بزرگنمایی:
غیرواقعگرایی بخش اعظم اندیشمندان امروزین علوم انسانی و بخصوص علوم اجتماعی و رفتاری، در ناآشنایی آنان از همین «جریان ذاتگرایی و واقعگرایی جدید» ریشه دارد.
به گزارش تبسم مهر متن زیر یادداشتی از ابراهیم دادجو عضو هیات علمی گروه معرفتشناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، با نگاهی واقعبینانه به مساله الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می پردازد که در ادامه می خوانید؛
اهمیت مسأله «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت»، درخواست رهبری معظم انقلاب مبنی بر طرح دیدگاههای نخبگانی و پیادهسازی احتمالی این الگو در سالهای آتی، اینجانب را بر آن داشت تا در مقام عضو کوچک پژوهشگاه به عرض برسانم که این الگو عمدتاً در چهارچوب جریانی پرورده شده است که جریانی غیرواقعگرایانه است و به نظر میرسد که در صورت عدم بازسازی واقعگرایانه آن در نظر و عمل به آثار و لوازم غیرواقعگرایانهای رهنمون خواهد شد.
علم فیزیک سه مقطع پیشانیوتنی، نیوتنی، و نسبیّت و کوانتوم را پشت سر گذاشته است. هر مقطع دارای لوازم فکری فلسفی خاص به خود بوده است. فیزیک پیشانیوتنی به ذاتگرایی و واقعگرایی قدیم و به فلسفه متقدمین و فلسفه اسلامی، فیزیک نیوتنی به ضدّذاتگرایی و ضدّواقعگرایی و به غالب فلسفهها و فلسفهعلمهای معاصری که در ایران رواج دارند[1]، و فیزیک کوانتوم به ذاتگرایی و واقعگرایی جدیدی که عمدتاً در ایران ناشناخته است رهنمون شدهاند. فلسفه اسلامی که در بستر فیزیک پیشانیوتنی به بار نشسته و به ذاتگرایی و واقعگرایی قدیم رهنمون شده است با ظهور فیزیک نیوتنی و لوازم ضدّذاتگرایانه و ضدّواقعگرایانه آن (در غالب فلسفهها و فلسفهعلمهای معاصر)، توان پیشروی خود را از دست داد و دستبسته در کناری نظارهگر ماند. فلسفه اسلامی برای اینکه بازسازی گشته و امروزین شود به یاری جریان ذاتگرایی و واقعگرایی جدید نیازمند است. فلسفه اسلامی با بازسازی خود میتواند، از منظری ذاتگرایانه و واقعگرایانه، به بازسازی فلسفه عمومی، معرفت شناسی و فلسفه علم مبادرت ورزیده و به تبع آنها در توضیح و پیشبرد واقعبینانه سایر علوم و امور، و به تبع آنها در حلّ و فصل واقعبینانه مسائل و مشکلات، سهم به سزائی داشته باشد.
متأسفانه ایران معاصر از جریان سوم (جریان ذاتگرایی و واقعگرایی جدید) عمدتاً بیاطلاع است و همین بیاطلاعی منشاء غالب دیدگاههای غیرواقعبینانهای است که در دهههای اخیر از سوی غالب اندیشمندان در مورد علوم و امور و بطورمثال در مورد علوم انسانی اسلامی یا الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یا تمدن نوین اسلامی مطرح میگردند. اثباتگرایی، ابطالگرایی، پارادایمگرایی، پدیدارگرایی، اخلاقگرایی، هرمنوتیکگرایی، ابزارگرایی، عملگرایی، انسجامگرایی، کلّگرایی، فلسفههای تحلیلی و زبانیگرایی، عقلگرایی انتقادی، واقعگرایی اجتماعی، ساختارگرایی، پساساختارگرایی، و بطورکلّی قراردادگرایی و غیرواقعگرایی بخش اعظم اندیشمندان امروزین علوم انسانی و بخصوص علوم اجتماعی و رفتاری، در ناآشنایی آنان از همین «جریان ذاتگرایی و واقعگرایی جدید» ریشه دارد.
محقق حاضر ابراهیم دادجو در سالهای اخیر نخستین کسی است که توانسته است این جریان را معرفی کرده و در طیّ سه کتاب در شرف انتشار (از ناحیه انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) تحت عناوین (1) ذاتگرایی علمی، تألیف برایان الیس، ترجمه و پژوهش، ذاتگرایی جدید در فلسفه علم معاصر، جریانی مهم امّا ناآشنا در ایران معاصر، تألیف و ترجمه، و واقعگرایی در علوم انسانی اسلامی(واقع مرکزی)، تألیف، این جریان را، بر محور واقعگرایی قوی فلسفه اسلامی، مورد شناسایی، تحلیل، نقد و بازسازی قرار دهد.
لاجرم، بدون شناسایی، تحلیل، نقد و بازسازی این جریان، نمیتوان در مورد امثال الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به دیدگاههای واقعبینانهای دست یافت.
از منظر محقق، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه به خوبی میتواند معرفیکننده این جریان باشد و با بهرهبرداری از این جریان به خوبی میتوانیم از علوم و امور و بطور مثال از «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» توضیحهایی واقعبینانه، راهبردیتر و کاربردیتر به دست دهیم.
[1] . همچون هیومگرایی، کانتگرایی، عملگرایی، انسجامگرایی، کلّگرایی، فلسفههای زبانی و تحلیلی، ساختارگرایی، پساساختارگرایی، هرمنوتیک، فلسفهعلمهای پوپری، کوهنای، لاکاتوشای، فوکوای، ……