بزرگنمایی:
کشمیر، از سالهای دور محل منازعه دولتهای محلی و کشورگشایی حاکمان مستبد بوده است؛ منطقهای خوش آبوهوا و دارای منابع طبیعی که حتی زمانی توانست قبل از هندوستان از زیر یوغ امپراتوری بریتانیا خارج شود.
به گزارش خبرنگارتبسم مهر، چند ماهی است که زخم کهنه منطقه مهم «کشمیر»، مناقشات و درگیریها بین دو کشور پاکستان و هند بر سر این منطقه سر باز کرده و توجه دولتهای منطقهای را معطوف به خود ساخته است.
ماجرا از چند ماه پیش (بهمن 1397) شروع شد، زمانی که یک اتوبوس حامل نظامیان هندی در بزرگراه حومه شهر «سرینگر» پایتخت تابستانی ایالت «جامو و کشمیر» هند، هدف حمله انتحاری یکی از اعضای گروه موسوم به «جیش المحمد» با استفاده از یک خودرو بمبگذاریشده قرار گرفت.
با اینکه دهلینو آمار رسمی از تلفات این حادثه ارائه نداد اما گفته میشود حداقل 40 نفر از نظامیان سرنشین این اتوبوس کشته شدند. این اولین بمبگذاری علیه نیروهای هندی طی دو دهه اخیر و بعد از سال 2000 (دی ماه 1379) بود. دولت هند، سالهاست که پاکستان را به پناه دادن به «تروریستها» و تشویق آنها به انجام حملات علیه نیروهای خود در منطقه هندی کشمیر متهم میکند.
تنش جدید بین پاکستان و هند ادامه پیدا کرده و تندتر شد به نحوی که حدود یک ماه بعد دو کشور، بهصورت متقابل جنگندههای یکدیگر را با ادعای تجاوز به حریم هوایی، سرنگون کردند. همچنین نظامیان دو کشور با حضور در مناطق نزدیک مرز جداکننده مناطق کشمیر تحت کنترل هند و پاکستان، چند باری تبادل آتش داشتند.
در چهاردهم مرداد ماه نیز دولت هند در اقدامی کمسابقه و تنشزا، بند 370 قانون اساسی این کشور را که مربوط به وضعیت ویژه و خودمختاری ایالت جامو و کشمیر بود، لغو کرد. «نارندا مودی» نخستوزیر هند مدعی است که خودمختاری کشمیر فقط باعث رواج فساد و رابطهسالاری شده بود اما قصد دارد این منطقه را دوباره به «شکوه پیشین» خود بازگرداند (+). «عمران خان» نخستوزیر پاکستان اما با رد ادعاهای مقامات هندی، ضمن هشدار درباره طرح هند برای پاکسازی نژادی مسلمانان از منطقه جامو و کشمیر، گفت دولت دهلینو به دنبال مداخله نظامی در بخش پاکستانی کشمیر است. (جزئیات بیشتر)
گذشته پرشکوه کشمیر که مودی اکنون داعیهدار آن شده و دربارهاش صحبت میکند، مربوط به زمان حکمرانی مهاراجه «رانجیت سینگ» معروف به شیر پنجاب و موسس امپراتوری سیکها در منطقه بزرگ پنجاب (1799 تا 1849 میلادی) است که در سال 1819 میلادی بعد از شکست دادن مسلمانان افغان، مناطق کشمیر و سرینگر را به ناحیه حکومت خود الحاق کرد.
به این بهانه گروه بینالملل خبرگزاری فارس در سلسله گزارشهایی به بررسی تاریخچه کشمیر، کشمکشها و حکومتهای مختلف بر این منطقه، قطعنامههای سازمان ملل در این باره، جنگهای هند و پاکستان بر سر کشمیر و مواضع بینالمللی درباره مناقشات این منطقه میپردازد.
کشمیر کجاست؟
کمشیر، شمالیترین منطقه جغرافیایی در شبهقاره هند است. واژه کشمیر تا نیمه قرن نوزدهم میلادی فقط به «دره کشمیر» بین کوهستان هیمالیای غربی و رشتهکوه پیرپنجال اطلاق میشد اما امروزه به منطقه بزرگتری شامل منطقه جامو و کشمیر تحت کنترل هند (که از بخشهای جامو، دره کشمیر و لداخ تشکیل شده)، منطقه کشمیر آزاد تحتالحمایه پاکستان و گلگت بلتستان، و مناطق مورد اشغال چین یعنی اقصیچن و ناحیه ماورای قراقروم گفته میشود.
حوزه جغرافیایی کشمیر
نحوه ورود اسلام به کشمیر چگونه بود؟
در نیمه اول هزاره اول، منطقه کشمیر به مرکز مهمی برای آیین هندو و پس از آن بودایی تبدیل شد. در سال 1339 «شمسالدین شاه میر» توانست اولین حاکم مسلمان این منطقه شود و سلسله شاهمیر را (که به سلاطین کشمیر نیز شناخته میشود) تاسیس کرد. این سلسله تا سال 1561 میلادی به مدت بیش از دو قرن بر کشمیر حکومت کرده و طی آن دین اسلام در جمع ساکنان این منطقه تثبیت و تحکیم شد.
همچنین در حالی که آیینهای پیشین حاکم بر کشمیر، تحمل ادیان دیگر از جمله اسلام را نداشتند اما سلاطین سلسله شاهمیر بسیار با آیینها و ادیان دیگر خوشرفتار بوده و شرایط زندگی مناسب طبق قوانین اسلامی را برای آنها فراهم میکردند.
حاکمان بعدی کشمیر چه کسانی بودند؟
بعد از رو به زوال رفتن سلسله شاهمیر و قدرت گرفتن مغولها در آسیای مرکزی، این منطقه حاصلخیز از سال 1586 تا 1751 میلادی زیر یوغ امپراتوری گورکانی (نوادگان تیمور که به آنها امپراتوی مغولی هند نیز گفته میشد) و بعد از آن تا سال 1820 تحت کنترل امپراتوری «درّانی» افغان قرار گرفت.
بعد از کشورگشایی مهاراجه رانجیت سینگ و الحاق کشمیر به امپراتوری سیکها در سال 1820، هندیها و دودمان او تحت قیمومیت بریتانیای کبیر تا سال 1947 (زمان تجزیه کشور بزرگ هندوستان) بر این منطقه به عنوان یک «دولت سلطنتی» حکومت کردند.
بعد از بهوجود آمدن دولتهای مدرن هند، پاکستان و چین، منطقه کشمیر از آن زمان مورد مناقشه سه کشور قرار دارد.
کشمیر کنونی در اختیار کدام کشور است؟
با توطئه انگلیسیها و تحمیل معاهده غیرمنصفانه به این دو کشور درخصوص کشمیر بعد از تقسیم شدن کشور بزرگ هندوستان و تولد دولتهای هند و پاکستان (و بنگلادش)، این منطقه به نحوی مرزبندی شد که نیمی از آن به مساحت حدود 101 هزار کیلومتر مربع از جمله ایالت جامو و کشمیر در اختیار هند قرار گرفت. یک سوم مساحت کشمیر یعنی نزدیک به 86 هزار کیلومتر مربع در اختیار پاکستان قرار گرفت که شامل دو استان کشمیر آزاد و گلگیت بلتستان میشود.
دولت چین نیز از مناقشات بین هند و پاکستان بر سر کشمیر استفاده کرده و حدود 37 هزار کیلومتر مربع از مناطق شرقی کشمیر را تحت اشغال خود درآورد که البته بیشتر کوهستانی و خالی از سکنه هستند.
این تقسیمبندی کشمیر در پی توطئه انگلیسیها در حالی انجام شد که منطقهای با این وسعت و ترکیب جمعیتی اکثرا مسلمان آن که در همگونی اقتصادی، فرهنگی و جغرافیایی با مناطق مسلماننشین پنجاب (در پاکستان) بود، بخشی از آن به دولت غیرمسلمان هند واگذار شد. نکته قابل توجه اینجاست که بخش واگذار شده به هند که وسیعتر و توسعهیافتهتر از منطقه تحت کنترل پاکستان میباشد، بیشتر ساکنان مسلمان کشمیر را در خود جای داده است.
با این کار، بزرگترین گروه مسلمان ساکن در درّه کشمیر که حدود نیمی از جمعیت کل منطقه بزرگ کشمیر را تشکیل میدهد، مجبور شد تحت حاکمیت هند قرار بگیرد.
حوزه استحفاظی امپراتوری سیک
تسلط هندیها بر کشمیر
در سال 1819 بعد از جنگهای متعدد رانجیت سینگ که به شیر پنجاب ملقب بود، دره کشمیر از دست امپراتوری درّانی افغان خارج شده و به دست هندیها افتاد، بدین ترتیب حکومت پانصد ساله مسلمانان در این منطقه به پایان رسید و رانجیت سینگ لقب «مهاراجه کشمیر» را نیز به قطار القاب خود اضافه کرد.
ساکنان کشمیر نیز به دلیل اینکه از حکومت افغانها راضی نبودند، در ابتدا از حضور حکّام جدید سیک – که پایتخت امپراتوریشان در لاهور بود – استقبال کردند. اما مدت کمی بعد متوجه شدند هندیهای سیک نیز ظالمانی هستند که فقط قصد سرکوب مسلمانان و سوءاستفاده از منابع طبیعی این منطقه را دارند.
«چیترالخا زوتشی» تاریخنگار، محقق و نویسنده هندی در کتاب «اسلام، هویت منطقهای و تشکیل کشمیر» مینویسد که حکومت سیکها به رهبری مهاراجه سینگ، مجموعه قوانین ضد اسلامی بر ساکنان منطقه بزرگ کشمیر تحمیل کردند که از آن میان میتوان به صدور حکم اعدام برای قربانی کردن گاو، تعطیلی مسجد جامع سرینگر و ممنوعیت پخش اذان در مساجد کشمیر اشاره کرد.
پژوهشگران و موّرخان اروپایی نیز در نوشتههای خود درباره تاریخ کشمیر، به فقر شدید مسلمانان این منطقه در پی مالیاتهای گزاف امپراتوری سیک و خدمت آنها به عنوان رعیت برای هندیها اشاره میکنند. این مالیاتهای سنگین همچنین باعث مهاجرت تعداد زیادی از مردم از بخشهای گسترده کشمیر شد، به گونهای که در آن زمان حدود یکششم زمینهای حاصلخیز تحت زراعت قرار میگرفت.
در زمانی که مهاراجه سینگ در حال کشورگشایی و تثبیت امپراتوری سیک در سرحدات شمالی پنجاب و کشمیر بود، انگلیسیهای استعمارگر تحت نام «کمپانی هند شرقی» نیز مشغول گسترش حوزه نفوذ خود در هندوستان بوده و با الحاق سرزمینهای بیشتر تا مرز پنجاب پیش رفتند. رانجیت سینگ اما سیاست دوستی محتاطانهای را با انگلیسیها درپیش گرفت و حتی برای منحرف کردن توجه آنها از تقویت و افزایش نیروی نظامی خود در شمال پنجاب، مناطقی را در جنوب روخانه «سوتلج» به انگلیسیها بخشید. (جنوبیترین و طولانیترین رود در بین پنج روخانه معروف پنجاب که از رود بزرگ سند منشعب میشوند و نام این منطقه نیز از آنها اقتباس شده است: پنج + آب)
اولین جنگ آنگلو-افغان
رانجیت سینگ برای افزایش بازدارندگی در برابر تجاوز احتمالی انگلیسیها و همچنین ادامه دادن جنگ علیه افغانها در شمال کشمیر، ضمن به کار گرفتن پیروان آیینهای مختلف (از جمله هندو و مسلمان) در کنار یکدیگر در ارتش امپراتوری سیک، مستشاران نظامی از آمریکا و اروپا استخدام کرد تا نحوه استفاده از توپهای جنگی را به سربازان خود آموزش دهند.
اضمحلال نیروهای انگلیسی در اولین جنگ آنگلو افغان
انگلیسیها ابتدا به افغانستان رشک برده و سعی کردند بهانهای موجه برای حمله به این منطقه پیدا کنند. این ایده که امیر «دوست محمدخان» حاکم افغانستان و موسس سلسله بارکزایی در حال توطئه با امپراتوری روسیه (تزارها) جهت عقبراندن بریتانیا از آسیا بود، بهانه وسوسهکنندهای برای انگلیسیها به نظر رسید. آنها سپس کارزار موسوم به «جنگ اول آنگلو-افغان» را به راه انداختند تا «شجاعشاه درّانی» که آخرین بازمانده امپراتوری درّانی اما در تبعید بود را بهجای دوست محمدخان در افغانستان به قدرت برساند.
امپراتوری سیک نیز حامی این اقدام انگلیسیها بود زیرا علاوه بر اینکه شجاعشاه بعد از تبعید شدن از افغانستان، الماس «کوه نور» را به مهاراجه سینگ هدیه کرده بود بلکه سینگ در ازای حمایت از وی، خواستار الحاق رسمی منطقه «پیشاور» به حکومت خود بود. جنگ انگلیسیها با افغانها در ابتدا با پیشروی آنها همراه بود اما سپس در چرخشی غیرمنتظره، فاجعه کشتار ارتش «ویلیام الفینستون» فرمانده انگلیسی در «تنگه خیبر» و کوهستان هندوکُش رخ داد.
امپراتوری بریتانیا در پی از دست دادن بیش از 16 هزار نفر در این واقعه، چشم طمع خود را از افغانستان برگرفت و از منطقه پیشاور که در سال 1842 تصرف کرده بود، عقبنشینی کرد.
مهاراجه سینگ اما در سن پنجاه و هشت سالگی در سال 1839 در گذشت و با مرگ وی امپراتوری سیکها نیز رو به زوال گذاشت. کمپانی هند شرقی که در جنگ با افغانها شکست بدی را تجربه کرده بودند، فرصت را مناسب دیدند تا آخرین حکومت هندی مستقل در منطقه که زیر یوغ امپراتوری بریتانیا نبود و تنها نیروی نظامی قدرتمند که میتوانست حضور انگلیسیها در هندوستان را به چالش بکشد، از میان بردارند.
تقابل لشکرهای انگلیس و سیک
بلافاصله بعد از مرگ رانجیت سینگ، انگلیسیها شروع به تقویت قوای نظامی خود مخصوصا در مناطق مجاور پنجاب کردند که از جمله این اقدامات میتوان به تاسیس پایگاه نظامی در شهر «فیروزپور» واقع در چند کیلومتری جنوب رودخانه سوتلج که در واقع جبهه اصلی بین مناطق تحت کنترل سیکها و انگلیسیها بود، اشاره کرد.
کشتار هندیها در اولین جنگ آنگلو سیک
ارتش بریتانیا با پیشروی به سمت شمال، منطقه سند واقع در جنوب پنجاب را به تصرف خود درآورد. «بایرون فاروِل» موّرخ آمریکایی در کتاب خود با نام «جنگهای کوچک ملکه ویکتوریا» درباره این اقدام مینویسد که تصرف منطقه سند برای بریتانیا هیچ احترامی در پنجاب بهدنبال نداشت بلکه حتی از نظر بیشتر مردم انگلیس هم کاری فرومایه و بد بود.
بیشتر نویسندگان انگلیسی، دلیل تمایل کمپانی هند شرقی برای حمله به امپراتوری سیک در پنجاب و کشمیر را نگرانی از نبود رهبری قوی برای مهار کردن ارتش قدرتمند این منطقه عنوان کردند و این در حالی است که از نظر موّرخان هندی و پاکستانی، تدارکات نظامی بریتانیا نه تنها تدافعی نبود بلکه اساسا ماهیتی تهاجمی داشته و با هدف کشورگشایی بود.
همچنین ثروت و منابع غنی پنجاب و کشمیر، از جمله وجود الماس گرانبهای کوه نور در خزانه سیکها، انگلیسیهای طماع را بیش از پیش به تصرف این مناطق ترغیب کرد. بعد از قدرتنمایی نظامی دو طرف در مرز و اتهامزنیهای متقابل دربار سیک و کمپانی هند شرقی، روابط دیپلماتیک بین این دو شکسته شد و جنگ آغاز گردید.
خیانت، عامل شکست سیکها از بریتانیا
ارتشهای کمپانی هند شرقی و امپراتوری سیک در سال 1845 و 1846 در چند مرحله در مناطق فیروزپور، مُدکی، فیروزشاه و آلیوال درگیریهای شدید و گستردهای داشتند که به دلیل وجود توپهای جنگی، هر دو طرف متحمل تلفات سنگینی شدند.
با اینکه سربازان ارتش سیک با تمام قدرت با انگلیسیهای استعمارگر مبارزه میکردند اما خیانت دو فرمانده اصلی آنها یعنی ژنرال «راجا لال سینگ» و «تِج سینگ» باعث شد که در هیچکدام از جنگها راهی به پیش نبرده و شکست بخورند.
«نهار جاواندا» و «آمارپال سیدو» در کتابهای خود با نام «نگاهی به سیک» و «اولین جنگ آنگلو-سیک» درباره این خیانت فرماندهان ارتش سیک مینویسند که راجا لال و تِج سینگ نه تنها اقدامی برای تجدید قوا یا بازآماد ارتش بعد از ضربات انگلیسیها انجام ندادند بلکه در زمانهایی که فرصت بسیار خوبی برای حمله غافلگیرانه به نظامیان کمپانی هند شرقی یا تمامکردن کار لشکرهای خسته و مضمحل شده انگلیسیها وجود داشت، سربازان تحت امر خود را به یکباره عقب میکشاندند.
همچنین گفته میشود لال سینگ به کمپانی هند شرقی اطلاعات حیاتی درباره تاکتیکها و آرایش جنگی ارتش سیک ارائه میداده و حتی از افسران انگلیسی دستوراتی را نیز دریافت میکرد. تج سینگ هم در زمانی که انگلیسیها پشت دروازههای پنجاب رسیده بودند، در نبرد آلیوال ارتش خود را رها کرده و میگریزد.
تسلیم کشمیر به انگلیسیها و بازپس گرفتن آن با «معاهده آمریتسار»
بعد از پایان جنگ اول آنگلو-افغان (که در ادامه به جنگ آنگلو-سیک تبدیل شد) و تسلیم شدن آخرین پایگاه هندیها در برابر انگلیسیها، کمپانی هند شرقی لاهور را به پرداخت غرامت برای جبران تلفات و خساراتی که به امپراتوری بریتانیا وارد کرده است، محکوم ساخت.
نقشه معاهده آمریتسار
طبق قرارداد صلح تحت نام «معاهده لاهور» که در تاریخ نهم مارس 1846 منعقد شد، سیکها مجبور شدند علاوه بر پرداخت غرامت 15 میلیون روپیهای، منطقه ارزشمند «جَلندر و دو آب» مابین رودخانههای بیاس و سوتلج را به کمپانی هند شرقی واگذار کنند. البته به دلیل اینکه امپراتوری شکستخورده سیک توان پرداخت بخشی از این مبلغ را نداشت، مناطق جامو و کشمیر، هزاره و تمام استحکامات واقع در مناطق بین رودخانه بیاس و ایندوس نیز به انگلیسیها تسلیم شد.
بر اساس این معاهده سیکها اجازه پیدا کردند تحت قیمومیت بریتانیا به حکومت خود در مناطق شمالی کشمیر و پنجاب ادامه دهند.
راجا «گلاب سینگ جموَل» که بعدها سلسله سلطنتی «دوگرا» را پایهگذاری کرد، یکی از فرمانروایان قدرتمند سیک و حاکم منطقه جامو بود. او یک هفته بعد از معاهده لاهور به مذاکره با انگلیسیها رفت و آنها را مجاب کرد که در ازای دریافت مبلغ 7.5 میلیون روپیه، تمام ارتفاعات واقع در حد فاصل بین رودخانههای ایندوس و راوی که به درّه کشمیر شهرت داشت، به او بفروشد.
بدین ترتیب قراردادی موسوم به «معاهده آمریتسار» در تاریخ شانزدهم مارس 1846 بین کمپانی هند شرقی و گلاب سینگ بسته شد که در پی آن دولت سلطنتی «جامو و کشمیر» تحت قیمومیت امپراتوری بریتانیا متولد شد. این معاهده سرآغاز حکومت سلسله دوگرا در کشمیر بود.
انتهای پیام/