بزرگنمایی:
۳۴ روز از مقاومت بیامان مدافعان خرمشهر گذشته است و اکنون نیروهای بعثی عراق به ۳۰ متری مسجد جامعه خرمشهر رسیدهاند. در این شرایط است که فرمان تخلیه خرمشهر صادر شد و عملا این شهر سقوط کرد.
به گزارش تبسم مهر سیوچهارمین روز حمله سراسری عراق در حالی آغاز شد که نیروهای دشمن بر خرمشهر تسلط یافتند. نیروهای دشمن فلکه فرمانداری و ساختمان فرمانداری را اشغال کردند و بر تنها راه ارتباطی خونینشهر با خارج، یعنی پل خرمشهر، تسلط یافتند و امکان هرگونه تردد به شهر خرمشهر را قطع کردند. با ملاحظه این وضعیت از سوی فرمانده عملیات خرمشهر به رزمندگان، دستور تخلیه شهر داده شد. در این زمان شهید محمدعلی جهانآرا در جمله ای میگوید: «بچهها، اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح خواهیم کرد؛مواظب باشید که ایمانتان سقوط نکند.»
با بررسی اسناد و مدارک موجود، میتوان کمبود امکانات و تجهیزات نظامی و نبود پشتیبانی مؤثر از نیروهای ارتش، سپاه و داوطلب (مدافعان خرمشهر) مستقر در شهر را از دلایل اصلی سقوط شهر خرمشهر بعد از 34 روز مقاومت دلیرانه دانست.
کمبود امکانات و تجهیزات نظامی در نامه فرمانده وقت سپاه پاسداران خوزستان که در تاریخ 1359/8/3 خطاب به مسؤلین کشور نوشته شده، به وضوح مورد اشاره قرار گرفته است.
نامهای که علی شمخانی به مسئولین نوشت
برای درک بهتر شرایطی که بر خرمشهر حاکم بود و وضعیت نیروهای مدافع خرمشهر در زمان سقوط، نامه دریابان علی شمخانی که آن زمان فرمانده سپاه پاسداران خوزستان بوده است را عیناً باز نشر میدهیم:
در متن این نامه آمده است:
«و انزلنا الحدید فیه باس شدید
مسؤلین، مسلمین به داد ما برسید، این چه سازمان رسمی شناختهشدهای است که اسلحه انفرادی ندارد؟ نیروهای شهادتطلب پاسدار را آموزش ندادید، مسامحه کردید، چوبش را از خدای عز و جل خوردید و خواهید خورد. چه باید بگویم که شاید شما را به تحرک وا بدارم؟ این را بگویم که از 150 پاسدار خرمشهر تنها 30 نفر باقی مانده، بگویم که ما میتوانیم با 30 خمپاره خونینشهر را برای 30 ماه نگهداریم و امروز 30 تفنگ نداریم و حال آن که سازمانهای غیررسمی با امکانات فراوان بر ما آن میرانند که باید برانند.
واقعیت این است که ارتش امروز ما نمیتواند بدون وجود سپاهپاسداران و بالعکس کوچکترین تحرکی داشته باشد. من را وقت آن نیست که بگویم تا به حال چه کارهای متهورانهای انجام دادهایم. خدا میداند که ما تانکهای دشمن را لمس کردیم. فغانهای زنانه آنها را در شبیخونهای خود شنیدیم.
سایه ما به حول خدا و مکتب اسلام همواره مورد حملات سلاحهای سنگین دشمن بوده و هست و دشمن هرگز نتوانسته است اسیر ما را تحمل کند. اسرای پاسدار یا از پشت تیرباران شده یا زیر تانکها له و لورده گردیدهاند. پناهندگان عراقی همواره ترس نیروهای دشمن را از پاسداران انقلاب به عنوان یک معجزه الهی مطرح میکنند. سلاح را به دست صالحین بدهید. تا به حال، دشمن حسرت گرفتن یک اسلحه کمری را از پاسداران به دل داشته و خواهد داشت.
ما شهدای زنده فراوان داریم. ما اصحاب حسین به تعداد زیادی داریم. ما برپا دارندگان کربلای 30 روزه خونین شهریم. ما بهشت را زیر سایه شمشیرها میبینیم. شهدای 25 روزه ما هنوز دفن نشدهاند. به داد ما برسید. ما نیاز به اسلحه و امکانات داریم. ما در راه خدا جان داریم که بدهیم، امکانات دادن جان را نداریم. به خود بیایید.
فریادهای پاسداران از فقدان امکانات، بر ما زمین و زمان را تنگ کرده. خستگی زیاد مانع از ادامه نوشتن من میشود. ولی باز هم باید بدانید که ما شهیدان زندهای هستیم که به نبرد خویش علیه مردگان زنده ادامه خواهیم داد.
اگر وساطت کنید و ما را به حدید خداوند مسلح سازید. فضرب الرقاب خویش را تا سقوط دولت بعث عراق و دیگر زورمندان و قلدران ادامه خواهیم داد. وگرنه تا آن زمان مبارزه خواهیم کرد که شهید شویم و تکلیف شرعی خویش را به جای آوریم.
والسلام
علی شمخانی
فرمانده سپاهپاسداران انقلاب اسلامی خوزستان» (روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب دهم: هجوم سراسری تهاجم و پیشرویهای عمده عراق، صص 550-551، تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.)
تصور صدام از اشغال خرمشهر
محمد درودیان از پژوهشگران حوزه دفاع مقدس هم درباره استعداد نیروهای بعثی از نخستین روز جنگ تا سیو چهارمین روز و سقطوط خرمشهر میگوید: دشمن بعثی که در ابتدا تصرف خرمشهر را بسیار ساده و در دسترس پنداشته و بر همین اساس تنها دوگردان از نیروهای مخصوص را جهت اجرای مأموریت و تصرف خرمشهر اختصاص داده بود، عملا مجبور شد که به منظور مقابله با مدافعین سلحشور و مظلوم خرمشهر، بیش از دو لشکر را به کار بگیرد. بخشی از نیروهای دشمن در طی 34 روز جنگ، برای اجرای مأموریت به خرمشهر اعزام شدند، طبق اسناد و مدارک موجود به شرح زیر است:
1- لشکر3زرهی
2-گردانهای هشتم و نهم از تیپ 33 نیروی مخصوص
3- گردان تانکالحسن وابسته به تیپ 26 زرهی از لشکر 5 مکانیزه
4- گردان 3مکانیزه از تیپ 15 مکانیزه
5- گردان یکم از تیپ 49
6- چهار گردان کماندو از فرماندهی نیروهای کماندویی خالد از لشکر 2
7- گردان یکم از تیپ429
8- گردانهای دوم وسوم از تیپ31 نیروی مخصوص
9- گردانهای دوم و سوم تیپ 2 پیاده از لشکر 2
10- دو واحد از نیروهای جیشالشعبی
11-گردان سوم نیروی مخصوص گارد ریاست جمهوری
12-گردان یکم از تیپ 23
کار ستون پنجم در خرمشهر
روز بیست و هشتم مهرماه 1359، در ساعت 10 صبح بار دیگر نیروهای عراقی با تهاجم گسترده، خود را به پل خرمشهر رساندند. دشمن با کمک ستون پنجم مسجد جامع، آخرین مرکز مهم نظامی پشیبانی و نقطه تجمع رزمندگان و تکاوران دریایی را در روز عید قربان به شدت زیر آتش گرفت و تعدادی از تکاوران و مدافعان شهید شدند و اوضاع پشتیبانی مدافعان نیز بحرانیتر شد. در این روز یک گروهان از منطقه دوم دریایی بوشهر و یک گروهان از تهران به بندر امام (ره) اعزام شدند و تحت فرماندهی گردان تکاوران مستقر در خرمشهر قرار گرفتند.
نیروهای عراقی طی سه روز، یعنی روزهای بیست و نهم و سیام مهرماه و یکم آبان ماه سال 1359، آتش سنگین و مداومی روی خرمشهر فرو ریختند تا دیگر هیچ موجود زندهای در آن باقی نماند. در این اوضاع عراقیها با پیشروی در خیابان چهل متری به اطراف مسجد امام صادق (ع) رسیدند. در حالی که جنگ خانه به خانه ادامه داشت، رزمندگان در مسیرهای اصلی که از جاده کمربندی به میدان فرمانداری (خیابان آرش و عشایر) منتهی میشد، مستقر شده بودند تا از نفوذ بیشتر دشمن و تسلط او بر پل جلوگیری کنند.
در مقابل، دشمن که از جاده کمربندی و 40 متری پیشروی کرده بود، در حوالی فرمانداری مستقر شده بود. منطقه سوم دریایی خرمشهر در تاریخ اول آبان 1359، وضعیت را چنین گزارش کرد: «در خرمشهر هنوز جنگ خانه به خانه به شدت در جریان است. دشمن مواضع تانک خود را در جاده کمربندی ایجاد کرده و به پل خرمشهر نزدیکتر شده است. پایگاه نیروی دریایی نیز به طور دائم زیر آتش سنگین توپخانه و خمپاره قرار دارد».
روز دوم آبان ماه 1359، دشمن موفق شد، ساختمان فرمانداری را اشغال کند و با استقرار در ضلع شمالی پل، نیروهای مدافع را که در سمت غربی پل تا مسجد جامع حضور داشتند، به محاصره درآورد. اما تلاش رزمندگان برای ضربه زدن به دشمن به منظور آزادسازی پل همچنان ادامه داشت تا اینکه در اوایل شب موفق شدند عراقیها را عقب برانند و ساختمان فرمانداری را آزاد کنند.
وقتی دستور عقب نشینی صادر شد
در روز سوم آبان ماه 1359، عراقیها با استقرار در ساختمان فرمانداری و دیگر ساختمانهای مجاور، نه فقط هر جنبندهای روی پل را زیر آتش خمپارهاندازها و تیربارهای خود گرفتند از تردد قایق در رودخانه کارون نیز جلوگیری کردند. همچنین تعدادی از واحدهای عراقی به 30 متری مسجد جامعه رسیدند. پس از مدتی درگیری، با فرا رسیدن شب، مدافعان دستور عقبنشینی و ترک شهر را دریافت کردند. (فصلنامه مطالعات تخصصی و تاریخ شفاهی دفاع مقدس، شماره اول: نیروی دریایی در خرمشهر، صص84-86:سازمان حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس ارتش)
در همین زمینه ناخدا یکم «هوشنگ صمدی» از فرماندهان شجاع نیروی دریای ارتش جمهوری اسلامی ایران و فرمانده تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر در کتاب خاطراتش روایت میکند: «... بعد از ظهر روز سوم آبان سرهنگ حسنی سعدی با بیسیم به من دستور داد خرمشهر را تخلیه کنم و به آبادان عقب بنشینم. عین سخنان ایشان این بود:«جناب ناخدا صمدی! آماده باشید که عقبنشینی کنید! » فرمان شفاهی و از طریق بیسیم به من ابلاغ شد. هیچ فرمان کتبی در کار نبود. دو سه روزی بود ارتباط ما با آبادان قطع شده و دیگر هیچ رفت و آمدی از طریق پل خرمشهر به آبادان صورت نمیگرفت. از سرهنگ حسنی سعدی پرسیدم:«برای چه عقبنشینی کنیم؟ » فرمودند:«دستور این است! »، ادامه دادم: «با چه وسیلهای و چطور عقبنشینی کنیم؟ » گفتند:«برایتان قایق میفرستم! »
...جناب سرهنگ حسنی سعدی هم به قولشان وفا کردند و حدود ساعت حدود 9 یا 10 شب، 10 فروند قایق هشت نفره برای تخلیه نیروهای مقاومت و مردم عادی به ساحل خرمشهر فرستادند. تخلیه از حدود 11 شب شروع شد. کار تخلیه مردم عادی خیلی وقتگیر بود. اول مردم عادی و سربازهای سرگردان را 10 نفر 10 نفر سوار قایق کردیم و از رودخانه کارون عبور دادیم. نیروهای بومی گریه میکردند. از «گردان 270» نفره ناخدا «داریوش ضرغامی» فقط 17 نفر باقی مانده بودند که با خود ایشان که به شدت گریه میکرد، تخلیه شدند.
نمیتوانم آمار دقیق و حتی تخمینی درباره تعداد کسانی که شهر را تخلیه کردند، بدهم، اما فکر میکنم در مجموع حدود 500 نفری را تخلیه کردیم. برخی از تکاوران با شنا و گریان، از کارون عبور کردند و به آن طرف رودخانه رفتند. من و فرماندهان گروهان و دستهها و پرسنل، کنار اسکله ایستاده بودیم و به مردمی که شهر را ترک میکردند، کمک میکردیم. تخلیه نیروها تا حدود صبح ادامه پیدا کرد. »