برای افتتاح یک شبکه تلویزیونی برای عراق؛
بزرگنمایی:
تبسم مهر - تهران-ایرنا- فیلم حمال طلا که در بیان سوژه و مفهوم خلاقانه عمل کرده است از جایی از داستان هرز میرود و نمیتواند به جمع بندی درستی برسد.
تبسم مهر - تهران-ایرنا- فیلم حمال طلا که در بیان سوژه و مفهوم خلاقانه عمل کرده است از جایی از داستان هرز میرود و نمیتواند به جمع بندی درستی برسد.
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری، فیلم "حمال طلا" با نام قبلی «حباب زر» قصهی فردی است که طلاهای یک کارگاه طلاسازی را بین کارگاهها جا به جا میکند؛ در واقع یک پیک موتوری بیش نیست اما چیزی که جابه جا میکند، بسیار مهم است و در نهایت هم از این بابت ضربه اول و پایه ای فیلم شروع میشود؛ یعنی جایی که در یکی از روزها در حال جا به جایی مقداری طلا است که چند نفر به اصطلاح خفت اش میکنند و طلاهایش را میبرند؛ و حالا او میماند و بی آبرویی و امانت از دستت داده، بی اعتمادی صاحب کارش به رغم سابقه 15 سال همکاری؛ و یک بدهی بابت طلاهای مسروقه و قیمت هایی که در تلاطمی متدام انگار قدرت تفکر منطقی را از او میگیرند.
فیلم حمال طلا قصه زندگی آدم هایی است که بی هدف جلو میروند، اشتباه را با اشتباه میپوشانند، به خطا میروند و به جای برگشتن، ادامه میدهند؛ دور باطلی از حماقت میزنند و تا آنجا ادامه میدهند که دیگر راهی را برای برگشتشان متصور نیستند و در این مسیر وقتی به نهایت تباهی میرسند، به جای جبران و مرمت، فرار میکنند.
**این حجم از تعفن لازم است؟
ایدهی «قالکاری» در فیلم حمال طلا شاید جالب و بسیار نو باشد؛ قالکاری اصطلاحی مرتبط با طلا است؛ افرادی که با خریداری کردن فاضلاب کارگاههای طلاسازی و کشیدن تمام فاضلاب به بیرون از چاه، آنها را غربال یا به اصطلاح قالکاری کرده و از لا به لای این فاضلاب طلا استخراج میکنند؛ داستان حمال طلا روایت آدم هایی است که در یک مناقصه میلیونی شرکت میکنند تا با تصفیه و کنکاش در فاضلاب یک کارگاه طلاسازی، به طلا برسند. قماری متعفن که در نهایت مشخص میشود آنچه به دست میآورند، بسیار ناچیزتر چیزهایی است که از دست داده اند.
اما کارگردان با نمایش صحنه ها، فاضلابها و پروسهی مشمئز کنننده رسیدن به این طلا، به نوعی حال بیننده را بهم میزند. فیلمهای زیادی هستند که فیلمنامه و داستان خوشایندی ندارند؛ اما لزوما همه چیز را نشان نمیدهند و از قدرت نمادسازی که یکی از بهترین امکانات سینما و فیلمسازی است بهره میگیرند تا بدون تهوع بیننده، حرفشان را بزنند؛ و او را متوجه منظور و غایتشان سازند؛ در صورتی که سبک فیلم هایی چون حمال طلا که اصرار دارد همه چیز را نشان دهد، نه تنها اثرگذار نیست که مخاطب را دلزده و منزجر میسازد.
برخی منتقدان این صراحت کارگردان در نمایش فیلم و کلامش را شیوه ای مناسب به دلیل تلخی و تهوع آور بودن موضوعی که قصد انتقال آن را داشته، دانسته اند اما نکته در این جا است که وقتی بیننده نتواند صحنهها و سکانسهای فیلم را تاب بیاورد و از جلوی پرده برود، شما قدرت انتقال مفهوم را از دست میدهید؛ در نتیجه این شیوه، لزوما شیوه ای کارکردی نیست.
نکتهی دیگر این که فیلم بشدت از ضعف ساختار و فیلمنامه رنج میبرد؛ به صورتی که پس گذشتن از جذابیتهای موضوعی ناشناخته برای بیننده و بهره گرفتن از نوسانات لحظه ای قیمت ارز و طلا که اثرگذاری آن برای بسیاری ملموس بوده است، فیلم بشدت دچار افول میشود و توانایی کشاندن مخاطب تا انتها را از دست میدهد. داستان خسته کنننده میشود و به نظر میرسد کارگردان خودش هم نمیداند که میخواهد با باقی فیلمش چه کار کند.
ضمن این که گریم «عطاران» گونهی نقش اول فیلم با بازی «پیام احمدی نیا» نه تنها به دلیل این شبیه سازی ناکارآمد، فاقد جذابیت است، بلکه به دلیل عدم دریافت کارگردان برای این شبیه سازی، از نقاط منفی فیلم محسوب میشود.
**کارگردانی؛ حرفهی سهل و ممتنع
تورج اصلانی کارگردان حمال طلا فیلمبرداری است که اتفاقا سابقه همکاری با چهرههای بنام و کارگردانانی چون بهمن قبادی (در فیلم فصل کرگدن و کسی از گربههای ایرانی خبر نداره)، سامان سالور (در فیلم چند کیلو خرما برای مراسم تدفین) و کامبوزیا پرتوی (در فیلم کامیون) را دارد.
اصلانی البته همراستا با جریان حذف فیلمنامه نویسی، فیلمنامهی این اثر را نیز خودش نوشته است تا همراه با درصد بالایی از کارگردانان این دوره از جشنواره، آمار فیلمساز-مولف در جشنوارهی سی و هفتم را به طرز اغراق آمیزی ارتقا دهند.
اگرچه توانایی فیلمبرداری فیلمساز به کمک این فیلم آمده و باعث جذابیت هایی در زمینه تصویربرداری شده است (اگر صحنههای مشمئزکننده را فاکتور بگیریم) اما مساله اصلی در نواقص فاحش فیلمنامه به صورتی است که به نظر میرسد داستان دوم خرید سکه و طلا صرفا به دلیل بلند کردن زمان فیلم اضافه شده و چونان وصله ای بی تناسب به فیلم چسبیده است.
و اگرچه ردپای ایدههای خلاقانهی قبادی و سالور که اصلانی سابقهی همکاری با ایشان را دارد، در این فیلم دیده میشود، اما ناتوانی فیلمساز در به سرانجام رساندن مفاهیم مطرح شده نیز توی ذوق مخاطب میخورد.
**خلاقیتی که باید دید
دست گذاشتن روی مسائلی که به اصطلاح روزمرهی زندگی مردم هستند، پتانسیل بالقوهی همراه سازی مردم به واسطهی تجربه زیسته شان را دل خود دارد، و این یکی از نکاتی است که در صورت همراهی با سایر شرایط مساعد، قدرت اثرگذاری و همراه سازی بیننده را دارد. موفقیتی که این فیلم دست کم در نیمه اول با خود دارد متاثر از همین اصل است.
ضمن این که دست گذاشتن روی نوسانات بازار ارز که بر زندگی عمده مردم تاثیر داشت و حتی در روزهای آتی و پس از ساخت فیلم با شدت بیشتری ادامه یافت، علاوه بر جذابیت تماشا برای مخاطب، نشان از هوش سازنده اثر دارد.
پژوهشم.س.ب
انتهای پیام /*