بزرگنمایی:
میگویند اینجا قرار است اتفاق دیگری بیفتد! سرها از توی درس و کتاب بیرون بیاید و انگشتها دست به کار شوند تا مگر پارچهای دوخته یا پردهای نقاشی شود.
به گزارش تبسم مهر در تمام مسیر با خودم میگویم «میگذاشتید همین یک تابستان برای دانشآموزان بماند!» تا به مدرسهای قدیمی با دیوارهای رنگپریده میرسیم. ورودی مدرسه باریک و کوچک است و سردرش نوشته شده: «هنرستان فنیوحرفهای باهنر» که البته قرار است از مهر به «ناظران» تغییر نام دهد.
سرایدار به استقبالمان میآید. در بین حرفهایمان متوجه میشوم که خود او نیز در همین مدرسه درس خوانده! پس با یک حساب سرانگشتی قدمت مدرسه باید 60 سالی باشد. وارد ساختمان اصلی که میشویم کارتنوشتههایی آویزان از سقف تا پیش رویم پایین میآیند و جایگاه شامخ پدر را یادآور میشوند.
از بین جمعیت و ازدحام سالن، دو کمد چوبی دیده میشود که هنرهای دستی دانشآموزان از قبیل عروسکهای نمدی، دفترچههای رنگارنگ و... پشت شیشه آن خودنمایی میکنند.
خانوادهها پشت درِ ناظم، صفی طولانی ایجاد کردهاند و روی دیواری که به آن تکیه دادهاند، این شعار نوشته شده: «انتخاب شغل متناسب با تواناییهای فردی و اجتماعی به زندگی انسان آرامش میدهد». هرچند پدرومادرها کلافه به نظر میرسند.
خانم مدیر، فردی مؤدب، خندهرو با صورتی مهربان است. به ما توضیح میدهد که چرا حیاط پشتی مدرسه، پر از مصالح است. ساختمانی جدید به چشمم میخورد که گویا تا مهرماه تکمیل میشود و دانشآموزان به آنجا نقل مکان میکنند.
مدیر مدرسه ناظران درخصوص طرح مهارت 240 ساعته اظهار میکند: در هنرستان باهنر، حدود 25 دانشآموز پایه یازدهم در رشته طراحی دوخت مهارت 240 ساعته یا کارورزی خود را میگذارنند.
وی با اشاره اینکه «در کارآموزی دانشآموزان با قوانین کار و بازار آشنا میشوند»، ادامه داد: کارگاههای پایگاه ثابت کاملاً شبیه کارگاه تولیدی لباس است. هرکدام از بچهها کار مشخص به خود را انجام میدهند که به این صورت با شرایط کار آشنا میشوند.
چالاکی بیان کرد: اگر دانشآموز مهارتی را بلد باشد، برای آینده شغلیاش بهتر است. صرف گذراندن دروس تئوری باعث نمیشود که فرد با بازار کار آشنا باشد. اگر دانشآموز مهارت در زمینه کار نداشته باشد، نمیتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد.
وی در خصوص تاثیر طرح ایرانمهارت عنوان کرد: گذراندن مهارت در متوسطه اول، بر هدایت تحصیلی دانشآموزان تاثیرگذار است.
مدیر مدرسه ناظران افزود: چند تن از دانشآموزان پایه دوازدهم ما، کارگاه تولیدی لباس دارند. یکی از دانشآموزان گرافیک ما در طبقه منفی یک زیستخاور(پاساژ تجاری) مغازه زده است. بعضی از معلمان ما دانشآموخته همین مدرسه بودهاند.
وی با بیان اینکه «فرزندم علاقه زیادی به رشته طراحی دوخت دارد»، اشاره کرد: من بهعنوان یک مادر وظیفه دارم جلوی علایق فرزندم را نگیرم. بچههای هنرستان حتی اگر نخواهند به دانشگاه بروند، با همین مدرک دیپلم هم میتوانند اشتغالزایی انجام داده و جذب بهتری در بازار کار داشته باشند.
قرار میشود از محل کار دانشآموزان دیدن کنیم. از پلهها بالا میرویم. دفترچههای کسبوکار از دیوار سفید و بنفش آویزان است. خود دانشآموزان در این دفترچهها از مزایای کارهای گوناگون و زمینههای مالیشان نوشتهاند؛ دستخطها گوناگون و شغلها مختلف.
به انتهای سالن میرویم؛ جایی که یکی از کلاسها تبدیل به کارگاه خیاطی و دیگری تبدیل به اتاق اتوکشی شده. اولی را انتخاب میکنیم و وارد میشویم. دو دختر نزدیکِ در نشستهاند و با ظرافت خاصی مشغول نقاشی بر روی پارچهاند و مابقی مشغول راستهدوزی. مربی آموزشی که خانمی با قد متوسط و روی گشاده است به ما نزدیک میشود.
اکبرزاده میگوید: درسخواندن در هنرستانهای فنیوحرفهای و کاردانش برای بچههایی که خانواده آنها مخالف تحصیلات دانشگاهی هستند، بسیار خوب است.
وی ادامه میدهد: دانشآموزان با مدرک دیپلم و مهارتهای کسبشده در اینجا بهراحتی میتوانند وارد بازار کار شوند.این بچهها با مدرک دیپلم فنی میتوانند وام برای کارگاه تولیدی از سازمان فنیوحرفهای بگیرند.
این مربی کارورزی با بیان اینکه «بچه هایی از مقطع نهم به هنرستان ما آمده بودند که بر حسب کارهایی که در دوران تحصیلی خود گذارنده بودند، بسیارماهر بودند»، افزود: مهارت برای همه لازم است و به درد میخورد. من در دوران دبیرستان استاد مردی داشتم که نقاشی روی شیشه را آموزش داد. مهارتهایی که در آن دوره گذراندم را بهخوبی به یاد دارم.
در همان حال که با خانم اکبرزاده صحبت میکنیم، چهرهها را میپایم. تصمیم میگیرم صحبتمان که تمام شد، سراغ دختری بروم که همانطور ایستاده و بدون توجه به بقیه، سرگرم کار خود است.
با او که صحبت میکنم متوجه میشوم، این دوست 17 ساله خجالتیِ ما، مقام دوم استانی در رشته طراحی دوخت را دارد.
فاطمه میگوید: مادر من خیاط و پدرم جوشکار است و از بچگی به این رشته علاقهمند شدم. از کودکی خیاطی میکردم و لباسهای بچگانه میدوختم.
وی ادامه میدهد: من با این سن کمی که دارم سفارش دارم. کار من آینده دارد. از این کار نیاز خودم و درآمد کسب میکنم. خانواده پشتیبان من است. از اینکه لباسی که دوختم قابل استفاده است، بسیار ذوق میزنم. درآمد حس اعتماد به نفس میدهد.
فاطمه توضیح میدهد: بعضی از دوستان من بعد از ورود به این رشته به مرور علاقهمند شدند. از اینکه تابستان را در مدرسه میگذرانم، هیچ حسی ندارم. اگر کارورزیمان در مزون بود، علاوهبر راستهدوزی، پرده و... مادامدوزی و کارهای حرفهای لباس را یاد میگرفتیم. به نظر من کارورزی در مزون بهتر است.
مدیر مدرسه که ما را همراهی کرده یادآور میشود: در دوره کارورزی بچهها تمام روپوش، مقنعه، پرده، رومیزی و... لازم سال آینده را میدوزند. این پارچهها با سلیقه من است.
گوشه اتاق، دختری با چشمهای درشت و ابروهای باریک پیوند مشغول راستهدوزی است. همانطور که با مدیر صحبت میکنیم و او یادآور میشود که این پارچهها با سلیقه او خریداری شده، به سراغ او میروم.
مریم میگوید: من دانشآموز پایه یازدهم رشته طراحی دوخت هستم. خانوادهام من را به این رشته راهنمایی کردند. مادرم خانهدار و پدرم کارمند بیمارستان است.
وی ادامه میدهد: کارورزی مزایا و معایبی دارد. در کارورزی حرفهایتر میشویم. از بدیهای کارورزی زمان آن، یعنی تابستان است. ساعت تفریح و استراحت تابستان ما در اینجا گذرانده میشود، اما در عوض کار یاد میگیریم.
مریم اشاره میکند: حس خنثی به کارورزی در مدرسه دارم. کارورزی در مدرسه نه خوب و نه بد است. طراحی دوخت رشته پردرآمدی است و هرکس در این زمینه مهارتی داشته باشد، آیندهاش تضمین است. طراحی دوخت طرز فکرم را تغییر داد و باعث شد با دید باز به موضوعات نگاه کنم.
وی توضیح داد: من علاقه زیادی به این رشته نداشتم و با راهنمایی خانوادهام به این رشته آمدم. دوست داشتم گرافیک بخوانم، اما خانوادهام گفتند «این رشته بیشتر به دردت میخورد». با اینکه خودم انتخاب نکردم، اما حس خوبی به این رشته دارم و پشیمان نیستم. من طراحی این رشته را دوست دارم و زمانی که طراحی میکنم، ذهنم بازتر میشود. دوست دارم در آینده طراح شوم.
خندههای ریز دو دختری که نقاشی روی پارچه میکشند، نظرم را جلب میکند. ساره 17 و زینب 18 سال دارند. ساره دختری آرام است که رتبه اول استانی را در رشته خود دارد. زینب اما پرشور و شرتر بهنظر میرسد و علاقه زیادی به گفتوگو دارد.
زینب میگوید: من طراحی دوخت را به خاطر طراحی آن انتخاب کردم، اما بعد از ورود به این رشته به دوخت لباس مجلسی هم علاقهمند شدم.
وی ادامه میدهد: گذراندن دوره کارورزی در تابستان شاید خوب نباشد، اما زمانی که در کنار دوستانم هستم مدرسه دلچسبتر است. خانوادهام کاملاً موافق انتخاب این رشته بودند. رشتههای هنرستان از رشتههای نظری خیلی بهتر است. از اینکه چهارسال در دبیرستان خشک درس نخواندم، راضی هستم.
زینب اضافه میکند: بعد از خواندن چهارسال دبیرستان هیچ شغلی نیست و باید حتماً کنکور شرکت کرد. ما بعد از دوسال کارآموزی و درسخواندن میتوانیم خودمان کار کرده و استقلال مالی داشته باشیم.
وی ادامه می دهد، اگر بخواهم، میتوانم همین الان هم سفارش قبول کنم، اما چون در دوران کارورزی هستم، سفارشی قبول نمیکنم. برای مهمانیها خودم برای خودم لباس میدوزم. این مهارت، به اعتمادبهنفسم کمک زیادی کرد. از خوبیهای این کار، این است که میتوان در خانه هم انجام داد.
از داخل کلاس کارگاه تولیدی، دری به اتاق اتوکشی باز میشود. از لای در متوجه میشوم تنها یک هنرآموز در آنجاست.
زهرا در گفتوگو با ایسنا میگوید: من 17 سال دارم. پدرم مکانیک و مادرم خانهدار است. من به علاقه شخصی خودم این رشته را انتخاب کردم.
وی همانطور که لباسی را اتو میکند، ادامه میدهد: اگر به این کار علاقه نداشته باشی، موفق نمیشوی. آرزویم داشتن مزون لباس است. من کار خیاطی نمیکنم و بیشتر حجم کار خیاطی من در مدرسه است. کار، اعتمادبهنفس من را بالا میبرد. من موفق خواهم شد. ما نسبتبه بچههای دبیرستان آینده شغلی تضمینشدهای داریم.
به راهرو برمیگردیم. خانم مدیر و مربی کارآموزی همچنان راجعبه اهمیت این دورهها در مهارتآموزی و اشتغال میگویند. کلاهم را قاضی میکنم و انصاف میدهم کمتر مدرسهای را به این پویایی دیدهام؛ حتی دانشآموزان بهنظر باانگیزهتر میرسیدند و میتوانستند سرشان را بالا بگیرند و از مهارتهایشان برایم بگویند.
میگفتند برای دانشآموزان سال تحصیلی جدید لباس فرم میدوزیم و پردههایشان را نقاشی میکنیم. با این وجود، فاطمه دقیق میگفت جای خیاطی، مزون است. آنجا این مهارتآموزیها شکل و شمایل جدیتری به خود میگرفت.
صدای ماشینهای خیاطی در هوا خط انداخته و ردیفی از نور خودشان را به راهرو رساندهاند. از پلهها پایین میآیم، از کنار صف خانوادهها عبور میکنم و خودم را به حیاط میرسانم.
یک تکه ازاضافات پارچه در دستم جا مانده. برای من بیارزش است، برای اهالی این مدرسه چطور؟