بزرگنمایی:
فنائی اشکوری، استاد فلسفه و عرفان تطبیقی در همایش سلامت معنوی گفت: بین ایمان و سلامتی افراد و جامعه ارتباط هست. بدون ایمان به خدا و اعتقاد دینی درست، سلامت معنوی یا ممکن نیست یا ناقص است.
به گزارش تبسم مهر محمد فنایی اشکوری، استاد فلسفه و عرفان تطبیقی در همایش سلامت معنوی در مورد تأثیر ایمان بر سلامت معنوی به ارائه سخن پرداخت که در ادامه چکیده ای از آن ارائه می شود:
در باب نسبت علوم طبیعی و علوم انسانی می توان گفت که علوم طبیعی تا حد زیادی مستقل از باورها و ارزش های دینی و فرهنگی است و جنبۀ جهانی (universal) دارد، اما علوم انسانی، به ویژه برخی از شاخه های آن، ارتباط نزدیکی به باورها و ارزشهای دینی و فرهنگی و مانند آن دارد. ما فیزیک و شیمی و ریاضیات سکولار یا مسیحی یا اسلامی نداریم، اما تعلیم و تربیت و حقوق و سیاست چنین نیست و در این حوزه ها اجماع جهانی برقرار نیست. از همین جهت است که ما معتقدیم نگاه اسلامی به تعلیم و تربیت و حقوق و سیاست با نگاه سکولار تفاوت های جدی دارد، هرچند اشتراکات هم وجود دارد. از این جهت است که به نظر ما علوم انسانی جدید نیازمند بازسازی و بازنگری براساس بینش اسلامی است تا بتوان از آن در جوامع اسلامی بهره برد، البته هرگز مراد ما این نیست که اعتقادات و فرهنگ هیچ تأثیری بر علوم طبیعی ندارد و از آن طرف همۀ گزاره های علوم انسانی وابسته به فرهنگ هستند. خیر! چنین ادعای مطلقی نداریم؛ مدعای ما به طور نسبی و فی الجمله است.
می توان گفت نسبت سلامت جسمی با سلامت معنوی تاحدی همچون نسبت علوم طبیعی با علوم انسانی است. ما می توانیم تعریفی واحد و جهانی از سلامت جسمی بدهیم و علم پزشکی کم و بیش یکسانی در جهان داشته باشیم، اما دربارۀ سلامت معنوی بعید است بتوان به چنین یکسانی و اجماعی دست یافت، مگر در حد کلیات و حداقل ها. سلامت معنوی به باورها و ارزش ها بستگی زیادی دارد. در اینجا هم مانند بحث علوم طبیعی و انسانی مدعای ما مطلق نیست، بلکه مدعا به صورت فی الجمله مطرح است. توجه به همین تفاوت فی الجمله بین سلامت جسمی و سلامت معنوی کافی است برای اینکه ما در فکر تعریف و تبیین و طراحی نظام سلامت معنوی از دیدگاه اسلامی باشیم و دنبال رو مطلق نسخه ای نباشیم که در جاهای دیگر در دنیا پیچیده شده است.
از اینجاست که می گوییم بین ایمان و سلامتی افراد و جامعه ارتباط هست. مدعای ما این است که بدون ایمان به خدا و اعتقاد دینی درست، سلامت معنوی یا ممکن نیست یا ناقص است. سلامت معنوی در گرو معرفت و احساس و عمل درست است و بیماری معنوی مرتبط با اختلال در اعتقاد، احساس یا عمل است. برای روشن تر شدن مدعا می توان جهانبینی مادی و الهی را در این زمینه با هم مقایسه کرد. این مقایسه نشان خواهد داد که سلامت معنوی چگونه با اعتقاد مرتبط است.
جهان در تفکر مادی و سکولار که یا منکر خدا است و یا اعتقاد به خدا را جدی نمی گیرد، متفاوت با جهان در تفکر خداباور است. منظور ما از جهان در اینجا جهان هستی است، نه جهان انسانی و جامعۀ بشری. در جهان بینی مادی، جهان هستی حاصل تصادف کور است و شعوری بر آن حاکم نیست. این جهان طرح ندارد، هدف ندارد و در نتیجه معنا ندارد. در چنین جهانی عدالت معنا ندارد و در نتیجه نظام جهان ظالمانه است، آیندۀ جهان نامعلوم و تلخ و ناامید کننده است، چون هیچ نیروی هدفدار و خیرخواهی برآن حاکم نیست. نظام هستی جبری است و کاری از ما در باب تغییر هستی ساخته نیست. چنین جهانی با سعادت انسان هماهنگ نیست. انسان حاصل عملکرد جبری و مکانیکی هستی است. انسان در این جهان خود را تنها و بی پناه و پرتاب شده می بیند. کسی او را نمی بیند و نگرانش نیست و صدایش را نمی شنود و انتظار کمکی از جایی نمی رود و چنین انسانی عاقبتی جز زوال و نابودی در پیش ندارد. چنین دیدگاهی حاصلی جز ناامیدی، نارضایتی، افسردگی و تلخکامی در پی ندارد. در چنین جهانی سخن گفتن از امید و شادی و آرامش بی اساس است و بنیاد و مبنایی برای سلامت معنوی متصور نیست.
در جهان بینی خداباور، هستی آفریدۀ آفریدگار حکیم، علیم، قادر و خیرخواه است. آفرینش هدف و غایت، طرح و نقشه دارد. طراحی هستی حکیمانه است. هستی قانونمند است. نظام هستی عادلانه است؛ «بالعدل قامت السماوات والأرض.» هستی خیر است. هستی زیبا و معناداراست. زیرا جهان آفریدۀ خدایی است که حکیم و عادل و خیر مطلق و جمال نامتناهی است. جهان ظهور رحمت مطلق و حاصل نفَس رحمانی است. نظام عالم بهترین نظام ممکن است؛ «لیس فی الإمکان ابدع مما کان.» نظام عالم نظام احسن است بطوری که عالم از این بهتر نمی توانست باشد. البته مراد عالم هستی و تکوین است، نه جامعۀ بشری. هستی حاصل ظهور حب الهی است.
طفیلی هستی عشقند آدمی و پری عنایتی بنما تا سعادتی ببری
جهان تجلی حسن الهی است و حاصل تجلی این زیبایی، ظهور عشق است.
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
زندگی انسان در چنین جهانی هدفدار، معنادار و زیبا است. انسان می تواند با خالق هستی که همه کارۀ عالم است رابطۀ عاشق و معشوقی داشته باشد (یحبهم و یحبونه). انسان اگر بخواهد می تواند به عالی ترین مراتب خوشی و سعادت نایل شود و سرنوشت ابدی خود را به دست خود رقم زند. همۀ امکانات و زمینه ها برای نیل انسان به سعادت ابدی و پایدار فراهم است. انسان می توان به کمال و جمال و خیر مطلق نزدیک و با او همنیشن شود و با او نرد عشق ببازد؛ «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر.» مرگ در این نگاه نه تنها فاجعه و کابوس نیست، بلکه بازگشت غریب به وطن اصلی و لقای محب با محبوب است.
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سرکویش پر و بالی بزنم
چنین انسانی به خدا عشق می ورزد، به اولیای خدا عشق می ورزد و به کل هستی محبت دارد و چون همۀ عالم را از او می داند عاشق همۀ عالم است. راه سعادت را ایمان و عمل صالح می داند. اصل حاکم و جاری در زندگی او محبت خواهد بود. این محبت در عمل و رفتارش به صورت پرستش خدا و خدمت به خلق نمودار خواهد شد. البته مبارزه با دشمنان خدا و ستمگران و کسانی که مانع سعادت انسان ها هستند خود لازمۀ محبت به خدا و خلق است. در جامعه ای که چنین اعتنقادی بر آن حاکم باشد انسان گرگ انسان نیست و تنازع بقاء اصل حاکم نیست، بلکه اصل حاکم محبت و خدمت است.
چنین انسانی می داند که راه سعادت ستم بر دیگران و سلب حق دیگران نیست؛ بلکه راه سعادت ایمان و عمل صالح است. او می داند راه موفقیت نقض قانون و نقض ارزش های اخلاقی نیست؛ بلکه راه توفیق و سعادت، بندگی خداوند است. در این نگاه بزرگ ترین دستاورد انسان جلب رضا و حب الهی است و حب الهی تنها با بندگی او به دست می آید. «ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله.» ثمرۀ چنین جهان بینیای امید، رضایت، شادی، آرامش، خوشبینی، فعال بودن، خوش خُلق بودن، وظیفه شناس بودن و قانونمدار بودن است. نتیجۀ این خصلت ها سعادت فرد و جامعه است.
این نگاه به سلامت معنوی پیامدهای سیاسی و اجتماعی عظیمی دارد. مسئولان و کارگزاران یک جامعه اگر اهل ایمان باشند و جهان بینی الهی داشته باشند، سلامت معنوی خواهند داشت؛ اگر سلامت معنوی داشته باشند دوستدار مردم، خیرخواه مردم، خدمتگذار به مردم، وظیفه شناس، قانون مدار و ایثارگر خواهند بود. اگر ایمان نداشته باشند سلامت معنوی نخواهند داشت و اگر سلامت معنوی نداشته باشند خودمحوری، سوء استفاده از قدرت، پارتی بازی، ثروت اندوزی، کاخ نشینی و اختلاس و رشوه گیری و رانت خواری و قانون گریزی و بی عدالتی و خودباختگی و ذلت پذیری در برابر دشمن، گسترش خواهد یافت و فساد و فقر و تبعیض و قاچاق و بیکاری و گرانی و احتکار و کم کاری و اعتیاد و طلاق و ناامنی و عقب ماندگی و بحران ها و بدبختیهای دیگر گریبانگیر آن جامعه خواهد شد.
ظهور این علائم در جامعهای نشان می دهد که دست کم بخش تأثیرگذاری از کارگزارانش از سلامت معنوی مناسب برخوردار نیستند و در نتیجه بهره ای از ایمان ندارند، یا ایمانشان بسیار ضعیف است؛ چرا که ثمرۀ ایمان راستین سلامت معنوی است و ثمرۀ سلامت معنوی عمل صالح و ثمرۀ عمل صالح عدالت و صلاح و آبادانی و خوشبختی است. با برهان خلف از فقدان این نتایج فقدان آن مقدمات استنتاج می شود. در چنین وضعیتی پرداختن به سلامت معنوی کارگزاران و علاج بیماری های معنوی آنها مقدم بر علاج بیماران دیگر است، چون با وخیم شدن بیماری چنین کارگزارانی کل جامعه دچار بیماری خواهد شد و آنگاه کار طبیبان بسیار دشوار خواهد گردید.