بزرگنمایی:
شریعتی می کوشد تا بر اساس درکی وجودی، شهادت را از یک باور بومی، قومی و فرقه ای که صرفاً مورد اعتقاد شیعیان است به یک نحوه نگرش و به یک فلسفه تاریخ تبدیل کند
به گزارش تبسم مهر متن زیر یادداشتی از بیژن عبدالکریمی در مورد کتاب «حسین وارث آدم» شریعتی است که در ادامه میخوانید؛
این کتاب مثل اکثر قریب به اتفاق آثار شریعتی در راستای تلاش او به منظور احیا و بازخوانی سنت تاریخی ما در دورانی است که فرهنگ و تفکر مدرن در حال بسط و سیطره کامل، و فرهنگ و تفکر سنتی رو به اضمحلال بوده است. همچنین شریعتی به واسطه بازخوانی مفهوم «شهادت» خواهان نزدیک شدن به وجدان مغفوله جامعه و دعوت افراد خو کرده به اخلاق ذلت و بردگی به نوعی اصالت و خودجوشی بوده است.
معنا و مفهوم «حقیقت» در سنت تاریخی ما با معنای «حقیقت» در سنت متافیزیکی، یعنی درک حقیقت «به منزله مطابقت ذهن با امر واقع» بسیار متفاوت است. در روزگار ما به تبع سیطره مدرنیته و تمدن متافیزیکی غرب معنای متافیزیکی از حقیقت در سراسر جهان سیطره یافته است. اما در سنن دینی و معنوی شرقی حقیقت معنای کاملاً متفاوتی داشته و «حقیقت» و «حضرت حق یا امر متعالی» در وحدت و این همانی شأن مورد تفکر قرار میگیرد. در همه سنندینی، شرقی و معنوی یکی از نشانههای باورمندی به وجود حقیقت و وفاداری با عهد و پیمانی که میان انسان مؤمن متفکر با حقیقت وجود دارد آمادگی فرد مؤمن و متفکر برای مواجهه انتخابی و آزادانه با پدیده «مرگ» است. در سنت تاریخی خود ما نیز «شهادت»، یعنی مرگ در راه خدا و ایمان به خداوند در همین سیاق، یعنی بر اساس درک خاصی از حقیقت و وجود پیوندی ازلی و ابدی میان فرد مؤمن با خداوند باید فهمیده شود.
البته باید توجه داشت که «شهادت» و «آمادگی برای شهادت» از ارزشهای بسیار متعالی سنن دینی و معنوی از جمله اسلام و تشیع و حتی سنن غیردینی بوده است. حتی سقراط که یکی از بنیان گذاران سنت متافیزیک یونانی است فلسفه را «مشق مرگ» و آماده شدن برای رویارویی با مرگ میداند. لیکن این خطر وجود دارد که این مفاهیم و ارزشهای متعالی به ابزارهایی سیاسی و ایدئولوژیک در دست قدرتها یا جریانات سیاسی تبدیل شوند، آنچنان که این استحاله معنایی در خصوص مفهوم متعالی «شهادت» این روزها برای نمونه در عملیات تروریستی و انتحاری برخی از مسلمانان معتقد به برخی از جریانات ظاهراً اسلام گرا و در واقع به شدت ضد اسلام و ضد معنویت دیده میشود. شهادت و شهادت طلبی که امری بسیار متعالی است، اگر با «آگاهی و خودآگاهی» و نیز با «آزادی و انتخاب» همراه نباشد، بی تردید خود برای جامعه و فرهنگ دینی و معنوی به ابزاری بسیار آسیب-رسان و خطرناک تبدیل میشود.
کتاب «حسین وارث آدم» یکی از زیباترین و عمیقترین آثاری است که در تاریخ گذشته و حال ما در خصوص شهادت به تحریر درآمده است. در این اثر غنا و گستردگی فرهنگی و عمق آگاهی و خودآگاهی تاریخی شریعتی به خوبی خود را نمایان میسازد. در «حسین وارث آدم» شریعتی می کوشد تا بر اساس درکی وجودی (اگزیستانسیالیستی) شهادت را از یک باور بومی، قومی و فرقهای که صرفاً مورد اعتقاد شیعیان است به یک نحوه نگرش و به یک فلسفه تاریخ برای همه آن کسانی تبدیل کند که راهی برای نجات انسان از بردگی و اسارت جست وجو میکنند.
کتاب «شهید جاوید»، درست مثل کتاب «حماسه حسینی» مطهری اثری تئولوژیک¬تاریخی است، یعنی پژوهشی تاریخی در خصوص حوادث عاشورا لیکن بر اساس مفروضات پیشین اعتقادی و شیعی در خصوص شخصیت امام سوم شیعیان. اما اثر شریعتی مواجههای وجودی (اگزیستانسیالیستی) با مقوله مرگ خودآگاهانه و انتخابی (شهادت) و نه رویکردی تاریخی یا تئولوژیک با رویداهای عاشورا است.
شریعتی اعتقاد داشت که در نگرش شیعی نوعی فلسفه تاریخ وجود دارد و این فلسفه تاریخ خود را در «زیارت وارث» آشکار میسازد. شریعتی نیز خواهان درک حماسه کربلای حسینی بر اساس نوعی فلسفه تاریخ بشری، خارج از باورهای قومی، اعتقادی و کلامی بود.
شریعتی سه گانه مشهور خود، یعنی مثلث زرو و زور و تزویر را در همه تاریخ میدید و همان گونه که اصطلاحات قرآنی «ملأ، مترف، رهبان» یا «فرعون، قارون و بلعم باعورا» نشان میدهد، شاید قرآن مأخذ مناسبتری برای این سه گانهشریعتی باشد، سه گانه ای که البته خود را در حوادث عاشورا و در جبهه مقابل حسین بن علی نیز آشکار میسازد.