به گزارش خبرنگارتبسم مهر، در عرصه شعر امروز کشور و بخصوص شعر اهلبیت(ع) کمتر کسی است که محمد سهرابی را نشناسد؛ سهرابی از شاعران جوان و خوشذوق کشورمان است که سالهاست در عرصه شعر اهل بیتی(ع) قلم میزند و آثار ماندگاری را نیز خلق کرده است. همچنین او در این عرصه اهتمام و توجه ویژهای به شعر علوی(ع) داشته و دارد.
سهرابی شعر اهلبیت(ع) را که خودش آن را «شعر معصوم» نامیده با سبک هندی در هم آمیخته و توانسته است با تسلط بر قواعد این سبک و استفاده از مضامین و نازکخیالیهای سبک هندی در این راه به توفیقات خوبی دست پیدا کند.
تسلط سهرابی بر سبک هندی تا جاییست که برخی از کارشناسان ادبیات معاصر و شعر امروز او را موفقترین شاعر جوان سبک هندی میدانند و بر این عقیدهاند که بیش از هر کسی سبک شعر هندی را فهمیده و توانسته از پس آن بر بیاید. مرتضی امیری اسفندقه درباره سهرابی گفته «او از پس شاگردی صائب برآمده» و یا محمدعلی مجاهدی دربارهاش گفته که «او در میان شاعران امروز تنها کسی است که قلندرانه شعر میگوید».
آثار و اشعار سهرابی و همچنین منشاش در مجالس شعرخوانی و روضه حضرات معصومین(ع) نشاندهنده تاکید و اهتمام ویژه او بر شعر علوی و مدح و منقبت حضرت مولیالموحدین(ع) است. از او آثار برجستهای در حوزه شعر علوی بر جای مانده که برخی از ابیاتش همواره دهان به دهان میچرخد و نقل مجالس است؛ از جمله آنها این بیت معروف است: «نام ما را بنویسید به ایوان نجف/ نشد از نام سگ کهف کتاب آلوده». یا مثلا این بیت معروف از سهرابی: «ذوالفقار تو دو دم دارد و عیسی یک دم/ پس اولوالعظم ز شمشیر تو یک دم عقب است» نمونه این اشعار علوی شاخصشده در مجالس اهلبیت(ع) از محمد سهرابی بسیار است. نمونه دیگر این بیت است: «من اگر خسته شوم چای نجف مینوشم/ یا کمی باده آغشته به کف مینوشم» یا این چند بیت پر شور « خونین دلان به سلطنتش بیشمار شد/ این سلطه در مکاشفه تاج انار شد / راضی نشد به عرش و به دلها سوار شد/ این گونه شد که حضرت پروردگار شد/ سجده کنید حضرت پروردگار را»
در ادامه دو غزل کمتر دیده و خواندهشده از محمد سهرابی در مدخ و منقبت مولا امیرالمومنین (ع) به مناسبت عید سعید غدیر از نگاه مخاطبان مهر میگذرد.
بیان لطیف و زبان دلفریب و قالب لب خوش
کرشمه نازک و عشوه غریب و لطف و غضب خوش
حدیث زلف دراز تو کوته است از این رو
که گفتهایم به هم اول معاشقه شبخوش
بسی معاینه کردیم ای حقیقت صحت
علیل کوی تو را وقت میشود به مطب خوش
بجز سگان سخنگوی تو به مملکت پارس
کسی نبسته چنین راه را به قوم عرب خوش
شعف به قافیه جفت است با نجف که بگوید
درآ به رقص و نگهدار شرط و وضع ادب خوش
گدای بزم تو نازد به خلد زآن که مدام است
جلیس نازک و می دیرسال و حال طرب خوش
بهای کشته دوبار است گر به ماه حرام است
هلاک دوست شدن زین بود به ماه رجب خوش
ببین ز برج اسد وضع کشتگان ضعیفت
دلیل دلکش و قاتل شریف و حکم و سبب خوش
ز مضجع تو بلند است آستانه انگور
چرا نباشد از این اعتبار دور عنب خوش
شبی ز برج اسد بر گدای خویش نظر کن
سگیاست ناخوش و دارد گمان خویش به رب خوش
به یاد لعل لبت کز شکر خراج گرفته است
به هیج جا نشود چون عراق حال رطب خوش
حدیث عشق تو با ناکسان چگونه شود جفت
رسید وصل خوش آن را که داشت اصل و نسب خوش
______
صدا در آید از دیوار و از ما در نمیآید
که غیر از بهت از دیوانهی حیدر نمیآید
مرا در التجا طرزی است گرچه در نمازی تو
من آن تیرم که از شوق تو از پا در نمیآید
چه قبح است این که میگویند کس حیدر نخواهد شد
مودب باش و گو دیگر چنان قنبر نمیآید
نمیافتد شگونی جز الوهیت به تمالفقر
برادر غیر شیر حق به پیغمبر نمیآید
به عینالله جایز نیست خفتن در همه احوال
به چشم شیر یزدان خواب از این منظر نمیآید
قیاس ذبح نفس و ذبح اولاد از سفیهان است
خلیلالله با یک سجدهی او بر نمیآید
نفوس قابل درگاه را گیرد ولو عقبی
اگرچه مهلت محض است و هرگز سر نمیآید
کدامین گوش کر گم کرده آواز سلونی را
چه میگویند آن سبوح بر منبر نمیآید
خدایا تر مکن اندازهی مویی سر ما را
ز بارانی که از خمخانهی حیدر نمیآید
سر «معنی» بگیر و در غدیر خم شرابش ده
جگر تفتیدهام، کار من از ساغر نمیآید
«محمد سهرابی»