یادداشتی از رضا ماحوزی؛
نیازمند ایدههای فلسفی برای دانشگاه هستیم/ایده ازدست رفته دانشگاه
دینی و مذهبی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - برای سامان دادن به دانشگاههایمان نیازمند ایدههای فلسفی و نظری برای دانشگاه هستیم؛ ایدههایی که ما در این تاریکی و آشفتگی راهنمایی میکنند.
تبسم مهر - برای سامان دادن به دانشگاههایمان نیازمند ایدههای فلسفی و نظری برای دانشگاه هستیم؛ ایدههایی که ما در این تاریکی و آشفتگی راهنمایی میکنند.
به گزارش خبرنگار مهر ، نعمت الله فاضلی در همایشی طی سخنانی به نقد وضعیت دانشگاهها پرداخت و گفت: هر چقدر به امروز نزدیک میشویم، جنبههای اخلاقی، منشی و اخلاقی استادان از جهات گوناگون بدتر میشود. میزان سرمایههای فرهنگی، اخلاقی و منش استادان روز به روز در حال کاهش است.
در واکنش به سخنان نعمت الله فاضلی، جامعه شناس و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در مورد وضعیت دانشگاه ها، رضا ماحوزی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، یادداشتی با عنوان ایده از دست رفته دانشگاه در دانشگاه کارمند زده امروز نوشته است که در ادامه از نظر شما میگذرد؛
سال پیش در همایش اخلاق دانشگاهی بیان داشتم که برای ترسیم و تنظیم قوانین دانشگاهی لامحاله باید تعریف روشنی از ایده دانشگاه و کارکرد آن داشته باشیم تا هم راه را بدانیم و هم ابزارها و وسایل نیل به مقصود را. در شرایط فعلی دانشگاههای ما دچار خلط کارکردهای متعدد در عین فقدان استقلال است.
اما پدیده دیگری که دانشگاههای امروز ما را به شدت تحت تأثیر خود قرار داده است، پدیده کارمند- دانشجو است؛ کارمندانی که نه برای کسب علم و مشارکت در پیشبرد و توسعه علم و آموزش، بلکه صرفاً برای ارتقاء حقوق و تثبیت جایگاه اداری خود به دانشگاه میآیند. در اینجا معامله و مبادلهای دو سویه میان ادارات دولتی و کنشگران دانشگاهی اعم از استادان و کارکنان و مدیران واحدهای دانشگاهی شکل میگیرد؛ معاملهای که در آن همه نفعشان را میبرند.
در این فضای فاقد ایده فلسفی مشخص، که اگر میبود میتوانست راهنمای فعالیتهای دانشگاهی باشد، استادان دانشگاه از این فضای تجاری برای پر کردن رزومههای خود و منافع مالی ناشی از آن بیشترین استفاده را میبرند و آنگاه که مجالی برای انتقاد از کیفیت دانشگاه پیش میآید، گوی سبقت را از همگان در ربوده و در مقام منتقدی مشفق جلوه میکنند؛ منتقدانی که گاه افسوس دوران باشکوه گذشته را میخورند و گاه چنان سخن میگویند که گویی خود از هیچ یک از این منافع برخوردار نبودهاند.
دانشگاههای امروز ما علاوهبر این پدیده گرفتار بیماری «دانشگاه درمانی» طبقهای از مخاطبان نیز هست که یا در زندگی پیشین خود محرومیتهایی کشیدهاند و برای جبران گذشته و درمان دردهای خود به دانشگاه روی آوردهاند و یا اکنون برای فرار از مشکلات، دانشگاه را مکان متفاوتی یافتهاند.
شباهت این دسته با دسته کارمند- دانشجویان عدم رغبت آنها به تحصیل باکیفیت است. مجموع این دو دسته آتش تنور استادانی که در این شرایط نانی در آن تنور میچسبانند روشن و گرم نگه میدارند و لذا همچنان شاهد این معامله و مبادله دو سویه هستیم.
در هر صورت ما برای سامان دادن به دانشگاههایمان نیازمند ایدههای فلسفی و نظری برای دانشگاه هستیم؛ ایدههایی که ما در این تاریکی و آشفتگی راهنمایی میکنند. این ایدهها میتوانند اخلاق دانشگاهی را بسیار بنیادیتر از قوانین معمولیای که کمتر مورد توجه قرار میگیرند ترسیم کنند. انتحالهای متعدد و متنوع استادان و کتابسازیهای عدهای که در جستجوی نام و نان و شهرت هستند در فقدان همین شرایط فاقد ایده دانشگاه روی میدهند و دوام مییابند.