غلامرضا بهروزی لک:
انقلاب اسلامی تجلی و تحقق خودگردانی جامعه شیعی است
دینی و مذهبی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - انقلاب اسلامی با ابتنای بر نظریه ولایت فقیه، تجلی و تحقق خودگردانی جامعه شیعی است، اما مسأله مهم تبیین وجه ارتباط ولایت فقیه با غیبت امام معصوم(ع) است.
تبسم مهر - انقلاب اسلامی با ابتنای بر نظریه ولایت فقیه، تجلی و تحقق خودگردانی جامعه شیعی است، اما مسأله مهم تبیین وجه ارتباط ولایت فقیه با غیبت امام معصوم(ع) است.
به گزارش خبرنگار مهر ، هشتاد و سومین جلسه گروه علمی فلسفه سیاسی با موضوع انقلاب اسلامی و فلسفه سیاسی غیبت با ارائه حجت الاسلام والمسلمین غلامرضا بهروزیلک، استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) و با حضور اعضای گروه چهارشنبه 24 بهمن در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح میباشد:
تأسیس نظام ولایت فقیه در فرایند انقلاب اسلامی از منظر تکامل تاریخی دین قابل تبیین بوده و بر اساس تبیین ولایت فقیه با توضیح چرایی علت غیبت امام معصوم(ع) و فلسفه نیابت میتوان گفت: دین کامل بعد از قرنها در نهایت به دست پیامبر ختمی مرتبت ابلاغ گشته و بشر نیازی به تجدید دین نداشته است، اما این دین بر اساس مبانی امامیه در عصر ظهور موعود غالب شده و اظهار خواهد یافت، اما در این میان دو دوره متمایز جامعه اسلامی با ظهور امام معصوم(ع) و در دوره دیگر با غیبت ایشان مواجه شده است. انقلاب اسلامی به دوران غیبت مرتبط می شود، اما چگونگی ارتباط آن با عصر ظهور 250 سال و به بیان دیگر چرایی غیبت امام و تبیین ولایت فقیه بر اساس آن کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
بحث مشابهی را نیز فارابی در رساله المله و در مباحث دیگر خود مطرح کرده است که در غیاب رئیس اول مدینه فاضله چه وضعیتی خواهد داشت، اما بحث غایب در فلسفه سیاسی فارابی و به تبع آن در مباحث ولایت فقیه چگونگی ارتباط و پیوند زدن این عصر با علت نبود رئیس اول در بحث فارابی و بحث ولایت فقیه در مباحث جاری است. تلاش این سمینار آن است که ولایت فقیه را از منظر چرایی نبود امام معصوم(ع) و غیبت وی تبیین نماید.
خلاصه نظریه پیشنهادی: فلسفه سیاسی غیبت
بر اساس قرآن کریم و مبانی شیعی، اسلام دینی کامل است که با فراهم شدن آمادگی انسانها برای پذیرش آخرین پیام وحی محقق گشته است. اما در اینجا سه مرحله کمال دین مطرح است: کمال ابلاغی دین؛ آیه اکمال مبین آن است؛ تحقق دین کامل: که آیه اظهار و ادله دیگر مبین آن هستند که این دین کامل به دست آخرین موعود الهی محقق خواهد شد.
اضطرار به حجت و امام معصوم(ع) پس از عصر خاتمیت: طبق اعتقاد شیعی امام به عنوان انسان کامل در هر عصری ضرورت دارد و از این امر به عنوان آموزه اضطرار به حجت در متون شیعی یاد شده است. امام در عصر انبیای الهی توسط ایشان محقق شده است، و در دوران پس از رسالت ختمی مرتب توسط جانشینان آن حضرت تحقق مییابد. طبق فرمایش امیر المومنین ع در نهج البلاغه امام میتواند خائف مغمور یا ظاهر مشهور باشد: «اللَّهُمَّ بَلَی لَاتَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ، إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً، و إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ و بَیِّنَاتُهُ»
ضرورت ظهور امامان در 250 سال نخست برای تحقق اشباع تعلیمی: به نظر میرسد این مرحله توسط ائمه یازدگانه در طول 250 سال دوران امامت شکل گرفته است که با تعلیم دین ابلاغ شده و بیان زوایای مختلف مورد نیاز انسانها به دلیل عدم آمادگی انسانها برای تحقق دین کامل در جهان و به رغم شهادت همه امامان به دست ظالمان، این مأموریت را به انجام رسانیدهاند. اما با تحقق اشباع تعلیم دین از یک سو و عدم آمادگی تحقق کامل دین در خارج از سوی دیگر، ضرورت ظهور امام به رغم ضرورت وجود وی برطرف خواهد شد. بدین جهت است که موجه خواهد بود امام معصوم(ع) با انجام وظایف تکوینی در پس غیبت قرار گیرد. و بدین جهت غیبت امری موجه خواهد بود.
از بررسی کارکردهای نظام امامت بر اساس برهان إنی (سیر از معلول به علت) می توان با مسلم گرفتن غیبت به عنوان معلول، علت آن را در کارکردهای امامت در 250 سال نخست که دارای امامت ظاهر بوده اند، جستجو نمود. به بیان دیگر باید تبیین نمود وجه ضرورت ظهور امام در 250 سال نخست چه بوده است که به رغم شهادت آنان سنگر امامت ظاهری خالی نماند.
کارکردهای اصلی نظام امامت در 250 سال نخست:
یک: کارکرد تکوینی امام. این کارکرد در ظهور و غیبت امام یکسان است و در نتیجه نمی تواند کارکرد اصلی 250 سال ظهور امام و وجه ضرورت ظهور امام در جامعه باشد.
دو: کارکرد تشکیل حکومت اسلامی. با توجه به اینکه تنها پنج سال و چند ماه در دوران امام علی و امام حسن مجتبی(علیهما السلام) حکومت امام معصوم(ع) تشکیل شده است، نمیتوان آن را هدف اصلی امامت تلقی نمود، البته اگر تبیین امامت و حکومت مشروع مد نظر باشد میتوان آن را در قالب تعلیم دین جستجو نمود.
سه: کارکرد تعلیم و تبیین معارف دینی. با توجه به اینکه معارف دینی در قرآن کریم و سنت نبوی(ص) به صورت اجمالی بیان شده است، ضرورت دارد تا این معارف به صورت مبسوط تبیین شوند. میتوان این کارکرد را کارکرد اصلی نظام امامت دانست که به خاطر آن حتی شهادت امامان نیز توجیه پذیر میباشد.
چهار: کارکرد الگویی. بدون تردید علاوه بر تبیین دین، زندگی مؤمنانه در قالب انسان کامل راهگشاست، البته این کارکرد با کارکرد تعلیمی قابل جمع است و همانند آن هم در دوران ظهور و هم پس از آن برای مومنان راهگشاست.
در نهایت از جمع بندی چهار کارکرد اصلی میتوان وجه ضرورت ظهور امام در جامعه را همان کارکرد تعلیمی دانست که از آن به «دلیل ضرورت ظهور امام معصوم(ع)» یاد میکنیم. چنین ضرورتی با اشباع تعلیمی از بین رفته و با توجه به فراهم نبودن شرایط تحقق دین کامل در جامعه موعود، جامعه اسلامی با «عدم ضرورت ظهور امام معصوم(ع)» و دوران خودگرانی بر اساس کتاب، سنت نبوی(ص) و تعلیم معصومین(ع) مواجه است.
خودگرانی جامعه شیعی: خودگردانی به معنای استقلال و خودمحوری نیست، بلکه به دلیل نیاز به وحی و تعلیم معصومین ع جامعه شیعی با محوریت کتاب، سنت نبوی ص و تعلیم معصوم(ع) میبایست جامعه اسلامی را اداره نماید. در غیاب امام معصوم به دلیل این محوریت امور سه گانه، جامعه شیعی می بایست بر رهبری آگاهان به کتاب، سنت نبوی و تعلیم معصوم(ع) اداره شود.
انقلاب اسلامی تحقق خودگردانی جامعه شیعی بر اساس نیابت عام فقها: با چنین تقریری از علت غیبت امام و توجیه عقلی آن، عصر غیبت عصر تعطیل حکومت نبوده و فقها به عنوان آگاهان به کتاب و سنت و تعلیم رهبری جامعه اسلامی را بر عهده می گیرند. هر چند فقها در گذشته نیز در منصبهای افتا و قضاوت چنین تولیتی را برعهده گرفته اند، اما تحقق کامل این امر با تشکیل حکومت اسلامی محقق میشود که ولایت فقیه در این دوران تجلی بخش آن است.
وظایف و کارکردهای اصلی حکومت نایب عام در عصر خودگردانی غیبت:
در غیبت امام معصوم(ع) چند کارکرد برای نیابت فقیه وجود دارد:
یک: دعوت به امام و احیای امر امام(ع)
در واقع نایب عام باید همیشه مردم را به امامت و دیانت اصلی که شریعت محمدی (ص) باشد دعوت کند. از این جهت جامعه شیعی مستقل نیست و رهبران آن نمیتواند به خود دعوت نمایند. روایاتی که بیان میدارند «رَحِمَ اللَّهُ امْرَءأً أَحْیَا أَمَرَنَا» احیای امر امام این است که همواره به او دعوت کنیم. در واقع مردم را باید به معرفت امام سوق بدهد، لذا یکی از کارکردهای اصلی نظام ولایت نیابتی فقیه آن است که همیشه مذکر و داعی مردم به پیوند و بیعت با امام زمان (عج) باشد. ما این را در اعتقادات شیعی خودمان داریم.
دو: تولیت و تصدی امور جاری جامعه شیعی به نیابت از امام معصوم(ع).
تولیت از جانب امام در چند عرصه صورت میگیرد:
الف) عرصه بیان شریعت در مقام افتاء، یکی از وظایف فقیهان بیان و ابلاغ پیامهای دین به مردم است که در زمان غیبت امام، فقیهان آنرا به در امتداد رسالت و به عنوان ورثه انبیاء بر عهده میگیرند.
ب) دوم، عرصه قضاوت و اجرای حدود و دیات و تعزیرات در جامع اسلامی است؛ اینها کارهایی هستند که به امور حسبه معروف هستند. این کارکردها را تقریبا همه فقهای شیعه پذیرفته اند که از آن به ولایت مقیده فقیه یاد میشده است.
ج) وظیفه کارکردی دیگر تولیت امور، تولیت سیاسی و تأسیس حکومت است که از آن تعبیر به ولایت مطلقه فقیه شده است و در دوره غیبت ولی فقیه به عنوان نیابت عامه این کارها را باید انجام دهد.
سه: الگوگیری و تأسی به حکومت امام مهدی(عج).
حکومت غیبت باید تلاش کند که متشبه و نمایاننده جامعه مهدوی باشد. از این جهت باید جامعه مهدوی برای جامعه عصر غیبت و حکومت نیابتی نقش الگو را داشته باشد. «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» همان طور که پیامبر(ص) اسوه حسنه بوده، امام معصوم(ع) که وصی پیامبر است برای ما اسوه حسنه است. امام هویت ماست و بدون معرفت امام مرگ جاهلی در انتظار ماست. ما در روز قیامت به امام زمان خویش خوانده میشویم: « یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم» در جامعه امروز ایرانی که میخواهیم پیشرفت داشته باشیم و چشماندازی بنویسیم حتما باید به امام مهدی و جامعه مهدوی تمسک بجوئیم. این چیزی است که متأسفانه امروزه مغفول باقی مانده است. بنده شدیدا این خلأ و ضعف را احساس میکنم و معتقدم که کارکرد الگوگیری از جامعه مهدوی برای دوره غیبت ضعف جدی داریم. به حکومت و جامعه حضرت مهدی(عج) توجه، اعتقاد و ایمان داریم اما الگوسازی نمیکنیم. در برنامهریزی اجتماعی و سیاسی باید از الگوی مهدوی استفاده کنیم و بهره بگیریم. اینها خلأهایی است که باید مرتفع شود. اینکه اینکه چگونه باید براساس جامعه الگوی مهدوی چشمانداز بنویسیم وارد بحثهای آیندهپژوهی میشویم که در این مجال نمیگنجد.
چهار: زمینهسازی عام برای حضور امام غایب (عج).
البته این تذکر لازم است که زمینهسازی دو معنا دارد: یکی زمینهسازی خاص به این معنا که بگوئیم ما اقداماتی را انجام دهیم تا امام فورا ظهور کنند، یعنی متعاقب انجام دادن اقداماتی، حتما و ناگزیر ظهور اتفاق بیفتد. به نظر میرسد که چنین امری معقول و قابل اثبات نیست. ما نمیتوانیم بگوئیم که اقداماتی انجام دادیم و حضرت یک روز زودتر ظهور کردند. ما آینده را نمیدانیم و «کذب الوقاتون» اینجا صدق میکند. ما نباید وقت تعیین کنیم و لذا نمیتوانیم تعیین کنیم که با اقداماتم یک قدم ظهور را جلو یا عقب بردم.
زمینهسازی دوم عبارت است از زمینهسازی عام. زمینهسازی عام تبلیغ به امام در عرصه جهانی است و هر چقدر که مقدور و میسور است این دعوت را باید انجام داد و لذا یکی از وظایف حکومت نیابتی فقیه آن است که در عرصه جهانی همواره سیمای حکومت جهانی مهدوی را تبلیغ کند و مردم جهان را در حد امکانات خودش به آن فرابخواند. البته این به این معنا نیست که با این اقدام حتما ظهور درجهای جلو یا عقب برود. این قابل تعیین و اندازهگیری نیست، چون تعیین وقت امکانپذیر نیست اما ما اینجا وظیفه و تکلیف خودمان را انجام دادهایم. جمعبندی سخن این است که باید به فلسفه سیاسی غیبت توجه کنیم و به کارکردهای حکومت نیابتی ولایت فقیه در عصر غیبت توجه جدی داشته باشیم و بتوانیم همدیگر را به این امر دعوت و سفارش کنیم.
نتیجه بحث:
انقلاب اسلامی با ابتنای بر نظریه ولایت فقیه، تجلی و تحقق خودگردانی جامعه شیعی میباشد، اما مسأله مهم تبیین وجه ارتباط ولایت فقیه با غیبت امام معصوم(ع) است. به نظر میرسد با کمال دین و ختم نبوت انسانها از وحی و دین جدید مستغنی شده و کتاب تا آخر دنیا کفایت نموده و با ضرورت وجود و حضور امام در هر دورانی، ظهور امام در 250 سال نخست به دلیل اشباع تعلیم دین ضرورت داشته هر چند همه یازده امام طبق قول مشهور به شهادت برسند، اما به دلیل فراهم نبودن شرایط تحقق دین کامل در جامعه موعود و عدم ضرورتی چون اشباع تعلیمی دیگر نیازی به ضرورت ظهور امام معصوم(ع) نبوده و جامعه شیعی تا آن زمان با بهره گیری از کتاب و سنت و تعلیم 250 سال امامان با رهبری آگاهان به کتاب و سنت و سیره معصومین(ع) در دوران خودگردانی قرار دارد.