بزرگنمایی:
یک میل افسارگسیخته به عدد، یک تفاخر آماری-کمّی و یک نیاز سیریناپذیر به «ترین» شدن، هر سال ما را در یک شرایط بیرقیب، بر آن میدارد تا با ساخت «بزرگترین کیک جهان اسلام» رکورد خود را بشکنیم.
به گزارش تبسم مهر عبارت «بزرگترین کیک جهان اسلام» را در جستجوگر گوشیتان تایپ کنید و نتیجه را ببینید؛ با دهها لینک خبری در رسانههای ایرانی مواجه میشوید که همراه با عکس و فیلم و گزارشهای متنی و تصویری مختلف در سالهای متمادی پدیدهای شگفتانگیز را «ترند» کردهاند. لااقل از سال 1390 به این سو یعنی از 8 سال قبل تاکنون میتوانید اخبار و گزارشهای این پدیده را در ایام میلاد امام رضا (ع) رصد کنید؛ به طوری که گویی چنین سنتی همزمان با میلاد امام هشتم در ایران به یک سنت تبدیل شده است.
مثلاً در سال 90 کیکی با طول بیش از 60 متر و عرض بیش از 5 متر رکورد «بزرگترین کیک جهان اسلام» را با نام خود ثبت کرد. یا در سال 94 بزرگترین کیک جهان اسلام که با همکاری 30 قناد از سراسر کشور ساخته شده بیش از 8 تن وزن و 300 متر طول داشته است. باز در سال 95 کیکی تقریباً با همان وزن کیک سال قبلش، ولی اینبار با طول 888 متر ساخته شده تا سه بار عدد هشت در آن تکرار شده باشد تا میلاد امام هشتم را القا کند. در این میانه هم البته به طور همزمان کیکهای متعددی توسط نهادهای مختلف دولتی و مردمی و… ساخته شده و هر کدام هم کیک خود را «بزرگترین کیک جهان اسلام» نامیده است. اما نکته جالب توجه این است که در همه این اخبار و گزارشها، تیتر و کلیدواژه اصلی همین «بزرگترین کیک جهان اسلام» است و این به معنای آن است که هر سال مسئولان و نهادهای متولی امور مذهبی و فرهنگی و اجتماعی و هنری و… با رصد گزارشها و آمارهای سالهای قبل، تصمیم گرفتهاند در سال جاری فلان مقدار بیشتر شکر و آرد و خامه و شکلات و افزودنیهای مجاز خوراکی و… تهیه کنند تا بتوانند رکورد سال قبل را شکسته و خود را به عنوان رکوردار سازنده جدیدترین «بزرگترین کیک جهان اسلام» مطرح کنند!
در سال 95 کیکی به وزن 8 تن و با طول 888 متر ساخته و در روز میلاد امام رضا (ع) توزیع شد تا سه بار عدد هشت در آن تکرار شده باشد و میلاد امام هشتم را القا کند!
اگرچه قضیه به طرز عجیبی طنزآمیز است، اما کمی دقت در اتفاقی که در حال رخ دادن است، وجوه تراژیک قصه را هم رو میکند. تصور کنید که نهادها و سازمانهای مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و… متولیان اصلی پخت بزرگترین کیکهای بخش مهمی از جهان شوند و برای نیل به این افتخار با هم رقابت کنند.! اولین سوالی که به ذهن میآید شاید این باشد که آیا در سازمانها و مراکز مذهبی و فرهنگی و اجتماعی و… در ایران ردیف بودجهای برای پخت کیک تعریف شده است؟ این سوال از آنجا مهم است که بدانیم مسئولیت چنین نهادهایی اولاً و بالذات تعریف و تعیین سیاستها و برنامههای فرهنگیای است که کیفیت فرهنگی جامعه را بهبود ببخشد، و نیاز به گفتن ندارد که در هیچ کجای تاریخ و جغرافیای این جهان پخت و تزئین و توزیع کیک، هر چقدر هم عریض و طویل باشد، و هر قدر هم چنین کیکی، کیک تولد والاترین و ارجمندترین انسانها باشد و با نیات بهغایت مقدس هم پخته و توزیع شده باشد، چنین کارکردی نخواهد داشت.
پاسخ از پیش مقدری که در معمولاً در آستینها پنهان است این خواهد بود که این اقدامات با نذر و نذورات مردمی صورت میگیرد! بسیار خوب، پس اسم نهادهای متولی، در این اخبار و گزارشها اگر «بهنامزدن» فعالیتهای کاملاً خودجوش مردمی نیست پس چیست؟
بیایید به اخباری که از حدود 5 روز پیش رسانههای ایران را درنوردیده، نگاهی کنیم: «توزیع بزرگترین کیک جهان اسلام به وزن 15 تن در تهران»!
طول این کیک که امسال «بزرگترین…» است، حدود 1300 متر و عرض آن یک متر است و قرار است امروز همزمان با میلاد امام هشتم و طی مراسم جشن بزرگ ولایت بین مردم توزیع شود. متولیان این اقدام هم در نوع خود جالب توجهاند؛ در خبری که روابط عمومی نهاد برگزار کننده برای اهالی رسانه ارسال کرده، اینطور نوشته شده است: «همزمان با دهه کرامت و به مناسبت میلاد علی بن موسی الرضا (ع) بزرگترین کیک جهان اسلام به همت سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و با مشارکت نیروی انتظامی یکشنبه 23 تیر در پارک چیتگر و کنار دریاچه شهدای خلیج فارس بین مردم توزیع میشود». این خبر در ادامه به اطلاع مخاطبانش میرساند که «بعد از اجرای برنامه صحنهای شاد و مفرح، ساعت 19 مراسم برش و توزیع بزرگترین کیک جهان اسلام آغاز میشود».

اگر از ابتذال نهفته در موقعیتی که توصیف شد بگذریم، آنچه وجه تراژیک قضیه را بیش از هر چیزی برملا میکند، تسلط بیچون و چرای ابعاد کمّی و فرمال بر عموم فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی سازمانها و نهادها است؛ پدیدهای که نوعی از تهی بودن از بودن را نشان میدهد، از جدیترین امور جدیتزدایی میکند و راه را برای نوعی تفاخرجویی لوس از رهگذر نیل به «ترین» ها هموار میسازد. در راستای چنین فهمی از قضایاست که اهداف همه سیاستگذاریها و برنامهریزیها در کشور به اموری مطلقاً کمّی، نظیر «جذب حداکثری» مخاطبان / آرای مردمی / کلیکها / لایکها / ویوها / سیاهیلشگرهای اینجا و آنجا، آن هم به هر قیمتی معطوف شده و زمینه حضور و جولان چهرهها و نمادهای محبوبیت و جذابیت کاذب فراهم میشود.

بر این مبنا پدیده «بزرگترین کیک جهان اسلام» و تبلیغ آن در رسانهها را باید متناظر با فرهنگی عمومی «جذابیتپرستی» تهی از محتوا و فرمالی فهم کرد که در آن سلبریتیهای جذاب و محبوب و شیکپوش روزگار ما، بدل به صاحبنظران امور فرهنگی و سیاسی میشوند؛ کسانی که به هر حال میتوانند نیاز مبرم مسئولان و نهادهای ما را به تعداد مخاطب، رأی، کلیک، و ویو و… پاسخ دهند. دقیقاً به خاطر همین نیاز به «ترین» بودن و رکورددار شدن است که ما در یک شرایط بیرقیب، هر ساله رکورد «بزرگترین» کیک جهان اسلام را مال خود میکنیم، یعنی در حقیقت هر سال رکورد خودمان را میشکنیم. این تشنگی و شهوت طلب امر کمی و «ترین» شدن و رکورد شکستهای عددی و نمایشی در زمینه و بسترهایی که شدیداً نیازمند کنش کیفی و محتوایی است، در حالی رخ میدهد که در زیرلایههای زندگی شهری و فرهنگ عمومی ایرانیان روز به روز رکوردهایی جابهجا میشوند که از عاری شدن حیات از هرگونه معنا، بدویت مدرن و اتمیزاسیونی خشونتبار خبر میدهد؛ جامعهای که در کنار رکوردشکنی هرساله در پخت و توزیع «بزرگترین کیک جهان اسلام»، رکوردار بیشترین شتاب رشد فلاکت در دو سال گذشته در جهان اسلام، بیشترین شتاب کاهش ارزش پول ملی طی یک سال گذشته در جهان اسلام، بیشترین شتاب رشد فرار مغزها و مهاجرتها و… است.
جامعهای که در کنار رکوردشکنی هر سالهاش در پخت و توزیع «بزرگترین کیک جهان اسلام»، رکوردار بیشترین شتاب رشد فلاکت در دو سال گذشته در جهان اسلام، بیشترین شتاب کاهش ارزش پول ملی طی یک سال گذشته در جهان اسلام، و بیشترین شتاب رشد فرار مغزها و مهاجرتها و… است، در نوع خود جامعه جالبی است.یا مثلاً جامعه تهرانی را در نظر بگیرید که حین رشد سرسامآور حاشیهنشینی و ازدیاد فقر، در حال رکوردشکنی در ساخت و رونمایی از ایرانمالها و اطلسمالها و تهرانمالها و مگامالهای چه و چه است؛ شهری که به یکی از بزرگترین واردکنندگان خودروهای لوکس خارجی بدل شد و همانطور که رسانهها نوشتند در آن به کرات با پدیده واردات «کاسه توالت طلا» و «پستانک طلا» و… از خارج و عطش مشتریانش برای استفاده از آنها مواجه بودیم. شهری که در یکسوی آن بستنی و هاتداگ با پودر طلا سرو میشود تا نمایش تفاخرآمیز به بیشترین حدش برسد و در سوی دیگرش عدهای گرسنه در گورها یا در بهترین وضعیت در پارکها و روی کارتنها میخوابند. این عطش کمیتگرایانه عقل ابزاری است که در مسیر جذب سود حداکثری مطلقاً سیری ندارد و به تولید و بازتولید فقر و فلاکت از رهگذر شکل دادن به پدیدههایی چون ابرپولدارهای نوکیسه و بدویت بزرگ شده رسیده است.
در این وضعیت، وقتی همه در حال رکورد زدن هستند، چرا نهاد فرهنگیای چون سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با مشارکت نیروی انتظامی رکورد نزند. وقتی سراسر حیات جمعی ما قافیه را به هرگونه «فرم عددی» و «ترند کمّی» باخته است، چرا ما به هر قیمتی «بزرگترین» کیک جهان اسلام را نسازیم و با یک استقبال خوب مردمی، پس از اجرای نمایش صحنهای شاد و مفرح، مراسم برش و توزیعش را برگزار نکنیم؟