نشست «جشنواره فیلم فجر و اقتصاد سینمای ایران» | بخش پایانی
دولت باید برای ورود به اقتصاد سینما طرحی سیاسی داشته باشد
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - بخش دوم نشست «جشنواره فجر و اقتصاد سینمای ایران» به بررسی این پرسش گذشت که؛ آیا سینما راهی برای عبور از سیاستزدگیِ ایدئولوژیک و سیاستزدایی نئولیبرال به نام فعالیت در بازار آزاد دارد؟
تبسم مهر - بخش دوم نشست «جشنواره فجر و اقتصاد سینمای ایران» به بررسی این پرسش گذشت که؛ آیا سینما راهی برای عبور از سیاستزدگیِ ایدئولوژیک و سیاستزدایی نئولیبرال به نام فعالیت در بازار آزاد دارد؟
خبرگزاری فارس، گروه اندیشه: نخستین بخش نشست «جشنواره فیلم فجر و اقتصاد سینمای ایران» به موضوع فقدان جهتگیری جشنواره و ضربهای که این امر به سینمای ایران میزند گذشت. در بخش دوم نشست، موضوع اقتصاد سینما و اهمیت ورود دولت و سیاست در آن برجستهتر شد.
موضوع اقتصاد بازار آزاد و گرایشی که به سمت آن پیدا شده است، چند سال است به عنوان دیدگاهی رایج در محافل تکرار میشود. اما هنوز جای پرسشهای اساسی درباره آن خالی است؛ آیا بازار به تنهایی نقطه قابل اتکایی برای سنجش سینما است؟ آیا بیآنکه سیاست و سینما به معنای هنری آن در کار باشد بازاری ممکن خواهد بود؟ آیا سینما بدون بازار امکان سنجش واقعی خواهد داشت؟ آیا آنچه که بازار آزاد جهانی معرفی میشود به راستی بازاری آزاد است؟ کلمه «آزاد» در این عبارت به چه معناست و از چه چیز سخن میگوید؟ اینها پرسشهایی است که در بخش دوم نشست «جشنواره فجر و اقتصاد سینمای ایران» پیش کشیده شدند. پرسشهایی که بحث داغی را پیرامون یکی از مهمترین مسائل نه فقط سینمای ایران بلکه کلیت آینده کشور شکل دادند.
نشست «جشنواره فیلم فجر و اقتصاد سینمای ایران» با حضور منوچهر شاهسواری رئیس خانه سینما و تهیهکننده سینما، امیر قادری مسئول سایت کافهسینما و منتقد سینما، سید باقر نبوی پژوهشگر سینما توسط گروه اندیشه خبرگزاری فارس برگزار شد. محمد مهدی میرزاییپور به عنوان کارشناس گروه اندیشه مدیریت نشست را بر عهده داشت.
در ادامه مشروح بخش دوم نشست را میخوانید:
جوایز جشنواره فیلم فجر بیمعنی است
میرزاییپور: جشنواره به واسطه اینکه یک عنوان ملی دارد، اعتبار اولیهای دارد، ولی هر بار از سرمایه میخورد. جشنواره میتواند از مسئولیتی که دارد آگاهانه استفاده کند. چه دولتی که متولی است چه هیئت داورانی که رأی میدهند. حتی به عنوان مثال گاهی درباره نحوه اعطای جوایز پاسخ هیچ پرسشی داده نمیشود و معلوم نمیشود که چقدر این تصمیمها مسئولانه بوده است.
قادری: طوری شده که دغدغه همه این است که چه کنیم سر فلان گروه یا فلان گروه بیکلاه نماند و بهشان باجی داده شود. این بازی قابل ادامه دادن نیست. اما جشنواره فجر باید یک محملی باشد برای نمایش همه فیلمها. جشنواره فجر مسئول برجسته کردن فیلمها نیست. این کار خیلی خوب است ولی وظیفه چنین جلساتی است نه دولت.
میرزاییپور: جناب شاهسواری! آقای قادری از اکرن فیلم خارجی به عنوان یک حرکت مناسب برای راهحل مسئله سینمای ایران سخن گفتند، شما نظرتان را درباره این موضوع بفرمایید.
شاهسواری: اکران فیلم خارجی بخشی از یک پازل بزرگتر است که بازار سینمای ایران است. بازار ذاتاً نیازمند امنیت و توسعه است. ما باید به این مثلث فکر کنیم؛ ما بازار داریم یا نداریم؟ بازار قابلیت توسعه دارد یا ندارد؟ اگر بازار وجود دارد و امکان توسعه دارد آیا امنیت وجود دارد یا خیر. امنیت هم چند وجهی است. از امنیت ایده تا امنیت مالکانه تا امنیت حقوقی. من سالهاست که درباره توسعه و امنیت بازار حرف زدهام. معتقدم که بازارمان را داریم، ولی به لحاظ توسعه و امنیت شاخصهای خوبی نداریم.
قادری: آیا شما به عنوان عضوی از صنف سینماگران قائل به این نیستید که سینمای ایران در برابر بازار آزاد در حال مقاومت کردن است؟
ضرورت تغییر ساختارهای صنفی و مدیریتی سینما
شاهسواری: بله حتماً اینطور است ولی باید حرف کسی را که مقاومت میکند را نیز شنید. کشور ما شرایط ویژهای دارد. بازار در گذشته موقعیتی بود که شرق و شمال و جنوب و غرب شهر را به همدیگر متصل میکرد. بازار فرصتی است برای به هم پیوستن موقعیتهای متناقض. بازار در حال گسترده شدن است. امسال 30 میلیون بلیط فروخته شده و از 3 سال پیش مخاطبان سینما در ایران 3برابر شدهاند. این رشد محصول سالنهای خوب و افزایش اوقات فراغت مردم و تشدید تمنای حضور در موقعیتهای عمومی مثل شبکههای اجتماعی است.
اما اگر بخواهیم ایجاد امنیت کنیم باید امنیت مالکیت محصول در بازار حفظ شود که البته توانستهایم مقداری در طی سالیان گذشته وضع را بهتر کنیم. الان فیلمهای نمایش خانگی ظرف چند ساعت پس از پخششان در شبکههای ماهوارهای که منابع مالیشان داخل کشور است به نمایش در میآیند. چه کسی باید برخورد کند؟ ساختارهای صنفی و مدیریت هم باید تغییر کنند. این شیوهها و این مدل از ساختار خاصیتهای مؤثرش را دارد از دست میدهد. این ساختارها خودشان گاهی مانع فعالیت خلاقانهاند و باید ازشان عبور کرد.
میرزاییپور: در این جلسه درباره واقعیت بازار و زمین سفت اقتصاد بسیار سخن گفته شد. اما آیا به راستی ما توانستهایم از بازار صحبت کنیم؟ باید بدانیم اینکه دولت در یک کشور وجود دارد معنایش این است که آن کشور جهت دارد. یعنی حرکتی وجود دارد. اساساً دولتهای قدرتمندی که در سراسر جهان تشکیل میشوند وجود دارند تا ملتها را به جایی ببرند. به واسطه جهتمندی دولت است که حضور ملتها در جهان معنیدار میشود و به این ترتیب است که ملتها مدعی سخنی برای جهانیان میتوانند بشوند. به عنوان مثال اینکه ژاپن سی سال پیش سینما داشته نشان میدهد حرفی داشته برای گفتن. اگر الان ندارد یعنی ژاپن تضعیف شده. حال پرسش اینجاست که آیا سینما میتواند بازار را پیشفرض بگیرد؟ آیا این صرفاً یک شعار نیست که بازار آزاد خلاقیت ایجاد میکند؟
آیا بازار آزاد مسئولیتی ندارد؟

قادری: داشتن یا نداشتن سینما به هر ترتیب در بازار آزاد اتفاق افتاده است. در ضمن اتفاقاً امروز ژاپن سینما دارد. انیمههای ژاپنی بخش مهمی از بازار را تشکیل میدهند.
میرزاییپور: اما امروز در سطح منتقدان پرسش جدی وجود دارد در اینباره که چطور انیمههای ژاپنی هیچ نسبتی با ژاپن ندارند و هیچ سخن تازه یا آورده مهم فکری، فرهنگی یا سیاسی نمیآورند. در حقیقت آیا صحبت کردن از بازار آزاد اسم دیگر سلب مسئولیت از سینماگر نیست؟
شاهسواری: ارتباطهای بینالمللی موجب میشود که ژاپن به عنوان فکر و فلسفه و ایده در خیلی از فیلمهای جهان وجود داشته باشد. تا 25 سال پیش دیگر چیزی از آن سینمای مرتبط با فرهنگ بریتانیایی نمیدیدید. ولی در این دوره به بعد چقدر فیلم ساخته شده راجع به فضاهای اسطورهای انگلستان. اتفاقاً سینما بزرگترین منبع است برای احیاء این هویت.
میرزاییپور: ببینید این جلسه باید توفیقی داشته باشد برای به نتیجه رسیدن. نباید اینگونه باشد که ما اینجا فقط نکاتی به عنوان نصیحت بگوئیم. بیتردید مسأله وجود بازار و بجا آوردن مخاطب با حقیقت سینما نسبتی دارد و تمنای آقای قادری صحیح است ولی فکر نمیکنم توفیقی داشته باشند نهایتاً.
قادری: من یک تجربهای دارم؛ هر جا نشستم همه با مسأله بازار آزاد موافق بودند ولی تا از جلسه بیرون میروند در عرصه عمل یک چیز دیگری رقم میخورد.
میرزاییپور: من میخواهم دقیقاً بپرسم چرا حرفها با عمل جور در نمیآیند. خود این جور در نیامدن را باید کاوید. حق نداریم رها کنیم تحت این عنوان که ما که حرفمان را زدیم.
نبوی: دلیل اینکه موافقت میکنند این است که اتفاقاً منافعشان خلاف حرف شما بوده و این دقیقاً یعنی اینکه اقتصاد واقعی است. این دقیقاً یعنی مسأله خالصاً فرهنگی نیست و ابعاد سیاسی هم دارد. یعنی من مثلاً با نظر شما موافقت میکنم، میرویم بیرون منافع من –که منافع فقط اقتصادی نیست و سیاسی هم هست- رفتار من را سامان میدهند.
بازار آزاد میرود تا شعاری انتزاعی باشد

میرزاییپور: من در مخالفت نسبی که با حرف شما (آقای قادری) دارم میخواهم حرف شما را جذب کنم. سالهاست این حرفها گفته میشود که اکران فیلم خارجی باید داشته باشیم، بازار آزاد سینما باید داشته باشیم، کسب بازارهای فرا ملی باید اتفاق بیفتد و ... این پذیرش چرا به ثمر نمیرسد؟ جلسه باید در این نقطه پافشاری کند تا حرف تازهای بشنویم.
بازار یک نقطهای نیست که خیلی راحت تصمیم بگیریم از یک لحظه که از این به بعد به آن تن بدهیم یا ندهیم. اگر اینگونه تصور کنیم همیشه بحثهایمان در سطح مسائل صنفی میماند و به نتیجه هم نمیرسد. خود فیلمساز در جدی گرفتن فیلمش مسئولیت دارد. این فیلمساز است که اتفاقاً باید از جشنواره بخواهد که از حالت تشریفاتی فاصله بگیرد و حرفی برای گفتن داشته باشد. نحوۀ برگزار کردن جشنواره در حال عقب بردن سینماست. وقتی دولت جشنواره را با بیجهتی برگزار میکند دارد خودش را نفی میکند. وجود دولت به هر حال یعنی جهتگیری.
قادری: چرا اینگونه نمیبینید که نقش دولت در قبال گروههای مختلف مردم به صورت صرفاً یک هاب است تا قراردادهای بین گروههای مردم ضمانت اجرایی داشته باشد. شما دارید نقشی برای دولت قائل میشوید که هنر ایران به همین بازی تن داده و به واسطه آن عقب مانده. من میگویم دوره رابطه سیاست با هنر امتحان خودش را پس داده و به ضد خودش تبدیل شده.
نبوی: الان ما دولتی داریم که دست کم در کلام بازارِ آزادی است و مداماً خصوصیسازی میکند و میگوید میخواهم واگذار کنم و آزادی بدهم. ولی همین دولت نمیرود به نقطه قانونگذاری و نقطه برخورد جدی. آقای قادری من با لحن شما درباره آزاد بودن بازار موافق نیستم. شما در واقع بازار را به عنوان یک چیزی که هست پیش فرض میگیرید. در واقع کاری میکنید که انگار اگر بازار باشد به سادگی آزادی خواهد آمد و گرایشهای مختلف فرصت پیدا میکنند خودشان را ابراز کنند. حال آنکه هرگز چنین نبوده است. این یک جهان انتزاعی است.
قادری: همه گرایشها از مذهبی تا غیر مذهبی همگی قربانی این عدم وجود بازار میشوند. من فقط بازار امریکا را بازار آزاد میدانم.
نبوی: آیا در حال حاضر کمپانیهای هالیوودی تعاملی با دولت امریکا ندارند؟ شکل تعاملشان چگونه است؟
کاریکاتور شدن فیلمساز در فقدان رقابت واقعی
قادری: بله حتماً دارند. مثلاً آرگو یک فیلم کاملاً سیاسی است و در تاریخ خود اسکار تنها باری بود که کسی مثل میشل اوباما، همسر رئیسجمهور آمد و این جایزه را داد و صراحتاً گفت جایزه سیاسی است. ولی داخل فیلم آنها که میخواهند بیابیند و گروگانها را آزاد کنند، میروند سراغ تهیهکننده هالیوودی و میدانند که خود دولت نمیتواند آن کار را انجام دهد. تهیهکننده هم میگوید که هر چند یک پروژه سیاسی است ولی به هر حال باید بفروشد. اصلاً قرار نیست به نقطهای برسیم که دولت هیچ تعاملی با سینما نداشته باشد. ولی دولت با این ترتیب عامل سالمتر و مردمیتر و اجتماعیتری خواهد داشت.
من اتفاقاً موافقم وزارت اطلاعات و نهادهای نظامی و صنفی بیایند سرمایهگذاری کنند فیلم تولید کنند. همهشان ولی بخشی از آن بازار هستند. من میگویم ما هرچقدر بیائیم این را موکولتر به بازار کنیم خودشان بهتر به نتیجه میرسند. الان اولین قربانی 23 نفر خود فیلم است.
نگاه کنید که تمام فیلمسازان ما در دهه شصت تبدیل شدهاند به کاریکاتور. در حالی که اگر ذیل بازار رقابتی فعالیت میکنند اگرچه کارشان سختتر بود ولی امروز از کارنامهشان راضیتر میبودند.
نبوی: آیا دولت همیشه دنبال سود است. یعنی این را تنها و تنها به شکل اقتصادی و بازاری میتوان فهمید؟ به نظر من ابعاد دیگری هم دارد، مثلا خیلی وقتها صرفا معنای سیاسی دارد برای گروهها. امکان دارد خانواده شهدا بیایند از فیلمی مانند 23 نفر پشتیبانی کنند و برایشان هم مهم نباشد که فروش میکند یا نه. امکان دارد طرح شما چنین سرنوشتی پیدا کند؟
قادری: او به هر حال تلاش میکند فیلمی بسازد که بتواند فیلم بعدیش را هم بسازد.
نبوی: نه چنین فیلمی نیازی ندارد که اتفاقاً بفروشد. همین الان کسی که آژانس مسافرتی دارد 6 تا یا 7 تا فیلم ساخته و فرستاده در جشنواره. برایش فروش فیلم هم مهم نیست. پس میبینیم که اتفاقهایی آن وسط میافتد که ارتباطی به مخاطب ندارد. حرف شما درباره بازار یک حرف اصولی است. اما من میتوانم نظری بدهم و نظریه من در واقعیت کاری نکند. وقتی به آزمون واقعتی در میآید حرف من صیقل میخورد. الان در سینمای ایران این اتفاق به صورت کاریکاتوری افتاده. پول از بیرون سینما، از بیرون نهادهای دولتی آمده و فیلم هم بازار نداشته، اقتصاد واقعی تجربه نکرده است.
قادری: ما الان در سینمای ایران دیگر آن وضعیت سفارش دولتی را مثل دهه شصت نداریم که فیلمسازانی بودند که سهمشان این بود که هر دو سال یک فیلم بسازند. ما الان سایتی هستیم (کافه سینما) که سعی داریم بازار را آزاد کار کنیم ولی شرکتی که قرار است به ما تبلیغات بدهد خودش وابسته است و تبلیغش را به ما نمیدهد و به همان رسانه وابسته میدهد.
میرزاییپور: شما تا کی میخواهید این را به عنوان یک نقد کلی مطرح کنید؟ سؤال درست این است که آن شرکت وابسته اصلاً چرا باید بیاید به شما تبلیغ بدهد؟
قادری: باید در مرحله قانونگذاری یک سری ساختارها از بین بروند. مثلا ساختار مجوز که یعنی رانت. من هم موقعیت دادن مجوز را داشته باشم به هر حال با توجه به فکر خودم به یک فردی میدهم. ولی باید در قانون آن امنیت تأمین بشود و شرایط رقابت آزاد شکل بگیرد.
منافع سیاسی؛ معنادهندۀ منافع اقتصادی

میرزاییپور: یک مناقشهای در امریکا وجود دارد در این باره که سنتیها بر منابع انرژی زمین تأکید دارند، ولی آنانی که به اصطلاح پستمدرناند و تصوری رومانتیک درباره پیشرفت تکنولوژی و انرژیهای نو دارند معتقدند باید به فراتر از زمین رفت. در نتیجه آنجا فیلمی مثل Interstellar پشتیبانی و ساخته میشود. این فیلم یک فیلم فرمایشی نیست.
قادری: یعنی دغدغه خود نولان هم بوده.
میرزاییپور: به هر حال یک فیلم فرمایشی نیست. منظورم سیاسی بودن مبتذل نیست. میخواهیم یک نقطهای را پیدا کنیم که آن شرکتی که نمیآید با شما همکاری کند هم معلوم بشود چرا نمیآید. شما میتوانید بگوئید یک نفر باید به لحاظ اخلاقی از من پشتیبانی کند. خیلی از کسانی که میگویند بازار میگویند دولت باید از هنر پشتیبانی کند. ولی دولت چرا باید پشتیبانی کند؟
قادری: من از پشتیبانی اخلاقی حرف نمیزنم. دولت باید شرایط رقابت آزاد را فراهم کند.
نبوی: چین اکران فیلمهای امریکایی را در کشورش محدود کرد. به نظر من این یک تصمیم بازار آزادی است. من میگویم این نحوۀ دخالت و ورود دولت برای حفظ منافع ملی یک تصمیم خیلی درست است.
قادری: اولاً چین مدام در حال گسترش دادن و کم کردن محدودیتهاست. من یادم میآید که 25 سال پیش سالی ده فیلم امریکایی حق داشت در چین به نمایش در بیاید. ولی در این فاصله سینمای چین قویتر شده است.
نبوی: چین الان به شدت در رشد سینمای خودش و رقابت با هالیوود دخالت میکند. کمپانیهای هالیوودی دفاترشان در چین و کره جنوبی بسیار محدودتر شده. مسأله دفتر پخش کمپانی است. دیگر کمپانیهای امریکایی دفتر پخش ندارند در چین.
شاهسواری: دولت چین مستقیم و صریح دخالت میکند. از جمله دیگر اجازه داشتن سالن به شرکتهای امریکایی نمیدهد.
نبوی: دولت چین دخالت مستقیم بسیاری میکند. در حال حاضر در فهرست ده فیلم پرفروش باکس آفیس برای داخل کشور چین خود فیلمهای چینی بالا هستند و دولت این کار برایش معنا دار است. در نظر من اقتصاد یعنی اقتصاد سیاسی. این چیزی که عرض میکنم پشت کلاسیک علمی قدرتمندی دارد. استوارت میل چه در برابر فیزیوکراتها که میگفتند قوانین اقتصاد قوانین [جبریِ] طبیعت است و چه در تقابل با آدام اسمیت که میگفت من قوانین اقتصاد را وضع میکنم و آن بیرون آن اتفاق میافتد آمد، گفت اقتصاد یعنی اقتصاد سیاسی. همین قانون ضد انحصاری که دولت امریکا میگذارد در 1954 یعنی دخالت سیاسی دولت در بازار آزاد. از این نمونهها زیاد است و جهت این کار هم در حفظ منافع ملی درست است.
قادری: بله همینطور است. یک بار از طرف جشنواره عمار برای ما نامه نوشتند به این خاطر که گفته بودیم که اسکار هم شد جشنواره فجر و عمار که مثلاً دارند همجنسگرایی را به زور ترویج میکنند. ولی هالیوود هم اگر این کار را میکند دارد به خودش لطمه میزند. نتیجهاش این شده که اسکار به پایینترین میزان بیننده رسیده. سریع بازار واکنش نشان میدهد.
میرزاییپور: این بیش از حد معنایش چیست؟ یعنی حدی وجود دارد که میشود دخالت کرد؟
نبوی: چرا اسکار این کار را میکند؟ آیا اقتصاد ندارد؟ اتفاقاً آن هم اقتصادی دارد و با منافع سیاسیاش گره خورده است.
قادری: بله دارد مثل غذای حلال برای مسلمانان که ایجاد یک نوع اقتصاد میکند. ترامپ به همین دلیل پارسال به اسکار نقد کرد و گفت شما که بیننده ندارید.
آیا بازار آزاد مسیر درستی برای آینده است؟
میرزاییپور: یک نقاطی هست که اسکار سیاست دارد و این را خیلی ظریف نشان میدهد و اتفاقاً آن همان لحظهای است که هنر را هم احراز میکند. اسکاری که به «سخنرانی پادشاه» یا «کوهستان بروکبک» داده میشود نتراشیده و سیاستزده است ولی اسکاری که مثلاً به فیلمی مثل «جایی برای پیرمردها نیست» داده میشود از آن رو است که این فیلم سخنی دارد که متناسب وضع امریکاست و تحلیل امریکا درباره جهان است و اتفاقاً بسیار سیاسی هم هست.
قادری: صد در صد همینطور است ولی من اعتقاد دارم که ما مثلاً به عنوان یک اتاق فکر اگر تلاش کنیم که در بستر اقتصاد آزاد تأثیر بگذاریم رفتارهایمان متعادلتر خواهد بود. یک وقتی هست که من برای این مبارزه میکنم که کافه سینما باشد و دیگران نباشند ولی یکی ممکن است بگوید من باشم دیگران هم باشند. اسکار هم مجبور خواهد شد در سالهای آینده خودش را اصلاح کند وگرنه در حال حاضر که مخاطبانی مثل ما را از دست داده است.
میرزاییپور: آقای قادری اینکه از کافهسینما پشتیبانی نمیشود آیا مطلقاً کار غلطی است؟ آیا این اتفاقاً به این بر نمیگردد که چقدر کافهسینما گفتار دارد و اینکه چقدر نقد اصولی و مسئولانه از فیلمها میکند؟ اگر حرفی اساسی درباره سینما در کار باشد –حالا هر خطی که خودتان تشخیص میدهید- طرفهای ائتلاف خود را خارج از سینما –در سیاست و بازار- هم پیدا میکند.
قادری: من اتفاقاً با اینکه دیدگاه غیر چپ دارم ولی به همان فیلمهای غیر چپ ظلم میشود. ما با گروه هنر و تجربه به این دلیل مخالفت میکردیم که راهی بود برای بیخطر کردن و به دست مخاطب نرسیدن فیلم روشنفکری چپ. منظور ما از بازار فقط بنهور و هزارپا و مارول نیست. آن فیلم جمع و جور خصوصی هم بازار خودش را دارد. حوزه علمیه میآید از سینمای ایران حمایت میکند و این مسیر درستی است به نظر من. من نمیگویم این مسیر کاملی است چون اسکار هم به این روز افتاده ولی اسکار هم مجبور خواهد شد خودش را اصلاح کند. ولی در مسیری که ما میرویم مجبور به اصلاح خودمان نیستیم.
تلاش چین برای بازار آزاد، با اتکاء به هویت چینی

شاهسواری: موضوعاتی را که آقای قادری میگویند دچار سؤال جدی است. شما با کدام چپ صحبت میکنید؟ با کدام اقتصاد لیبرالی صحبت میکنید؟ به صراحت گفتند منظورشان فقط امریکاست. طوفان پرسشها موقعیتی است که جامعه ایران درش قرار دارد. امروز پرسشها دیگر اینجور نیست که سر کلاس سؤالی مطرح شود و معلم بگوید به قد و قوارهات نیامده و بنشین. سؤالی که آقای نبوی میکند تحت عنوان اقتصاد سیاسی درست است. این یک واقعیت است که سینمای چین تمام تلاشش بر این است که بازار اقتصادی چین را با اتکا به هویت چینی حفظ کند.
قادری: و مدام دارد این خواستهاش ضعیفتر میشود.
شاهسواری: به نظر من اتفاقاً دارد قویتر میشود.
نبوی: چین چرا باید خودش را به نفع بازار آزاد نفی کند؟ الان چین 40 هزار سالن دارد و امریکا هم همین تعداد سالن دارد. چین از شرکتهای امریکایی میپرسد چرا باید سالنهایم را در اختیار شما قرار بدهم؟ صرفاً به این توجیه که بازار آزاد است؟!
میرزاییپور: سرمقاله چند هفته پیش هفتهنامه اکونومیست را ما در گروه اندیشه ترجمه و منتشر کردیم. در آن مسأله چین به عنوان آینده جهان مطرح شده بود. مسأله این بود که چقدر چین اتفاق ویژه و بزرگی محسوب میشود. اینکه به سادگی بگوئیم ما چین را حذف میکنیم چطور ممکن است؟
شاهسواری: چین استقرار خودش را در جهان ایجاد کرده. و ریشههایش بر اساس اقتصاد لیبرالی نیست.
قادری: مزیت بازار این است که به شما فرصت میدهد بیشتر خودتان باشید. همه این اتفاقها درباره چین درست است ولی همه اتفاقها از چه زمانی رخ داده؟ از ده سال پیش که چین درهایش را باز کرده.
نبوی: چین میخواهد مالکیت به نفع چین تمام بشود. این یعنی اقتصاد سیاسی است. شما اما میگوئید چین باید با چینزدایی و سیاستزدایی وارد بازار شود، این اساسا تناقض است.
هویتمندی بیشتر مساوی است با سود بیشتر
قادری: اتفاقاً من از شما میپرسم الان سینما میخواهد وارد بازار آزاد بشود هرچقدر به خودمان نزدیکتر باشد بیشتر سود میکنیم یا از ما دورتر باشد؟ مسلماً وقتی نزدیکتر باشد چون تمایز ماست. یا اینکه بخواهیم یک چیز بیشکل بیهویت باشیم؟ قطعاً هر چقدر هویت بیشتر داشته باشیم بیشتر هم سود میکنیم در بازار.
شاهسواری: معنای هر امر نویی هم امر ضد ارزشی و ضد هویتی نیست. نکته بعدی این است که هیچ امری در جهان امروز بدون گره خوردن با منافع ملی قابل تداوم نیست.
قادری: منافع ملی با منافع گروههای خاص فرق میکند.
میرزاییپور: ببینید در هر کشوری آنجا گروههایی هستند که آن کشور را اداره میکنند. معنای محضی که از مردم مراد میکنید وجود خارجی ندارد. من اصلاً بحثم حمایت از هیچ گروهی اینجا نیست بلکه یک واقعیت است. مسأله اینجاست که اتفاقاً همین گروهها چطور باید حقیقت کشورشان را نمایندگی کنند.
اقتصاد نئولیبرالی ضد امنیت ملی است

شاهسواری: منافع ملی یک امر تاریخی است و مربوط به امروز و فردا نیست. منافع ملی یعنی حرف زدن راجع به گذشته و آینده. ما چرا اینقدر نیازمندیم که تاریخ بخوانیم ولی اینقدر نیاز به جغرافیا نداریم. تغییرهای سیاسی در کشور ما معمولاً گذشته خودش را نابود کرده. حتی این درباره آثار هم خودش را نشان داده چه برسد به آدمها. امنیت و توسعه و پایداری این بازار هم بدون اصالت دادن به فرهنگ هویتی که تقریباً همهمان نسبت به آن باور مشترکی داریم شکل نمیگیرد. چون امنیت فقط قانون و بگیر و ببند نیست. یک بخشی از امنیت روانی است. من جزء کسانی هستم که فکر میکنم اقتصاد نئولیبرالی اساساً ضد امنیت است.
امنیت نیازمند یک پایگاههای جدی است. هر جامعهای که از این بابت صدمه بخورد همه حوزههایش نابود میشود. این پایگاهها بخشیش در افکار ماست، بخشی در عبور از ترسها یا احترام گذاشتن به آن ترسهاست. اگر به برخی از ترسهایمان احترام نگذاریم از امنیت فاصله گرفتهایم.
یک دیدگاهی در جهان وجود دارد که بیقاعدگی را تبلیغ میکند ولی خودش در درون خودش اتفاقاً با قاعده است و فقط ویترینش تبلیغ بیقاعدگی است. این را هم میبرد ذیل یک تعریف بسیار بسیار خنثی از آزادی که اتفاقاً این اصلاً در حوزه اندیشهای نیست بلکه بیشتر منظورش از آزادی این است که هر چه را میبرم حقم است که ببرم!
نبوی: این اتفاقاً ضد گفتگو است و حرفش این است که منافع من صرفا چون منافع من است اهمیت دارد.
شاهسواری: بله دقیقاً.
قادری: به عنوان نکته آخرم باید بگویم که به نظر من امنیت ملی اتفاقاً با بازار آزاد تأمین میشود.
انتهای پیام/