بزرگنمایی:
«مهیار هزارجریبی» کارگردان نمایشهای دفاع مقدسی میگوید: بیشتر جوانان روستای «تروجان» مازندران پس از جنگ به جبهه رفتند و همسرانشان در انتظار آمدن آنها تاکنون منتظر ماندهاند. نام این روستا پس از ایام جنگ به «شهیدآباد» تغییر کرد.
نمایش «زنان بیشه گل» به نویسندگی، کارگردانی و بازیگری مهیار هزار جریبی از دوازدهم تیر ماه اجرایش را در تماشاخانه مهر حوزه هنری آغاز کرد. این نمایش پیش از آغاز اجرای عموم برگزیده جشنواره ملی تئاتر مقاومت شده بود.
بازیگران این کار مهیار هزارجریبی، سارا یزدانی، نازنین هدایتی، علی کیانی، سمیرا سلیمانی، منیره سادات خاتمی نژاد، پانیذ چاوشی، مبینا رمدانی و نیروانا هزارجریبی هستند.
«زنان بیشه گل» روایتی جریان سیال ذهن از زندگی مردم یک روستا در زمان جنگ است که همه مردان آن به جنگ رفتهاند و مدیریت تمام امور روستا برعهده زنان است و زنان آبادی را میگردانند. در این بین مشکلاتی برای زنان پیش میآید و آنها باید به تنهایی برای رفع مشکلاتشان تلاش کنند.
درباره محور اصلی این نمایش و مفاهیم دفاع مقدسی در تئاتر با مهیار هزارجریبی به گفتوگو نشستیم:
*به عنوان سوال نخست بفرمایید پس از چهارده شب اجرا استقبال از کار در حوزه هنری چطور بود آیا براساس برگزیده شدن کار در جشنواره مقاومت، انتظاری که داشتید در عرصه نمایشی با کسب مخاطب خود برآورده شد؟
سلام عرض میکنم. خوشحالم که استقبال از کار هم از سوی مردم و هم هنرمندان خوب بود. به هرحال یک سری مسائل در تهران وجود دارد، مخاطبی هستند که چهره سلبریتی میپسندند اما در مجموع ما از اجرای عموم کار راضی بودیم.
*چطور شد برای نمایش زنان بیشه گل هم کارگردانی و هم بازیگری را توأم انتخاب کردید، به هرحال تشدید مسئولیتها از نوشتن تا کارگردانی و بازیگری شرایط را برای یک نفر سخت میکند؟
متأسفانه باید بگویم که در اکثر شهرستانها شرایط اینطور نیست که بازیگرانی وجود داشته باشند که در هر نقشی بتوانند بازی کنند، همین باعث میشود که فشار روی برخی بیشتر باشد من هم برای کار بازی و کارگردانی مجبور به این کار شدم و همین هم شرایط سختی را برایم فراهم میآورد.

*برگردیم به نمایشنامه و اینکه چطور شد «زنان بیشه گل» را به صحنه بردید. ابتدا بفرمایید که آیا خودتان مازندرانی و اهل همان روستایی هستید که در نمایش از آن قصه بیرون آمده است و آیا این روستا واقعیت دارد؟
بله من مازندرانی هستم. اسم روستا در نمایش «بیشه گل» آورده شده است، این روستا واقعی نیست اما در گذشته روستایی در مازندران بود که ابتدا اسمش «تروجان» و بعد به دلیل شهدای زیادی که تقدیم انقلاب کرد، نامش به «شهید آباد» تغییر کرد و الان هم همین نام را دارد، خیلی از مردان این روستا به جنگ رفتند و شهید شدند و به دلیل همین تعداد زیاد شهدا، چنین نامی را برایش انتخاب کردند ، اینطور شد که من هم ایده اولیه نگارش قصه این نمایش برایم ایجاد شد.
خیلی از مردان روستای «شهید آباد» به جنگ رفتند و شهید شدند و زنانشان مقاومت کردند و هنوز خیلی ها چشم انتظار هستند
اما تمرکز اصلی این نمایش بر زنانی است که در کنار مردان مقاومت و ایثار کردند، در کنار خانواده هایشان و چشم انتظار همسرانشان باقی ماندند. زنان درست است که جلوی توپ و تفنگ و تانک نرفتند اما کانون خانواده را حفظ کردند و انتظار عزیزانشان را کشیدند. همچنان هم خیلی از این مادران یا همسران چشم انتظار هستند. اینها مقاومتشان هیچ کم از مردان ندارد، دوش به دوش مردان مقاومت کردند . اگر مردی سردار ، جانباز یا شهید شدف علتش شرایطی بود که این مادران و همسران در منازل برایشان فراهم کردند تا چنین فرزندان و همسرانی تربیت شوند و نام مردان و نام کشور جاویدان باقی بماند.
*شما خودتان هم خانواده شهید هستید؟ آیا در چنین محیطی رشد کردید؟
بله عموی بنده «رمضانعلی هزارجریبی» به شهادت رسیدند و انتظار مادربزرگ سالها که او را داماد کند وجود داشت وقتی خبر شهادت عمو را به مادربزرگم دادند از شدت ناراحتی رفتارهایی میکرد که عجیب بود انقدر که این داغ سنگین بود و من این اتفاق را لمس کردم و تلاش کردم اینگونه ادای دین کرده باشم.
*پس نمایش شما زنانه است؟
بله یک نوعی دردل زنانه و مشکلات خانمها است. سه عروسی که یک هفته به عروسیشان مردانشان به جنگ میروند این مشکل زنان است و همیشه آنها در حسرت لباس عروس باقی ماندند و سالها لباسشان را کوک زدند و همچنان چشم انتظار ماندند و هنوز هم زنانی هستند که کوک میزنند تا شوهران یا پسرانشان به خانه بازگردند.
*روحشان در آرامش باشد. الان هم نمایشنامه جدیدی در دست دارید که در زمینه دفاع مقدس باشد؟
بله من نمایش مراسم برفچال را در دست دارم که برای جشنواره آیینی سنتی آماده خواهم کردم و اگر خدا بخواهد نوزدهم تیر به تهران میآییم، بعد هم نمایش «مطرب آقا» را درباره امام رضا(ع) در دست دارم.
*در زمینه کارهای دفاع مقدسی بفرمایید که شرایط را برای کار تئاتر چطور میبینید. با توجه به اینکه اندازه نیاز در این عرصه الان نمایشنامه تولید و کار نمیشود.
بله من این نکته را قبول دارم که در این عرصه کمبود کار داریم، اما این را هم باید در نظر بگیریم که نهادها، ارگانهای مربوطه در این عرصه کمتر حمایت میکنند من به شخصه تشکر ویژه از کوروش زارعی در حوزه هنری میکنم که از کار ما حمایت کردند اما همه جا این حمایت و ارزش را قائل نمیشوند. کارهای عرصه دفاع مقدس و جنگ مسلما کار کمدی و خنده دار با بازیگر چهره نمیتواند باشد! طبیعتا همین بخشی از مخاطب را پایین تر میآورد.
کار کردن در عرصه دفاع مقدس لبه تیغ راه رفتن است، خیلیها حوصله جنگ و مسائل آن را ندارند! برخی هنرمندان هم میگویند: باز هم موضوع جنگ؟!
بنابراین من معتقدم کار کردن در عرصه دفاع مقدس لبه تیغ راه رفتن است،چون هم خیلیها حوصله جنگ و این مسائل را ندارند و هم اینکه حمایت از آن کم است و مثل نمایشهای دیگر کمدی و درام اجتماعی از هفتهها قبل پیش فروش نمیشوند، وقتی کسی در این وادی کار میکند همه چیز را میبیند و سختیهایش را به جان میخرد اما انتظار حمایت هم از نهادهای مربوطه دارد، من باید بدانم که مخاطبم به استثنای بخشی از مردم خاص است ، همه اینها مستلزم این است که ارگانها، نهادها و مسئولان دولتی از نویسندگان تا کسانی که در این عرصه کار میکنند، حمایت کنند.
*چطور است که شما در این عرصه با همه سختیها مقاومت دارید؟
ببینید من فکرم این است که یک ادای دینی تا زمانی که زنده هستم و قلمم میچرخد و سالی چند بار متنی را به صحنه ببرم، نسبت به شهدا و خانواده آنها داشته باشم. بنابراین من ذهنیتم این ادای دین برای کسانی است که رفتند و گر نبودند ما الان اینجا نبودیم که با هم گفتوگو کنیم. به همین خاطر من تا زمانی که زنده هستم خودم را مدیون شهدا میدانم و دراین عرصه کار میکنم اما این را هم نباید فراموش کنیم امثال من خرج و مخارج زندگی هم دارند به ویژه هنرمندانی که مذهبی نویس و دفاع مقدس نویس هستند که کارشان هم سختتر است.

شما تصور کنید یک هنرمند برای اینکه کاری برای جشنواره تئاتر فجر آماده کند، هیچ محدودیت موضوعی ندارد بلکه هر کاری را می تواند انجام دهد اما برای یک کار دفاع مقدسی و جنگی بندهایی وجود دارد انگار که روی لبه تیغ حرکت میکنی، از یک سو باید مراقب باشیم که مسئولان بهشان برنخورد، از سویی خانواده شهدا ناراحت نشوند و از طرفی هم حرف خودمان را زده باشیم این خیلی شرایط را برایمان سخت میکند.
*برای نگارش این نمایشنامه زنان بیشه گل چه نوع تحقیقاتی انجام دادید؟
بهرحال هر کار دفاع مقدسی که بخواهد روی صحنه برود، نیاز به تحقیق دارد. اصلا بدون تحقیق نمیشود نوشت. باید نمایشنامه نویس تحقیق کند تا متنش قوی باشد، وگرنه هر کسی میتواند یک چیزی بنویسد. من برای کار قبلیام «سرخ او» کلی تحقیق از پیرامون و خود مادر شهید که میخواستند فرزند شهیدش را نبش قبر کنند، انجام دادم . ساعتها با او به گفتوگو نشستم تا توانستم کار کنم.
اما نکته این است که برای این کارها اگر حمایت نشویم، خسته میشویم. من به شخصه اگر خود آقای زارعی در حوزه نبود، علاقه ای مجدد به نوشتن پیدا نمیکردم به هرحال درد ما در شهرستانها بیشتر است، خیلی شرایط از تهران کار کردن سختتر میشود به ویژه در این هوای شرجی شمال.
خیلیها الان تصور میکنند به جای چند کار باید یک کار دفاع مقدسی داشته باشند تا برای تأمین هزینه هایشان چند کار گیشهای نیز تولید کنند
شاید اینطور بتوانم بگویم که از سوی شهردار و استاندارد شهر هیچ حمایتی نشدیم، یک مقدار اگر بنیاد شهید، بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و سایر ارگانهای ذی ربط به نویسندگان بیشتر کمک کنند، مبالغی به آنها بدهند که خیالشان از معیشت و مسائل دیگر راحت باشد خیلی بهتر قلم میزنند. به هرحال من هنرمند هم زندگی دارم و زندگی هم خرج دارد.
خیلی ها دیگر شاید الان به فکرشان برسد که به جای چند کار هر سال فقط یک کار دفاع مقدسی تولید کنند و بقیه وقتشان را به نمایشهایی بگذارند که گیشه دارد و میتواند بفروشد!
*درباره زمان اجرایتان بفرمایید چند شب اجرا داشتید و آیا تصمیم دارید این کار را مجدد به صحنه ببرید؟
ما از دوازدهم تا بیست و ششم تیر ماه اجرا داشتیم. واقعیت دوست داریم در مازندران هم اجرا داشته باشیم اما به همان دلیلی که گفتم باز هم دچار مشکلات مالی و مخاطب هستیم. الان در تلاش برای ساخت یک آموزشگاه بازیگری هستیم که در آن یک تماشاخانه خصوصی هم تعبیه کردیم اگر پولمان برسد این را تمان کنیم تا به حال درخواست واممان به صندوق اعتباری هنر هم مشخص نشده که اگر بتوانیم وامی بگیریم این آموزشگاه را به اتمام برسانیم.
*در ارتباط با نمایش زنان بیشه گل باید بگویم که شاید جنگ در این نمایش حالت استعاری نیز دارد. دراین زمینه چه ایدهای داشتید؟
ببینید، ما اگر زنها را از جامعه حذف کنیم خیلی مسائل ما از جامعه حذف میشود. در منطقه ما در قدیم رسم بر این بود که اگر زنان همسری داشتند یا نامزدی داشتند اگر همسرانشان فوت میکردند با لباس عروس به مزار همسرانشان میرفتند که در این کار هم دیالوگی در این زمینه داریم. ما خیلی از زنها را در جامعه داریم که در نبود مردها ایستادند، سالها انتظار کشیدند و به عشق کسی که دوستش داشتند ، پایمردی کردند من در منطقه خودم چنین کسانی را سراغ دارم.
انشالا که از این پس در کشور ما هیچ گاه جنگ و خونریزی نباشد و همیشه صلح وجود داشته باشد اما من همیشه اعتقادم این بود که سوژه نخ نما انتخاب نکنم و از ابعاد دیگر جنگ را نگاه کنم در کارهایم نمیخواهم توپ و تفنگ و خمپاره روی صحنه بگذارم تلاش کردم اتفاقات دیگر پس از جنگ و چیزهایی که ناخوشایند است و هنوز سالها میگذرد و ضربه به انسانها زده است من تلاش کردم این کارها را اجرا ببرم.
کار مقاومت در جشنوارهها همانطور که گفتم لبه تیغ است. تماشاگر الان تئاتر راحت طلب است، چیزهای خنده دار دوست دارد تماشاگر را وارد سالن کردن، خیلی سخت است و اگر حمایت نشود شاید هیچوقت خیلی کارها از شهرستانها به تهران نمیرسید. خیلی مسئولان ما مثل آقای زارعی دغدغه جنگ دارند و این باعث امیدواری است امیدوارم همه مسئولان ما اینگونه باشند.
الان خیلی از تئاترهای ما چهره شده است، اگر بازیگر چهره نداشته باشد گیشه هم ندارد من با چهار هنرجو کار را روی صحنه آوردم پس حمایت میخواهم تا دو مرتبه چنین کارهایی را روی صحنه ببرم.
*نکته پایانی؟
من تشکر میکنم از همه دوستانی چون کوروش زارعی که به گروه های شهرستانی بها میدهند و آنها را برای اجرای عموم دعوت میکنند. تشکر ویژه از هنرجویانم دارم که با همه سختیها پا به پایم ایستادند، تا این کار به صحنه برسند و از شما هم در خبرگزاری فارس متشکرم.
انتهای پیام/