در گفتگو با مهر عنوان شد؛
برای ارتباط با صنعت باید ساختار تحصیلات تکمیلی را دگرگون کرد
علمی و دانشگاهی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس گفت: برای تحقق ارتباط صنعت و دانشگاه باید ساختار جذب و اجرای تحصیلات تکمیلی در دانشگاهها دگرگون شود و نمیتوان برای این موضوع مدل یکسانی تعریف کرد.
تبسم مهر - عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس گفت: برای تحقق ارتباط صنعت و دانشگاه باید ساختار جذب و اجرای تحصیلات تکمیلی در دانشگاهها دگرگون شود و نمیتوان برای این موضوع مدل یکسانی تعریف کرد.
به گزارش خبرنگار مهر ، ماموریت دانشگاهها در سالهای اخیر از فعالیتهای صرف آموزشی به سمت تولید دانشهای کاربردی، فناوریهای نوین، ایجاد شرکتهای دانش بنیان و مراکز رشد و توسعه اشتغال فارغ التحصیلان تغییر کرده است بنابراین مقوله ارتباط صنعت و دانشگاه بیش از گذشته مورد توجه است.
موضوع ارتباط صنعت و دانشگاه مقوله ای است که برنامه ریزیها و سیاستگذاریهای مختلفی برای تحقق و گسترش آن در آموزش عالی و صنعت کشور شکل گرفته اما با وجود تمام تلاشهای صورت گرفته همچنان این ارتباط با اما و اگرهایی مواجه بوده و جامعه دانشگاهی معتقد است که این ارتباط باید توسعه چشمگیرتر و عملیاتیتری داشته باشد. برای موشکافی بیشتر موضوع با حمیدرضا شاهوردی عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس به گفتگو نشستیم تا چالشها و راهکارهای موجود در موضوع را پیگیری کنیم.
شرایط و روشهای ارتباط دانشگاه با صنعت در اوایل انقلاب اسلامیچگونه بود و به تدریج چه تحولاتی رخ داد؟
شکلگیری جهاد دانشگاهی در دهه شصت مهمترین شاخصه ارتباط جامعه وصنعت در جریان انقلاب فرهنگی و بعداز آن است که به عنوان اولین گام سازمان یافته در ارتباط با جامعه و صنعت تلقی میشود که موتور محرکه آن نیز دانشجویانی بودند که با انگیزه کافی دراین فضا فعالیت میکردند و انقلاب اسلامی انگیزههای آنها را دو چندان کرده بود.
در دردهه 60 شاهد فعالیتهای محدودی ازسوی اعضا هیئت علمی دانشگاهها در خصوص ارتباط صنعت و دانشگاه بودیم. البته این به مفهوم عدم حضور اعضای هیئت علمیدر فعالیتهای مهندسی و پشتیبانی در زمان جنگ نیست اما نماد ارتباط دانشگاه وصنعت در این دوره مبتنی بر نقش دانشجویانی است که در چارچوب جهاد یا به صورت مستقل اولین هستههای مهندسی، ساخت داخل را در صنایع دفاعی ایجاد کردند. در جریان جنگ، اولین هستههای خودکفایی دربعضی از وزارتخانهها شکل گرفت. در آن دهه موضوعات ازجنس حل مسئله بود.
پس از پایان جنگ تحمیلی و با ورود کشور به دوران سازندگی بتدریج دفاتر ارتباط صنعت و دانشگاهها در دانشگاهها شکل و معاونتهای پژوهشی تقویت شد. در این سالها بتدریج دورههای تحصیلات تکمیلی در دانشگاههای مختلف نیز توسعه یافت.
آقای دکتر باتوجه به مباحثی که مطرح کردید، وضعیت ارتباط دانشگاهها با جامعه و صنعت را در 4 دهه گذشته چگونه تقسیم بندی میکنید و به نظر شما مشخصه هر دهه چیست؟
در دهه 60 صرفا برای حل مسئله به سمت صنعت به ویژه صنایع دفاعی میرفتیم و مسائل مالی اصلا مطرح نبود. در دهه 70 دانشگاهها به صورت سازمان یافتهتری به دنبال پروژههای صنعتی بودند بنابراین در اواخر این دهه و بعداز تشکیل وزارت علوم، تحقیقات وفناوری تدوین برخی قوانین پروژههای متعدد پژوهشی میان دانشگاه و صنعت شکل گرفت.
در دهه 80 با افزایش کمی تحقیقات دانشگاهی روبرو بودیم و در این راستا همواره این دغدغه وجود داشت که انجام این فعالیتها چه میزان با نیازهای صنعت منطبق است و نگرانی از قفسه ای شدن نتایج آنها وجود داشت. باتوجه به افزایش این نوع تحقیقات مباحثی درخصوص جایگاه ارتباط صنعت و دانشگاه، تجاریسازی و کاربردیتر کردن تحقیقات مورد توجه بیشتری قرار گرفت.
با شکلگیری معاونت علمیو فناوری ریاست جمهوری در نیمه دوم دهه 80 تمرکز بیشتر برروی افراد واعضای هیئت علمیبه وجود آمد و توجه کمتری به اتخاذ سیاستهای منجر به تقویت نهاد دانشگاه در حوزه پژوهش شد. در دهه 90 با این مطالبه مواجه هستیم که در دانشگاه باید تحقیقات به یک سطح ازتکنولوژی برسید که قابلیت انتقال به بنگاههای اقتصادی و تجاری سازی آن در شرکتهای دانش بنیان را داشته باشد.
به نظر شما چه مشکلات، معضلات و موانعی بر سر راه ارتباط صنعت و دانشگاه وجود دارد که موجب عدم پیشرفت این حوزه طی سالهای گذشته شده است؟
مشکلات متعددی فراروی این امر است، بنابراین این مسیر با مشکلات فرهنگی نظیر عدم روحیه کار جمعی تا کمبود منابع مالی و تجهیزاتی لازم مواجه است. همچنین علی رغم تلاش بسیار زیاد همچنان میان رویکردهای صنعت و دانشگاه تفاوتهای اساسی وجود دارد. در بسیاری از موارد این ارتباط بیش از آنکه عمق داشته باشد جنبه پرستیژی دارد. در دنیای امروز دانشگاهها بازوی اصلی توسعه فناوری برای صنعت به شمار میروند که در ایران اینگونه نیست. امروز در دانشگاههای ما حجم بسیار اندکی از قراردادهای صنعتی به بخش خصوص تعلق دارد وعمده منابع پژوهشی مربوط به منابعی است که ریشه آن به پول نفت برمیگردد که به عناوین مختلف در قالب پروژههای صنعتی به دانشگاهها ارائه میشود.
در واقع میتوان گفت به کمیت بیشتر از کیفیت بها میدهیم زمانی که باتعداد انبوه اعضای هیئت علمی و دانشجو مواجه میشویم توان مالی و مدیریتی لازم برای بهره برداری از آنها را نداریم در نتیجه سعی میکنیم برای حفظ کمیت از کیفیت بکاهیم که این امر موجب هدررفت سرمایههای کشور میشود.
درحال حاضر چه نوع برنامهها و سیاستگذاری هایی میتواند صورت گیرد تا تسهیل گر ارتباط دانشگاه با صنعت و جامعه باشد؟
سوال سختی است، طی سالهای گذشته شاهد برنامهها و قوانین مختلفی در این زمینه بودیم. ایران یکی ازکشورهایی با بیشترین قوانین و مقررات است اما در پیاده سازی و رفع تناقضات آن با مشکل مواجه هستیم و به عنوان نمونه میتوانم به قانون بیمه و مالیات در دانشگاهها اشاره کردکه سالهاست با آن دست به گریبانیم. اما برای اصلاح این امور باید اقدامات بیشتری در مرحله پیادهسازی مد نظر قرار دهیم، ابتدا باید کیفیت جایگزین کمیت شود. دوم آنکه واقعیتها میگوید ما نمیتوانیم در تمامی دانشگاهها مدل یکسانی از ارتباط صنعت و دانشکاه را پیاده سازی کنیم شاید بخش مهمیاز دانشگاههای کشور باید در حوزه آموزش فعالیت کنند چراکه دلیلی ندارد تمامی اعضا هیئت علمی از شرایط لازم برای فعالیتهای پژوهشی تقاضا محور برخوردار باشند.
نظام و ساختار جذب و اجرا تحصیلات تکمیلی حداقل در پارهای از دانشگاهها و گروههای آموزشی باید دگرگون شود، ساختار تحقیق و توسعه در واحدهای صنعتی باید تقویت شود تا بتوان صورت واقعی ارتباط صنعت با دانشگاهها ایجاد شود. تقویت نظام کارفرمایی در دستگاههای اجرایی نیز برخلاف تصور به توسعه و نهادینه شدن ارتباط صنعت و دانشگاه منجر میشود.
بنابراین باید به خصایص نهاد دانشگاه آنچنان که هست توجه کنیم، آموزش، پژوهش و فناوری را نباید با یکدیگر اشتباه گیریم در عین وجود ارتباط میان این دو امر، اما از هویت مستقلی برخوردارند و باید با داشتن سناریوهای مشخص در هر زمینه وظایف مشخصی برای دانشگاهها و اعضا هیئت علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی در نظر گیریم.
از نظر ساختاری و حقوقی چگونه باید شرایط را برای گسترش ارتباط فعالیتهای علمیدانشگاهها با نیازهای کشور برقرار کرد؟
اگر بخواهیم با نگاهی صحیح به ارتباط میان صنعت و دانشگاه داشته باشیم باید آنرا به صورت یک اکوسیستم با ماموریتهای مشخص و اختصاصی برای اجزای آن در نظر گیریم. این اکوسیستم باید به صورت متوازن سازماندهی و هدایت شده و نهادهای واسط به خوبی باید طراحی و شکل گیرند.
باید فعالیتهای موفق در حوزه ارتباط دانشگاه و صنعت پاداش دریافت کنند و این پاداش باید معنی دار باشد چه برای نهاد دانشگاه، چه اعضا هیئت علمیو چه نهادهای واسط چراکه اگر بازی بردبرد شکل گیرد اتفاقات به صورت طبیعی ایجاد و توسعه مییابد. باتد تاکید کنم که مقصود من از پاداش الزاما ما به ازای مادی نیست.