خسروپناه در گفتگو با مهر:
علوم انسانی با مسائل ما پیوند نخورده است/توسعه فلسفه پس از انقلاب
دینی و مذهبی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - عبدالحسین خسروپناه معتقد است: مهمترین عامل پیشرفت دانش، کارآمدی دانش و پیوند دانش با جامعه و پیوند دانشگاه با سازمانهای اجرایی کشور است و علوم انسانی چنین پیوندی را پیدا نکرده است.
تبسم مهر - عبدالحسین خسروپناه معتقد است: مهمترین عامل پیشرفت دانش، کارآمدی دانش و پیوند دانش با جامعه و پیوند دانشگاه با سازمانهای اجرایی کشور است و علوم انسانی چنین پیوندی را پیدا نکرده است.
خبرگزاری مهر ، گروه دین واندیشه_محمد بحرینی: پیرامون 40 سالگی انقلاب اسلامی و تحولات فلسفه و علوم انسانی در سالهای بعد از انقلاب با حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه، معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی گفتگو کردیم که مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید؛
*در 40 سال گذشته پیشرفتهای چشمگیری در علوم مختلف داشته ایم و بسیار هم پر آوازه بوده اند. اما چرا در حوزه علوم انسانی شاهد چنین پیشرفتهای چشمگیری نبوده ایم؟
مهمترین عامل پیشرفت دانش، کارآمدی دانش و پیوند دانش با جامعه و پیوند دانشگاه با سازمانهای اجرایی کشور است. ما به عنوان مثال در زمینه نانوتکنولوژی، دانش هسته ای، ماهواره، بیوتکنولوژی، صنعت نظامی و ... پیشرفتهای مهمی داشته ایم، چون این سنخ از علوم مهندسی و علوم پایه با نیازهای جامعه پیوند پیدا کرد و علوم کارآمد شد. از طرفی دانشکدههای این رشتهها با نهادها و سازمانهای اجرایی ارتباط پیدا کردند، اما علوم انسانی چنین پیوندی را پیدا نکرده است. البته نه به این معنا که این مسأله تقصیر علوم انسانی است، بلکه بخشی از آن تقصیر سیاسیون بوده است. سیاسیون ما ضرورت ماهواره را میفهمند، اما ضرورت علومی که میتواند مقابل آسیبهای اجتماعی بایستد را متوجه نمیشوند.
مهمترین عامل پیشرفت دانش، کارآمدی دانش و پیوند دانش با جامعه و پیوند دانشگاه با سازمانهای اجرایی کشور است ولی علوم انسانی چنین پیوندی را پیدا نکرده است
میبینید برخی مسئولینی که در وزارت خانهها منصوب میشوند و تخصصی در آن حوزه ندارند، اما با این حال منصوب میشوند. مثلاً در حوزه کشاورزی، مدیریت آموزش عالی یا مدیریت وزارت بهداشت تخصص ندارد. ممکن است پزشک باشد یا PhD داشته باشد، اما تخصص مدیریت آن وزارت خانه را ندارد. یا مثلاً در حوزه مسکن شما دیدید که در این سالها کسی وزیر شد که وقتی میخواست برود افتخار میکرد که حتی یک خانه مسکن مهر هم تحویل جامعه نداده! اصلاً فقدان و کمبود مسکن مخصوصاً برای قشر متوسط به پایین دغدغه او نیست. یا این افراد تخصص ندارند یا دغدغه ندارند و یا انگیزه لازم را ندارند. بیشتر قدرت و مسئولیت برایشان اهمیت دارد. اینچنین مسئولانی چطور میتوانند علوم انسانی را به کار بگیرند؟ اصلاً علوم انسانی برایشان مسأله نیست، چون دغدغههای اجتماعی برایشان مسأله نیست. اگر این دغدغهها و پیوند علوم انسانی با جامعه نباشد، معلوم است علوم انسانی آن گونه که باید کارآمدی نخواهد داشت. به نظر من مهمترین مشکل، مشکل ساختاری و روانشناختی است. ساختاری به معنای پیوند ساختارهای علوم انسانی – یعنی دانشگاهها – و ساختارهای اجرایی کشور و عامل روانشناختی هم همین نبود انگیزه لازم برای حل معضلات و مشکلات اجتماعی است که این هم معلول حاکمیت و حزب گرایی است که در کشور ما وجود دارد.
*انقلاب چه خدمتی به فلسفه اسلامی کرد و به سیر تکاملی آن که در طول تاریخ شاهد هستیم چه کمکی کرد؟
قبل از انقلاب، فلسفه اسلامی در حوزهها و دانشگاهها خیلی محدود بود آن هم در حد فلسفه مشاء و بعضاً اجازه تدریس حکمت متعالیه داده نمیشد، اما به برکت انقلاب این حوزه رشد و توسعه پیدا کرد و امروز در حوزههای علمیه بیش از 200 استاد، درس فلسفه دارند. از بدایه الحکمه تا اسفار و اشارات و تنبیهات و الهایت شفا دارد تدریس میشود. حکمت مشاء و حکمت اشراق و حکمت متعالیه امروز در حوزهها آموزش داده میشود. پژوهشهای ارزشمند و فراوانی در گرایشهای مختلف فلسفه انجام شده است و تألیفهای مختلفی منتشر شده و جامعه علمی از آن بهره میبرد.
به برکت انقلاب، فلسفه اسلامی رشد و توسعه پیدا کرد و امروز در حوزههای علمیه بیش از 200 استاد، درس فلسفه دارند
نکته دیگر کاربست فلسفه اسلامی در فلسفههای مضاف است؛ هم فلسفههای مضاف به علوم و هم فلسفههای مضاف به امور. این هم کار ارزشمندی است که انجام گرفته است. مثل فلسفه تکنولوژی، فلسفه فرهنگ، فلسفه تمدن و ... که فلسفههای مضاف به امورند یا فلسفه علوم انسانی، فلسفه علوم طبیعی، فلسفه علوم هنری و ... که فلسفههای مضاف به علوم هستند. کاربست فلسفه اسلامی و مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی و انسان شناختی ای که در فلسفه اسلامی وجود دارد، امروزه تأثیر خوبی بر علوم مختلف دارد میگذارد و محققان و پژوهشگران در این باب تحقیقات ارزشمندی را منتشر کرده اند.
*انقلاب چه مسایل جدیدی را در فلسفه اسلامی مطرح کرد؟ مثالها و مصادیقی را ذکر بفرمایید.
همان طور که عرض کردم باب بسیاری از مسائل را انقلاب به روی ما گشود. مثلاً شما در عرصه هنر و سینما نگاه کنید در پیش از انقلاب سینمای ما یک سینمای مبتذل بود و سینما با ابتذال شکل گرفته بود. همان طور که در فیلم هایی هالیوودی میبینید که یا دعوت به شهوت است یا دعوت به غضب و یا هردو. بعد از انقلاب سینمای انقلابی و سینمای ارزشی و سینمای دینی مطرح میشود. در این راستا قبل از این که بخواهیم تولید فیلم کنیم باید مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی و انسان شناختی این سینما را مشخص کنیم. همین چند روز پیش در شبکه 4 گفتگویی میان دو تن از افرادی که در نهادهای فرهنگی مسئولیت داشتند انجام شد که گله میکردند که سینمای ما رشد نکرده و بین المللی نشده در صورتی که امکانات دست خودشان بوده است و خود شما مسئولیت داشته اید. جالب اینجاست که همان هایی که مسئولیت داشته اند اپوزیسیون هم میشوند. بعد هم میگویند چرا این اتفاقات نیفتاده است. از طرفی میگویند سینما باید توسعه پیدا کند، اگر منظور از توسعه، ابتذال است خب این که در دنیا دارد انجام میشود، پس نیازی به انقلاب اسلامی نبود. شما باید هنر داشته باشید و سینمای ارزشی و سینمای انسانی را توسعه بدهید و در دنیا معرفی کنید. صدها فیلم بی محتوا و بی ارزش را مجوز میدهید بعد هم میگویید چرا سینمای ما این قدر تنزل پیدا کرده است! خب به خاطر همین مجوزهایی است که شما میدهید. ما در بنیاد فارابی باید شاخصههای ارزشی را ملاک قرار دهیم و حمایت کنیم از کارگردان هایی که به مسألههای مختلف اجتماعی میپردازند. انقلاب پرسشهای فراوانی را به روی ما باز کرده است؛ در حوزه هنر و فلسفه هنر، در حوزه سینما و فلسفه سینما، در حوزه تکنولوژی و فلسفه تکنولوژی و ... .محققین باید در این زمینهها پژوهش کنند و رشتههای تخصصی شکل بگیرد تا پرسشهای فلسفی این عرصهها پاسخ داده شود.
*در دنیای اسلام همواره با فلسفه مخالفت وجود داشته است. انقلاب اسلامی بر این اختلاف تاریخی چند صد ساله چه تأثیری گذاشت؟
مخالفت با فلسفه همیشه بوده، امروز هم هست و خواهد بود. به نظرم مخالفت با فلسفه بعد از انقلاب حتی ساختارمند و روشمند شد. یک وقت منظورمان از مخالفت با فلسفه، تکفیر فلسفه و تفسیق فیلسوفان است که این کار غلطی است. اما یک وقت هست که میخواهیم نقدی علمی به فلسفه وارد کنیم. این کار ارزشمندی است و موجب رشد فلسفه میشود. به نظر من از برکات انقلاب این بود که به جای حرکتهای تخریبی و تکفیری که قبل از انقلاب فراوان وجود داشت، یک جریان علمی و عالمانه در نقد فلسفه شکل گرفت. نمیگویم امروز تکفیریها وجود ندارند آنها هم در حال حاضر هستند، اما شکل گیری و ایجاد یک تشکل علمی و روشمند در نقد فلسفه از برکات انقلاب است و کار بسیار ارزشمندی است و موجب رشد فلسفه میشود.
*در 40 سالگی انقلاب به چه مولفه هایی باید بیشتر توجه کنیم و چه وظایفی داریم؟
همان مولفههای اصلی انقلاب را باید توجه داشته باشیم. به هر حال انقلاب، هویت عقلانیت اسلامی دارد. مولفههای عقلانیت اسلامی، استکبارستیزی، توجه به مستضعفین، مدیریت جهادی و ... اینها مولفههای انقلاب اند و باید اینها را ادامه دهیم. همچنین باید 40 سال گذشته را ارزیابی کنیم تا ببینیم چقدر این مولفهها رشد داشته است. یک وقت ارزیابی خدمات اجتماعی و مردمی را داریم؛ مثلاً تعداد بی سوادان قبل از انقلاب و این که بعد از انقلاب چقدرشان باسواد شده اند یا این که بهداشت و درمان، تحصیلات و ... چقدر رشد و توسعه پیدا کرده اند؛ این یک سنخ ارزیابی است. یک سنخ دیگر ارزیابی هم این است که ببینیم چقدر مولفههای انقلاب یعنی همین استکبارستیزی، توجه به مستضعفین، مدیریت جهادی و اینها ارتقا پیدا کرده اند. در این زمینهها در برخی جاها ما تنزل داشته ایم. اینها باید گفته شود و مطالبه گری صورت گیرد.
مخالفت با فلسفه بعد از انقلاب حتی ساختارمند و روشمند شد و یک جریان علمی و عالمانه در نقد فلسفه شکل گرفت
این که عده ای در جامعه ما در سرمای شدید در مناطقی که زلزله رخ داده دارند تحمل سرما میکنند و عده ای از دولت مردان ماشینهای یک میلیاردی سوار میشوند و درد این نیازمندان را تشخیص نمیدهند و افتخار هم میکنند که به محرومین توجهی نداشته اند و روز به روز دارد صفهای گوشت و مرغ در کشور افزایش پیدا میکند، اینها باید گفته شود. این یعنی در میان برخی مسئولین مدیریت جهادی تنزل پیدا کرده است. معنایش این است که عده ای شعار انقلابی میدهند، اما رفتار انقلابی ندارند. اختصاص به یک جریان خاص سیاسی هم ندارد. متأسفانه در همه جریانهای سیاسی این را میبینیم. افرادی دم از شعارهای انقلابی میزنند، دم از اقتصاد مقاومتی میزنند، اما به شدت قاچاق را حمایت میکنند.
یکی دیگر از مولفههای انقلاب پاسخ گویی مسئولین است. مگر مسئولین قبل از انتخابات نگفتند اگر رقیب شان رأی بیاورد دلار 5000 تومان میشود؟ پس چرا در زمان خودشان تا نزدیک 20000 تومان رسید؟ الان که دلار به حدود 10 الی 12 هزار تومان رسیده چرا قیمتهای دیگر که به اندازه دلار 18 هزار تومانی اوج گرفته بود دوباره پایین نمیآید؟ چرا کنترل و نظارت بر قیمتها وجود ندارد؟ چرا با قاچاق بی رویه لباس و پوشاک مواجه هستیم؟ چرا خودروی این گونه ناسالم تحویل مردم میدهند؟ چرا پاسخ گوی این مسایل نیستند؟
ما باید این 40 سال انقلاب را به لحاظ عقلانیت اسلامی، استکبارستیزی، توجه به مستضعفین، مدیریت جهادی و ... در مسئولین نظام ارزیابی کنیم و آنها نیز باید پاسخ گو باشند و به این پرسشها جواب دهند. نظام ما از نظر پزشکی، بهداشت و درمان، تولید دارو، نانوتکنولوژی، بیوتکنولوژی، سلولهای بنیادی، انرژی هسته ای، دانش فضایی و ... قطعاً رشد داشته و باید هم اینها گفته شود، اما این که مسئولین اجرایی کشور چقدر مدیریت جهادی داشته اند و چقدر به ارتقای ثروت اندوزی خودشان توجه داشته اند، اینها هم باید گفته شود و یک ارزیابی جامع صورت بگیرد.