پژوهشگر نهجالبلاغه: ریشه تبعیض در برخی خواص جامعه نهفته است / خوی اشرافیت جلوداران صف اسلام را به مسلخ نابودی کشاند
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - مترجم و مؤلف نهجالبلاغه ریشه تبعیض را در برخی خواص یک جامعه معرفی کرد و گفت: جلوداران سپاه رسول خدا(ص) به دنبال اشرافیت و مالاندوزی زمینهساز جنگ جمل شدند و در نهایت به مسلخ نابودی رفتند.
تبسم مهر - مترجم و مؤلف نهجالبلاغه ریشه تبعیض را در برخی خواص یک جامعه معرفی کرد و گفت: جلوداران سپاه رسول خدا(ص) به دنبال اشرافیت و مالاندوزی زمینهساز جنگ جمل شدند و در نهایت به مسلخ نابودی رفتند.
- اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا ، از مهمترین مسائل پیش روی پیشرفت و توسعه اقتصادی کشورها که تمامی نظامهای اقتصادی در هر سطح و رتبهای با آن روبه رو هستند، فساد اقتصادی است چرا که به فراخور این مسئله، از یک سو زمینههای بروز نظام طبقاتی فراهم و از دیگر سو مسائلی همچون ربا، تبعیض و بیعدالتی در جامعه دامن زده میشود.
از این جهت سلامت اقتصادی و عدم وقوع فساد در ادیان آسمانی به ویژه دین اسلام همواره مورد تأکید قرار گرفته است. بر پایه آموزههای قرآن، سعادت ابدی انسان در پرتو یکتاپرستی در کنار سلامت امور اقتصادی و پرهیز از هرگونه فسادانگیزی معرفی شده است. همچنین این آیات وحیانی گویای آن است که فساد اقتصادی تأثیرات منفی فراوانی از بُعد مادی و معنوی بر یک جامعه ایجاد میکند لذا میتوان گفت اقتصاد از ارکان اساسی جوامع محسوب میشود که در صورت تزلزل آن، پایههای هر حکومتی با لغزش اساسی مواجه شده و آن را در آستانه نابودی قرار میدهد. بر این اساس مطالعه تاریخ صدر اسلام و نحوه ترویج فساد اقتصادی در جامعه پس از رحلت رسول خدا(ص) و نحوه برخورد امیرالمؤمنین(ع) با این معضل اجتماعی در زمان حکومتشان، تبیین مناسبی فراروی مسئولان اجرایی کشور قرار میدهد.
در این باره با سیدمحمدمهدی جعفری، محقق، مؤلف و شارح نهجالبلاغه گفتوگویی انجام دادیم. آشنایی با نهجالبلاغه، آموزش نهجالبلاغه، پرتوی از نهجالبلاغه سه جلد از مهمترین آثار جعفری در زمینه نهجالبلاغه است. وی که استاد بازنشسته دانشگاه شیراز است، از شاگردان آیتالله طالقانی محسوب میشود. در سال 1349 به پیشنهاد استاد خود کار ترجمه کتاب علی بن ابیطالب(ع) نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود را آغاز کرد. جلد اول این کتاب ـ که به گفتهٔ علامه امینی در جلد سوم «الغدیر» بهترین اثر دربارهٔ علی بن ابیطالب(ع) است ـ در سال 1335 به وسیله آیتالله طالقانی ترجمه شد، اما وی به علت گرفتاریهای علمی، اجتماعی و سیاسی، از ترجمهٔ جلدهای بعدی بازماند.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
هسته اولیه تبعیض در صدر اسلام
* از مهمترین معضلات جوامع اسلامی وجود نظام طبقاتی، تبعیض و بیعدالتی است. این مسئله به ویژه در تاریخ پس از وفات رسول گرامی اسلام(ص) به وضوح دیده میشود. با توجه به مطالعاتی که شما در زمینه تاریخ اسلام به ویژه نهجالبلاغه داشتید، زمینههای ایجاد این بیعدالتی را در چه مسئلهای دیدید؟
عمر بن خطاب به عنوان دومین خلیفه اهل سنت به این نتیجه رسید که تقسیم غنائم بین افراد نباید به طور مساوی باشد. یعنی کسانی که سابقهای در اسلام دارند، هجرت کردند و در جهادهای مختلف شرکت داشتهاند، باید نسبت به سایرین واجد امتیاز بیشتری باشند. لذا کسانی که از آغاز اسلام تا فتح مکه با پیامبر(ص) همراهی کردند، امتیاز بیشتری نسبت به سایرین داشتند و از فتح مکه به بعد همه با هم متساوی بودند.
از این جهت سابقهداران، مجاهدان و مهاجران در وقت تقسیم مال، گاهی تا 12 هزار درهم دریافت میکردند و آنها که از فتح مکه به بعد اسلام آورده بودند، 200 درهم. یعنی اختلاف یک به 60 ایجاد کردند و همین مسئله باعث شکاف طبقاتی میان مردم جامعه شد. از این جهت هر اندازه فتوحات مسلمانان بیشتر اختلاف طبقاتی، تبعیض و رانتخوا ری ملموستر میشد؛ زیرا هر بار که اسلام پیروز میشد، غنائم بیشتری نصیب مسلمانان میشد و از بین این غنائم، سابقهداران بهره بیشتری دریافت میکردند.
در دوران خلیفه سوم، نه تنها این امتیازدهی را به رسمیت شناخت بلکه متأسفانه در میان اقوام بنیامیهای خویش که قریب به اتفاق از مسلمانان پس از فتح مکه بودند، امتیاز فراوانی قائل شد و به آنها مقدار زیادی از غنائم و غیر غنائم یعنی از بیتالمال داد و باعث شد این شکاف بیش از گذشته شود و همین امر باعث شورش علیه عثمان شد و به قتل وی انجامید.
بنابراین مساوات آن نیست که هرکس ابتکار و سرمایهای دارد باید از حق بیشتری برخوردار باشد بلکه به این معناست آنچه که متعلق به عموم افراد جامعه است، رعایت شود در غیر این صورت مردم طاقت همراهی با حکومت را نخواهند داشت. این مسئله باید جدی گرفته شود. بهترین راهکار هم رفع تبعیض و بیعدالتی است.
امام علی(ع) که به خلافت دست یافت، نخستین اقدامی که از نظر اجتماعی و اقتصادی انجام داد، رفع تبعیض و از میان برداشتن امتیازات طبقاتی بود. به آنهایی که مطابق با سنت عمر بن خطاب ادعای سابقه، هجرت و جهاد میکردند، میفرمود یا شما این کارها را برای خدا انجام دادید یا برای به دست آوردن امتیاز؛ اگر برای خدا انجام دادید، خداوند در روز قیامت بر اساس نیت و ایمانتان به شما پاداش میدهد. در اینجا من مسئول حقوق افراد هستم و تفاوتی بین عرب و عجم و باسابقه و بیسابقه نمیگذارم. من از منظر مسئولیتی که نسبت به اینها دارم، همه را یکسان مورد توجه قرار میدهم و حقوق همه نزد من یکسان است. لذا تا حدی که توان داشت به هیچ وجه اجازه نمیداد حقوق کسی در هر نقطهای که قرار دارند ضایع شود.
به عنوان نمونه یکی از یاران حضرت به نام عبدالله بن زمعَه خدمت ایشان رسید. به دلیل نیازی که داشت مقدار بیشتری مال از امام درخواست کرده بود. (232 نهج). آن حضرت فرمود «إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ وَ إِنَّمَا هُوَ فَیْءٌ لِلْمُسْلِمِین وَ جَلْبُ أَسْیَافِهِم؛ این مال نه متعلق به من و نه متعلق به توست. این غنیمتی است که به مسلمانان بازگشته و با شمشیرهایشان آن را به دست آوردهاند.» حضرت ادامه میدهند «فَإِنْ شَرِکْتَهُمْ فِی حَرْبِهِمْ کَانَ لَکَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلَّا فَجَنَاهُ أَیْدِیهِمْ لَا تَکُونُ لِغَیْرِ أَفْوَاهِهِم؛ اگر در جنگ آنها شرکت داشتهای، بهره تو هم مانند سهم هر یک از آنهاست وگرنه اموال دست آنها برای دهانهای دیگران شایسته نیست».
امام علی(ع) برای حفظ بیتالمال به برادرش رحم نشان نداد
* گاهی در بین مردم این تصور ایجاد میشود که مسئولان به دلیل شایستگی و تمایزی که نسبت به سایرین دارند، امتیاز دادن آنها به خویشاوندانشان طبیعی است. آیا این تصور صحیحی است؟
برای کسی که عدالت ندارد اینگونه است؛ اصل امتیاز دادن باید بر اساس شایستگیهای افراد باشد. امام علی(ع) حتی در قبال برادر خویش عقیل بابت بیتالمال رحمی قائل نبود. امیرالمؤمنین(ع) ضمن خطبهای فرمودند: « به خدا سوگند عقیل را در نهایت بینوایى دیدم، از من خواست تا یک صاع از گندم شما مردم را به او ببخشم، در حالى که فرزندانش را از شدت فقر آشفته موى و گردآلود با چهرهاى نیلین مىدیدم. چند بار نزد من آمد و خواهش خود مکرر کرد و من همچنان به او گوش مىدادم و او پنداشت که دینم را به او مىفروشم و شیوه خویش وا مىگذارم و از پى هواى او مىروم. پس پاره آهنى را در آتش گداختم و تا مگر عبرت گیرد، به تنش نزدیک کردم. عقیل همانند بیمارى ناله سر داد و بیم آن بود که از حرارتش بسوزد. گفتم: اى عقیل نوحهگران در عزایت بگریند، آیا از حرارت آهنى که انسانى به بازیچه گداخته است مىنالى و مرا از آتشى که خداوند جبار به خشم خود افروخته بیمى نباشد؟ تو از این درد مى نالى و من از حرارت آتش ننالم؟ »
جالب است امام(ع) نه تنها در مسائل مالی و اقتصادی اهل انصاف و عدالت بود و خویشاوندان و فرمانداران خویش را دعوت به این مسئله میکرد و گاهی آنها را مورد عتاب قرار میداد بلکه از جهت رفتاری نیز اینگونه بود. در نامهای خطاب به محمد بن ابی ابوبکر زمانی که وی را راهی مصر کرد میفرماید « فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ وَ آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَهِ وَ النَّظْرَهِ ؛ با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش. در نگاههایت، و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم، به تساوى رفتار کن تا بزرگان در ستمکارى تو طمع نکنند ». حضرت در بیان علت این رفتار فرمودند: « تا بزرگان در ستمکارى تو طمع نکنند، و ناتوانها در عدالت تو مأیوس نشوند ؛ حَتَّى لَا یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ لَهُمْ وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِم». بنابراین عدالت در تمام حیطههای زندگانی حضرت موج میزد و صرفاً مرتبط با مسائل مالی و اقتصادی نبود. وقتی یک صفت درون انسان نهادینه میشود، به طور طبیعی نمود آن را در سراسر زندگی فرد مشاهده میکنیم. بنابراین کسی که از عدالت اقتصادی خارج میشود و به فساد میپردازد، باید دانست چنین فردی در تمام ارکان زندگی نتوانسته صفت عدالت را کسب کند. لذا ممکن است در برخورد با دیگران کسی را اکرام کند که برای او سودی داشته باشد.
همچنین روزی در کوفه زنی عرب به همراه یک زن ایرانی نزد حضرت آمدند تا سهمشان را بگیرند. امیرالمؤمنین(ع) به هر دو یکسان پرداخت کرد. زن عرب اعتراض کرد که من عرب و او عجم است و شما به هر دو نفرمان یکسان پرداخت میکنی! حضرت دستش را زیر خاک کرد و دو مشت خاک برداشت و فرمود چه تفاوتی میان این دو مشت خاک وجود دارد؟ زن عرب گفت هیچ. فرمود در نژاد شما چه عرب و چه عجم، همه از آدم هستید و آدم هم از خاک. هیچ تفاوتی نیست و من به هر دوی شما سهم یکسانی میدهم.
بنابراین امیرالمؤمنین(ع) هم خود اهل عدل و انصاف بود و هم مدام به کارگزاران خویش بخشنامه صادر میکرد و اجازه نمیداد تا کسی نسبت به دیگری امتیازی داشته باشد. مصقله بن هبیره شیبانی که فرماندار امام در اردشیر خُرّه از نقاط فارس بود، ظاهراً سوءاستفادهای کرده بود. امام در نامه 43 مینویسد: «إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِین فِی قِسْمَهِ هَذَا الْفَیْءِ سَوَاءٌ یَرِدُونَ عِنْدِی عَلَیْهِ وَ یَصْدُرُونَ عَنْه؛ آگاه باش، حق مسلمانانى که نزد من یا پیش تو هستند در تقسیم بیتالمال مساوى است، همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند ».
در این بین یک نکته بسیار مهمی وجود دارد که برخی به آن توجه ندارند. وقتی امام علی(ع) به مالک میفرمایند به مصر که میروی، مهربانی و محبت آنها را درون قلبت جای بده، ادامه میدهند، «إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْق». میفرمایند رعیت، یا برادران دینی تو هستند و یا همانند تو در آفرینش. یعنی هر دو نفر در حقوق شهروندی با یکدیگر یکسانند.
هر اندازه به مسئولان پرتوقع امتیاز بدهی سیر نمیشوند
* تبعیض چه تبعاتی در سطح عموم جامعه ایجاد میکند؟
ریشه تبعیض در برخی خواص یک جامعه است. زیرا همان طور که اشاره شد، بسیار پر توقع هستند. هر اندازه به اینها امتیاز بدهی، سیر نمیشوند که هیچ، توقعشان هم بیشتر میشود. اگر مشکلی پیش بیاید، حاضر نمیشوند در رفع آن مشکل با تو شریک باشند، همه به دنبال امتیازهای خود هستند، اما توده مردم اینگونه نیستند بلکه بسیار قانع هستند و در هر مشکلی در کنار حکومت هستند، به شرطی که مسائل را برای آنها شفاف در میان بگذاری، در این صورت حاضرند تمام تبعات گرفتاریها را بپذیرند. پس توجهت به توده مردم باشد نه خاصان، زیرا اگر خاصان راضی شدند و توده مردم بر اثر تبعیض ناراضی شدند، چیز دیگری نمیتواند جای آن را پر کند و خشم تودهها باعث نابودی کشور میشود. اما اگر توده مردم راضی شدند و خاصان راضی نشدند، نارضایتی خاصان به واسطه رضایت توده مردم از بین میرود لذا هیچ کاری نمیتوانند انجام دهند. بنابراین یکی از بزرگترین تبعات تبعیض، نارضایتی و بیاعتمادی عمومی است که ریشه کشور را میخشکاند.
ریشه تبعیض در برخی خواص یک جامعه است. زیرا همان طور که اشاره شد، بسیار پر توقع هستند. هر اندازه به اینها امتیاز بدهی، سیر نمیشوند که هیچ، توقعشان هم بیشتر میشود. اگر مشکلی پیش بیاید، حاضر نمیشوند در رفع آن مشکل با تو شریک باشند، همه به دنبال امتیازهای خود هستند
* یاد روایت پیامبر افتادم که فرمود حکومت با کفر باقی میماند ولی با ظلم نه.
بله عبارت اینگونه است: «المُلکَ یَبقَی مَعَ الکُفرِ وَ لا یَبقَی مَعَ الظُّلمِ». یعنی تکلیف کافران روشن است. حتی ممکن است در کفر خودشان صداقت داشته باشند و از آنجایی که با سیاست نظام اسلامی مرزبندی دارند، تکلیفشان مشخص است. اما ظلم باعث ایجاد تبعیضها و فسادهای مختلف میشود از این جهت پایههای یک کشور را متزلزل میکند.
اشرافیگری ناکثین آنان را به مقابله با حکومت علوی تشویق کرد
مهمترین عوامل انحراف ناکثین در عصر حکومت علوی(ع)
خوی اشرافیت جلوداران صدر اسلام را به مسلخ نابودی کشاند
* متأسفانه ناگریز خوی اشرافیت و مُترفیت در بین برخی مسئولان رسوخ کرده است. این مسئله در دوران امیرالمؤمنین(ع) چگونه ریشه دواند و برخورد حضرت با این موضوع چگونه بود؟
متأسفانه اساس اشرافیت همان طور که بیان شد، در زمان خلفای اهل سنت پایهگذاری شد و این مسئله در منابع اهل سنت به وفور یافت میشود. خلیفه دوم و سوم در ظاهر کردن اشرافیت اصرار داشتند از این جهت این فرهنگ روز به روز بیشتر شد. از این جهت به قدری اشرافیت و تجملگرایی گسترش یافته و ریشه دوانیده بود که تبدیل به یکی از مهمترین چالشهای جامعه اسلامی و امیرالمؤمنین(ع) در عصر حکومتشان شد. افراد خاصی مثل طلحه و زبیر به عنوان جلوداران سپاه رسول خدا(ص) به دنبال اشرافیت و مالاندوزی حرکت کردند و بعد زمینهساز جنگ جمل شد. نکته مهم اینجاست، علاوه بر اینکه نباید بین افراد تبعیض قائل شد، همه شهروندان باید برخوردار از حقوق مساوی شهروندی باشند. بنابراین در جایی که زیر بار عدالت امیرالمؤمنین(ع) نمیرفتند، از آنها سلب امتیاز میشد.
از اشرافیت جلوداران صف اسلام تا سادهزیستی حضرت علی(ع)
* یعنی حرفشان این بود که سهم بیشتری از بیتالمال به آنها برسد؟
طلحه و زبیر تقسیم اموال را همانگونه میخواستند که در زمان خلفای قبلی بود. حضرت در پاسخ فرمودند: « فَإِنَّ ذَلِکَ أَمْرٌ لَمْ أَحْکُمْ أَنَا فِیهِ بِرَأْیِی ؛ این روشی نبود که به رأی خود و یا با خواستهی دل و هوس خود انجام داده باشم و به رأی خود حکم ندادم. وَ لاَ وَلِیتُهُ هَوًى مِنِّی ؛ و به خواستهی دل من نیست. بَلْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ (ص) قَدْ فُرِغَ مِنْهُ؛ بلکه من و شما اینگونه رفتار را از دستورالعملهای پیامبر اسلام آموختیم که چه حکمی آورد و چگونه آن را اجرا کرد؟ فَلَمْ أَحْتَجْ إِلَیْکُمَا فِیمَا قَدْ فَرَغَ اَللَّهُ مِنْ قَسْمِهِ وَ أَمْضَى فِیهِ حُکْمَهُ ؛ پس نیازی ندیدم در چیزی که حکم آن قطعی است و امضا شده است سؤالی کنم. فَلَیْسَ لَکُمَا وَ اَللَّهِ عِنْدِی وَ لاَ لِغَیْرِکُمَا فِی هَذَا عُتْبَى ؛ به خدا قسم نه برای شما دو نفر (طلحه و زبیر) و نه برای هیچ کس دیگر جایی برای سرزنش و اعتراض به من وجود ندارد.
در جایی هم که فساد رخ میداد، به صورت شفاف به مردم توضیح میدادند تا همگان در جریان باشند و از این طریق جلوی بسیاری از سوءظنها نسبت به حکومت را میگرفتند. امام علی(ع) به مالک اشتر فرمود «هر گاه رعیّت بر تو بد گمان شد، عذر خویش را آشکارا با آنان در میان بگذار و با این کار از بدگمانى نجاتشان ده» چرا که سوء ظن باعث میشود یک امر کوچک را بزرگ و یک کار بزرگ را کوچک جلوه دهند که این باعث بدبینی شهروندان نسبت به سرپرستان جامعه میشود.
انتهایپیام/