بزرگنمایی:
تبریز- شش روز از وقوع زمین لرزه ۵.۹ ریشتری در شهرستان میانه سپری می شود ولی هنوز مشکلات و کاستی های فراوانی در مناطق زلزله زده به چشم می خورد.
به گزارش خبرنگارتبسم مهر:ساعت 2 و 17دقیقه بامداد جمعه 17آبان ماه زمین لرزه ای به بزرگی 5.9 ریشتر آذربایجان شرقی و دو شهرستان سراب و میانه را لرزاند.
بر اثر وقوع این زمین لرزه 584نفر مصدوم شدند و همچنین 5 نفر نیز در روستای ورنکش شهرستان میانه جان خود را از دست دادند و 2 نفر در بخش ترکمانچای در چادر شخصی که در حیاط خانه خود برپا کرده بودند، به علت گاز گرفتگی جان باختند.
بعداز وقوع این زمین لرزه مسئولان مختلف دولتی و غیردولتی عازم مناطق زلزله زده شدند و بر ضرورت تسریع در امدادرسانی و بسیج امکانات در این مناطق تاکید داشتند ولی اکنون بعداز گذشت شش روز از این حادثه هنوز زلزله زدگان مشکلات متعددی دارند و از کمبود امکانات مختلف بهداشتی و درمانی در این مناطق گلایه می کنند.
برای بررسی بیشتر وضعیت مناطق زلزله زده به کانون زلزله یعنی روستای ورنکش و ورزقان سفر می کنم؛ هنوز چند دقیقه ای نشده که وارد ورنکش شده ام که پس لرزه ای شدید حسابی از خجالتم درآمده و به استقبالم می آید. گویا اینجا از این زلزله فقط من ترسیده ام و برای مردم روستا دیگر این پس لرزه ها عادی شده است. یک جوان با دیدن ماشین و تجهیزات خبرنگاریام به سراغم می آید و می گوید نترس هر روز ما 30 یا 40 تا از این پس لرزه ها داریم. اتفاقی نمی افتد و مرا به سمت چادرهای روستا می برد.
سرما جان ما را در این چادرها میگیرد
روستای ورنکش بیشترین تعداد کشته را در این زلزله داده است، 5 نفر در زلزله اخیر از این روستا جان باخته اند و مردم همگی عزادار هستند. در حالیکه چادرهای زیادی وسط کوچه ها و فضاهای باز برپا شده است، گفتگویی با یکی از ساکنان این محل انجام می دهم.
محمدعلی علیزاده ساکن ورنکش میانه است، او در گفتگو با خبرنگار تبسم مهر از کمبود امکانات به شدت گلایه می کند و می گوید: بعداز وقوع زمین لرزه به ما چادر دادند تا در این سرمای زیرصفر درجه میانه در این چادرها زندگی کنیم.
آیا مسئولان خود توان ماندن در چادر در این سرما را دارند؟ آیا راضی هستند با خانواده خود در این سرما و در حالی که امکاناتی وجود ندارد در این چادرها زندگی کنند
او می افزاید: سوالی که از مسئولان دارم این است که آیا آنها توان ماندن در چادر در این سرما را دارند!؟ آیا راضی هستند با خانواده خود در این سرما و در حالی که امکاناتی وجود ندارد در این چادرها زندگی کنند.
علیزاده در حالی که پسرش را در بغل گرفته است و اشک می ریزد، می گوید: مسئولان خیلی خوب در آن روزهای اول به اینجا آمدند و عکس ها و فیلم هایی به یادگار گرفتند ولی خبری از امکانات و پیگیری این مشکلات نیست. ما خواستار اختصاص کانکس به زلزله زدگان هستیم.
او ادامه می دهد: زلزله نتوانست جان ما را بگیرد ولی فکر می کنم سرما و برف بالاخره می توانند ما را از پا در بیاورند.
او می افزاید: چند روز پیش دو نفر در مناطق زلزله زده داخل چادر جان دادند. آنها از زلزله جان به در برده بودند ولی نتوانستند در برابر سرما مقاومت کنند. گازگرفتگی باعث شد تا جانشان را از دست دهند، چاره ای هم نداشتند چون وقتی امکانات نیست مجبور هستند برای زنده ماندن از سرما در داخل چادر از وسایل غیرایمن و سوخت های زغالی استفاده کنند.
نبود سرویسهای بهداشتی و حمام
آن طرف تر لودرها و ماشین های سنگین در حال آواربرداری هستند، با پیرمردی که در حال جدا کردن وسایلش از زیر آوارها هست هم صحبت می شوم. می گوید نوه اش را در این حادثه از دست داده است.
اسمش حاج اسماعیل است و از کودکی در این روستا بزرگ شده و کلی از کوچه پس کوچه های اینجا خاطره دارد. می گوید دیدن این خانه های ویران و کوچه های پر از آوار او را عذاب می دهد.
حاج اسماعیل در گفتگو با خبرنگارتبسم مهر ادامه می دهد: کاش من به جای نوه شیرین زبانم جان می دادم. زندگی بدون او سخت است.
از او در مورد مشکلاتش سوال می کنم که می گوید: شش روز است زلزله آمده و نبود امکانات بهداشتی در این مناطق ما را با مشکل مواجه کرده است.
وضعیت توزیع غذا مطلوب نیست و عاجزانه از مسئولان می خواهم به ما کمک کنند
او ادامه می دهد: امکانات بهداشتی و استحمام در مناطق روستایی وجود ندارد. سرویس بهداشتی و حمام نداریم و این ما را با مشکل روبه رو ساخته است. از مسئولان تقاضا می کنیم که به فکر ما و به خصوص آنهایی که عزیزان خود را از دست داده اند، باشند.
این پیرمرد می گوید: از دیروز ظهر فقط یک بار نان خشک خوردم. عاجزانه از مسئولان می خواهم که به ما کمک کنند. کانکس هم به زلزله زدگان نداده اند و باید در این سرما دوام بیاوریم و زنده بمانیم.
نگرانی از سرمای زودرس و آغاز بارشها
یکی دیگر از زلزله زدگان میانه ای در گفتگو با خبرنگار تبسم مهر با ابراز نگرانی از سرمای زودرس و آغاز بارشها در میانه می گوید: آواربرداری و اسکان موقت با سرعت کمتری پیش میرود. هوا در حال سرد شدن است و باید عملیات آواربرداری با سرعت بیشتری انجام شود.
رضا خسروزاده با بیان اینکه هوا سرد است و نمی توان زیر چادرها شب را به صبح رساند، می افزاید: البته امکاناتی از قبیل بخاری برقی داده اند ولی به همه نرسیده است و باز برخی ها با سوخت های زغالی زیر چادرها زندگی می کنند که خیلی خطرناک است.
امکاناتی از قبیل بخاری برقی داده اند ولی به همه نرسیده است و باز برخی ها با سوخت های زغالی زیر چادرها زندگی می کنند
او ادامه می دهد: زمان آغاز بارشها در آذربایجان شرقی نزدیک است و اگر باران و برف بیاید دیگر این چادرها هم نمی توانند دردی را دوا کنند و باید به فکر سرپناه دیگری باشیم. در روزهای آینده اگر باران در منطقه ببارد، همه در زیر گِل و لای با چالش جدی مواجه میشوند.
او در خصوص نبود کانکس در این مناطق نیز می گوید: دولتمردان و مسئولان قول ارسال کانکس به مناطق زلزله زده را داده اند ولی هنوز ما چیزی ندیده ایم و فکر می کنم بعداز بازسازی خانه ها و گرم شدن هوا این کانکس ها هم برسد!
این جوان ادامه می دهد: مشکلات بهداشتی و نبود لباس های گرم نیز ما را آزار می دهد، لباس ها و وسایلی که داشتیم زیر آوار مانده است و قابل استفاده نیست. امیدوارم مسئولان فکری به حال ما کنند.
خسروزاده می افزاید: با وجود اینکه بسیاری از روستاها شدیدا تخریب شدهاند باید آواربرداری ها با سرعت بیشتری تداوم یابد. امیدوارم ماشین های سنگین و لودرهای بیشتری از سایر شهرها به این منطقه اعزام شوند.
درمانگاهی که پزشک ندارد
داخل یکی از چادرها می شوم، پیرزنی را می بینم که در حال استراحت هست، با او در مورد مشکلاتش حرف میزنم که می گوید: چند روزی است حال خوبی ندارم و بعداز زلزله مشکل ریوی پیدا کردم. از او سوال می کنم که چرا به درمانگاه نرفته که جواب می دهد: درمانگاهی که پزشک ندارد به چه دردی می خورد.
او می گوید: باید پزشکان متخصص و خوب از تبریز و سایر شهرها به روستاهای زلزله زده بیایند. اینجا مشکل زیاد است ولی نبود پزشک بسیاری از خانواده ها را با چالش روبه رو ساخته است.
دمای هوا به منفی 4 درجه رسید
این همه ماجرا نیست، درحالیکه سرمای هوا را با غروب آفتاب و تاریک شدن هوا بیشتر احساس می کنم، جوانانی توجهم را جلب می کنند که در حال جمع کردن هیزم برای روشن کردن آتش در روستا هستند.
هیزم ها جمع شده و آتش حسابی گرم و پرنور می شود؛ به نشانگر دمای هوا در گوشی نگاهی می اندازم که عدد منفی 4 درجه را نشان می دهد. اینجا هوا خیلی سردتر از شهر است و بیشک زندگی در زیر این چادرها سختتر و مشکلتر، به خصوص برای آنهایی که فرزندشان خردسال است.
مردان روستا از مشکلات و کاستی ها گلایه می کنند و آن طرفتر زنان روستا را می بینم که دسته جمعی در حال درست کردن آش هستند. نزدیکتر شده و با آنها هم صحبت می شوم؛ می گویند سبزی و مواد آش را همگی از باغچه های داخل حیاط ها چیده اند و با کمک هم غذا درست می کنند.
یکی از پیرزن ها می گوید: امیدوارم این زلزله باعث آبادانی روستای ما شود، خیلی به این روستاهای دورافتاده توجهی نمی شد و همیشه ما با کمبود امکانات روبه رو بودیم و کاش مسئولان توجهی هم به روستاییان داشته باشند.
در حالیکه آش داخل دیگ های بزرگ روی آتش در حال جوشیدن است و عطر سبزی آن همه امدادگران و نیروهای خدماتی را همچون یک خانواده دور خود جمع کرده، کاسه آشی را مهمان این مردمان غیرتمند می شوم و حرف حاج اسماعیل باز هم ذهنم را به خود درگیر می کند که می گفت کاش به جای نوه ام، من داخل خانه بودم و جان می دادم.
با همه این اوصاف زندگی در مناطق زلزله زده جاری است و امیدوارم مسئولان امر با تمرکز امکانات و مدیریت صحیح و یکپارچه، این وضعیت را بهبود بخشیده و دوباره آبادی روستاها را شاهد باشیم
خبرنگار:رضاباباعلی