بزرگنمایی:
حضرت امیر(ع) در مورد رحلت پیامبر(ص) فرمود: پدر و مادرم فدایت ای پیامبر خدا(ص). با مرگ تو چیزی قطع شد که با مرگ دیگری قطع نگشت و آن، نبوت و اخبار و آگاهی از آسمان بود.
به گزارش تبسم مهر متن زیر یادداشتی است که بخشعلی قنبری استاد دانشگاه آزاد اسلامی و نهج البلاغه پژوه به مناسبت رحلت حضرت رسول(ص) نوشته است:
قاعده ای وجود دارد درباره ارزش شناسی یک چیز و آن اینکه انسان قدر منزلت یک چیز را به هنگام فقدان آن بیشتر درک می کند. به نعبیر دیگر ارزش یک چیز زمانی دانسته می شود که اگر از بین برود در زندگی ما تغییر شگرف و بی بدیل ایجاد کند وگرنه معلوم می شود که در زما حضور آن چیز هم ارزش و اثرگذاری مهمی نداشت. این قاعده درباره همه چیز و همه کس مصداق دارد.
در 28 صفر سال 11 هجری پیامبر(ص) از میان مردم رخت برچید و به سوی محبوب ازلی رفت؛ در حالی این جهان فانی را ترک کرد که سر در دامن علی(ع) داشت و امیرمومنان غزل خداحافظی را خواند. پس از ساعاتی خود را برای غسل پیامبر(ص) آماده کرد و او را برای دفن مهیا ساخت. او به آنجایی که بایسته اش بود، رفت و به مقامی که می خواست، دست یافت، اما این رحلت برای بازماندگان در رده های مختلف اثرگذار شد. به طبع کسانی که بیشترین بهره را از آن حضرت می بردند و بیشتر به آن حضرت وابسته بودند و ارادت بیشتری به او می ورزیدند فقدانش را بیشتر احساس می کردند.
علی(ع) به عنوان یکی از مریدان خاص بلکه مرید ویژه آن حضرت در سوگ آخرین پیامبر(ص) ناله هایی کرده که میزان اثرگذاری شخصیت پیامبر در او حکایت دارد. این ارادت به حدی بوده که امام علی(ع) در جمله ای خود را یکی از بندگان آن حضرت معرفی می کند. نقل است که در لحظات آخر عمر علی(ع) کسی از آن حضرت سؤال کرد که نسبت شما با پیامبر اکرم(ص) در منزلت چیست؟ فرمود: «انا عبد من عبید محمد؛ من بنده ای هستم از بندگان محمد(ص)». در جای دیگر هم نقل شده که یکی از احبار یهودی به آن حضرت عرض کرد که آیا تو پیامبری؟ حضرت در جواب فرمود: «وَیْلَکَ إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ؛ وای بر تو من بنده ای از بندگان محمد(ص) هستم».
بگذریم از اینکه معنای بنده در این سخن به معنایی به کار رفته است. آنچه مسلم است اینکه امام با این سخن به جایگاه عظیم پیامبر(ص) و نقش تعیین کننده آن در شکل گیری شخصیت خودش اشاره کرده است. از این جهت وقتی پیامبر(ص) از دنیا می رود علی(ع) به همه وجود این فقدان را احساس می کند و البته سعی می کند که به گونه ای زندگی کند که وقتی کسی علی(ع) را می بیند به یاد پیامبر(ص) بیفتد و همین طور هم می شود و پیامبر(ص) در همه هستی علی(ع) جاری و ساری می شود و بدون درود بر روان آن حضرت لب به سخن باز نمی کند تا نشان دهد که او هر چه هست و هرچه دارد از محمد(ص) است و بس و او یک پارچه رنگ محمد به خود گرفته است.
سوگنامه علی(ع) در نهج البلاغه
علی(ع) تقریبا در همه جای نهج البلاغه راجع به پیامبر(ص) سخن گفته که برخی از آنها به رحلت آن حضرت مربوط اند. در ادامه یکی از سوزناک ترین این خطبه ها را می آوریم:
1) بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ؛ جان فدای تو باد!
2) لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّهِ وَ الْأَنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ؛ به راستی که با مرگ تو بریده شد چیزی که با مرگ دیگران (پیغمبران) نبوّت و احکام الاهی و اخبار آسمانی بریده نشد.
2) خَصَّصْتَ حَتَّی صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِوَاکَ وَ عَمَمْتَ حَتَّی صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً؛ مرگ تو ویژه بود تا جایی که تسلی دهنده سایر مرگها شد و مرگ تو همگانی شد به حدی که همگان به یکسان سوگوار تو شدند.
3) وَ لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً؛ و اگر امر به شکیبایی و نهی از ناله و فریاد و فغان نفرموده بودی هر آینه (در فراق تو) سرچشمه های اشک چشم را (با گریه بسیار) خشک می کردیم، و دردمان و همیشگی و اندوهمان غمّ پیوسته می شد.
4) وَ قَلًّا لَکَ وَ لَکِنَّهُ مَا لَا یُمْلَکُ رَدُّهُ وَ لَا یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ؛ اینها در فراق تو اندک اند اما نمی توان جلو مرگ ایستاد و دفعش نمود.
5) بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِک ؛ جانم فدایت باد! ما را نزد پروردگار یاد آر و همیشه ما را به خاطر بسپار!
درد و نرج علی در فقئان رسول از آن سخت آمد که در رفتن او نه تنها فراق مرادش را شاهد بود بلکه خود را می دید که با پیامبر میرود و بلکه سختی فراق از آن جهت بود که دیگر در فرادی رجلت پیامبر(ص) جای خالی را باید ببیند و در عین مجبور است بماند و همه کارهای ناتمام پیامبر را باید به اتمام رساند در حالی که برخی از یاران دیروز نغمه بازگشت به عغصر جاهلیت را ساز کردند و سودای کلیدداری و اشرافی گری در دلهاشان زنده شده و مودت دیرزی را به باد نسیان سپرده اند.
اینک این همه مسئولیت مانده و علی تنها مانده است. او وارث علم و حلم و کوشش بی انتهای پیامبر است. او اینک میراث معنوی پیامبر(ص) را در حال کم رنگ شدن می بیند و باید با تمام توان بکوشد همه آنها را بی کم و کاست احیا کند و به عصرها و نسل های پس از خود برساند.
... و علی نیز کار خویشتن به انجام رساند و این بالغ بر سی جلد از بیانات او در احیای سنت نبوی باقی مانده است و اکنون نوبت ماست که از خود بپرسیم که آیا می توانیم ادعای قرار گرفتن در میان امت مرحومه را داشته باشیم؟ باید از بپرسیم که آیا توانسته ایم از دروازه علوی وارد شهر علم نبوی بشویم و با افزایش علم و اخلاق و دینداریمان ثابت کنیم که یگانه امت پیرو پیامبریم؟ سوگ پیامبر فرصتی است تا در جامعه خویش علم و آگاهی و خردورزی و حلم و ظرفیت و کار و رواداری را بسط بدهیم.
فرمود: پدر و مادرم فدایت ای پیامبر خدا(ص). با مرگ تو چیزی قطع شد که با مرگ دیگری قطع نگشت و آن، نبوت و اخبار و آگاهی از آسمان بود.
امیرمؤمنان(ع) در خطبه 226 نهج البلاغه درباره ارتحال پیامبر رحمت(ص) فرمود: اگر نبود که امر به صبر و شکیبایی فرموده ای و از بی تابی نهی نموده ای، آنقدر گریه می کردم که اشک هایم تمام شود و این درد جانکاه همیشه برای من باقی بود و حزن و اندوهم دائمی و تازه اینها در مصیبت تو کم بود؛ اما حیف نمی توان مرگ را بازگرداند و آن را دفع نمود. پدر و مادرم فدایت باد ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و ما را هرگز فراموش منما.