولتمردان بگویند که برای رفع آلایندگی این دو مولفه چه کار کردهاند؟ چرا کارخانههای اطراف تهران مکان یابی مجدد نشده و منتقل نشدهاند؟ چرا دو کارخانه عظیم خودروسازی در کشور همچنان خودروهای بیکیفیت با مصرف بالا تولید میکنند و مردم هم مجبور به خرید آنها هستند؟
چرا در زمانهای که تهران بیش از هر دوره دیگری نیاز به خودروها و موتورسیکلتهای هیبریدی و برقی دارد، هزینه گمرکی این خودروها 200 تا 400 درصد است و هر روز نیز گرانتر از دیروز میشود؟چرا در زمانهای که تهران بیش از هر دوره دیگری نیاز به خودروها و موتورسیکلتهای هیبریدی و برقی دارد، هزینه گمرکی این خودروها 200 تا 400 درصد است و هر روز نیز گرانتر از دیروز میشود؟ چرا دولت به جای اینکه خود این خودروها را تولید یا وارد کند و به اقساط به مردم بدهد، عوارض این خودروها را گران میکند؟ چرا دولت به جای ارائه تسهیلات برای گازسوز کردن خودروها و یا اجرای طرح تعویض خودروهای قدیمی با مصرف بالا، قیمت خودروهای جدید و گازسوز را بالا میبرد که مردم نتوانند خودروی دودزای خود را تعویض کنند؟ چرا دولت فقط بلد است بنزین را گران کند؟ چرا همزمان با گران کردن بنزین، جایگاههای عرضه گاز طبیعی را توسعه نمیدهد که مردم حاضر شوند بنزین سه هزار تومانی مصرف کنند اما در صفهای طویل جایگاههای عرضه گاز وقت خود را صرف نکنند؟ دولتی که درآمدش فقط از طریق فروش نفتِ متعلق به همه ایرانیان است، چرا فقط بلد است کالاهای در اختیار خود را گران بفروشد و برای کم کردن مصرف بنزین و جایگزینی آن حاضر نیست از همان پول نفت و درآمدهای خود قدمی به نفع تهرانیها بردارد؟
کلا دولت چه طرحی برای جایگزینی سوختهای فسیلی در تهران داشته است تا کیفیت هوای تهران بهبود یابد؟ هیچ. دولت و دولتمردان و مسئولان شهری تهران اهل کار زیربنایی نیستند. آنها فقط شعار دادن بلندند.
منطقه چیتگر تهران
مسیر وزش باد به طور طبیعی در شهر تهران از غرب و شمال غربی به سمت جنوب شرقی است. در سال 1392 بر مبنای طرحی قدیمی، پروژه احداث دریاچه چیتگر یا دریاچه شهدای خلیج فارس به بهره برداری رسید. طرح هوشمندانهای که در ورودی و گلوگاه هوای تهران ساخته شد تا در بهبود کیفیت هوای پایتخت موثر باشد. اما عجیب آنکه پیش و پس از احداث این دریاچه آنقدر مجوز ساخت ساختمانهای بلند مرتبه و برجهای با طبقات بسیار داده شد که عملا احداث این دریاچه نه تنها تاثیری در بهبود کیفیت هوای تهران نداشت که وجود این ساختمانها باعث شد تا عملا جریان وزش طبیعی باد در تهران مختل شود. این منطقه ریه تهران است، چرا طرحی برای انتقال کارخانهها از این منطقه اجرایی نمیشود؟ اصولا طرحی برای این انتقال دارند؟ زمانی که دولتمردان و مسئولان این کارها را نکردهاند انتظار کدام کار فرهنگی را دارند که مردم را مجاب به استفاده نکردن از خودروی شخصی کند؟
وقتی تهران را برای سوارهها توسعه دادهاند، انتظار کدام کار فرهنگی را دارید؟
شهر رم در ایتالیا در زمینه فرهنگ پذیرش صنعت، الگوی بسیار مناسبی است. همه این شهر میراثی تاریخی است. به همین دلیل هم این شهر صنعت را با توجه به ویژگیهای سنتی خود پذیرفت یا به عبارتی از سنت خود برای پذیرش صنعت کوتاه نیامد. به همین دلیل ساختار شهر باقی ماند و صنعت خود را همرنگ آن درآورد. از این جهت است که خودروسازی فیات تولیداتش همخوان با خیابانها و کوچههای این شهر شد و کوچهها را برای عبور فیاتها عریض نکردند.
تهران اما تا توانست در مقابل صنعت خودروسازی کوتاه آمد. مدام خیابانها عریض و عریضتر شدند تا جایی که ضرورت بزرگراهها و اتوبانها پیش آمد. به همین دلیل هویت معمارانه تهران عوض شد و چه بسیار میراثی تاریخی که برای همیشه مدفون شدند و از بین رفتند. این توسعه هم همانطور که اشاره شد به دلیل مهاجرپذیر بودن تهران ضرورتی انکارناپذیر داشت.
شهر رم در ایتالیا در زمینه فرهنگ پذیرش صنعت، الگوی بسیار مناسبی است. همه این شهر میراثی تاریخی است. به همین دلیل هم این شهر صنعت را با توجه به ویژگیهای سنتی خود پذیرفت یا به عبارتی از سنت خود برای پذیرش صنعت کوتاه نیامدکوتاه آمدن مداوم تهران در مقابل صنعت خودروسازی باعث شده تا تهران بدل به شهری برای سوارهها شود. سیاست مسئولان شهری تهران فارغ از تعلقات جناحیشان نیز بر همین روند استوار بوده است. همه طرحها برای بهبود وضعیت حمل و نقل هم به نفع خودروها بوده است و در روند اجرایی کردن این طرحها درست برعکس استاندارد جهانی، بجای انتقال خودروها به زیرزمین مردم به زیرزمین رانده شدهاند. طرحهایی که در این سالها نیز به بهره برداری رسیدهاند همگی در این راستا بوده است. طرح میدان و چهارراه ولیعصر مثال بارزی از این طرحهاست. برای اجرای این طرحها مطالعات دقیقی صورت نگرفته است و فقط برای امر تبلیغات و نمایش خواستهاند هرچه سریعتر آنها را افتتاح کنند. به عنوان مثال یک نفر پیادهای که نوزادش را در کالسکه گذاشته، یا توانخواهان و کسانی که برای عبور و مرور خود نیازمند ویلچر هستند، به هیچ عنوان نمیتوانند از چهارراه ولیعصر عبور کنند. چگونه آنها از پله برقی استفاده کنند؟ به همین دلیل باید حتما از وسیله نقلیه بهره ببرند. اصولا در کدام خیابان تهران یک نفر پیاده میتوان به آسودگی از یک طرف به طرف دیگر برود؟
از یک طرف انتظار دارند مردم از وسیله نقلیه عمومی استفاده کنند و از طرف دیگر به جای توسعه صحیح سیستم حمل و نقل عمومی، بزرگراهها و اتوبانها را در تهران توسعه میدهند و با اینکار مردم را تشویق به استفاده از خودروی شخصی خود میکنند. کدام کار فرهنگی جوابگوست وقتی بجای توسعه مترو بزرگراهها توسعه پیدا میکنند؟ سیستم توسعه غلط تهران، مردم را مجبور به استفاده مداوم از خودروی شخصی میکند.
آیا حمل و نقل عمومی پاسخگوست؟
همه انتظار دارند که فرهنگ استفاده از حمل و نقل عمومی فراگیر شود که البته انتظار به جایی است، اما برای فراگیر شدن این فرهنگ چه کردهایم؟ سیستم حمل و نقل عمومی انسان شاداب را تحویل گرفته و «لش» پس میدهد. یک دلیل عمده برای خمودگی کارکنان ادارات در صبحها استفاده آنها از حمل و نقل عمومی برای رسیدن به محل کارشان است. آیا همه منتظران شیوع فرهنگ استفاده از حمل و نقل عمومی در ساعات پیک مصرف از آن استفاده کردهاند؟ کمبود خطوط مترو و عدم توسعه زیرساختها برای راه اندازی خطوط اتوبوس پرسرعت، باعث شلوغی بیش از حد آنها شده است.
کوتاه آمدن مداوم تهران در مقابل صنعت خودروسازی باعث شده تا تهران بدل به شهری برای سوارهها شود. سیاست مسئولان شهری تهران فارغ از تعلقات جناحیشان نیز بر همین روند استوار بوده است. همه طرحها برای بهبود وضعیت حمل و نقل هم به نفع خودروها بودهآیا میتوان یک شانه تخم مرغ و حتی یک شیشه شیر را با استفاده از سیستم حمل و نقل عمومی سالم به منزل رساند؟ آیا میتوان برای رفتن به جلسات رسمی و یا مهمانیها که نیاز به لباس مرتب دارد از این اتوبوس یا مترو استفاده کرد؟ آیا میتوان با استفاده از اتوبوس یا مترو مثلا به خواستگاری رفت؟ کسی که منزلش در شرق تهران است میتواند به آسودگی مثلا برای صله رحم یا دیدن والدینش با استفاده از سیستم حمل و نقل عمومی به اکباتان در غرب تهران بیاید؟ قطعا خیر. کدام کار فرهنگی میتواند به این طیف عظیم تهرانیها بقبولاند که از خودروی شخصی بجز موارد ضروری استفاده نکنند؟ بنابراین شاید بتوان بافت امروز تهران و روشهای توسعه آن را یکی از دلایل کم رنگ شدن فرهنگ و سنتهای ارزشمند نیز دانست.
بنابراین تعجبی ندارد که آلودگی هوای تهران پایدار شود و این پایداری هم قطعا خواهد ماند و تهران قرار نیست روی خوش به خود ببیند. چرا که مسئولان حاضر نیستند بجز دعا برای وزش باد کار دیگری انجام دهند. تهران به چند مسئول دلسوز نیاز دارد که طرحهایی زیربنایی برای رفع آلودگی مزمن هوا انجام دهند. کار فرهنگی و کار رسانهای کردن باید به کمک کارهای زیربنایی بیاید وقتی کار زیربنایی نباشد انتظار هیچگونه تاثیرگذاری از طریق فرهنگ و رسانه را نباید داشت. بنابراین چارهای نیست باید در این هوا ماند و به روز مرگ فکر کرد. همه تهرانیها از مردم عادی گرفته تا مسئولان، از هنرمندان گرفته تا نویسندگان، روزنامه نگاران، ورزشکاران باید بپذیرند که در حال مرگ تدریجی هستند. مردم عادی فقط باید به فکر بوده و پولی برای هزینههای کفن و دفن پس انداز کنند.