سلسله دروس خارج فقه فرهنگ-35؛
بررسی معنای حدیث «باهتوهم»/ دایره «مقابله به مثل» و نظر اسلام
دینی و مذهبی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - آیت الله اراکی گفت: مراد از «بَاهِتُوهُمْ» این است که با حجت و برهان زبان آنها را قطع کنید تا نتوانند علیه اسلام و یا در ترویج بدعت خود کاری کنند.
تبسم مهر - آیت الله اراکی گفت: مراد از «بَاهِتُوهُمْ» این است که با حجت و برهان زبان آنها را قطع کنید تا نتوانند علیه اسلام و یا در ترویج بدعت خود کاری کنند.
به گزارش خبرنگار مهر ، متن زیر مشروح جلسه سی و پنجم درس خارج فرهنگ آیت الله محسن اراکی است که در ادامه میخوانید؛
مقدمه
فرهنگ یک نظام ارزشی است که همه فعّالیّتهای ارادی انسان را در برمیگیرد؛ مجموعهای از داوریهای ارزشیِ به هم پیوسته و متکامل درباره کلیه رفتارهای انسانیِ انسان که مجموعه ساختاری هماهنگ و واحدی را شکل میدهند. از سویی فرهنگ خاستگاه رفتارهای ارادی انسانیِ فردی و اجتماعی است و لذا هرگونه تغییر در رفتارهای فردی و اجتماعی، دگرگونی در نظام فرهنگی را میطلبد و نیز هرگونه تغییر در نظام فرهنگی، دگرگونی در شیوههای رفتار انسانی را به دنبال دارد به همین جهت بررسی این نظام اجتماعی از منظر فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام ضروری به نظر میرسد. در این سلسله دروس آیت الله محسن اراکی که مکتب علمی نجف و قم را توأماً درک کرده است، به بررسی این مهم میپردازد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین
بحث در فقه فرهنگ بیان و گفتارهاست، لذا بیان کردیم که اصل در تعرض به سوء به هر کس و هر شیئی حرمت است. همچنین بیان شد که استثنائاتی داریم که از این حرمت خارج شده است . اولین استثناء همان است که در آیه «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ » آمده است که «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» ظهور و اختصاص دارد در همان دایره ظلمی که به او شده است. عنوان دوم، ظلم اجتماعی بود؛ به این معنا که کسی که غاصبِ مقام حاکمیت و ولایت امرِ بدون حق باشد، چنین ظالمی که ظلم اجتماعی کرده است و با تصدی چنین جایگاهی بهطور غاصبانه ظلم به اموال و انفس و اعراض کرده است، بنابراین معنایی ندارد که ما برای عِرض او حرمتی قائل شویم.
خروج قاعده الزام از اصاله الحرمه
عنوان سوم مورد قاعده الزام است یعنی اهل مذاهب یا ادیان دیگر آنچه را برای خود جایز میداند؛ یعنی برای مثال اگر اروپاییها بگویند که آزادی بیان است و لذا اشکالی ندارد که کسی فحش یا بد بگوید در این صورت «أَلْزِمُوهُمْ بِمَا أَلْزَمُوا بِهِ أَنْفُسَهُم» میتوانیم به آنها فحاشی کرده و بد بگوییم. اگر دایره این آزادی بیان در عرف و شرع آنها تا هتک حرمات و تهمتزنی است وقتی این حرمت دیگر در حق آنها بنا بر قاعده الزام نگه داشته نخواهد شد. اصل قاعده محرز و مسلم است و هم روایتی به این مضمون وجود دارد و هم میتوان از این قاعده به قاعدهای نام برد که در موارد مختلف فقه مبنای فتوای فقها بوده است.
رفع حرمت از معتدین بواسطه قانون مقابله به مثل
مورد چهارم مواردی است که مشمول قانون مقابله به مثل است که البته اگر بخواهیم این مورد را جداگانه بیاوریم؛ زیرا آن مورد دوم را میتوان مندرج در این کرد اما به دلیل اینکه خود این مورد فی نفسه یک قاعده مهمی است لذا آن را مستقلاً بیان کردهایم. هرکجا که مشمول قانون مقابله به مثل است هم حرمت ندارد. قانون مقابله به مثل رفع حرمت از معتدین میکند در همان اعتدایی که کرده است؛ یعنی اگر کسی از شما غیبت کرد غیبت او برای شما جایز خواهد شد و اگر کسی تهمت زد تهمت به او جایز خواهد شد. این معنی «فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُم» است، این «اعتدوا» نکته مهمی است. حتی نفرموده فافعلوا به مثل ما یفعل، بلکه میفرماید «فاعتدوا»؛ عدوان بر او جایز است.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَی الظَّالِمینَ» عدوان جایز نیست. عدوان به معنای از مرز حرمت فراتر رفتن است. اما میفرماید تعدی به ظالم استثناء شده است. ظالم هم وقتی اطلاق میشود منصرف به «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً» است. بارزترین مصادیق آن ظالمی که در قرآن کریم آمده -ظالمی که مطلق بوده و مقید نشده است به جز در حوزه خاص- کسی است که در مقام ولایت تصرف کرده است. حال در اینجا قانون مقابل به مثل میگوید: «فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُم».
البته اینکه چه رفتاری جایز است و چه رفتاری رفتار بهتر است تفاوت است؛ -نمیخواهیم وارد این بحث شویم- در آیه کریمه میفرماید: «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبیلٍ * إِنَّمَا السَّبیلُ عَلَی الَّذینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ * وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» اگر کسی صبر کرد و بخشید این کار بهتر است، اما «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبیلٍ» کسی که به او ظلم شد حال میخواهد در برابر ظلم برای خود منتصر شود و میخواهد حق خود را بگیرد؛ یکی از حقها همین است که اگر اعتدی کرد شما هم مانند او میتوانید انجام دهید.
در حقیقت قصاص هم به همین شکل و از این باب است. لذا گاهی ما با خارجیها صحبت میکردیم و میگفتیم شما که حکم قصاص را نقد میکنید و میگویید که اگر فردی انسانی را کشت نباید او را کشت، در این صورت شما حقی را که قاتل برای دیگران قائل نیست برای او قائل هستید! این همان ظلمی است که شما انجام میدهید. اینکه میفرماید: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً» به دلیل اینکه این حرمت و این سد را شکست، وقتی این سد را شکست یک نفر و دو نفر و چند نفر فرقی نمیکند، دیگر حرمت ندارد. حال آن وقت کسی که این حرمت را میشکند و آن را نسبت به دیگران قائل نیست و رعایت نمیکند، این حرمت را برای او قائل شدن خود یک نوع ظلم است و قرآن و اسلام این را قبول ندارد.
قاعده حرمت شامل محارب، مفسد فی الارض و اهل بدعت نمیشود
مورد پنجم کافر حربی است که در حق تعدی به او در آنچه او باید قاعده حرمت آن را نداشته باشد این است که او متعدی به مسلمین بوده و محارب است. کسی که محارب است فرقی نمیکند که کافر حربی یا مسلم محارب باشد این هم به همان دلیل است؛ زیرا بر مال و نفس و عرض دیگران اعتدی میکند. بلکه در محارب یک نکته دیگری وجود دارد؛ محارب یعنی بر حاکمیت میشورد، آن هم شورشی که عملی است و فقط شورش به حرف نیست. حاکمیت یعنی ولایت، ولایت بر انفس هم یعنی ولایت عادلانه بر انفس است. اگر کسی ولایت بر انفس و اموال و اعراض را مورد تهاجم قرار داد دیگر برای او حرمتی باقی نمیماند. همچنین برای مفسدان فیالارض هم به همین شکل است. مفسد یعنی کسی که به نظم عمومی اخلال میکند، اخلال به نظم عمومی یعنی اخلال به همه حرمتها میکند؛ به دلیل اینکه نظم عمومی نظم نگهداری حرمتها و مرزها است. این شخص مرز شکنی میکند لذا دیگر بنا نیست مرز او را حفظ کنیم.
مورد هفتم اهل بدعت است. روایات متعدی در این باب آمده است که برای نمونه یکی از آنها را مطرح میکنیم. روایت سند درستی دارد و چنین است: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ (شاید هم بشود به این صورت خواند: اهل الرِّیَبِ) وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَهَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلِ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَهِ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا یَتَعَلَّمُونَ مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَهِ.»
این معنا را میدهد که دیگر حرمت گفتاری در حق آنها وجود ندارد. حال اینکه این «بَاهِتُوهُمْ» به چه معناست اختلاف است؛ برخی گفتهاند که به معنای این است که به آنها بهتان بزنید؛ زیرا وقتی حرمت نداشته باشند میتوان به آنها بهتان زد. اما رأی بهتر این است که مراد از «بَاهِتُوهُمْ» مانند آیه کریمه که میفرماید: «فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ» یعنی آنها را قاطعانه اسکات کنید؛ یعنی با حجت و برهان زبان آنها را قطع کنید تا نتوانند علیه اسلام و یا در ترویج بدعت خود کاری کنند. ظاهراً به همین معنا باشد لذا قرینه آن هم این است که میفرماید: «کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ» این هم قرینه دیگری است که مراد از «بَاهِتُوهُمْ» یعنی حاجوهم احتجاجاً یَبهَتوهم یا یُبهِتوهم.
و صلی الله علی محمد و آله و سلم