بزرگنمایی:
ایران مدرن با مفهوم «مدرنیته» بیگانه است. اگر بر این اساس اگر همه صنعتهای به روز در جهان نیز وارد کشور شوند به دلیل عدم فرهنگ استفاده از آن، نمیتوان جلوی تبعات منفی آنها را گرفت.
به گزارش تبسم مهر یکی از مهمترین چالشهای کشور در سال 97 مساله صنعت و مشکلات صنایع کشور و کارگران بود. صنایعی که به دلیل اجرای غلط سیاستهای اصل 44 قانون اساسی، به طریقی مبهم به بخش خصوصی واگذار شدند. واگذاریهایی که در آن اما و اگرهای بسیاری وجود داشت. از نسنجیدن اهلیت خریداران کارخانهجات تا ابهام در نرخ واگذاری و حتی انتساب خریداران به برخی از دولتمردان. در هر صورت کار به جایی رسید که روند واگذاریها به جای آنکه باری از دوش دولت سبک کند خود به معضل بزرگ اقتصادی دولت تبدیل شد و هزینهها از سودهای این کار فراتر رفت و البته این معضل در مقاطعی بدل به بحرانی اجتماعی شد. در این یادداشت بر آن شدیم تا مساله صنعت در ایران را از طریقی فرهنگی بکاویم.
مفهوم صنعت
واژه و مفهوم صنعت با مفهوم تمدن ارتباط تنگاتنگی دارد. تبار واژه تمدن یا Civilization واژه لاتینی civis است که به فارسی معنای شهرنشین بودن را میدهد. بسیاری از اندیشمندان حوزه جامعهشناسی اعتقاد دارند که یکی از مهمترین ویژگیهای تمدن وجود فنون و تکنیکهای پیشرفته در بیشتر شئون جامعه از جمله کشاورزی، ساختمان سازی، پیشهها و حرفههای مختلف و… است، چیزی که میتوان از آن به صنعتی بودن یاد کرد. بنابراین صنعت با شهرنشینی در یک خط موازی هستند.
صنعت در ایران کهن
ایران یکی از کهنترین تمدنهای جهان است، بنابراین طبیعی است که مقوله صنعت در کشور پیشینهای قوی داشته باشد. در متون کهن ادبی و تاریخی به این صنعت اشاره شده است. در شاهنامه «هنر» نزد ایرانیان یاد شده و مراد حکیم فردوسی از این واژه همان جنگاوری است: «هنر نزد ایرانیان است و بس * نگیرند شیر ژیان را به خس». بر این اساس مهمترین وجه صنعتی در ایران کهن، داشتن فنون مختلف و تبحر در سلاحسازی است. بر اساس متن شاهنامه فردوسی نخستین صنعتها به دوران جمشید شاه باز میگردد و این پادشاه بود که صنعت ساخت سلاح را ایجاد کرد:
«گرانمایه جمشید فرزند او * کمر بست یکدل پر از پند او
برآمد برآن تخت فرخ پدر * به رسم کیان بر سرش تاج زر
به فر کیی نرم کرد آهنا * چو خود و زره کرد و چون جو شنا
چو خفتان و تیغ و چو برگستوان * همه کرد پیدا به روشن روان
بدین اندرون سال پنجاه رنج * ببرد و ازین چند بنهاد گنج
دگر پنجه اندیشه جامه کرد * که پوشند هنگام ننگ و نبرد
ز کتان و ابریشم و موی قز * قصب کرد پرمایه دیبا و خز
بیاموختشان رشتن و تافتن * به تار اندرون پود را بافتن»
همچنین جمشید نخستین کسی بود که به طبقهبندی مشاغل هم دست زد: «ز هر انجمن پیشهور گرد کرد* بدین اندرون نیز پنجاه خورد.» ابیات نشان میدهند که جمشید 50 سال به ایجاد آموختن صنعت پرداخت و در 50 سال دیگر نیز به طبقهبندی مشاغل اقدام کرد، عملی که بر مبنای صنعتی بودن ناگزیر از آن بود. بنابراین میتوان جمشید شاه را نخستین مدیر صنعتی در ایران نامید.
مهمترین وجه صنعتی در ایران کهن، داشتن فنون مختلف و تبحر در سلاحسازی است. بر اساس متن شاهنامه فردوسی نخستین صنعتها به دوران جمشید شاه باز میگردد و این پادشاه بود که صنعت ساخت سلاح را ایجاد کرد.در طول تاریخ نیز ایرانیان به صنعتهای گوناگونی چون صنعت نساجی، ابریشم، صنعت فرش، صنعت ساختمان سازی، ساخت ظروف و… مشهور بودند. پیشهوران هر صنعت نیز در قرون مختلف با تأسیس صنفهایی خود را از دیگر صاحبان مشاغل و ارباب حِرَف جدا میکردند و برای خود رسالهها و مکتوباتی در اصول اخلاقی حرفه خود نیز داشتند که این مکتوبات امروز به عنوان اسناد ارزشمندی از گذشته صنعتی ایران مورد استفاده پژوهشگران است. همچنین این اصناف در پارهای از اتفاقات تاریخی آغاز کننده جنبشهای اجتماعی نیز بودند. جنبش حروفیه به رهبری شیخ فضل الله نعیمی استرآبادی که برخی از آن با عنوان «حِرَفیه» نیز یاد کردهاند یکی از مهمترین این جنبشهای حق طلبانه بوده است. فضل الله نعیمی که خود حرفه دوزندگی داشت، برای قیام و جنبش خود همراهان و پیروانی از ارباب مشاغل مختلف انتخاب کرد. این موارد تاریخی نشان میدهد که وابستگی به حکومتها همیشه برای صنعت ایران مشکل ساز بوده است.
امیرکبیر پیشگام صنعت مدرن
به باور بسیاری از جامعهشناسان و پژوهشگران حوزه صنعت، تولید انبوه و استفاده از تکنولوژی نسبتِ مدرن را به صنعت میدهد. متأسفانه در آغاز سدههای جدید و همگام با پدیده انقلاب صنعتی در اروپا، ایران در زمینه «دانش» از کشورهای غربی افتاد. ایرانی که در گذشته کهن خود در اکثر شاخههای دانش و علوم پیشرو و سرآمد بود. بنابراین کشور ناچار شد برای توسعه صنعتی خود به غرب رجوع کرده و به وارد کردن دانشهای نوین و البته تجهیزات صنعتی بپردازد.
بر مبنای تعریف صنعت به تولید انبوه و استفاده از ماشین، ایران در دو تاریخ دو جهش عمده را برای نوین کردن صنعت خود برداشت. نخستین جهش در ابتدای دوران زمامداری ناصرالدین شاه قاجار اتفاق افتاد. بر مبنای تاریخ معاصر نخستین کسی که در راستای ایجاد صنعت مدرن در ایران تلاش کرد امیرکبیر بود. امیرکبیر در زمینه نساجی فعالیتهای مهمی کرد که از آن با عنوان صنایع نوین در ایران یاد میشود. تأسیس کارخانههای بزرگ نخ ریسی و چلوار بافی در تهران، تأسیس چند کارخانه حریربافی در کاشان و یک کارخانه ریسندگی در ساری و همچنین اعزام چند نفر به غرب برای یادگیری ماهوت سازی و وارد کردن تجهیزات کارخانه ماهوت سازی به کشور، از اقدامات امیرکبیر برای نوین کردن صنعت ایران است.
در سالهای پس از انقلاب نیز با رواج تفکر فردید و دیدگاههای جلال آل احمد، نقد ماشینیسم به مثابه پایگاه نفوذ غرب گسترش بسیاری پیدا کرد. همراستا با این جریان فکری نیز تمام تلاشها به سمت بومی کردن صنعت در ایران پیش رفت.جهش دوم برای مدرن کردن صنعت ایران پس از به سلطنت رسیدن رضاخان پهلوی آغاز شد. در فاصله سالهای 1304 شمسی تا سال 1318 شمسی مجموعاً 680 کارخانه که به وسیله نیروی ماشین کار میکردند در ایران تأسیس شدند که در عرصههای اقتصادی میتوان از صنایع نساجی و شاخههای آن، صنایع فلزی مانند ورشوسازی و…، کارخانههای تولید برق و صنایع همچون کارخانههای نجاری و کبریتسازی و همچنین صنایع تبدیلی بخش کشاورزی مانند کارخانههای پنبهپاککنی، روغنکشی، برنجکوبی، آردسازی و همینطور بخشهای دیگر از صنایع مصرفی به فعالیت مشغول شدند. رضاشاه همچنین تصمیم به تأسیس کارخانههایی همچون کارخانه ذوب آهن گرفت اما به دلیل آغاز جنگ جهانی دوم این کار انجام نگرفت.
از دیگر اقدامات رضاشاه برای توسعه صنعتی ایران ایجاد شبکه راههای بین استانی و تأسیس راهآهن سراسری در ایران بود. این راهها باعث شد تا دسترسی صنایع به مواد اولیه و همچنین بازار فروش راحتتر شده در نتیجه گردش سرمایه مناسبتری داشته باشند. در دوره پهلوی دوم نیز توسعه صنعتی در ایران در دستور کار قرار گرفت و در جای جای کشور صنایع عمده و مادر شروع به فعالیت کردند. همچنین در این دوران تلاش شد تا برخی صنعتهای نوظهور، مانند صنعت اتومبیل سازی نیز از طریق ایجاد کارخانههای مونتاژ در کشور پایهریزی شود. تلاشی که البته نقدهای فراوانی به آن وارد است.
شاید بتوان در این میان از یک جهش سومی نیز برای توسعه صنعتی ایران نام برد و آن حرکت ایران به طرف داشتن انرژی هستهای است. استفاده از انرژی هستهای برای نخستین بار در زمان محمدرضا پهلوی مطرح شد در ادامه در سال 1353 با تأسیس سازمان انرژی اتمی ایران و برنامهریزی و بستن قراردادها برای ساخت نیروگاه اتمی بوشهر به مرحله عمل رسید و در دوره جمهوری اسلامی نیز توانایی غنی سازی اورانیوم به دست آمد. غنی سازی اورانیوم و توسعه هرچه بیشتر صنعت هستهای، ضمن آنکه باعث تولید و انباشت ثروت در ایران میشود، به توسعه دیگر صنایع نیز کمک شایانی میکند.
مواجهات فکری ایرانیان با صنعت
مدرن سازی صنعت ایران در نتیجه مواجهه با فرهنگ و تمدن غربی بود. در اصل دانش و تجهیزات صنایع مدرن ایرانی اکثراً از غرب وارد شدند. این تجهیزات به دلیل آنکه پیشتر در ایران مابهازا نداشتند، به همان اسم غربی یا فرنگی خود به کار رفته و باعث ایجاد چالشی در زبان و فرهنگ شدند. (به عنوان مثال تا مدتها در ایران واژه «ایروپلن» به کار میرفت.) همچنین به عدم وجود نیروی متخصص، دولت ایران و مدیران اقتصادی به ناچار مستشاران غربی را برای راهاندازی تجهیزات و تدریس دانش استفاده از آنها، به کشور دعوت کردند. طبیعتاً این مستشاران همراه با فرهنگ بومی خود وارد ایران شدند.
سیدفخرالدین شادمان یکی از نخستین کسانی بود که با نگارش کتاب «تسخیر تمدن فرنگی» به مقابله با فرهنگ و تمدن غربیِ رایج شده در ایران پرداخت. پس از او سید احمد فردید با ساخت واژه «غربزدگی» راه را برای چهرههایی چون جلال آل احمد در راستای نقد صنعت در ایران باز کرد. البته در تفکر فردید «غربزدگی» یک معنا و مفهومی فلسفی دارد، اما جلال آل احمد در کتاب «غربزدگی» خود صرفاً صنعت و استفاده از ماشین غربی را به نقد میکشد. نقدی که البته مورد نقادی روشنفکران دیگری چون داریوش آشوری قرار گرفت. در ادامه این راه کسانی چون سید حسین نصر با تکیه بر تفکر و فلسفه سنتگرایی مسیر دیگری را در نقد صنعت پیش گرفتند.
ایران توانست با تکیه بر متخصصان کشور و بدون وابستگی تکنولوژیک به کشورهای غربی در زمره باشگاه کشورهای دارای انرژی هستهای در جهان وارد شود. این مقوله خود با حیرت بسیاری مواجه شد که چگونه کشوری که هنوز نتوانسته به عنوان یک کشور صنعتی در جهان مطرح شود به دانش هستهای دست پیدا کرده است.در سالهای پس از انقلاب نیز با رواج تفکر فردید و دیدگاههای جلال آل احمد، نقد ماشینیسم به مثابه پایگاه نفوذ غرب گسترش بسیاری پیدا کرد. همراستا با این جریان فکری نیز تمام تلاشها به سمت بومی کردن صنعت در ایران پیش رفت. مقولهای که با اعمال تحریمهای ایران از سوی غرب، گریزی از آن نبود. به باور بسیاری از منتقدان غرب با وابسته کردن صنعت ایران به خود، قصد به سلطه کشیدن فرهنگ کشور را نیز دارد، بنابراین با بومی کردن صنعت باید به مقابله با آن پرداخت و دانش و تکنولوژی غربی را باید به کناری گذاشت. در این راستا کوششهای بسیاری در زمینه ساخت سلاح، هواپیماهای جنگی، ماشین آلات و… صورت گرفت که با سقوط نخستین هواپیماهای تولید و یا مونتاژ داخل و همچنین بیکیفیت بودن بسیاری از ماشین آلات، این روند تقریباً با شکست مواجه شد. با این اوصاف اما کشور توانست در عرصه تولید تجهیزات نظامی به خودکفایی قابل توجهی برسد.
در این میان اما ایران توانست با تکیه بر متخصصان کشور و بدون وابستگی تکنولوژیک به کشورهای غربی در زمره باشگاه کشورهای دارای انرژی هستهای در جهان وارد شود. این مقوله خود با حیرت بسیاری مواجه شد که چگونه کشوری که هنوز نتوانسته به عنوان یک کشور صنعتی در جهان مطرح شود به دانش هستهای دست پیدا کرده است. به عبارتی ایران توانست از روی صنعتی شدن پل زده و خود را به انرژی هستهای تجهیز کند. (هرچند که هماکنون ایران در ابتدای راه هستهای شدن و بهره بردن از این انرژی در صنعت و انباشت ثروت قرار دارد.) شاید این یک دلیل بر پستمدرن بودن ایران از نظرگاه برخی متفکران غربی باشد.
با تمام این مواجهات اما بسیاری از متفکران ایرانی نیز مهمترین راه توسعه صنعتی کشور را ایجاد ارتباط با غرب و گرفتن دانش و تکنولوژی آنها میدانند. به باور این طیف غرب یک کلیت یکپارچهای ندارد که ما ناچار شویم برای نقد آن کل هویتش را زیر سوال ببریم، بلکه میتوان از «چیز» های خوب غرب بهره برد و از «چیز» های بد و منفیاش احتراز کرد.
نقد صنعت در ایران
از مهمترین ملزومات توسعه صنعتی داشتن سیستم اقتصاد آزاد در کشور است و این اقتصاد آزاد نیز جز در جهت رفتن به سمت جامعه باز به مفهوم پوپری آن و پیوستن به جامعه جهانی به دست نمیآید. در این راستا بهجز مباحثی چون استیلای غرب بر ایران به دلیل وابستگی صنایع و انحصاری بودن دانش تکنولوژیک، صنعت مدرن در ایران با نقدهای جدی دیگری نیز روبهروست. به باور بسیاری فرهنگ صنعتی شدن به معنای مدرن آن در کشور رشد پیدا نکرده است. اکنون صنایع ایران باید بسیاری از مواد اولیه خود را از خارج وارد کنند. یکی از مضحکترین چالشها در سال 97 کارخانجات تولید پوشک بچه بودند که در مقاطعی به دلیل تحریم و همچنین گران شدن مواد اولیه وارداتی به دلیل بالا رفتن نرخ ارز از تولید باز ماندند.
ایران مدرن با مفهوم «مدرنیته» بیگانه است. اگر بر این اساس اگر همه صنعتهای به روز در جهان نیز وارد کشور شوند به دلیل عدم فرهنگ استفاده از آن، نمیتوان جلوی تبعات منفی آنها را گرفت. بر همین اساس است که اکنون صنعت در ایران به دلیل عدم ارتباط مناسب با غرب و ناتوانی در بهروز کردن تجهیزات و کارخانهها با بحران روبهروست.به عبارتی ایران مدرن با مفهوم «مدرنیته» بیگانه است. اگر بر این اساس اگر همه صنعتهای به روز در جهان نیز وارد کشور شوند به دلیل عدم فرهنگ استفاده از آن، نمیتوان جلوی تبعات منفی آنها را گرفت. بر همین اساس است که اکنون صنعت در ایران به دلیل عدم ارتباط مناسب با غرب و ناتوانی در بهروز کردن تجهیزات و کارخانهها با بحران روبهروست. این بحران نه تنها در عدم سوددهی لازم خود را به عینه نشان داده بلکه مشکلات دیگری از قبیل آلودگی مزمن محیط زیست را نیز علاوه بر دیگر مشکلات کرده است. به عنوان مثال در این دهههای اخیر پایتخت صنعت ایران یعنی شهر اراک با مشکلات جدی در زمینه آلودگی هوا مواجه است. مردم در این شهر با انواع بیماریهای ناشی از صنعت دست و پنجه نرم میکنند و گویا تمام تلاشها برای رفع این آلودگی نیز تاکنون به جایی نرسیده است. همچنین به دلیل بیگانگی با مفهوم مدرنیته ما نتوانستهایم مدیران حوزه صنعت را نیز تربیت کنیم. مدیران فعلی با خود صنعت نیز میانهای ندارند چه برسد به تبار فرهنگی آن.
صنعت در ایران با بحران روبهروست. کم شدن توان تولید کارخانهها و مراکز صنعتی و یا به کل تعطیل شدن آنها خطری بسیار جدی است که متأسفانه دامن صنعت ایران را فراگرفته است. در کنار آن بحران محیط زیست نیز بر حجم انبوه ضعفهای صنعت در ایران علاوه شده است. بنابراین نیاز به یک مواجهه فکری جدید با صنعت در ایران حس میشود. مواجههایی که میتواند از طریق اتوبان علوم انسانی باشد.