بزرگنمایی:
نرمافزاری برای درمان نفس و روح و عقل در مکتب اهلبیت(ع) تعبیه شده که «زیارت» نام دارد و با بالاترین سرعت در تمام وجود انسان تصرف کرده و او را به عمیقترین شکل منقلب میکند.
به گزارش خبرنگار تبسم مهر، متن زیر بحثی است از کتاب بررسی سه تئوری تولید قدرت - اطلاع - ثروت در سبک زندگی غربی و سبک زندگی اسلامی اثر مرحوم حجت الاسلام والمسلمین مسعود صدوق که به تبیین جایگاه حج و مناسک آن در اقامه کلمه حق و جریان آیات الهی برای هدایت انسانها با شروع از عبادات و ختم به زیارات در منزلت تمدن اسلامی می پردازد و می توان در آن نکات قابل توجهی در تبیین پیام سالانه حج مقام معظم رهبری یافت.
1. تشریع «رمی» ابلیس و برگزاری برائت از مشرکین، بهعنوان شاخصه قدرت اسلام و راندمان دستگاه الهی در بتشکنی
بیان شد که سه قوهی «اختیار، عقل و زادولد» نعمتهایی نورانی هستند که در سنّ بلوغ به بشر عطا میشوند و با کمک دستگاه الهی و پرورشهای خاصی که از طریق عبادات برای رشد این قوا إعمال میشود، انسان میتواند از خطرها و انحرافاتی که در دار بلاء و امتحان وجود دارد نجات پیدا کند. اما احکامی مانند نماز و روزه و حج و...، تنها به آحاد مکلفین اختصاص ندارد بلکه تشریع آنها باید از منزلت حاکمیت و اقامهی کلمهی حق (جریان پرستش خدای متعال) نیز مورد ملاحظه قرار گیرد.
بر همین اساس، در حج بهعنوان عبادتی که در پایان سال قمری قرار گرفته، برآیند تمام عبادتهایی است که نسبت به خدای متعال و دستگاه الهی انجام شده و در مقابل برآیند همهی سجدههایی که برای دستگاه ابلیس واقع شده، قرار میگیرد. یعنی همانگونه که وجوب روزه به «زمانِ» خاصی منحصر شده، مناسک حج نیز به «مکانِ» خاص منوط است و خدای متعال بندگان خود را از سرتاسر دنیا دعوت کرده تا کسانی که دارای استطاعت ارادی و روحی و فکری و جسمی و مالی هستند، به سوی آن سرزمین مقدّس رهسپار شوند و شعائر الهی را بهصورت دستهجمعی به جا بیاورند و با حضور در طواف و مسعی و منی و مشعر و عرفات، نمایش قدرت اسلام را نه با تشریفات مادی بلکه از طریق فهم و درک و زبان و فریاد و دعا محقق نمایند.
لذا تعبیر قرآن کریم پیرامون حج به «قیاماً للناس» به اجتماع بزرگ امت اسلام برای برائت از مشرکین و کفّار و تحقق بتشکنی اشاره میکند که لعن ابلیس و بیزاری از زشتیها و سلام بر پاکیها را با خود به همراه دارد. از اینرو در احادیث وارد شده که ابلیس در روز عرفه، در خشمناکترین حالت خود قرار میگیرد و دستگیر میگردد و سپس در روز عید قربان «رمی» میشود. البته فلسفهی حدود و مجازات در اسلام، نجات بندگان است؛ یعنی متخلّفین در همین دنیا عذاب میشوند تا به این صورت، از عذاب آخرت که بسیار سختتر و دردناکتر است، نجات پیدا کنند. بنابراین پس از بعثت نبیاکرم(ع) و با تشریع حج، این عذاب و حدّ الهی برای ابلیس در روز عید قربان تشریع شد تا او و اعوان و انصارش در همین دنیا مجازات شده و متنبّه شوند و از عذاب جهنم رهایی یابند اما با این حال، عناد و انکار ابلیس و دستگاه او ادامه پیدا میکند و به همین دلیل، توفیق توبه نصیب آنان نمیشود.
2. تحلیل از سه نوع برخورد با حج: «ابراهیمی، سنتی، گردشگری»
اساساً حج حقیقی، همان حج ابراهیمی است که بتشکنی را به دنبال دارد. در مقابل آن، حج سنّتی قرار دارد که توسط منافقین، به مناسکی بیمعنا و تهی از ولایت تبدیل شده و با جداکردن آن از اعتقادات و اقامهی توحید، مکّه را به معبدی برای سنگپرستان تنزّل داده است. چالش دیگری که در مقابل حج ابراهیمی قرار گرفته، حج گردشگری است که سیاحت و تفریح و خرید و عبادت را گردهم میآورد! اما حقیقت حج اولاً عبادتی است که مکان خاص در آن موضوعیت دارد و ثانیاً باید به شعار و فریاد و نمایش قدرت برای اسلام تبدیل شود و ثالثاً لعن و برائت نسبت به بدیها و زشتیها ابراز شده و ابلیس بهعنوان محور زشتیها سنگسار میشود. البته طبق روایات، در رَمی ابلیس تنها سنگهای شیعیان و محبّین اهلبیت به او اصابت میکند و در این میان، اگر حاجیان پس از انجام اعمال و بازگشت به وطن دوباره مرتکب گناهان شوند، زخمهایی که از اصابت سنگهای آنان بر پیکر ابلیس وارد شده بهبود مییابد. اما آثار رَمی حضرت ولیعصر(عج) و اصحاب خاص آن حضرت که به عصمت اکتسابی رسیدهاند، در بدن ابلیس باقی میماند.
3. تحلیل از مناسک حج: پرورش نیروی انسانیِ ایمانی برای تغییر هویت به سوی هویت معنوی و عرفان اسلامی
حال باید به تبیین مناسک و اعمال حج پرداخت خصوصاً با توجه به اینکه گفته شد عرفان اسلامی در حج واقع میشود. در اینباره باید گفت کسانی که در طول سال و از طریق نماز و روزه به استطاعت معنوی دست یافتهاند، قرار است با انجام مناسک حج وارد یک زندگی معنوی شوند؛ یعنی دست از شغل و هویت و جایگاه اجتماعی خود بردارند. البته کسانی که در این مرتبه قرار نگیرند و بر هویت خود باقی بمانند، وظیفهی شرعی خود را انجام دادهاند و به سیاهی لشگری برای امام زمان تبدیل شدهاند و مورد آمرزش و مغفرت الهی قرار گرفتهاند. اما عدهای که به باطن حج توجه پیدا میکنند، از هویت و جایگاه خود رفع ید کرده و شغل خود را به عبادت خدای متعال و دعوت به اسلام و درگیری با کفار و منافقین و دفاع از ساحت مقدس ولیاللهالاعظم تغییر میدهند. چنین افرادی در حقیقت میخواهند تغییری در هویت خود ایجاد کنند و وارد حرم الهی شوند و زندگی جدیدی را آغاز نمایند و از اینرو مناسکی که انجام میدهند، معنادار خواهد شد.
4. تحلیل از حضور در میقات: لبیک و اعلام آمادگی برای ورود به زندگی نورانی و معنوی
لذا اولین کاری که در حج و در عمره ضرورت دارد، حضور در میقات است. برای تقریب به ذهن، میتوان زن و مردی را در نظر گرفت که با تعیین محلی خاص و حضور در آن، پیرامون ازدواج با هم صحبت میکنند تا معلوم شود هویت این مرد و مسیر او برای زندگی چیست و آیا این زن حاضر است ارادهی خود را در راه این زندگی صرف نماید یا خیر. در صورتی که توافقی در این زمینه حاصل شود، ازدواج واقع خواهد شد که تولد یک انسان دیگر را در پی دارد. در حج نیز دستگاه الهی بهمثابه خواستگار است و کسانی که میخواهند به دعوت الهی پاسخ بگویند، بندگان خدا اعمّ از زن و مرد هستند که میخواهند با لبّیک، پذیرش خود را نسبت به این دعوت اعلام نمایند. نتیجهی این فعل و انفعال، تصرف در اختیار است؛ به نحوی که این نهال از محل قبلی خود خارج شده و در خانهی خدا و اهلبیت قرار گیرد و حیات خود را در زمین جدیدی آغاز کند. لذا میقات، محلی برای گفتگوی بین خداوند و بندگان پیرامون این موضوع حیاتی محسوب میشود. هنگامی که عبدی این پیوند را بپذیرد و نوکری و خدمت به دستگاه الهی را قبول کند و آن را بهمثابه شغل خود قرار دهد، «لبّیک» خواهد گفت و به این صورت، پذیرش خود نسبت به آغاز حیاتی نورانی و جدید را اعلام خواهد کرد. البته برای ورود به این زندگی، از مردان خواسته میشود که لباس خود را بیرون آورند و لباس احرام را بپوشند. زیرا لباس معمولی افراد، لباس ریاست و هویت قبلی آنان است اما جامهی احرام، بیرنگ و فاقد عنوان و تشریفات مادی است چون لباسی که در دستگاه الهی ارزش دارد، اخلاق و عقلانیت است تا با ارتقاء این قوا، انسانها به «لباس تقوی» متلبّس شوند. اما پوشیدن لباس احرام برای زنان واجب نیست زیرا در فرهنگ دینی، ریاستها و مسؤولیتها معمولاً به مردان سپرده میشود و زنان در چنین جایگاهی قرار ندارند تا لازم باشد لباس مربوط به آن را از تن بیرون کنند. در واقع زنان بهمثابه پشتیبانی برای هویت مردان در زندگی هستند و به همین دلیل، خانواده در اسلام دارای هویت مخصوص به خود بوده و هر یک از مرد و زن در آن، سهم تأثیر خاصی دارند.
5. تحلیل از جعل محرمات در مناسک حج: جدا شدن از زندگی ظلمانی و پرورش در محیط زندگی نورانی
پس از تلبیه، اموری از قبیل ارتباط با همسر، نگاهکردن در آینه، ازالهی مو، استعمال بوی خوش، استفاده از صابون و... بر انسان حرام میشود؛ مقولاتی که همگی از رفتارهای اولیه و روزمرّه در زندگی هستند. به نظر میرسد تحریم این رفتارها به چند معنا اشعار دارد. اولاً انسان به این حقیقت توجه کند که انجام این کارها و تأمین این نیازها به اذن و اجازهی حضرت حق جلت عظمته منوط است که این امر، آثار اخلاقی و ایمانی در پی دارد. دیگر اینکه افراد به این مطلب تنبّه پیدا کنند که در تمامی طول عمر، به همین امور درگیر بوده و به آنها اشتغال داشتهاند و این بهرهمندیها بوده که از آنها دل میبرده است. در واقع دوری از این امور در این مدت کوتاه، فضایی پرورشی ایجاد میکند تا انسان بر تغییر هویت خود و حرکت به سوی هویت معنوی متمرکز شود؛ همانگونه که تحریم رفتارهای روزمرّه در روزهی ماه مبارک رمضان، فشاری بر هوای نفس و شهوات وارد میکند تا انسان به سوی خودسازی گام بردارد.
لذا یکی از آداب اخلاقی و ارزشهای اسلامی، کنار گذاشتن امر و نهی به اطرافیان است و این در حالی است که حیات انسانی حتی در یک خانوادهی کوچک، بدون امر و نهی امکانپذیر نیست. اما خدای متعال میخواهد انسانها را از فرهنگ امر و نهی و ریاست خارج کند و آنان را به فرهنگ خلافت دعوت نماید و نحوهی مدیریت انبیا را به بندگان خود آموزش دهد؛ مدیریتی که بر مبنای تحمّل زیردستان و تفویض اختیار به آنان شکل گرفته است. لذا از مالکبنانس نقل شده که «به یاد ندارم که حتی یکبار پیامبر مرا به آوردن آب و غذا امر کرده باشد» و این در حالی است که این شخص، خدمتکار خانهی نبیاکرم بوده است! یعنی در مدیریت انبیا، زیردستان باید با عشق و انگیزهی خود حوائج مدیران را دنبال کنند و متناسب با میزان تولّی و فهمی که دارند، در این مسیر حرکت نمایند و پس از انجام کار و امتثال فرمان، منتظر و مشتاق برای دریافت دستور بعدی باشند. چون کسی که خدای متعال را بشناسد و به قدرت و علم بینهایت او ایمان داشته باشد، مطمئناً رشد خود را در عمل به دستور حضرت حق میبیند و این همان تربیت و پرورشی است که خداوند متعال، پیامبر اسلام را به آن مفتخر کرده و ایشان، امیرالمؤمنین را از آن بهرهمند ساخته و ائمّهی معصومین، آن را در مورد اصحاب خاص خود إعمال کردهاند. البته تحقق کامل این جاذبهی نورانی و تربیت الهی و مدیریت دینی، موکول به دوران ظهور و عالَم رجعت است.
6. تبیین فلسفه طواف: تشریفات بیعت با پرچمداران توحید و تبیین فلسفه نماز طواف: هدیه مؤمنین به بتشکنان تاریخ
پس از تلبیه و ورود به مکّه، اولین عملی که باید انجام گیرد «طواف» نام دارد که حقیقت آن، تشریفاتِ «بیعت با حضرت ولیعصر» و گذاشتن دست خود در دست آن حضرت است زیرا طبق روایات، عهدی که انس و جنّ دربارهی پذیرش توحید و نبوت و امامت دادهاند، بهصورت مکتوب جمع شده و در حجرالاسود ـ بهعنوان اولین فرشتهای که این عهد را پذیرفته و به همراه حضرت آدم در صورت یک سنگ به زمین آمده ـ قرار گرفته و همه باید آن را در هنگام طواف استلام کنند یا با اشاره به آن، تکیبر بگویند تا عهد و پیمان و میثاقی را که با دستگاه الهی بستهاند، به یاد بیاورند و آن را تجدید نمایند.[1] در واقع طواف به معنای تعمیم غدیر و جریان بیعت با امیرالمؤمنین و فرزندان ایشان تا روز قیامت است. لذا هنگامی که اثر و نفع و فایدهی استلام حجرالاسود توسط برخی صحابه زیرسوال رفت، امیرالمؤمنین تصریح کردند که این استلام در روز قیامت نفع بسیاری به همراه دارد زیرا این فرشته در قیامت، دربارهی عهد انسانها نسبت به توحید و نبوت و امامت، شهادت و گواهی خواهد داد.[2]
البته این بیعت صرفاً به معنای بیعت با فردی که به تبلیغ و ابلاغ اوامر و نواهی فقهی میپردازد، نیست بلکه پیش از هر چیز به معنای تجدید عهد با بتشکن زمان است که در مقابل دستگاه ابلیس و نظام کفر و نفاق ایستاده تا پرستش خدای متعال تداوم یابد. علاوه بر این، باید توجه داشت که طواف یک عمل فردی یا محدود به مخلصین و مقرّبین نیست بلکه همراه با همهی مردم و در فشار و ازدحام انجام میشود که این وضعیت دارای معانی خاصی در خدمتگزاری به امام زمان است و میتواند به تفاوت بین «ظرفیت تولّی غیرمعصوم» با «ظرفیت ولایت معصوم» و فشار حاصل از آن ـ که در مناسک درگیری با جبههی باطل تجلی مییابد ـ اشاره داشته باشد. پس از طواف، باید دو رکعت نماز طواف پشت مقام ابراهیم به جا آورد که هدیهای به بتشکن تاریخ و احیاء فرهنگ بتشکنی محسوب میشود.
7. تبیین فلسفه سعی: ورود به زندگی معنویِ حرفهای و پذیرش سازمان تربیتِ «شبکه معنویت»
عملی که پس از طواف باید انجام گیرد، «سعی» است که به ضرورت سعی و تلاش در وفای به بیعت و خدمتگزاری به آستان مقدس معصومین اشاره دارد؛ سعی و تلاشی که همانند سعی حضرت هاجر باشد. این مخدره پس از اینکه مورد حسادت حضرت ساره قرار گرفت، امر الهی را مبنی بر دور شدن از محل زندگی هووی خود و ورود به وادی لمیزرع و زندگی در کنار خانهی خدا پذیرفت. در واقع حضرت هاجر برای پالایش وصف حسادت در تاریخ، با حضرت ابراهیم بهعنوان ولیّ خدا همراه شد و از شام به مکّه آمد. در آن زمان، هیچ بنیبشری در مکّه زندگی نمیکرد اما آن مخدره با ایمان عمیق خود به خدا و تبعیت محض از پیامبر او و امید به رحمت الهی در جوار خانهی او، رضایت داد که بدون حضرت ابراهیم و همراه با فرزند خردسال خود در آنجا بماند. هنگامی که حضرت اسماعیل از تشنگی بیتاب میشود، حضرت هاجر نه تنها اعتراضی به ساحت قدس ربوبی نمیکند بلکه سعی و دویدن را آغاز میکند تا به آب دست یابد.
البته زمین مکّه بهعنوان محلی که گسترش زمین و دحوالارض از آنجا آغاز شده، بسیار سخت است و هیچگونه آب و چشمه و رودخانهای در آن وجود ندارد اما با اعجاز الهی، چشمهی زمزم در خانهی خدا میجوشد و حضرت هاجر و طفل او را سیراب میکند. سپس قوم جرهم با دیدن آب در مکّه، از حضرت هاجر اجازه میخواهند تا در آنجا ساکن شوند و پس از اذن حضرت ابراهیم، در مکّه سکنی میگزینند. حضرت اسماعیل نیز با همان قبیله که قبیلهای موحّد بودهاند، وصلت میکند و به این صورت، مدنیت و شهرنشینی در این سرزمین مقدّس آغاز میگردد. در واقع رفتار این مخدره، بسترساز وقایع بزرگی مانند شکلگیری مدنیت در مکّه؛ حضور حضرت ابراهیم و اسماعیل در این شهر؛ تجدید بنا و تطهیر بیتاللهالحرام؛ دعوت تمامی انسانها به حج و تبدیل آن به مرکز اجتماع موحّدین شد. لذا این رفتار بینظیر بهعنوان یکی از مناسک حج تشریع میشود و مسعی به محلی برای استجابت تبدیل میگردد تا همگان بدانند که تبعیت از اولیاء خدا باید در چنین سطح و مقیاسی انجام گیرد و دشواریهای آن مانند هجرت و... پذیرفته شود. مقامات این مخدره چنان عظیم است که طبق روایات، ابلیس در هنگام طواف ایشان تلاش میکند تا با تحریک عواطف مادرانهی حضرت هاجر دربارهی قربانیشدن حضرت اسماعیل، این مخدره را در مقابل حضرت ابراهیم قرار دهد اما آن بانوی بزرگوار بر تبعیت از حضرت ابراهیم بهعنوان رسول الهی تأکید میکند و در برابر وسوسهی ابلیس تسلیم نمیشود.
8. تبیین فلسفه تقصیر: جریان فرهنگ تقصیر و استغفار در دار بلاء به محضر دستگاه الهی
پس از سعی، حجاج باید به عمل «تقصیر» مبادرت کنند زیرا علیرغم تمامی زحماتی که برای انجام مناسک حج صورت میگیرد، هوای نفس باعث ایجاد خلل و زلل در این اعمال میشود. لذا باید در پیشگاه الهی عذر تقصیر آورد تا به لطف و فضل او، نواقص اعمال برطرف گردد. البته طواف نساء و نماز آن ـ که بعد از تقصیر به جا آورده میشود ـ خارج از مناسک حج است اما از آنجا که معاشرت با زنان بالاترین لذت برای عموم مردم به حساب میآید، این عمل تشریع شده تا این حقیقت روشن گردد که لذاتی بالاتر نیز وجود دارد و این لذت به تبع امر ولایت حاصل میشود.
9. تبیین فلسفه حجهالإسلام: زندگی سربازان دستگاه الهی با امام زمان(عج) و مطالبهی منزلت ایثار و فداکاری در درگیری با اقامه کلمه باطل
آنچه گذشت، پیرامون عمرهی مفرده بود اما در حج واجب، طواف نساء و نماز آن در عمرهی ورود به مکه تشریع نشده و لذا حجاج پس از تقصیر و خروج از احرام منتظر میمانند و در روز هشتم و نهم و در محدودهی حرم، برای حَجهالاسلام مُحرم میشوند و لبیک میگویند که این لبیک به معنای اعلام آمادگی برای چند روز زندگی با امام زمان است؛ یعنی پس از بیعت با حضرت ولیعصر(عج) در طواف و تلاش در این راه در مسعی، حجاج به این حقیقت توجه داده میشوند که حجت الهی و ولیاللهالاعظم در این مکان حضور دارند و میتوان با آن حضرت در انجام مأموریتی که دارند، همراه شد. البته سبک زندگی انبیا و اوصیای الهی در این دنیا مبتنی بر نهایت زهد نسبت به زخارف دنیا است.
10. تبیین فلسفه حضور در صحرای عرفات: ضرورت تزکیه و تطهیر برای قبول مسؤولیت در کنار رهبری اقامه کلمه حق
لذا در این همراهی، انسان باید در صحراهایی مانند مشعر و عرفات و منی حضور پیدا کند و با چادرنشینی و بیابانگردی خو بگیرد. در همین راستا اولین عمل پس از احرام در حرم، وقوف در عرفات از ظهر تا غروب روز نهم است و به برکت حضور امام زمان در این زمان و مکان، تمامیِ کسانی که در آنجا وقوف کردهاند مورد آمرزش قرار میگیرند تا کسانی که به دنبال همراهی با حجت الهی هستند، تطهیر و تزکیه شوند. از اینرو نقل شده که هرکس در ماه رمضان بخشیده نشد، به روز عرفه و صحرای عرفات امید ببندد.[3]
11. فلسفه حضور در صحرای مشعر: دستیابی به درک و شعور نسبت به منزلت خدمتگزاری در صحنه درگیری با کلمه باطل
پس از آنکه با مغفرت الهی در عرفه، مجاری روح باز شد، زمینه برای درک و شعور فراهم میشود و با وقوف در مشعر، عقلانیت در راه حق به کار میافتد و گمانهزنی و تدبیر را بر محور ولیّ الهی آغاز میکند. همزمان با وقوف در مشعر باید به جمعآوری سنگ مبادرت کرد زیرا در روز عید قربان، امام زمان وارد یک جنگ خواهند شد و برای همراهی با ایشان باید در اردوگاه نظامی آن حضرت قرار گرفت که مشعر بهمثابه این اردوگاه است و لذا انسان باید جایگاه خود را در این جنگ و معرکه پیدا کند.
12. فلسفه حضور در صحرای منی: رَمی ابلیس، قبول اخلاص در رمی، علامتدارشدن برای سربازی امام زمان و عرضه تمنیات به محضر خدای متعال
با طلوع آفتاب، حجاج برای «رَمی» جمرهی عقبی به راه میافتند و حضرت ولیعصر(عج) با رَمی ابلیس، از محور زشتیها و تجاوزها و چپاولها و بردهداریها برائت میجویند و با هفت سنگ او را مجازات میکنند و دیگران نیز با رَمی ابلیس، در این عرصه مشارکت مینمایند که قبولی آن، منوط به قربانی است. سپس به علامت اینکه افراد در خدمت و معیّت امام زمان، به رَمی ابلیس مبادرت کردهاند و این قربانی از آنها قبول شده، باید «حَلق» کنند و سر خود را بتراشند. یعنی فلسفهی حلق، علامتدار شدن است؛ همانگونه که امیرالمؤمنین پس از رحلت پیامبر به کسانی که برای دفاع از حق آن حضرت اعلام آمادگی میکردند، فرمود: «سر خود را بتراشید و شمشیر خود را رو ببندید و به نزد من بیایید» که این به معنای علامتی است که نشان میدهد کدامیک از افراد بهمثابه رزمندهای برای ولیّ خدا عمل میکنند. پس از حلق، خدای متعال از حجاج دعوت میکند تا با بیتوته در منی، تمنّیات و آمال و آرزوهای خود را مطرح کنند زیرا همانگونه که گفته شد اختیار انسانی، قوهای برای طلب و درخواست از مافوق است. در صبح روز یازدهم و دوازدهم باید عوامّ از شیاطین را در جمرهی اولی، خواصّ از شیاطین را در جمرهی وسطی رمی کرد و سپس خود ابلیس را در جمرهی عقبی سنگسار نمود. در نهایت حاجیان با بیتوته در منی این افتخار را پیدا میکنند که به پاداش همراهی با امام زمان، درخواستهای و آرزوهای خود را به محضر باریتعالی عرضه نمایند. در پایان ظهر روز دوازدهم، حاجیان به مکّه باز میگردند تا دوباره تشریفات بیعت را به جا آورند و پس از انجام مناسک، وفای خود را به حضرت ولیعصر(عج) در قالب طواف حج و نماز طواف حج و سعی و طواف نساء و نماز طواف نساء ابراز کنند.
13. اقامه حج در سبک زندگی اسلامی بهمثابه آغاز عرفان اسلامی و زیارات معصومین بهعنوان نهایت عرفان اسلامی
پس مجموعهی اعمال حج بوسیلهی بیعت با حضرت ولیعصر (مشارکت در فرهنگ غدیر) و زندگیِ چندروزه با آن حضرت شکل میگیرد تا مؤمنین در این فضا به این حقیقت پی ببرند که این حجت الهی همانند سایر فرستادگان آسمانی، بتشکن و بیابانگرد است و ارزشی برای زندگی دنیوی قائل نیست و از درگیری با کفار و منافقین، قدرتطلبی و کاخ نشینی را دنبال نمیکند بلکه کاخها و قصرها و سایر نعمات و لذّات برای این بزرگواران، در مقیاسی بسیار والاتر به عوالم دیگر و بهشت موکول شده است. لذا کسانی که با نماز، قدرت معنوی به دست میآورند و در روزهی ماه مبارک، اهل مراقبه و محاسبه و مشارطه میشوند و به استطاعت میرسند، در حج هویت خود را تغییر میدهند و شغل خود را به سربازیِ تماموقت برای حضرت ولیعصر(عج) تبدیل میکنند که اساساً معنای حج و حقیقت هویّت عرفانی به همین مسأله باز میگردد.
با پایان مناسک حج از حجاج دعوت شده تا به مدینه بروند و به زیارت پیغمبر و امام و حجتِ زمان خود مشرف شوند؛ زیرا حسب روایات، بر حجی که با زیارت این بزرگواران همراه نشود، فایدهای مترتّب نیست. در واقع این زیارت باید انجام شود تا حاجیان اعتقادات خود را به حجت الهی عرضه کنند و معلوم گردد که انجام این مناسک خاص برای آنان به یقین و باور و اعتقاد و ایمان تبدیل شده یا خیر؟ یعنی تمامی مباحثی که ذکر شد، فلسفهی حج بود اما تحقق این مسائل منوط به آن است که مسؤولان هدایت و ابواب ایمان، بر این مسأله صحّه بگذارد. البته زیارت معصومین و عرضهی اعتقادات به آنان صرفاً یک امر نظری نیست بلکه توجه به متن زیارات ـ که معمولا شامل سه بخش «سلام، شهادت، دعا» است ـ از حقیقت دیگری حکایت میکند. اولین بخش از زیارات، سلام بر امام معصوم است که به محض تحقق، موجب ریزش گناهان و مغفرت الهی میشود که این، همان اوج عرفان است. زیرا آنچه بر تحمّل زحمات مسیر و طیّ راه طولانی و صرف زمان زیاد و رسیدن به موسم حج و حضور در عرفات مترتّب بود، بر سلام به معصومین مترتّب است و لو آنکه از پشت بام منزل انجام شود: «جَعَلَ صَلاَتَنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلاَیَتِکُمْ طِیباً لِخُلْقِنَا وَ طَهَارَهً لِاَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَهً لَنَا وَ کَفَّارَهً لِذُنُوبِنَا».[4]
14. زیارت پیامبر و امامان؛ بزرگترین آیه الهی برای هدایت و نجات امتها و انسانها و پرورش آنها در سطح تمدن اسلامی
حقیقت آن است که اعتقادات چیزی غیر از تطهیر نفس و دستیابی به یقین و ایمان نیست و این طهارت و یقین و ایمان با سلام بر معصوم ـ که محور خلقت جهان و مدیر تاریخ بشری است ـ حاصل میشود. در واقع مداومت بر زیارت، باعث میشود تا تمایل به گناه در طول عمر به تدریج کاهش یابد و تنفر از بدیها افزایش پیدا کند. لذا کسانی که میگویند «ادعای آمرزش گناهان با یک زیارت یا قطرهای اشک، موجب دعوت به گناهکاری میشود» به این حقیقت توجه ندارند که انسانها همواره مبتلا به هوای نفس و تمنّیات نفسانی هستند و ارتکاب گناه برای آنان بهمثابه امری حتمی به شمار میرود و به راحتی قادر به دوری از گناه نخواهند شد بلکه همین زیارات و توسلات است که تدریجاً موجبات تنفر از گناهان و اعمال قبیح را فراهم میآورد و با ایجاد زمینه برای ارتباط مداوم مؤمنین با دستگاه الهی، میل به عبادت و کراهت از عصیان را به یک فرهنگ تبدیل میکند و آهستهآهسته بین انسان و اعمال ناشایست فاصله میاندازد. هنگامی که سلام موجب آمرزش گناهان و تطهیر روح شد، امکان گواهی و شهود و دستیابی به تحلیل و بصیرت پیدا میشود و لذا در متن زیارات، پس از سلام، «شهادت» به حقایق نورانی وارد شده است و پس از ادای شهادت و ایجاد ایمان و باور به حقایق، زمان بیان «دعا» و طلبها و آرزوها فرا میرسد.
برای درک بهتر از زیارت میتوان به این مثال توجه کرد که دورهی نقاهتی که پس از جرّاحیهای پزشکی بر روی جسم انسان باید طیّ شود، از چند روز تا چند ماه به طول میانجامد. این در حالی است که درمان بیماریهای عقلی و روحی، پیچیدگی بسیار بیشتری از درمان بیماریهای جسمی دارد و چندین برابر آن، زمان میبرد. اما در مکتب اهلبیت، نرمافزاری برای درمان نفس و روح و عقل تعبیه شده که «زیارت» نام دارد و با بالاترین سرعت در تمام وجود انسان تصرف کرده و او را به عمیقترین شکل منقلب میکند و برای حرکتهای بعدی آماده میسازد؛ بدون آنکه افراد را دچار هزینهی سنگین و صرف وقت زیاد و طیِّ دوران نقاهت طولانی و زحمات مختلفی کند که برای درمان جسم لازم است. لذا اگر این روند به فرهنگ برای یک امت تبدیل شود، جامعهای بیبدیل ساخته خواهد شد که از پرورش و تربیت ائمّهی معصومین بهرهها بردهاند؛ همانند جامعهی انقلابی ایران که دنیای کفر و استکبار را دچار استیصال کرده است. نایبان عام امام زمان همچون امام خمینی و مقام معظم رهبری نیز با وقوف نسبت به این حقیقت نورانی، مردمی را که به این فرهنگ مأنوساند به صحنه آوردهاند و با بسیج آنها در مقابل توطئههای همهجانبهی دشمن، از کلمهی توحید و پرستش خدای متعال در مقیاس اجتماعی محافظت کردهاند.
پس برنامهی تربیتی اسلام از نماز آغاز میشود و با روزه و حج تداوم مییابد و در زیارت معصومین به اوج عرفان میرسد. از اینرو شیعیان و محبین اهلبیت بهعنوان امت محمد و آلمحمد حتی قبل از بلوغ، در معرض این فرهنگ قرار میگیرند و حبّ ائّمهی هدی و زیارت آنها ـ که اوج عرفان است ـ در کودکی نصیب آنها میشود و لذا نسبت به سایر امتها، دارای بیشترین توفیقات و کمترین آسیبها هستند. به همین دلیل است که علت وحدت کلمه بین مردم ایران چیزی غیر از وجود مقدّس و منوّر حضرت اباعبداللهالحسین(ع) نیست و هر تحلیل جامعهشناختی از این ملت بزرگ که مغایر با این حقیقت عینی باشد، قطعاً دچار خطای بزرگی شده است. یعنی گرچه مظاهری از تعلّق به دنیا در جامعه دیده میشود اما باطن و عمق این جامعه به عزاداری سیدالشهدا ـ که در طول تاریخ تداوم یافته ـ وابسته است زیرا خاصیت شیعه و محبّ آن است که باطن او تحت تصرفات حضرات معصومین قرار دارد. امروز نیز نظام مبارک جمهوری اسلامی در همین حقایق نورانی از قبیل اقامهی احکام و زیارات و تعلّق به قرآن و روایات ریشه دارد که انعکاس اجمالیِ این مطلب، در رفتار و میزان تحمل مصائب از سوی مردم ایران قابل مشاهده است.
پی نوشتها:
[1]. اصول کافی، جلد 4، صفحه 185 و 186.
[2]. وسائل الشیعه، جلد 13، صفحه 320 و 321.
[3]. البته حسب روایات، زائرین حرم اباعبداللهالحسین(ع) در روز عرفه بر حاضرین در عرفات مقدّم داشته میشوند. به نظر میرسد این روایات باید در این چارچوب معنا شوند که آغاز عرفان در حج رقم میخورد و این کنگرهی عظیم باعث میشود تا انسان اشتغال به شغل معنوی را تمرین کند اما اوج و نهایت عرفان در زیارت سیدالشهداء و ائمّهی معصومین محقق میشود.
[4]. فرازی از زیارت جامعه کبیره.